سوال کردن از خودمان و تردید در افکار و عقایدمان یکی از سخت ترین مهارت ها برای پرورش است. اما امکان پذیر است. اینجا تعدادی سوال آورده ام که به پرورش عدم قطعیت بیشتر در زندگی تان کمک خواهد کرد:
سوال1: اگر اشتباه کرده باشم، چه؟
سوال2: اگر اشتباه کرده باشم، معنایش چیست؟
سوال3: آیا در اشتباه بودنم، مشکلی بهتر از مشکل فعلی ام برای خودم و دیگران خواهد ساخت؟ یا مشکلی بدتر؟
این سوال محک اصلی برای تعیین این است که آیا ارزش های واقعا محکمی داریم، یا اینکه کودن های عصبی ای هستیم که عصبانیتمان را سر همه از جمله خودمان خالی می کنیم. هدف در اینجا این است که ببینیم کدام مشکل بهتر است. چون به هرحال، همانطور که پاندای مایوس هم گفت، مشکلات زندگی بی پایان هستند.


به عنوان یک اصل کلی، ما همگی بدترین ناظران بر خودمان هستیم.
وقتی که عصبانی یا حسود یا ناراحت هستیم، اغلب خودمان آخرین نفری هستیم که متوجه آن می شویم. تنها راه برای پی بردنمان این است که با پرسش مداوم درباره اینکه چقدر ممکن است در اشتباه باشیم، شکاف هایی در زره قطعیتمان ایجاد کنیم.
افراد بسیاری می توانند از خودشان بپرسند که آیا اشتباه میکنند یا نه، اما عده اندکی قادرند قدم بعدی را بردارند و اعتراف کنند که اگر اشتباه کرده اند، معنایش چیست. علتش این است که معنای احتمالی پشت اشتباهمان اغلب دردناک است. این نه تنها ارزش های ما را زیر سوال می برد، بلکه ما را وادار می کند که در نظر بگیریم که ارزش متفاوت و متناقض چه شکل و شمایلی خواهد داشت.
ارسطو نوشت که «یکی از نشانه های ذهن آگاه، این است که چیزی را از نظر بگذراند بدون اینکه آن را بپذیرد.» توانایی نگاه کردن به ارزش های متفاوت و ارزیابی آنها، بدون به کارگیری شان شاید مرکزی ترین مهارت لازم برای تغییر زندگی خود به شکلی معنادار باشد.


من سعی می کنم با قوانین اندکی زندگی کنم، اما یکی از آن ها که در طی سال ها برگزیده ام این است: اگر به جایی برسم که بپندارم یا من اشتباه می کنم، یا دیگران همه اشتباه می کنند، احتمال بسیار بسیار بیشتری می دهم که خودم اشتباه میکنم. این را به تجربه یاد گرفته ام.
البته نباید فکر کرد که هیچ مورد خاصی وجود ندارد که در آن اکثر مردم در اشتباه باشند. نباید فکر کرد هیچ وقت پیش نمی آید که شما از اکثر مردم بیشتر حق داشته باشید.


📚 هنر ظریف رهایی از دغدغه ها
📝 مارک منسن