نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: خواستگاری

4582
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    خواستگاری

    سلام خدمت همه . خیلی وقته که نبودم .

    یه موضوعی پیش اومده برام که میخام شما هم نظرتون بکین. شخصی رو مدتی هست میشناسم و از من خواستگاری کرده و من نسبت به همه چیز خانواده خودم شرایطشون بپذیرفتم. رفتیم به مرحله دوم کفتن موضوع به خانواده خودش . وقتی موضوع رو مطرح کرد مادرش به شدت مخالفت کرد و کفت حتما باید از فامیل همسر ب************ی و شخصی براش در نظر کرفتن منتها این اقا خوشش نمیاد از اون خانوم واصلا نمیخاد از کرد همسر ب************ه وبه منم کفت اگر به خاستگاری تو نیام قعطا با اون خانوم هم ازداواج نخاهم کرد.

    مادرش این حرف ها رو زد . گفت اگر بری باید خودت تنها بری واینکه دور مارو خط بکشی روی پول پدرت برا مراسم هم اصلا حساب باز نکن. اول پدرش راضی بود منتها بد اینکه دوباره این موضوع مطرح شد مادرش پدر را هم متقاید کرد که مخالف بشه .

    من هم اولش به اون اقا گفتم باشه اگر مخالفن من مشکلی ندارم برو بد خیلی از دست من ناراحت شد و گفت من رو تو حساب کردم. خلاصه یه هفته که درگیرم سر ای موضوع تا اینکه یه فکری به سرم زد گفت مربا دوست دارم منم سه مدل مربا درست کردم براش فرستادم .امروز صبح دستش رسید گفتم با خودت ببر خونه اون الان تهران و خانوادش کرمانشاه .

    ولی دیشب خیلی نا امید بود و گفت دیگه بهم پیام نده نمیخام وابسته شم و شما رو هم اذیت کنم تا هفته بد که برم خونه حرف اخر رو بزنم . الان به نظرتون اون مربا ها کاری میکنه که نظر مادرش برگرده یا نه ؟
    میشه منو راهنمایی کنید با سپاس

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : خواستگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    سلام خدمت همه . خیلی وقته که نبودم .

    یه موضوعی پیش اومده برام که میخام شما هم نظرتون بکین. شخصی رو مدتی هست میشناسم و از من خواستگاری کرده و من نسبت به همه چیز خانواده خودم شرایطشون بپذیرفتم. رفتیم به مرحله دوم کفتن موضوع به خانواده خودش . وقتی موضوع رو مطرح کرد مادرش به شدت مخالفت کرد و کفت حتما باید از فامیل همسر ب************ی و شخصی براش در نظر کرفتن منتها این اقا خوشش نمیاد از اون خانوم واصلا نمیخاد از کرد همسر ب************ه وبه منم کفت اگر به خاستگاری تو نیام قعطا با اون خانوم هم ازداواج نخاهم کرد.

    مادرش این حرف ها رو زد . گفت اگر بری باید خودت تنها بری واینکه دور مارو خط بکشی روی پول پدرت برا مراسم هم اصلا حساب باز نکن. اول پدرش راضی بود منتها بد اینکه دوباره این موضوع مطرح شد مادرش پدر را هم متقاید کرد که مخالف بشه .

    من هم اولش به اون اقا گفتم باشه اگر مخالفن من مشکلی ندارم برو بد خیلی از دست من ناراحت شد و گفت من رو تو حساب کردم. خلاصه یه هفته که درگیرم سر ای موضوع تا اینکه یه فکری به سرم زد گفت مربا دوست دارم منم سه مدل مربا درست کردم براش فرستادم .امروز صبح دستش رسید گفتم با خودت ببر خونه اون الان تهران و خانوادش کرمانشاه .

    ولی دیشب خیلی نا امید بود و گفت دیگه بهم پیام نده نمیخام وابسته شم و شما رو هم اذیت کنم تا هفته بد که برم خونه حرف اخر رو بزنم . الان به نظرتون اون مربا ها کاری میکنه که نظر مادرش برگرده یا نه ؟
    میشه منو راهنمایی کنید با سپاس
    سلام ستاره جونم
    خوش اومدی
    دلمون تنگ شد برات
    درست به کجا رسوندی
    اخرش رفتی اون دانشگاه ک قبول شده بودی

    بنظر من کارت درست نبود
    حتی اگه این رابطه به ازدواج ختم بشه بخاطره تفاوت فرهنگ ها بعدها مشکلاتی پیش میاد و فکر کن به اینکه ممکنه تو اون مشکلات خودش یا خانواده اش بهت سرکوفت بزنن ک خودت را میخواستی بچسبونی و با مربا و این چیزا داشتی مارا فریب میدادی
    تا باهم خوبین همچی گل و بلبل هست اما تا خدایی نکرده چیزی بشه سرکوفت و تحقیر شروع میشه
    تو هر زندگی پیش میاد
    ببین طاقت شنیدن این حرفا را داری خواهرم

    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاری

    سلام عزیزکم . اره رفتم دانشکا درسمم خوندم یه ترم مونده که تموم بشه . منم دلم تنگ شده بود . کارم درست نبود ؟ خوب پسره هم منو دوست داره . و اینکه اصلا قرار نیست ایران زندگی کنیم گف بد 5 سال میریم من اینجا نمیمونم. تمام مدارکشم اماده کرده.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاری

    گف حاضرم تنها بیام فقط تو قبول میکنی منم کفتم راضی نیستم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاری

    کسی نظری نداره ؟

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاری

    به کمک نیاز دارم

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : خواستگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    سلام عزیزکم . اره رفتم دانشکا درسمم خوندم یه ترم مونده که تموم بشه . منم دلم تنگ شده بود . کارم درست نبود ؟ خوب پسره هم منو دوست داره . و اینکه اصلا قرار نیست ایران زندگی کنیم گف بد 5 سال میریم من اینجا نمیمونم. تمام مدارکشم اماده کرده.
    پس چرا گفته بود ک بهم پیام نده تا وابسته تر نشم


    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاری

    خوب چون ناامید شده بود بخاطر همون گفت

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاری

    اعصابش بهم ریخت یه هفته با خانوادش درگیره

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاری

    میگه بهم نمیرسیم خیلی نا امید شده از یه طرفم خیلی دوستم داره خوب خانوادشم دوست داره میکه خانوادم که نمیخان با تو زندگی کنند . تحت حرف های مادرش بد دو روز اینجوری گفت

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاری

    بعد از حرف زدن اولیه گفت بیا نقشه بکشیم تو بگو من چیکار کنم یعنی بالای صدتا نقشه کشیدیم . نشد که نشد

  12. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15635
    نوشته ها
    147
    تشکـر
    61
    تشکر شده 283 بار در 121 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خواستگاری

    واقعا که مردید بهتون تبریک میگم بابت فداکاری تون بابت خوب بودنتون.

    منم یه آشنایی داشتم چند وقت قبل علاقه مند شدم بهش و پیشنهاد آشنایی دادم با دیدم علاقه اون و شوقی که داشت خیلی بیشترم شد.
    ولی چون تو شهر ما دانشجو سال آخر بود بعد آشنایی دو ماه بعدش رفتش شهر خودشون . همه جوره فداکاری کردم براش هرکاری کردم براش
    حتی از راه دور تموم مشکلاتو قبول میکردم براش دوری راه و خیلی چیزای دیگه ولی هر روز سرد تر شد بدرفتاری میکرد تا این که بعد سه ماه با کلی اصرار من بهم گف که داشته بازی میداده منو . سرد برخورد میکرده بد رفتاری میکرده تا منم سرد بشم بهش ولی من به خاطر علاقم بهش بخاطر اعتماد و دوست داشتنم تحمل میکردم باورم نمیشد ککه اونه که داره این حرفارو میزنه کلی اذیت شدم به جای من خودش تنهایی تصمیم گرفت برامون اونقدر راحت برخورد میکرد که هنوزم که هنوزه به خودم نیومدم خیلی رنجیدم ازش این که من به خوبی بهشو آیندمون فکر میکرد تو اون موقع ها ولی اون فقط داشت بازی میکرد باهام خیلی آزارم میده حتی هنوزم.
    شاید مرد باشیم ولی ما هم دل داریم

  13. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : خواستگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    بعد از حرف زدن اولیه گفت بیا نقشه بکشیم تو بگو من چیکار کنم یعنی بالای صدتا نقشه کشیدیم . نشد که نشد
    ان شاالله ک شیرینی مربات باعث میشه محبتت به دلشون بیفته

    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

  14. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط khoshans نمایش پست ها
    واقعا که مردید بهتون تبریک میگم بابت فداکاری تون بابت خوب بودنتون.

    منم یه آشنایی داشتم چند وقت قبل علاقه مند شدم بهش و پیشنهاد آشنایی دادم با دیدم علاقه اون و شوقی که داشت خیلی بیشترم شد.
    ولی چون تو شهر ما دانشجو سال آخر بود بعد آشنایی دو ماه بعدش رفتش شهر خودشون . همه جوره فداکاری کردم براش هرکاری کردم براش
    حتی از راه دور تموم مشکلاتو قبول میکردم براش دوری راه و خیلی چیزای دیگه ولی هر روز سرد تر شد بدرفتاری میکرد تا این که بعد سه ماه با کلی اصرار من بهم گف که داشته بازی میداده منو . سرد برخورد میکرده بد رفتاری میکرده تا منم سرد بشم بهش ولی من به خاطر علاقم بهش بخاطر اعتماد و دوست داشتنم تحمل میکردم باورم نمیشد ککه اونه که داره این حرفارو میزنه کلی اذیت شدم به جای من خودش تنهایی تصمیم گرفت برامون اونقدر راحت برخورد میکرد که هنوزم که هنوزه به خودم نیومدم خیلی رنجیدم ازش این که من به خوبی بهشو آیندمون فکر میکرد تو اون موقع ها ولی اون فقط داشت بازی میکرد باهام خیلی آزارم میده حتی هنوزم.
    شاید مرد باشیم ولی ما هم دل داریم
    با هم حرف زدیم قرار شد که نبره و خودش کلی اصرار کنه به خانوادش گفت تو کوچیک میشی دلم نمیاد

  15. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    15635
    نوشته ها
    147
    تشکـر
    61
    تشکر شده 283 بار در 121 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خواستگاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    با هم حرف زدیم قرار شد که نبره و خودش کلی اصرار کنه به خانوادش گفت تو کوچیک میشی دلم نمیاد

    کسایی که دل پاکی دارن کساییکه ارزش محبت وخوبی رو میدونن دل دارن وجدان دارن لایق بهترینها هستن امیدوارم خوشبخت بشید.

  16. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگاری

    [QUOTE=khoshans;246460]کسایی که دل پاکی دارن کساییکه ارزش محبت وخوبی رو میدونن دل دارن وجدان دارن لایق بهترینها هستن امیدوارم خوشبخت بشید.[/QUOTE


    سلام . همچنین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا خواستن توانستن است ؟؟
    توسط ali502902700 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 10-03-2022, 03:02 AM
  2. خواستگار سوءاستفاده‌گر و خسيس!
    توسط ninamoon در انجمن خواستگاری
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 05-14-2017, 11:40 AM
  3. عشق شما از چه نوعي است؟ دلبستگی یا وابستگی؟
    توسط pari123 در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-30-2015, 01:12 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد