سلام دوستان پسری 36 ساله هستم مجرد جدیدا هیچ میلی به ازدواج ندارم این موضوع خیلی نگرانم کرده علی رغم میل باطنی که به اردواج دام بیشتر نگرانم/لطفا راهنمایی کنید/مرسی
سلام دوستان پسری 36 ساله هستم مجرد جدیدا هیچ میلی به ازدواج ندارم این موضوع خیلی نگرانم کرده علی رغم میل باطنی که به اردواج دام بیشتر نگرانم/لطفا راهنمایی کنید/مرسی
خب دوست عزیز
وقتی سن برای ازدواج بالا میره ...
طبیعتا" تغییرات و هیجانات مرتبط با اون کاهش پیدا میکنه ...
از طرفی با بالا رفتن سن فرد دچار وسواس در ازدواج و انتخاب میشه ...
البت هشاید شما به طرق دیگه ایی به ارضا خودتون پرداختید ... خارج از عرف ازدواج
که میتونه باعث کاهش علاقه اتون به ازدواج بشه ...
یا از هر نظری چه دیداری /شنیداری /عاطفی تامین و ارضاء میشید که باعث این سردی در شما شده !
دلیل دیگه هم میتونه اختلال هورمونی باشه که حتما" باید بعداز مشورت با روانپزشک با متخصص غدد نیز مشورت کنید ...
وگرنه بعد از اون دیگه تلقین خود شماست .. و دیگر هیچ
خـــــدانـگهــــــدار
مرسی از راهنماییتون
سلام. می تونم بپرسم چه چیزی باعث این حس در شما شده؟
چون من با اینکه 23 سالمه کم کم دارم اینجوری میشم!یعنی دیدم به ازدواج منفی شده. دلم میخواد اینطوری نباشم.ولی یجور انگار ناامیدم.
نه عزیزم منظورم از ازدواج سطح میل جنسی نبود اتفاقا اون سر جاشه . فقط از خود مبحث ازدواج ، وابستگی ، سهیم شدن زندگی و این مسائل نا امید شدم. احساس می کنم دیگه آدما مثل گفته ی تو ماشینی شدن. واسه آدم وقت نمی ذارن. تو شدی یه چیزی که باید راضیشون کنی وگرنه میذارنت کنار! نمی دونم .قلبم بدجوری خسته س.از اینکه بار دیگر هم بشکنم
نه عزیزم منظورم از ازدواج سطح میل جنسی نبود اتفاقا اون سر جاشه . فقط از خود مبحث ازدواج ، وابستگی ، سهیم شدن زندگی و این مسائل نا امید شدم. احساس می کنم دیگه آدما مثل گفته ی تو ماشینی شدن. واسه آدم وقت نمی ذارن. تو شدی یه چیزی که باید راضیشون کنی وگرنه میذارنت کنار! نمی دونم .قلبم بدجوری خسته س.از اینکه بار دیگر هم بشکنم...
باید ببینید که بی میلی شما ریشه در چه موضوعی داره و اینکه شما برای چی و برای چه هدفی میخواید ازدواج کنید . و همینطور معیار های شما برای ازدواج چیه
"اگر امیدی نداری ... امید بساز "
"あなた望を作る希望しない場合は"
..........................................
"
هه هه بابا خواستگار که چیزی نیس.اون حس ادامه ی زندگی به شکل ازدواج، آشنایی با یک فرد جدید ، کلی مراحل داره ازدواج اونا رو باید پشت سر بذاری، کلی مسئولیت! حالا فرض کن خواستگار اومد ، از کجا معلوم با من جور باشه! منی که کلی ویژگیهای عجیب غریب دارم! به کلی چیزا حساسم!اصلا از کجا معلو م از من خوشش بیاد! اوووه مفزم سوت کشید!حالا همه ی این کارا رم باید انجام داد تا تازه رسید به مرحله اول که همون ازدواجه! بعدش هم...نی نی
متاسفانه این موضوع خیلیهارو از ازدواج سرد کرده من خواهر خودم میگه واقعا تمایل و احساس نیازی به ازدواج نمیکنه میگه اگه زمانیم ازدواج کنم فقط برا اینه که تو جامعه ما رسم زندگیه که حتما باید ازدواج کنی اما بنظرمن این حسو خود آدما هم میتونن تقویت کنن عشق واقعا لذت بخشه و با چیزی قابل قیاس نیست بنظرمن داشتن یه عشق زمینی حق هر آدمیه و خودشون باید برا داشتنش تلاش کنن بنظر من شما سعی کنید فیلمای رمانتیک ببینید این فیلما احساس عاشقیو نیاز به زندگی دونفره رو به آدم منتقل میکنن خودتونو جای شخصیتا بذارید ببینید چقدر حس زیبا و خوبی بهتون القا میشه این همه دخترای خوب که شما در کنارشون میتونین خوشبختر باشینو لحظه های فوق العاده ایو تجربه کنید همینطور لادن جون از تو تعجب میکنم تو الان باید تو اوج احساس و نیاز باشی به یه دوست همیشگی که برا خودت باشه فقط برا این حرفا خیلی زوده ها! عشق و ازدواج خوب یه انگیزه بزرگ برا ادامه زندگیه 3>
انسانهایی که در اینجا زندگی میکنن همشون باروئید هستندوبیشترافکاری که به ذهنشون میرسه توسط گایا وتیا هست(دو کوهی که ذهن انسان رو کنترل میکنن واز نوشته شدن یک برنامه ساده کامپیوتری تاکشف اتم همه توسط گایا وتیا به ذهن انسانها رسیده ومن مریم دست پاک(جبرائیل)که مادره پزشکها هست وبه ملکه مادر(مادره سازمان ملل)خدمت میکنه رو انکار نکردم.من تویه زندگیم فقط ضوّا ملکه انگلستان رو واقعا دوست داشتم((به امید روزی که مردم بدونن که مادره سازمان ملل همسره پدرپادشاه(قابیل)ومادره علی هست وبه قول یک نفر "ما باکی در جنگیم"
راستش بعید میدونم با سواحل هاوایی ام مشکل حل بشه ...
اگه حقیقت رو بخوایت جدای از شوخی اینکه الان عشق و عاشقی و ازدواجا الکی و زودگذر شده باعث شده که خیلی ها از خیر ازدواج بگذرن ...
وقتی افرادی رو می بینی که با کلی شور و عشق و علاقه وارد زندگی شدن و به فاصله فقط چندماه تنفر و دشمنی جای اون همه عشق و علاقه رو گرفته خب هرکی باشه میترسه و از ازدواج سرد میشه ...
انصافا" الان وقتی دو نفرو میبینی که دارن سالها با همه سختیها در کنار هم زندگی میکنن ...باعث تعجبت میشه که چطوری تونستن تو این روزگار کنار هم دوام بیارن ...
پاسه همینه که حس و سطح هورمونای ازدواج هستش ولی حال و حوصله درگیر شدن با یک ازدواج و خواستگاری و کلی مراسم و سنت دست و پاگیر و خسته کننده نیست ....
الان همه دوست دارن تا ابد یک عاشق خسته بمونن و تن به یک ازدواج با تمام گرفتاریاش ندن ... والابخدا
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
هههه [replacer_img] ما مردام همین حس رو داریم ... والا از همین اول زندگی کلی خرج و خرید و جشنای جورواجور رو باید تقبل خرج کنیم ...
بعد ازدواج تازه باید کلی قسط ای جورواجور بدیم و تازه غرغر کردنای خانم رو هم باید تحمل کنیم ...
والا اگه دقت کرده باشید دخترا از این خدایی به این بزرگی فقط یه شوهر میخوان و بعد از این مرد کل دنیارو میخوان ....
خب بابا از همون اول همه این خواسته هارو از خوده خدا بخوایین ...
واسه اینه که هر دو طرفمون خسته ایم و علاقه ای به ازدواج و رفتن زیر بار مسئولیت نداریم ...
و گرنه مگه دوتا ادم چقدر از این دنیا طلب دارن که نمیتونن در کنار هم چندسالی رو با عشق و علاقه زندگی کنن ....؟
خـــــدانـگهــــــدار
اينو محض اطلاع آقايون نامتعادل و از اون ور بوم افتاده عرض ميكنم
زن عشق می كارد و كینه درو می كند ...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ... می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ... برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج كنی ... در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ... او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی ... او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ... او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ... و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ... و قرن هاست كه او عشق می كارد و كینه درو می كند چرا كه در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد سینه ای را به یاد می آورد كه تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می كند ... و اینها همه كینه است كه كاشته می شود در قلب مالامال از درد ... و این، رنج است.
[replacer_a]
در جامعه ای که اصالت از آن « تولید ومصرف » و « مصرف و تولید » اقتصادی است و عقل نیز جز اقتصاد چیزی نمی فهمد ، زن نه به عنوان موجودی خیال انگیز ، مخاطب احساسات پاک ، معشوق عشقهای بسیار بزرگ ، پیوند تقدس ، مادر ، همدم ، کانون الهام ، آینه صادقی در برابر خویشتن راستین مرد ؛ بلکه به عنوان کالایی اقتصادی است که به میزان جاذبه جنسی اش ، خرید و فروش می شود. سرمایه داری زن را چنان ساخت که به دو کار آید:
یکی اینکه جامعه هنگام فراغت به سرنوشت اجتماعی و به استثمار شدنش نیندیشد و نپرسد "چرا کار میکنم؟" ، "چرا زندگی میکنیم؟" ، "از طرف که و برای چه کسی اینهمه رنج میبریم؟"
زن ، به عنوان ابزار سرگرمی و به عنوان تنها موجودی که جنسیت و ************والیته دارد ، به کار گرفته شد ، تا نگذارد کارگر و کارمند و روشنفکر در لحظات فراغت ، به اندیشه های ضد طبقاتی و سرمایه داری بپردازند ، و به کار گرفته شد تاکه تمامی خلاء و حفره های زندگی اجتماعی را پر کند. و هنر به شدت دست به کار شد تا بر اساس سفارش سرمایه داری ، سرمایه هنر را -که همیشه زیبایی و روح و احساس و عشق بود- به «************» تبدیل کند . این است که میبینیم یکباره نقاشی ، شعر ، سینما ، تئاتر ، داستان ، نمایشنامه.....بر محور «************والیته» به گردش در می آیند.
دیگر اینکه ، سرمایه داری برای تشویق انسانها به مصرف بیشتر و برای اینکه خلق را به خود بیشتر نیازمند کند و مقدار مصرف و تولید را بالا ببرد ، زن را فقط به عنوان موجودی که ************والیته دارد -و جز این هیچ ، یعنی موجودی یک بعدی- به کار گرفت. در آگهی ها و تبلیغاتش نشاند ، تا ارزشها و حساسیتهای تازه ای بیافریند و نظرها را به مصارف تازه جلب کند و احساسات مصنوعی که لازم دارد در مردم بوجود آورد.
************والیته به جای عشق نشست و زن این «اسیر محبوب» قرون وسطی ، به صورت یک «اسیر آزاد» قرون جدید درآمد.
«دکتر علی شریعتی
ویرایش توسط zbahane : 06-29-2014 در ساعت 02:54 PM
ممنون متن زیبا و گیرایی بود
************والیته به جای عشق نشست و زن این «اسیر محبوب» قرون وسطی ، به صورت یک «اسیر آزاد» قرون جدید درآمد.
متن که متن خوبیه ولی در حال حاضر به لطف وکلا و همون قانونگذار همین خانمهای معصوم تبدیل به طلبکاران مدنی/اجتماعی
شدن برای گرفتن انواع بندهای قانون قانوگذار ...
از مهریه و نهله گرفته تا طلاجات و یارانه ... پیروزمندانه راهروهای دادگاه هارو طی میکنن ...
ولی قبول دارم که بعضی مردان هم هستن که بویی از انسانیت نبرده اند ...
و دنبال همه کاری برای ارضاء خواسته هاشون هستن ... ولی ...
در هر جنس و صنفی آدم خوب و بد هستش ... و این تنوع در اخلاق و رفتار خوده زندگیه ...
و این اختلافات جلوی یکنواختی زندگی انسان رو میگیرن ...
خـــــدانـگهــــــدار
این پاسخ ها راه درستو نشون نمیده چون شماها تو دل و قلب من و لادن نیستید لطفا بیشتر راهنمایی کنید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)