بله خرید برای عروسی نیمه شعبان البته فرداش شب جمعه
ولی همه چیز گرون شده
یه جوراب شلواری ۱۸۰
لباس مجلسی ۱۱۰۰
کلاهگیس ۱۷۰۰
پروتز ابرو ۱۱۰۰
یه ست لباس زیر ۳۷۰
لوازم آرایشی که نگوووووووو
لنز ۳۵۰
مژه مگنتی ۱۷۰
خیلی گرون ........
بله خرید برای عروسی نیمه شعبان البته فرداش شب جمعه
ولی همه چیز گرون شده
یه جوراب شلواری ۱۸۰
لباس مجلسی ۱۱۰۰
کلاهگیس ۱۷۰۰
پروتز ابرو ۱۱۰۰
یه ست لباس زیر ۳۷۰
لوازم آرایشی که نگوووووووو
لنز ۳۵۰
مژه مگنتی ۱۷۰
خیلی گرون ........
جاناتان نیستی کجایی کم پیدای یه حرفی یه نقل قولی یه حرفی
میگم بیا بیخیال این عروسی شو فکر کنم هر چی در میاری باید تو این عروسی های که تو طول سال میری خرج کنی
همصحبت که لازمه و نظر دادن ولی اینقدر فروشندها خودشون نظر میدن و حرف می زنن که راحت ادم خر می کنن مثلا برای جوراب شلواری ..
وای خانم اینقدر جنس خوبه پاهارا جمع می کنه و کشیده نخ کش نمی شه واسه مجلس می خواید
وای به شادی بپوشید حتلا لباستون چه رنگی؟؟
من مشکی
اره رنگپا خوبه خیلی با کلاستون می کمه با پاشنه بلند بپوشید
و ......از این حرفا ....خخخخخخ
بعد که میایی بیرون و میری مغازه بعدی قشنگ سرت ۵۰ یا ۶۰ کلاه گذاشته
این جوری که معلومه خرجت خیلی بالاست
نه خوشم اومد خوب گفتی دیگه فروشنده است با دیدن یه خانم خوشگل مثل شما بایدم زبونش وا بشه
نه اذیت نمی شم خوب اینم یه جورایی به قسمتی از زندگی من شده دیگه کاریشم نمی شه کرد .
چند وقتی رفتم تو ترک ولی فایده نداشت بدجوری عصبی شده بودم و همه چیرم ریخته بود بهم .
بادمه یه شب یه عروسی دعوت بودم رفتم ولی هگش ولم تو قسمت زنونه بود همش تو فکر بودم الان اونطرف چه خبره و چیکار می کنن و من داشتم دیونه می شدم اخرش زدم بیرون اومدم خونه حالم خیلی خراب بود .
ولی فرداش به تیپ خیلی خفن زدم رفتم بیرون تا اخرشب تا یه کم اروم شدم وریت مثل یک معتاد که بهش نرسیده
سلام خوب این هم یک مدل زندگی کردن هست امایکنواخت بودنش کمتره هیجانش بیشتر بعصی زندگی ها که تکراری هست برای شما تنوع زیاد داره شور ؟؟؟؟وهیجانش بالاست اما پر استرس
پس تمایل فریبا خانم بیشتر به زن بودنه خب برو دنبال کارهای مربوط به تغییر جنسیت تا جوان و شاداب هستی
نه مثل این شهره لرستانی که در این سن و سال تازه میگه تغییر جنسیت دادم و شدم کامبیز لرستانی
اگه خانم بشی مسلما خواستگار های زیادی هم دشته باشی هم خوش اندام هستی و هم مایه زن بودن را داری یک زن خوشگل میشی
منتهی نمیدونم چقدر هزینه داره لااقل زندگی شما سر و سامان میگیره
ولی من این بی سرو سامانی دوست دارم
این هم یک نوع زندگی هست هر جور عشقته زندگی کن
لذت نبری از کفت رفته
نه نشده
سلام
ویرایش توسط saberkhan : 03-01-2023 در ساعت 08:06 AM
سلام به همه دوستان عزیز
خوبید خوشید
چه خبر من که خیلی سرحالم انشاالله شما هم همینطور باشید .
من چند روزی نبودم درگیر عروسی و کار بودم ولی حالا هستم
عروسی خیلی خوش گذشت جای همه دوستان خالی کلی اتفاق خوب و باحال افتاد که به موقعش تعریف می کنم ولی امروز جمعه در حال ریکاوری هستم دوش ابگرم و استراحت تا کمر درد و زانودردم خوب بشه و پوست صورتم یه کم خسته شده شده چون این چند روز گذشته دایم زیر گریم بوده
محدثه صندوق پیامت رو خالی کن
سلام دوستان
بریم سر حوادث این چند روز اخیر
طیق معمول ظتر بود و حدود ساعت سه و نیم رسیدم خونه خسته بودم و یه کم استراحت کردم و ولم می خواست برم بیرون ولی زمان کم بود چون برای گریم حداقل دو یا سه ساعت لازم بود ولی خوب بد جوری نمیدونم چرا هوس بیرون رفتم به سرم زده بود هم برای خرید باید میرفتم و هم برای دل خودم حدود ساعت چهار و نیم شده بود برای همین بلند شدم و صورتم شستم و سدیع رفتم سراغ میز آرایشو شروع کردم به گریم طبق معمول اول ابروها را کاور کردم و بعدش پوست صورت و بعدش نصب ابروها و بقیه آرایش حالا آماده شده بودم و لباس می خواستم بپوشم اول از همه شورت پوشیدم و سوتین بستم و سیمه ها گذاشتم و زیر پانتویی پوشیدم و بعدش جوراب ولی اینبار دامن پوشیدم که بلند بود و روش پالتو و بعدشم مقنعه و آماده بیرون رفتم شدم ولی بوت پوشیدم و خودم تو اینه نگاه کردم هوا دیگه تقریبا داشت تاریک می شد ......فایل پیوست 3544
ویرایش توسط fariba_l3 : 03-14-2023 در ساعت 05:02 PM
جوابم منفیه
سلام به همه دوستان عزیزم
من بخاطر مشگلی گه بوجود امده متاسفانه یک مدتی نیستم
بعد از رفع مشگل باز در کنارتون خواهم بود
سلام فریبا جون
دلم براد تنگ شده کجایی
با چه استایلی میخوای بری
سلام
خوبید دوستان عزیز من اومدم هستم
سلام
خوبید دوستان چه خبر من یه مدتی نبودم بخاطر یک سری مشکلات که پیش اومد و فوت یکی از اقوام ولی حالا هستم
شما ها چه خبر کسی بیرون نرفته کاری نکرده شیطونی چیزی تعریف کنید تا دوباره دوستان کنار هم جمع بشن
سلام
توی این چند وقتی که نبودم اتفاقات زیادی برام افتاده که از همه بدترش تصادفی بود که داشتم و خیلی دردسر ساز شد برام ورست نزدکای عید بود که یه شب بازم به سرم زد برم عروسی ولی همینطوری چون همه چیزم آماده بود و خیلی انگار معتاد عروسی رفتن شدم برای همین یه روز پنجشنبه از صبحش آماده شدم اول گفتم برم یه چرخی بزنم تو خیابونا و چون نزدیک عید هم بود چیزی بخرم ولی گفتم من که آماده میشم بهتره یه سری هم به سالن هتی عروسی بزنم و مخصوصا همونی که قبلا رفتم چون دیگه کاملا میدونستم همه جاش و برام معمولا جایی که میدم راحتره .
خلاصه ثبحش از خواب بلند شم ولی نمیدونم چرا یه دلشوره ای داشتم ولی گفتم ولش کن اینا عادین یه کم سرچ کردم تو اینترنت و چندتایی ویدیو آموزشی آرایش و چند تا سازت لباس و کفش و اینا دیدم تا ظهر شد .
نها که خوردم رفتم حمام و حسابی به خودم رسیدم کل بدنم شیو کردم و از دست و پاها و همه جا کلا و از حموم اومدم بیرون و خودم خشک کردم و آماده شدم برای گریم .
اولین مرحله کرم روشن کننده ای هست که برای روشن شدن رنگ پوست و پا ها وبالا تنه تستفاده می کنن که برای روشن کردن پوست بدن عروس ها در سالن های آرایشی استفاده می شه لعد از زدن این کرم روشن کننده کمی صبر می کنم تا خشک بشه .
حالا سراغ آرایش صورت مهترین و چیزی که خیلی زمان میبره کاور کردن ابروهاست که این کار مهمترین بخش آرایش می باشد
بعد از کاور کردن ابروها بالاتکس حالا نوبت کاور کردن کل صوررت بالاتکس هست که ماسک صورت صورت کامل می کند بعد از این مرحله باید با کرم پودر و پنکیک کل صورت پوشش بدیم تا یکنواخت در بیاد تو این حالت باید حدود ۱۰ دقیقه ای صبر کرد تا رنگ کرم پکدر و پنکیک روش خودش نشون بده و بعدش از پودر فیکس استفاداه می کنم تا صورتم رنگش ثابت بمونه بعدش سراغ کانتور بینی و فک و سایه های ابرو و آرایش چشم میرسهو در اخر ابروهای مصنوعی را می چسبونم .
حالا نوبت به پوشیدن لباس که اول از همه باید بدن فرم زنونه بدم برای همین اول گن بغل ران میپوشم وه هم بغل رانها را برجسته می کنه و هم جلو کاور می کنه تا صاف باشه و بعدش شورت و حالا یه جوراب شلواری رنگ پا می پوشم و بعدش سوتین و حالا سینه ها و روی همه اینهت یک زیر مانتویی سارافونی و حالا نوبت پوشیدن مانتو که یه مانتو مجلسی خیلی شیک و کفش های پاشنه بلند .
بعدش نوبت به لاک زدن ناخن ها میرسه که یه لاک قرمز خیلی خوشگل می زنم و صبر می کنم تا خشک بشه .
بعد از این هت نوبت به پوشیدن زیور آلات که گوشواره و گردنبند و النگو انگشتر و ساعت هستند . ودر آخر کلاهگیس روی سرم میزارم یه کلاهگیس مصری کوتاه با یه رنگ خیلی خوشگل که هایلات هم داره و در آخر یه روسری ساتن براق و یک عینک گربه ای خیلی شیک که تازگیا خریدم و چهرم خیلی زنونه می کنه .
حالا نوبت بستن کیفم که یک کیف مجلسی خیلی شیک که خیلی دوسش دارم .یک مقداری لوازم آرایشی و میریزم توی کیف لوازم آرایشی و پول و کلیدهای یدکی خونه میزارم توش .
خودم تو اینه هر وقت می لینم خیلی لذت میبرم و یه زن زیبارو تو ایینه می بینم حالا نوبت عکس و فیلم هست که همیشه قبل از بیرون رفتنم می گیرم .
چون مجلسی که میرم نمیدونم کی هستن لباس مجلسی نمی پوشم و فقط مانتو شلوار مجلسی ولی تو یه ساک هم یه چادر و مقنعه و یک شلوا ر میزارم و بوتهام برای احتیاط .......
ویرایش توسط fariba_l3 : 06-18-2023 در ساعت 10:04 PM
اماده بیرون رفتنم خودم برانداز می کنم تو اینه کم و کسری نداشته باشم و میرم به سمت درخونه لای در باز می کنم توی کوچه یه نگاهی میندارم ببینم وضعیت کوچه چطوره چون هوا تاریک شده و یه کمی سرده خلوته و میدم توی کوچه و در میبندم .
صدای تق تق کف شهای پاشنه بلندم بدجوری جلب توجه می کنه ولی خوب باید برم و لرسم به ماسین که سر کوچه پارکش کردم و میرسم در باز می کنم و می شنم تو ماشین از قبل پالتو و دسکش تو ماشین گذاشتم کف شهم در میارم و دمپایی می پوشم چون با پاشنه بلند خطر ناکه .
ساعت حدود ۶.۳۰ و راه می افتم به سمت دروازه شیراز و از اونجا بدم سمت سالن های عروسی حدود ۲۰ دقیقه ای می شه که میرسم اونجا .
اولی خاموسه دومی مجلسی نداره سومی خلوته ولی چهارمی خیلی شلوغه میرم دم در تالار یه نگاه می کنم می بینم ماشین عروس و داماد نیست ولی جمعیت دارن میان میرم سمت پارکینگ مامور پارکینگ رتهنمایی می کنه کجا پارک کنم چند شب قبلش بارون اومده و کمی گل هست کف پارکینگ برای همین بوتهام می پوشم و کفش های پاشنه بلند میزارم تو ساک و دستکش هام می پوشم و از ماشین پیاده میشم و پالتو هم می پوشم و به سمت در ورودی حرکت می کنم اینجا بلد نیستم برای همین میرم سمت وردی اصلی ببینم که کجاست یهویی یه صدای می گه زنونه اونطرف خانم برگستم خیلی ترسیده بودم یه ادم خیلی خسن با سیبیل های بلند و سینه باز و میاد جلو می گه تز اونطرف و با دست اشاره می کنه و منم تندی میرم همون سمت ولی دری اینجا نیست که یهویی یه صدا از پشت سرم می گه خانممم از اونطرف باید برید برگشتم دیدم یه خانم قد بلند با اباس فرم و ببسیم دستش منم که هول شده بودم و قلبم تندتند داشت میزد اب دهنم قورت دادم اروم گفتم می سه راهنماییم کنید و گفت لله از این طرف و پشت سرش رفتم دیدیم ای بابا کلا اونطرف سالن یه ورودی و در دیگه هیت خانم ها اونجا ماشین ها پیاده می کنن و میرن و من گلا اشتباه رفته بودم .
ازش تشکر کردم و رفتم تو ورودی که دیدم بوتهام گلی شدن حسابی و رفتم سمت دستشویی ها و بوتها در آوردم و کفش های پاشنه بلند پوشیدم و همینطور پالتو و آرایشم چک گردم و اومدم بیرون و رفت سمت در ورودی سالن در که باز کروم خیلی جالب بود یه طرف سالن همه چادری و مانتویی و یه طرف سالن همه لباس مجلسی و ارایش شده من مونده بودم کدوم طرف برم برای همین یه لحظه شوک شدم یعنی خشکم زد و حالا همه داشتن من میدیدن که دیدم سمت مانتو چادری هت یه دو یه تا صندلی اونطرفت یه صندلی خالی هست و منم رفتم روش نشستم .
سالن خیلی گرم بود که همین دشمن گریم و لاتکسه چون عرق می کنی . همینکه نشیتم دوتا خانم نسبت مسن اینطرف و اونطرفم نشسته بودن و همچبن نگام می کردن که من دیگه داشتم می ترسیدم ولی بعدش دیگه بیخیال من شدن و من همینطور که نشسته بودم پاهم انداخته بودم رو هم نگو لبه مانتو رفته بود کنار و پاهام معلوم سده بود برای همین اونا روم زوم کرده بودن و فهمیدم چه خبره بلند شدم مانتو درست کردم و دستکش هام ور آوردم و نشستم خبری از رقص و اینا نبود ولی هر دو طرف بدجوری با چشم و ابرو با هم جنگ و دعوا داشتن .....
سلام فریبا جون
خیلی وقته نبودی نگرانت بودم گفتم نکنه توی عروسی لو رفته باشی و شما را گرفته باشن
خیلی دل و جرات داری اگه خدای نکرده بفهمن خیلی براد بد میشه
من صبح ها زیر لباس ورزشی لباس زیر زنونه و تاپ و شورت جورابی تنم میکنم و برای دویدن و یا دوچرخه سواری میرم پارک ولی همیشه استرس دارم که نکنه یک وقت اتفاقی برام بیوفته مثل تصادف زمین خوردن و یا هر اتفاقی که کارم به بیمارستان کشیده بشه و اونجا نتونم لباس از تنم در بیارم و وقتی مجبور بشم آبرو ریزی بشه
بعدش که نشستن یه کم به جو مسلط شدم ولی گفتم چه غلطی کردم اومدم اینجا ولی خوب چاره ای نبود یه کم نگاه ها روی من سنگین بود ولی خوب میدونستم این خاصیت مجلس های زنونست ولی حواسم حستبی جمع بود .
چند دقیقه ای نشسته بودم که اعلام کردن عروس و داماد اومدن و برید برای مراسم استقبال منم که دیدم اوضاع خرابه بلند شدم و رفتم بیرون توی محوطه و دیدم انگار جو بدی هست یواشکی خورم از جمع جدا کردم و سریع اومدم تو پارکینگ و سوار ماشین شدم و حرکت کردم یه کم ترسیده بودم ولی خوب وقتی اومدم تو ماشین خیالم راحت شده بود و توی حال و هوای خودم بودم که یهو یه ماشین از فرعی اومد بیرون و من نا اومدم خودم کنترل کنم زدم بهشو ماشین منحرف شد و افتاد توی جوب خیابون یه جیغی زدم و نا خوداگاه پام روی گاز فشاردادم و سریع حرکت کردم و توقف نکردم چندتا خیابون اونطرفتر یه جایی که خلوت بود و تاریک نگهداشتم قلبم تندتند داشت میزد از ماشین پیاده شدم و اومدم پایین وایییییییی.......
چراغ جلو و سپر و گوشه کاپوت کلگیر همه داغون شده بودن من از ترسم که کسی دنبالم نکرده باشه سریع فقط ساکم و کیف مدارک برداشتم و همونجا در ماشین بستم و پیاده راه افتاوم ولی صدای تق تق کفشام بدجوری تابلوم میکرد برای همین سریع کفشای پاشنه بلند در آوردم و دوباره بوت هام پوشیدم بهتر شده بود و راحتر می تونستم راه برم حالا از ماشین حستبی دور شده بودم ولی گاهی نگاهی می گردم که ببینم کسی تعقیبم نکرده .
همونجا ایستادم و اسنپ گرفتم برای خونه دلم بدجوری شور میزد و نگران بودم همینطور گه منتظر بودم دیدم یه ماشین گشت داره از دور میاد خودم کشیدم توی پیاده رو که دیده نشم خوشبختانه اسنپ رسید و من سوار شدم و همینطوری که داشن میرفت از کنار ماشین رد می شد دیدم که مامور گشت از ماشین پیاده شده و داره استعلام می کنه که ما رفتیم .
توی مسیر گوشیم صداشو بستم که اگر کسی زنگ زد جواب ندم راننده هم یک مرد حدود ۴۰ ساله بود ولی بدجور هیز بود و تو ایینه هی زیر چشمی من دید میزد و هر از گاهی یه حرفی میزد تا سر صحبت باز کنه ولی من محلش نمیزاشتم .
رسیدیم سر کوچه و من سریع از ماشین پیاده شدم و پیچیدم تو کوچه ولی از در پشتی رفتم تا اومدم در باز کنم یکی از زن هتی همستیه از خونه اومد بیرون و من دید ولی من در دیگه باز کرده بودم و داشتم میرفتم تو خونه که یهو چش تو چش شدیم و من سریع در بستم و رفتم طبقه بالا و از پشت پنجره توی کوچه دیدم که داره هنوز به خونه نگاه می کنه من دیگه اینجا واقعا ترسیدم بدای همین سریع لباسم و در آوردم و گریم پاک کردم کمی خیالم راحت شده بود ولی هنوز نگران بود که نکنه به پلیس زنگ بزنه یا شوهرش خبر گنه و از این حرفا ....
گوشیم سریع چک کردم دیدم هنوز خبری نیست ولی ما شین چی
یهو فکری به سرم زد سریع شماره ۱۱۰گرفتم و گفتم ماشینم دزدیدن و من تازه فهمیدم چون ماشین سر کوچه پارک بوده .......
پ ما
ویرایش توسط fariba_l3 : 07-03-2023 در ساعت 12:39 AM
سلام دوستان
خوبید همگی محرم داره میاد من عاشق محرم و شبای دستهو خیابون گردیشم شما چطور
سلام فریبا
من گیسو هستم. زنانه پوش. چقدر قشنگ تعریف میکنی. خیلی دل و جرات داری. من تنها که میشم زنونه میپوشم، ولی تا حالا بیرون نرفتم. اما خیلی دوست دارم یه بار برم بیرون.
عاشق لباس های حریر و رنگ مشکی هستم.
مثل شما حرفهای نیستم. من برای خودم سوتین، جوراب شلواری، دامن، لباس مجلسی، دستکش توری، ساق، کفش پاشنه بلند و چادر دارم
سلام گیسوی عزیز
من دیگه دارم زنانه زندگی می کنم نصف روز مرد و نصف بعدش زن هستم این سبک زندگی خیلی دوست دارم .
تو خونه من دوتا اتاق هست یکیشون مردونه و یکیشون زنانه
و توی کمدها پر از لباس و کفش و چادر و ...
برای شبهای محرم و دسته و گردش زنانه جون میدم با یه تیپ حاج خانومی وروضه یادمه سال اول یه تیپ دخترونه زده بودم با موهای باز و مانتو شلوار چقدر شماره تلفن ومتلک شنیدم وحتی یکی دوبار زنهای جلسه ای بهم تذکر دادن ولی بعدش دیگه هوای کار اومدم دستم چادر و مقنعه و مانتوشلوار چقدر راحت می شی بی دردسر یه گوشه تو تاریکی وسط یه عالمه زن می شینی و به حرفاشون گوش میدی و به دسته ها نگاه می کنی ۱۰ شب پر از هیجان و خوشی .......
دوستان یکی سوال کرده بود که من شغلم چیه چرا تو بیمارستان البته سوال خیلی از دوستان بوده و هست ولی خوب در همین حد بدونید کارم در ارتباط با بیمار و بس
ویرایش توسط fariba_l3 : 07-19-2023 در ساعت 02:09 AM
ترنس وستیسم شامل برانگیختگی جنسی مکرر و شدید ناشی از لباس پوشیدن متقابل است که ممکن است به صورت تخیلات، اصرار یا رفتار ظاهر شود. اختلال ترانسوستیت ، ترنسوستیسم است که باعث ناراحتی قابل توجه یا اختلال عملکردی قابل توجه می شود.
(همچنین به مروری بر اختلالات پارافیلیک مراجعه کنید.)
ترنس وستیسم شکلی از پارافیلیا است، اما اکثر "کراس لباس ها" معیارهای بالینی یک اختلال پارافیلیک را ندارند. این معیارها مستلزم آن است که خیال پردازی ها، تمایلات شدید یا رفتارهای فرد باعث ناراحتی، اختلال در عملکرد یا آسیب رساندن به دیگران شود. این وضعیت همچنین باید برای ≥ 6 ماه وجود داشته باشد.
ترانسوستیت اصطلاح رایج و قابل قبول تری نسبت به ترانسوستیت است. پانسمان متقاطع و اختلال ترانس وستیک در زنان با جنس مادرزادی بسیار نادر است.
مردان دگرجنسگرا که لباسهای زنانه میپوشند، معمولاً این رفتار را در اواخر دوران کودکی آغاز میکنند. تا 3 درصد از مردان حداقل یک بار لباس متقابل پوشیده اند و از نظر جنسی تحریک شده اند، اما تعداد کمتری از آنها به طور مرتب لباس متقابل را گزارش می کنند. لباس پوشیدن متقاطع، حداقل در ابتدا، با برانگیختگی شدید جنسی همراه است. برانگیختگی جنسی ایجاد شده توسط خود لباس نوعی فتیشیسم در نظر گرفته می شود و می تواند همراه یا مستقل از لباس پوشیدن متقابل رخ دهد.
مشخصات شخصیتی مردانی که لباسهای متقابل را ترجیح میدهند با معیارهای سنی و نژادی مطابقت دارد.
به شرطی که شریک آنها همکاری داشته باشد یا مایل به مشارکت باشد، مردانی که در جنس مخالف لباس می پوشند، برخی یا تمام لباس های زنانه را در طول فعالیت جنسی می پوشند. هنگامی که شریک زندگی آنها همکاری نمی کند، آنها می توانند احساس اضطراب، افسردگی، گناه، و شرمندگی به خاطر تمایل خود برای عبور از مسیرها و تجربه اختلال عملکرد جنسی در رابطه خود کنند. در پاسخ به این احساسات، این مردان اغلب کمد لباس های خود را از لباس زنانه می کشند. این پاکسازی ممکن است با چرخههای بیشتری از لباسهای زنانه، کلاه گیس و آرایش همراه باشد، همراه با شرم و گناه بیشتر و به دنبال آن پاکسازیها.
تشخیص اختلال ترانسوستیت
راهنمای تشخیصی و آماری خاص اختلالات روانی ، ویرایش پنجم (dsm-5)، اختلالات شخصیت در درجه اول مشکلاتی هستند که با
تشخیص اختلال ترانسوستیت نیز نیازمند نکات زیر است:
بیماران به طور مکرر و شدید با استفاده از متقاطع برانگیخته شدند. برانگیختگی در تخیلات، تمایلات شدید یا رفتارها بیان می شود.
این خیالپردازیها، تمایلات شدید یا رفتارها باعث ناراحتی قابل توجهی میشوند یا در عملکرد در محل کار، موقعیتهای اجتماعی یا سایر زمینههای مهم اختلال ایجاد میکنند.
این وضعیت همچنین باید بیش از 6 ماه ادامه داشته باشد.
درمان اختلال ترانسوستیت
گروه های اجتماعی و خودیاری
گاهی روان درمانی
بیشتر «کمدهای متقاطع» به دنبال درمان نیستند. کسانی که به دنبال مراقبت های پزشکی هستند معمولاً به دستور همسر بدبخت خود مراجعه می کنند، دادگاه ها به آنها ارجاع می دهند یا به میل خود مراجعه می کنند زیرا نگران پیامدهای منفی در زندگی اجتماعی و حرفه ای هستند. برخی از «تقاطعها» به دنبال درمان نارسایی جنسی همبود ، سوء مصرف مواد یا افسردگی هستند.
گروه های حمایتی برای مردانی که جنس مخالف لباس می پوشند اغلب بسیار مفید هستند.
هیچ داروی موثر قابل اعتمادی وجود ندارد، اگرچه مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین آزمایش شدهاند و گهگاه در بیمارانی که جزء اجباری مشخصی دارند مفید هستند.
هدف روان درمانی، در صورت لزوم، پذیرش خود، خانواده درمانی و تأثیرگذاری بر رفتارهای پرخطر است.
بعداً در زندگی، گاهی در دهه 50 یا 60 سالگی، مردانی که رفتارهای "پوشش متقاطع" از خود نشان می دهند ممکن است برای علائم نارسایی جنسیتی به دنبال درمان پزشکی باشند و سپس معیارهای تشخیصی نارسایی جنسیتی را برآورده کنند.
منبع: MSDمرجع پزشکی
ویرایش توسط Admin : 07-19-2023 در ساعت 03:20 PM
نکات مهم
اکثر متقاطع ها معیارهای بالینی اختلال ترانسوستیت را ندارند.
اختلالات ترانسوستیت را فقط در صورتی تشخیص دهید که پانسمان متقاطع باعث ناراحتی قابل توجه یا اختلال در عملکرد شود و این وضعیت بیش از 6 ماه وجود داشته باشد.
متقابلهایی که به دنبال مراقبتهای پزشکی هستند، معمولاً به تحریک همسر بدبخت خود میآیند، توسط دادگاه محکوم میشوند، یا به میل خودشان میآیند زیرا نگران پیامدهای منفی اجتماعی و شغلی رفتار خود هستند.
هیچ دارویی به طور قابل اعتمادی موثر نیست. گروه های روان درمانی و حمایت می توانند کمک کنند.
به به جناب ادمین صفا آوروید منور فرمودید ....ولی اینها کلا چه ربطی داره ؟؟؟؟ یکی داره زندگیش می کنه و فقط به خودش کار داره نه کسی دیگه این چیزهایی که نوشتید همه درست ولی غریزه و ذات درونی چطوری می شه درمان کرد ؟؟؟
چیزی که تو گوشت و خونت اون چی ؟؟؟؟
چند بار من خواستم ترک کنم هر بار به هر روشی گه بگی امتحان کردم رفتم مسافرت ریشام نزدم تا به نافم رسید هم خونه شدم جایی حتی تو یه پانسیون ولی نشد که نشد پیش روانشناس رفتم نشد ازدواج کردم نشد شکست خوردم اخرش چی شد .....بدتر شد
نمیدونی وقتی از کنار یه سالن عروسی رد می شم چه حالی دارم یا برای محرم یا رمضان کلا دیونه مجلسهای زنانه ام دست خودم نیست فقط تنها چیزی که مونده امتحان کنم و بهش چند بار فکر کردم خودکشی .....شاید دیگه اینجوری درمان بشم
کلی هرچی که هست من از زندگیم دارم لذت می برم و این لذت دوست دارم درسته خلافه یا گناه ولی هرچی که هست من عاشقشم عاشق این دوگانگی این تضاد چیزی که من تجربه می کنم خیلی فراتر از اونی هست که فکرش می کنی وقتی که می بینی هیچ دری به روت بسته نیست .
مثلا من جایی می خواستم بدونم اونجا چه خبر که مردها اجازه ورودش نداشتن ولی من راحت رفتم و چیزهایی که باید میدیدم دیدم و هزاران مستله دیگه ...... مهم اینه که من خواستم و می خوام و بهش رسیدم
سلام
الان که دارم این مطلب می نویسم از بیرون اومدم خیلی خسته کلی حال خوبی دارم یگ حال توصیف نشدنی .....
قدم زدن توی خیابون های پر از آدم و غزا داری ها ها در حالی گه بهت به چشم یک خانم نگاه می شه و با کلی احترام با ها هات برخورد می شه و تو روضه راحت اشک میریزی و بهت خرمای نذری تعارف می کنه اون دختر بچه .....
به نظرتون این بهترین حس دنیا نیست وقتی چادرت روی سرت می اندازی و در حالیکه صورتت گرفتی یه جون میاد جلو و بهت با حجب و حیا می خواد یه کم عقب تر بری که هییت داره میاد علم داره میاد توباشی چه حالی داری ؟؟؟؟
وقتی که میری تو تو زنونه مسجد و میشینی یه گوشه برای خودت با روضه آهسته اهسته اشک میریزی و شیطنتای دختران جوان می بینی که باهم حرف میزنن و ریزه ریزه می خندن ......همه اینه ائا دوست داشتنی نیست ؟؟؟؟؟
وقتی از صبح همش تو سرت برم یا نه نکنه دارم گناه می کنم نکنه دارم کاراشتباه می کنم ولی میایی و می بینی نماز خواندن با اباس زنانه هم اشکالی نداره پس آماده بیرون رفتن می شی .....
میایی خونه بعد از یه روز کسل کننده تنها چیزی که می تونه حالت خوب کنه یه گشت و حال و هوای خوبه که حالت خوب کنه .....
میرم حمام و یه دوش می گیرم تا تنم از عرق و بوی بد نجات بدم و خستگی تا حدودی ازش دور کنم . از حمام میام بیرون و حوله تنم روبه روی آینه ایستادم که فکر ها و اید ها به سراغم میان برای امشب چی بپوشم ؟؟ چه قیافه ای می خوام باشم ؟؟؟ و آخرش به این میرسم یه خانم معمولی با حجاب با یه چهره معمولی و تصمیم می گیرم و میشینم پشت میز گریم برای آماده شدن الن ساعت ۴.۴۰ و من می خوام شروع کنم اول از همه باید برم سراغ ابرو ها و اونهارو بپوشونم وقتی که کار تموم شد حالا باید کل صورت کاور کنم تا با لاتکس و و صبر کنم تا خشک بشه حالا رنگ مخصوص پوست تا کل صورت یکدست بشه و بعدش باز لاتکس ولی اینبار باید کمی بیشتر صبر کنم تا کاملا خشو بشهو پوست صورت شکل بگیره و بعدش پنک کیک می زنم به کل صورت و با فرچه اضافیش بر میدارم حالا نوبت به کانتور کردن بینی و گونه هاست تا بینی قلمی و متناسب به صورت داسته باشم حالا نوبت ابروهاست که چه مدلی باشه یه مدل ساده و معمولی برای این ایام و یه خانم محجبه خوبه ابرو ها را کمی می کشم بالا تا جلوه زنونه تر و بهتری پیدا کنند حالاکمی سایه تیره پشت پلک و خط چشمو یه مژه مصنوعی معمولی و بهدش خط چشم می کشم ......
حالا نوبت اینهکه نتبجه کار ببینم و چیزی کم و کسر نداشته باشه و از قلم نیافتاده باشه نه خوبه همه چیز و یه روژ گونه ملایم میزن و روژلب خیلی کم رنگ و محو ولی نه صورتم خیلی بی روح می شه و یه کم پر رنگ تر می رنم حالا دیگه کار تموم شده و نگاه می کنم یه چهره زنونه و بی نقص چپ و راست بالا و پایین همه چیز اوکی هست ......
حلا موقع پوشیدن لباسه اول لباس زیر که یه ست مشکی هست می پوشم بعدش گن مخصوص برای باسن و جلو که چیزی معلوم نباشخ و سوتین می بندم و سینه ها و بعد جوراب های شیشه ای مشکی و و شلوار می پوشم و بعدش زیر مانتویی آستین حلقهای برای اینکه خنک باشم و بعدش مانتو می پوشم و دکمه هاش می بندم حالا نوبت اینه که کلاه مخصوص کلاهگیس بزنم روی سرم و بعدش کلاهگیس کوتاه میزارم سرم وایی که حالا ت اینه چی می بینم یه خانم زیبا و موقر همیشه عاشق این لحظه ام بعدش باید مقنعه بپوشم و اون سرم می کنم و جلوش درست می کنم و حالا عینک می زنم و خودم تو آینه قدی می بینم ....
اون جورابای شیشه ای مشکی که جلوشون بستس خیلی تو پام قشنگ به چشم میان و یه کم تحریک کنندن و حالا نوبت کیفم .
تو اینجور مواقع فقط یه کیف کوچیک لوازم آرایشی و تا دلت بخ اب دستمال کاغذی و کیف مدارک و پول و کلید های یدکی خونه چک می کنم ودستکش های توری و عینک آفتابی که همیسه تو کیفم هستند و همه چیز مرتبه و در کیف می بندم .
میرم سراغ چادرهام کدوم بپوشم چادر عربی یا دانشجویی یا نه هموم معمولی ساده انتخاب می کنم و از کمد میارمش بیرون کشش سر پیدا می کنم و چادر سرم می کنم وایی که چقدر چادر بهم میاد اون جمع می کنم و کیف میندازم روی دوشم و خودم باز تو اینه میبینم حالا نوبت عکاسی و چندتایی عکس می گیرم و بعدش به ساعت نگاه می کنم حدود ساعت ۷ و هوا داره کم کم تاریک می سه و به صورتم دست می زنم ببینم لاتکس دیگه خشک شده و کاملا شبیه پوست صورت شده و ابروها و آرایش .
میرم سمت در خروجی ودر سالن می بندم و کفش بپوشم ولی کفش چی در کمد باز می کنم پاشنه بلند که نه مجلسی که نه کت نی خوب به تیپم نمیاد میرو سراغ پاشنه کوتاه ها یه مدل جلو بسته پاشنه ۵ سانتی اداری خوبه این می پوشم و باز جلوی اینه خودم می بینم هوا دیگه کمی تاریک شده و در باز می کنم و از لای در کوچه ببینم چه خبره .
ا زن فضول همسایه خبری نیست ولی یه کم رفت و آماد زیاده در باز می کنم و میام توی در می ایستم و بیرن نگاه می کنم . همیشه این لحظه خروج نمیدونم چرا برام یه کم دلهرهآوره و یه کم ترس دارم ولی خوب دیگه آروم میام تو کوچه و در می بندم و حرکت می کنم چوم خونه من نزدیک خیابون اصلی هست و محل عبور دسته ها خیابون داره شلوغ می شه و جمعیت زیاد و من میرم سمت قسمت زنونه که همیشهاونطرف خیابون و زنها نشستن یاایستاده نگاه میکنم و میرم لابهلای جمعیت و یه کم پیاده میرم معمولا نگاه ها یه کم سنگینه و تا به جو عادت کنم طول می کشه میرم سمت مسجد هییت آماده حرکت شده و زنجیرزنها تو صف و مداح هم داره میخونه میرم آروم یه گوشه و چادرم می کشم جلو صورتم به به چه ج ان های رعنایی و مسن سال ها و بچه ها با زنجیرهای کوچیکشون چه غوغایی بر پاست و دخترهایی که چشمشون دنبال یه نفر خاص
اون یکی داره با شوهرش حرف میزنه و چندتایی هم دارن باهم حرف می زنن و چندنا دحتربچه هم نشستن آروم و یکی هم داره خرما پخش می کنه میاد جلوی من و می گیره بفرمایید و منم یه دونه بر میدارم و نگاه می کنی و میره و هییت حرکت می کنه و ماهم آروم آروم با زنهای دیگه دنباش حرکت می کنیم و چندتا خیابون پابین تر خیلی شلوغه و همه هییت ها اومدن و جمعیت زیادی هست ولی من کم کم بر می گرم و توی راه جمعیت زیادی در حال برگشت هستند و یه کم کند حرکت می کنن ولی خوب میرسم دم در مسجد و از قسمت زنونه میرم تو .
دم در انتظامات ایستاده و همه راهنمایی می کنه و یه خانم چاق و خیلی بداخلاق و با یه چهره خشن و من از کنارش رد میشم و یه نگاهی به من می کنه ولی تا نگاهش می کنم سریع یه سمت دیگه نگاه می کنه تومسجد خیلی شلوغه و مداح داره روضه می خونه و چراغها خاموشن و نیمه تا یک میرم یه کتاب دعا برمیدارم و کفش ها در میارم تو زنبیل مخصوص میزارم چقدر تمیزه این و اصلا بو نمیده برعکس قسمت مردانه که همش کثیف و بوی پا میده حالا کجا بشینم اخرش یه گوشه دنج و خلوت پیدا می کنم و میرم اون سمت وایی که چقدر سخته کیف و زنبیل کفش و کتاب تو دستت آخر می شینم اینجا همه چادری و محجبه هستند و یه کم یه چندتایشون چپ چپ نگاه می کنن ولی عادی میشه بعدش . آینه از تو کیف در میارم و یه نگاهی به صورتم می کنم و مقنعه رفته عقب می کشم جلو و درستش می کنم خوب حالا همه چیز مرتب شده مثل بقیه خانم ها کیف میزارم جلو زنبیل کفش کنارش . حالا فهمیدم چرا نابلو بودم چون همه جورابهاشون ضخیم و نیمه ذخیم بود ولی من شیشه ای پاهم جمع می کنم و چادر می کسم رو پاهام خدارو شکر که لاک نزده بودم وگر نه خیلی تابلو می شد . هوا خنک بود یه نسیم خیلی ملایم میاد همه تو حال خودشونن و اشک میری ن ولی فضول ها چشماسون اینور و اونور و یه گاهی پچ پچ می کنند و گاهی خنده ریزی کنارم یه دختر حدود ۲۰ ساله همش داره با یکی چت می کنه اونطرف یه خانم نسبتا مسن و یه دختر بچه باهاش که داره خوابش میبره و من داره نگاه مب کنه منم کتاب دعا دستمه و مثلا دارم میخونم . حالا او نطرف دارن سینه می زنند و اینطرف آروم آروم خانم ها هم همراهی می کنند ساعت الان حدود ۱۱ شب و که موقع پذیرایی میرسه و اول یه شربت میارن و بعدش نوبت غذا که به ه نفر یه بکبار مصرف میدن که توش عدس پلو هست با یه ماست کوچیک دختره تا غذا می گیره با دو سه نا خانم دیگه سریع بلند می شه و میره و جا یه کم باز تر سده خانم کناریم می گه می سه یه کم برید اونطرف تر دخترم بخوابونم کنار دیوار وسط نباشه و من بلند می شم و میرم ا نطرفتر ودخترش می کشه کنار دیوار و تشکر می کنه ولی نگاه هاش یه کم سنگینه ولی خوب من به این نگاه ها عادت دارم و منم حالا دیگه دارم نگاه می کنم ببینم دیگران چطورب رفتار می کنن و لباس و رفتارشون می بینم تا بهتر بتونم عادت کنم و دفتارم مناسب مجلس باشه .
ساعت حدود ۱۲ شب هست و کم کم مجلس داره تموم می شه و همه دارن میرن منم بلند می شم و کیف و زنبیل و غذا بر میدارم و میرم سمت خروجی و کفش می پوسم و زنلیل آویزون می کنم باز پچ پچ و خندهای ریز دختر ها و نگاه های زن های دیگه و از کنار انتظاماتی زمخت رد می شم و از در میام بیرون اینجا یه عده مرد منتظرند که خانم هاشون بیان بیرون و دست زن و بچشون بگیرن و ببرن وای حیف اینجا کسی منتظر من نیست و باز نگاه های زیر چشمی آقایون و هیز بازی بعضی هاشون یواش یواش به سمت خونه حرکت می کنم خیابون شلوغه و جمعیت در حال حرکت میرسم سر کوچه تو کوچه نگاه می کنم ببینم کسی نباشه از همسایه ها و سریع میرم سمت خونه در باز می کنم و میرم تو .
هر وقت که میرسم خونه و در پشت سرم میبندم یه نعس راحت می کشم خیلی آرامش بخشه . در سالن باز می کنن و میرم داخل الان ساعت حدود ۱ نصف شبه و من میام تو سالن و همنطوری میرم سمت آینه واقعا یه خانم زیبا و چشم نواز میبینم و چندتایی باز عکس می گیرم و چادر آویزون می کنم و خودم باز تو مانتو شلوار می بینم و میرم سمت اتاق و لباس در میارم آویزون میکنم مقنعه همینطور و مو هام بستم با یه کلیپس و گیره و گوشواره ها آویزون خیلی دیدن دارن هوای تو خونه گرم شده و دم کرده کولر روشن می کنم و شلوار در میارم پرتش می کنم اونطرف و یه دامن کوتاه که همیسه تو خونه می پوشم تنم می کنم و بازم تو اینه خودم می بینم سینه های برجسته و باسن قلمبه و اندامی زنانه چقدر این لحظه های اخر دوست دارم کلی چه کنم آخرش باید گریم پاک کنم و سخت ترین لحظات الان که اصلا دلم نمی خواد ولی خوب چاره چیه .
گوشواره هام باز می کنم و کلاه گیس از سر برمیدارم و سوتین باز می کنم سینه ها در میارم و پروتز باسن و گن . وایی چقدر راحت شدم و سبک .
بدای پاک کردن گریم و جدا کردن لاتکس ها از ریر چانه با نوک ناخن کمی از لاتکس می کنم و آروم لبش بلند می کنم و بعد شروع می کنم به کندن انگار دارب پوست می کنی وفتی فیمت پایین کندی و جدا شده ثحنه جالبی هست نصف صورتت چشم و ابرو زیبا و نصف دیگش خط ریش و جای ربش خودش نشون میده . ابروها می کنم و توی جای خودشون قرار میدم با مژه ها و حالا از وسط پیشونی لاتکس بلند می کنی و آروم آروم جدا می کنی چون لاتکس به ابروها چسبیده اگر یک دفعه بکشی احتمال کنده شدن ابروها هست .
حالا لاتکس از روی صورت کاملا جدا شده و باز چهرم ت اینه می بینم با روژلب که چقدر خنده داره و میرم توی حمام یه دوش میگیرم و میام بیرون ساعت نزدیک ۳ هست .
نگاه می کنم به لاتکس ها که از صورتم جدا شده شبیه یک ماسک با بینی و دو تا سوراخ جای چشم و دهن که واقعا مرز بین زنونه شدن من همین ماسک شاید ۳۰ تا ۴۰ گرمی باشه . حالا رو تخت دراز کشیدم و دارم دوباره تو ذهنم مرور می کنم و اینجا برای شما دوستان می نویسم .....
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)