نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: علاقه

2387
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42434
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    علاقه

    سلام.من ۲۳ سالم هست ترم اخر دانشگاه هستم.همیشه استادمو فقط به چشم استادی نگاه میکردم حتی وقتی دیدم بهشون دارم علاقه مند میشم از دانشگاه انتقالی گرفتم.هر باری که میدیمشون حس میکردم واقعا ازشون خوشم میاد.استادم ۹ سال از من بزرگتر هستند.من ترم اخر مجبور شدم برگردم به همون دانشگاه الان دیگه کلاسام باهاشون تموم شده فقط یه جلسه دیگه باقی مونده.احساس میکنم ایشون هم به من نظر خوبی دارند وعلاقه ای که من به ایشون دارم یک طرفه نیست.ولی خوب چیزایی هست که منو از این علاقه میترسونه یکیشم همین که ایشون تو دانشگاه خیلی محبوب هستند و ارتباط خوبی با دانشجوها دارند و دانشجوها هم با ایشون راحت هستند.هر چند از نظر اخلاقی خیلی با شخصیت هستند.ولی من هم به ایشون علاقه دارم هم از طرفی دوست ندارم همسر ایندم تو محیطی باشه که مدام مورد تیر رس نگاهای الوده قرار بگیره.ایشون ادم نجیب و با اخلاقی هستند ولی نگاهای دیگران رو نسبت به ایشون دوست ندارم.وقتی من ۱۸ سالم بود اساتیدم منو به ایشون معرفی کرده بودند واز اون به بعد ایشون تمایلی به ازدواج نداشتند و تا الان هم مجرد هستند.نمیدونم اصلا قصد ازدواج دارند یا نه دوست ندارم از طریق واسطه هم اقدامی کنم.حس میکنم ایشون به من علاقه دارند ولی بخاطر جریانات گذشته و موقعیت دانشگاه و جو نامناسبش اقدامی نکردند.
    ایشون روان شناس هستند من هم زمانی که برام مسائلی پیش میومد ازشون میپرسیدم پرسیدن سوالاتم مربوط به زمانی میشه که باهاشون کلاسی نداشتم و فکرم نمیکردم دوباره ببینمشون.حتی پیش امد که یه استاد دیگه به من پیشنهاد ازدواج دادند و از ایشون درخواست کمک کردم گفتند نمیشناسن و ارتباط زیادی با اساتید ندارند فقط چند نفر و گفتن اگر خواستید جویا میشم ولی بعدش دیگه خودم پیگیری نکردم تا اینکه یه مورد دیگه پیش امد و باز از ایشون کمک گرفتم که راهنمایم کردند و گفتند مناسبتون نیستن و موقعیتهای بهتری بعدها براتون پیش خواهد امد و نسبت به جریان این مورد خیلی حساس شدند و حتی این ترم که باهاشون کلاس داشتم اون موضوع رو پیش میکشدن و بهم گوشزد میکردند.و حسادتشون کاملا مشخص بود.تا اینکه جلسه قبل با توجه به موضوع درسمون سوالاتی رو پیش کشیدن و وقتی بهشون جواب دادم به من تیکه انداختن که عددی که گفتم بخاطر این بوده که سن خودمه و خیلی ازشون ناراحت شدم براشون توضیح دادم که این عددو فقط به این دلیل عنوان کردم.و ربطی به این نداره که سنم این عدد هست و گفتم که حاضر نیستم با اختلاف سنی زیاد با کسی ازدواج کنم.این سوالا رو از بقیه دوستانم پرسیدند.من سعی میکردم احساسم به ایشون فقط از چشم استاد شاگردی باشه و نه هیچ چیز دیگه ولی اخیرا احساسم به ایشون تغییر کرده و حس میکنم دوستشون دارم.ولی اصلا از سمت ایشون خاطر اطمینانی ندارم.اصلا عشق بین شاگرد و استاد طبیعی میتونه باشه یا فقط احساسات زودگذر هست هر چند فکر نمیکنم احساسم به ایشون زودگذر باشه چون هر وقت ازشون فاصله گرفتم اتفاقی سر راه هم قرار گرفتیم.

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : علاقه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Atena 23 نمایش پست ها
    سلام.من ۲۳ سالم هست ترم اخر دانشگاه هستم.همیشه استادمو فقط به چشم استادی نگاه میکردم حتی وقتی دیدم بهشون دارم علاقه مند میشم از دانشگاه انتقالی گرفتم.هر باری که میدیمشون حس میکردم واقعا ازشون خوشم میاد.استادم ۹ سال از من بزرگتر هستند.من ترم اخر مجبور شدم برگردم به همون دانشگاه الان دیگه کلاسام باهاشون تموم شده فقط یه جلسه دیگه باقی مونده.احساس میکنم ایشون هم به من نظر خوبی دارند وعلاقه ای که من به ایشون دارم یک طرفه نیست.ولی خوب چیزایی هست که منو از این علاقه میترسونه یکیشم همین که ایشون تو دانشگاه خیلی محبوب هستند و ارتباط خوبی با دانشجوها دارند و دانشجوها هم با ایشون راحت هستند.هر چند از نظر اخلاقی خیلی با شخصیت هستند.ولی من هم به ایشون علاقه دارم هم از طرفی دوست ندارم همسر ایندم تو محیطی باشه که مدام مورد تیر رس نگاهای الوده قرار بگیره.ایشون ادم نجیب و با اخلاقی هستند ولی نگاهای دیگران رو نسبت به ایشون دوست ندارم.وقتی من ۱۸ سالم بود اساتیدم منو به ایشون معرفی کرده بودند واز اون به بعد ایشون تمایلی به ازدواج نداشتند و تا الان هم مجرد هستند.نمیدونم اصلا قصد ازدواج دارند یا نه دوست ندارم از طریق واسطه هم اقدامی کنم.حس میکنم ایشون به من علاقه دارند ولی بخاطر جریانات گذشته و موقعیت دانشگاه و جو نامناسبش اقدامی نکردند.
    ایشون روان شناس هستند من هم زمانی که برام مسائلی پیش میومد ازشون میپرسیدم پرسیدن سوالاتم مربوط به زمانی میشه که باهاشون کلاسی نداشتم و فکرم نمیکردم دوباره ببینمشون.حتی پیش امد که یه استاد دیگه به من پیشنهاد ازدواج دادند و از ایشون درخواست کمک کردم گفتند نمیشناسن و ارتباط زیادی با اساتید ندارند فقط چند نفر و گفتن اگر خواستید جویا میشم ولی بعدش دیگه خودم پیگیری نکردم تا اینکه یه مورد دیگه پیش امد و باز از ایشون کمک گرفتم که راهنمایم کردند و گفتند مناسبتون نیستن و موقعیتهای بهتری بعدها براتون پیش خواهد امد و نسبت به جریان این مورد خیلی حساس شدند و حتی این ترم که باهاشون کلاس داشتم اون موضوع رو پیش میکشدن و بهم گوشزد میکردند.و حسادتشون کاملا مشخص بود.تا اینکه جلسه قبل با توجه به موضوع درسمون سوالاتی رو پیش کشیدن و وقتی بهشون جواب دادم به من تیکه انداختن که عددی که گفتم بخاطر این بوده که سن خودمه و خیلی ازشون ناراحت شدم براشون توضیح دادم که این عددو فقط به این دلیل عنوان کردم.و ربطی به این نداره که سنم این عدد هست و گفتم که حاضر نیستم با اختلاف سنی زیاد با کسی ازدواج کنم.این سوالا رو از بقیه دوستانم پرسیدند.من سعی میکردم احساسم به ایشون فقط از چشم استاد شاگردی باشه و نه هیچ چیز دیگه ولی اخیرا احساسم به ایشون تغییر کرده و حس میکنم دوستشون دارم.ولی اصلا از سمت ایشون خاطر اطمینانی ندارم.اصلا عشق بین شاگرد و استاد طبیعی میتونه باشه یا فقط احساسات زودگذر هست هر چند فکر نمیکنم احساسم به ایشون زودگذر باشه چون هر وقت ازشون فاصله گرفتم اتفاقی سر راه هم قرار گرفتیم.
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام
    به سایت مشاور خوش اومدین

    بله بسیاری از موارد هستند که علاقه بین استاد و دانشجو به وجود میاد و اتفاقا به ازدواج منجر میشه من خودم شاهد این ازدواج توی
    همسایه بودم و دختر همسایه با استادش ازدواج کرد وظاهراً خیلی خوشبخت هستند

    براتون یک قائده کلی میگم تا بدونید در صورت علاقه ی دو طرفه
    ممکنه چی پیش بیاد !!

    اما علا قه صرفا یک احساس هست وهر احساسی یک مقصدی داره
    خوب به نظر میاد که احساس علاقه باید به مقصد ازدواج ختم شه
    اما ازدواج شرایط خاص خودش رو داره

    براتون یک مثال میزنم تا درک صحبت من براتون میسر شه

    مثال : من سوپ جُو دوست دارم (این یعنی نوعی علاقه )
    هرگاه این سوپ رو ببینم قصد خوردن دارم (خوردن سوپ یعنی مقصدِ علاقه ی من )
    خوب خوردن سوپ مستلزم شرایطی هست !
    1 خوش مزه باشه
    2 تند نباشه
    3 از جوی پرک استفاده شده باشه
    4 الی شرایط دیگه .........

    خُب من سوپ رو دوست دارم اما اگر شرایط فوق نباشه از مقصد علاقم ( خوردن سوپ ) صرف نظر میکنم

    این رکن برای احساسات شماهم وجود داره اگر علاقه ای به استاد دارید و اگر ایشون هم به شما علاقه داشته باشه خُب مقصد این علاقه ازدواج هست اما ازدواج شرایط خاص داره یعنی ممکنه به هر دلیلی شما یا استاد با وجود علاقه دو طرفه (احتمالی ) در آینده از ازدواج صرف نظر کنید و تو این شرایط طرف مونث لطمه روحی میخوره

    یعنی اگر استاد شما درشما تحقق استاندارد هاش و ارضای روحی واخلاقی و........خودش رو نبینه ونتونه محک بزنه ممکنه از مقصد احساسش ( ازدواج ) پا پس بکشه


    واین قائده درمورد شما هم صادق هست

    یعنی ممکنه شما هم بنا بر دلایلی از مقصد ازدواجتون پا پس بکشید 👇
    یکی از استاندارد های شما این هست که شوهرتون توی محیطی نباشه که تیر رس نگاه های آلود ه قرار داشته باشه
    👇

    یا از مفعولیت محبوب بودن همسرتون تومحیط کارش خوش نود
    نمیشید
    پس اگر به صورت *احتمالی* علاقه شما به استاد از طرف استاد هم وجود داشته باشه بازم ممکنه به "مقصد دلخواه" نرسید پس سنجیده رفتار کنید واجازه ندید درگیر احساسات بشین

    دلیل نیست شما باهر کس چند بار صحبت کردید برای گرفتن مشاوره و اتفاقی سر راه هم قرار گرفتن بهش علاقه مند بشین

    یا اینکه اگر استاد به شما گفته فلان شخص کیس مناسب
    برای ازدواج با شما نیست دلیل بر این نیست که چون به شما علاقه داره نخاسته شما باکسی ازدواج کنید

    خودتون گفتین انسان خوش برخورد ی هستند و محبوب دیگران
    خوب ممکنه به خاطر پیگیری ها وتلاش هاش برای همه ( نه فقط شما )
    محبوب باشن
    خوب این یعنی این سبک برخورد از اخلاقیات ایشون هست وایشون
    به خاطر *علاقه به شما*نیست که مو ضوع شمارو پیگیری کرده
    یعنی به خاطر سبک اخلاقش این برخورد رو داشته
    ویرایش توسط Saltanat : 11-30-2019 در ساعت 10:43 PM

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 471 بار در 391 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : علاقه

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    دقت کنید که ایشان فرد بالغی می باشند که اگر به شما احساس خاصی برای ازدواج داشتند می توانستند این موضوع را عنوان کنند و وقتی در این مدت اقدامی در این زمینه نکرده اند ممکن است به این دلیل باشد که علاقه به معنای خاص تر از دیگران به شما ندارند و شما تنها به دلیل احساسی که به ایشان داشته اید رفتارهای ایشان را برای خودتان معنا کرده اید و این یک خطای شناختی محسوب می شود .
    علایق شما قابل احترام می باشد اما دقت کنید که ایشان استاد هستند و با توجه به شرایط سنیشان ممکن است توجه افراد زیادی را به خودشان جلب کنند و اینکه شما در ذهنتان تا جایی برنامه ریزی کرده اید که مایل به ارتباط ایشان با دیگران نیستید می تواند برای شما آسیب زا باشد و بهتر است سعی کنید حقیق موجود را مد نظر قرار بدهید و در کنار احترامی که برای احساس خودتان قائل هستید سعی کنید به خودتان فرصت تجربه یک رابطه دو طرفه را بدهید و با خیالپردزای توجهات ایشان را بزرگنمایی نکنید چون این مسیر می تواند سالها شما را در یک رابطه یک طرفه نگهدارد.

  4. کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : علاقه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Atena 23 نمایش پست ها
    سلام.من ۲۳ سالم هست ترم اخر دانشگاه هستم.همیشه استادمو فقط به چشم استادی نگاه میکردم حتی وقتی دیدم بهشون دارم علاقه مند میشم از دانشگاه انتقالی گرفتم.هر باری که میدیمشون حس میکردم واقعا ازشون خوشم میاد.استادم ۹ سال از من بزرگتر هستند.من ترم اخر مجبور شدم برگردم به همون دانشگاه الان دیگه کلاسام باهاشون تموم شده فقط یه جلسه دیگه باقی مونده.احساس میکنم ایشون هم به من نظر خوبی دارند وعلاقه ای که من به ایشون دارم یک طرفه نیست.ولی خوب چیزایی هست که منو از این علاقه میترسونه یکیشم همین که ایشون تو دانشگاه خیلی محبوب هستند و ارتباط خوبی با دانشجوها دارند و دانشجوها هم با ایشون راحت هستند.هر چند از نظر اخلاقی خیلی با شخصیت هستند.ولی من هم به ایشون علاقه دارم هم از طرفی دوست ندارم همسر ایندم تو محیطی باشه که مدام مورد تیر رس نگاهای الوده قرار بگیره.ایشون ادم نجیب و با اخلاقی هستند ولی نگاهای دیگران رو نسبت به ایشون دوست ندارم.وقتی من ۱۸ سالم بود اساتیدم منو به ایشون معرفی کرده بودند واز اون به بعد ایشون تمایلی به ازدواج نداشتند و تا الان هم مجرد هستند.نمیدونم اصلا قصد ازدواج دارند یا نه دوست ندارم از طریق واسطه هم اقدامی کنم.حس میکنم ایشون به من علاقه دارند ولی بخاطر جریانات گذشته و موقعیت دانشگاه و جو نامناسبش اقدامی نکردند.
    ایشون روان شناس هستند من هم زمانی که برام مسائلی پیش میومد ازشون میپرسیدم پرسیدن سوالاتم مربوط به زمانی میشه که باهاشون کلاسی نداشتم و فکرم نمیکردم دوباره ببینمشون.حتی پیش امد که یه استاد دیگه به من پیشنهاد ازدواج دادند و از ایشون درخواست کمک کردم گفتند نمیشناسن و ارتباط زیادی با اساتید ندارند فقط چند نفر و گفتن اگر خواستید جویا میشم ولی بعدش دیگه خودم پیگیری نکردم تا اینکه یه مورد دیگه پیش امد و باز از ایشون کمک گرفتم که راهنمایم کردند و گفتند مناسبتون نیستن و موقعیتهای بهتری بعدها براتون پیش خواهد امد و نسبت به جریان این مورد خیلی حساس شدند و حتی این ترم که باهاشون کلاس داشتم اون موضوع رو پیش میکشدن و بهم گوشزد میکردند.و حسادتشون کاملا مشخص بود.تا اینکه جلسه قبل با توجه به موضوع درسمون سوالاتی رو پیش کشیدن و وقتی بهشون جواب دادم به من تیکه انداختن که عددی که گفتم بخاطر این بوده که سن خودمه و خیلی ازشون ناراحت شدم براشون توضیح دادم که این عددو فقط به این دلیل عنوان کردم.و ربطی به این نداره که سنم این عدد هست و گفتم که حاضر نیستم با اختلاف سنی زیاد با کسی ازدواج کنم.این سوالا رو از بقیه دوستانم پرسیدند.من سعی میکردم احساسم به ایشون فقط از چشم استاد شاگردی باشه و نه هیچ چیز دیگه ولی اخیرا احساسم به ایشون تغییر کرده و حس میکنم دوستشون دارم.ولی اصلا از سمت ایشون خاطر اطمینانی ندارم.اصلا عشق بین شاگرد و استاد طبیعی میتونه باشه یا فقط احساسات زودگذر هست هر چند فکر نمیکنم احساسم به ایشون زودگذر باشه چون هر وقت ازشون فاصله گرفتم اتفاقی سر راه هم قرار گرفتیم.
    سلام
    نه نمیشه گفت این یه احساسات زودگذره و همه به استاداشون علاقمند میشن و..
    نه لزوما همیشه این اتفاق نمیفته و وقتی یه احساس به سراغتون اومده و تو مرور زمان بازم ادامه پیدا کرده پس نمیتونین و نمیشه بهش بی تفاوت باشین

    و اما موانعی که بنظر شما وجود دارن

    یکیش موقعیت اجتماعی ایشون که باعث میشه تو چشم دانشجوها باشن و مورد توجه قرار بگیرن
    خب عزیزم خاصیت اجتماعی بودن اینه که تو چشم غریبه ها هم باشه
    شمام وقتی مدرکتونو بگیرین هر شغلی پیدا کنین بهرحال خیلی چشمها بهتون دوخته میشن
    همسر اینده شما که نمیتونه توی خونه بشینه
    انسان موجود اجتماعیه چه زن چه مرد مجبوره در جامعه باشه
    در هر شغلی هم باشه بهرحال یه عده هستن که خیره نگاش کنن یا نسبت بهش دچار احساسات بشن

    شما وقتی فارغ التحصیل بشی و به سلامتی وارد بازار کار بشی بیشتر به حرفم پی میبری
    حضور در جامعه مساویست با در چشم دیگران بودن و یه امر طبیعیه

    مورد بعدی که حق دارین بابتش دغدغه داشته باشین اینه که ایشون مستقیما به شما ابراز علاقه نکرده
    راهش اینه که به طریق نامحسوس خودتونو بهش نزدیک کنین
    مثلا جزوه درسیتونو به ایشون نشون بدین و ازش بپرسین در فلان سرفصل ایا کم و کسری نداره و کامل نوشتمش یا نه؟
    به این طریق مجال به ایشون داده میشه که یه مقدار با شما صحبت کنه
    بایستی یه بهانه ای ایجاد کنین که خودش سرصحبت باهاتون باز کنه
    اگه حس میکنین علاقه متقابل وجود داره پس به احتمال زیاد ایشونم دنبال همچی فرصتی میگرده
    پس خودتون فرصت سازی کنین اینکار بر عهده شماست
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42430
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : علاقه

    سلام دوست عزیز. ببین منم تقریباً تو شرایطی شما قرار داشتم و دارم.،منتهی خیلی پیچیده تر.. چیزی که به ذهن من میرسه اینه که اگه واقعا حس میکنی ایشونم به شماعلاقه داره بهترین راه اینه که یه واسطه مطمئن پیدا کنی و ازش بخوای پیش استادت بره و باهاش حرف بزنه ببین این با خاستگاری و اینا فرق داره من منظورم اینه که اول شخصی رو انتخاب کن که مطمئن باشه کم سن و سال نباشه و از همه مهم تر راز نگه دار باشه حالا خانم باشه یا آقا فرق نمیکنه میتونی یه کسی رو از توی فامیل تون انتخاب کنی اون آدم میره پیش استادتون و خیلی محترمانه اول میپرسه که شما قصد ازدواج دارین و اگه جواب مثبت بود میگه من کسی رو میخام بهتون معرفی کنم و فقط میخام نظرتو بدونم و بدونم شما هم حسی متقابل به ایشون دارین یا نه.. ببین این طوری هم شان شما حفظ میشه هم حالت رسمی به خودش میگیره ببین الان اگه تکلیف خودتو معلوم کنی خیلی بهتره تا چند سال منتظر این آدم باشی که آیا اونم دوست داره یا نه؟ اگه اره پس چرا جلو نمیاد؟ تا کی باید صبر کنم و این افکار مثل خوره آزارت میده اگه جوابش مثبت باشه تازه اول راهه چند جلسه بیرون میرید و صحبت میکنید که تازه ببینید شخصیت شما چقد به هم میاد ممکنه تو همون بار اول پشیمون بشید و ببینید به درد هم نمیخورید ولی اگه ایشون اصلا به شما واسه ازدواج فکر نکنه همون اول جوابش منفی هست و شما هم دیگه راحت میشی کم کم ازش دل میکنی.. ببین من فقط سه چهار سال از شما بزرگترم و واقعا درکت میکنم چون از وقتی هم سن شما بودم این اتفاق واسم افتاد و زندگی منو مختل کرد چون نه از کسی راهنمایی گرفتم نه اینکه خودم بلد بودم چکار کنم البته یه واسطه خوبم سراغ داشتم یکی از اقایون فامیل که میشه گفت میانساله و همیشه تو کارای خیر بوده ولی خب شرایطم عوض شد و مجبور شدم تا مدتی دست نگه دارم.. بهر حال مثله خواهر بهت میگم هر چی زودتر این قضیه رو به سرانجام برسون تا الکی مثل من عمر و جوونیت هدر نره من شما رو نمیشناسم و نمیدونم کجای کره خاکی زندگی میکنی ولی چون تو موقعیت شما بودم دوست داشتم کمکی کرده باشم. امیدوارم بهترین تقدیر واست اتفاق بیفته..

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد