سلام .لطفا کمکم کنید بدجور تو مشکلات گیر افتادم.دختری هستم 29 ساله حدود 8ماه پیش با اقایی آشنا شدم .من وایشون از لحاظ فرهنگی با هم خیلی فرق داشتیم .اما نمیدونم چی شد که یک دل نه صد دل عاشقش شدم اونم منو دوست داشت طوری که من حتی حاضر شدم به خاطر او چادر بپوشم وبه هم قول دادیم که شش ماه به هم فرصت بدیم ببینیم برای هم خوب هستیم یا نه در این ضمن ما با هم بدون اطلاع خانواده محرم شدیم که گناه نکنیم ومتاسفانه رابطه جنسی هم داشتیم البته من دوست نداشتم اما چون هم رو دوست داشتیم ومطمئن بودیم ازدواج میکنیم اجازه دادم اما حالا بعد این مدت ایشون میگه ما کنار هم بمونیم اما بدون ازدواج وتا آخر کنار هم باشیم ومیگوید خانواده من موافقت نمیکنند که از شهر دیگر همسر بگیرم وهمچنین به من گیر میدهد که تو باید هد وساق دست بپوشی وحجاب کامل داشته باشی ئ چون شاغل هستم با رابطه من با نامحرم مشکل دارد وایرادگیری میکند الان موندم چیکار کنم خسته شدم از این زندگی دوستش دارم اما نمیتوانم کارم را رها کنم ونمیتوانم تغییراتی را که او میخواهد در من بوجود بیاورد را کاملا قبول کنم بگویید چه کنم