نمایش نتایج: از 1 به 24 از 24

موضوع: پدر

5653
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4319
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پدر

    سلام به اونایی که به زندگی میخندن به خاطر قشنگیاش نه مث من به خاطر مسخرگی و الکی خوش بودن . فقط اگه دوس دارین تا آخرش بخونین به عنوان یه دوست و یه انسان . اگه یادتون باشه یه پست درباره ی رفتار من و بابام داده بودم ولی فک کنم جواب هایی که گرفته بودم خیلی بچگانه بود بعضیاتون فقط با کلمات بازی کرده بودین و اصلا شرایط منو درک نکرده بودین بگذریم . دوباره پست مینوسم تا خالی بشم . میخام از کسی براتون حرف بزنم که نه دست به زن داره (منظورم کتکه) نه معتاد و بی عار ولی بی عاطفه اس ، بی مهر ،وبه صراحت بگم عوضیه . نمی دونم شاید دارم آبروشو میبرم آخه آبروی اون آبروی منه . اون نسبت به زندگی من ، مادرم ،برادرم ، مادرش خیلی خیانت کرده . درست حدس زدید اون پدرمه . پدر ... فقط به اسم ... نه به کردار ،اخلاق ،منش . فک حتی اگه بهش بگی پدر به همه ی پدرا توهین شده . اون پست قبلیم فقط یکی از اخلاقاشه . اون فردی بی مسئولیت ، بدون مهر داشتن به خانواده وبه صراحت بگم یه شهوت ران عوضیه .انقدر از این موضوع مطمئنم که بدون ترس دارم دارم مینویسم . این فرد 44 سال سن داره . موهای سرش داره سفید میشه ولی زن باز یا دختر بازه . همه ی اخلاقای بدشو میذارم کنار ولی دیگه از این نمیگذرم . خیلی چیزا میدونم که مامانم نمیدونه . خیلی دوس دارم خانوادمو از این مرد جدا کنم ولی تو دو راهیم . البته خود مامانمم بو برده بود خیلی با هم دیگه دعوا کرده بودن و قهر کرده بودن . تازه بابام یه دروغگو به تمام معناس . شاید میانگین روزی 3 ، 4 تا دروغ بگه که نصفشو فقط به مامان بیچاره ی من گفته .بابام انگار با گوشیش ازدواج کرده همش با گوشیشه . بابام وقتی با موبایل صحبت میکنه صداش خیلی بلنده ولی بعضی وقتا با ملایمت و آرامش و خنده صحبت میکنه که انگار با نامزدش صحبت میکنه . این کار وقتی که مامانم خونه نیس ، صدای تلویزیون بلنده یا همه مشغوله یه کارین . من مطمئنم که داره با یه خانم صحبت میکنه . بابام عصر خودشو خوش تیپ میکنه میزنه بیرون تازه اصن نمیگه کجا میره. حالا میخام مدرک اصلی بگم یه روز مامانم خونه نبود من و داداشم خوابیده بودیم . بابام با یکی از دوستاش ( به خدا همش زیر سر این عوضیه که بابامو به این راه کشید ) اومدن تو خونه . بابام فک کرد من خوابم ولی از شانس بدش بیدار . چیزایی شنیدم که قلبم تن تن میزد فقط اینو بگم که درباره ی یه رابطه جنسی بابام و اجاره کردن یه خونه ی کثافت کاری بود تازه بابام به اون آشغال میگفت یه کیو پیدا کردم ناز و ..... وبهش گفتم اسمم امیره (اسم بابام یه چیز دیگس ) . بعد به اون دختره عوضی زنگ زد و باهاش صحبت کرد . این یه داستان کاملا واقعی بود امیدوارم تا آخرش خونده باشین . اما سوال اصلی من از شما اینکه به مامان بد بختم بگم یا نه ؟ نمیدونم آخرش چی بشه . امیدوارم زندگی خوبی داشته باشین .

  2. 2 کاربران زیر از Mohsen76 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3322
    نوشته ها
    213
    تشکـر
    118
    تشکر شده 146 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    سلام دوست عزیزم بهتره جریان روبه مادرت بگی ولی سعی کن طوری باهاش حرف بزنی که ضربه نخوره .قبل ازاینکه بهش بگی آماده اش کن چون ممکنه حالش بد بشه وبلایی سرش بیاد.مادرت رو وادارکن تا طلاق بگیرن بعد هم اگه خودت شرایطش روداشتی سرپرستی مادرت روبه عهده بگیر یک زن مگه چقدرمیتونه صبر وتحمل داشته باشه که هر روز یه خبر بد درمورد شوهرش به گوشش برسه؟!به نظر من جدایی بین مادروپدرت تنها راهیه که میتونه با خانواده ات کمک کنه .قدرمادرت روبدون وتنهاش نذار.موفق باشی
    امضای ایشان
    توراباغیرمی بینم
    صدایم درنمی آید
    دلم میسوزدوکاری
    زدستم برنمی آید......


  4. کاربران زیر از خسته دل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    سلام،من فكر ميكنم بدترين عذابو الان شما دارين ميكشيد كه از واقعيت با خبرين و به خاطر مادرتون سكوت كردين،اما به نظر من كمي بيشتر صبر كنيدو تا چند وقت اون مرد(پدر)رو تحت نظر داشته باش و مدرك مستند مثل عكس يا فيلم يا.....بدست بيار.كه حد اقل مادرت بتونه مستند از خودش دفاع كنه و حق اين سالاي زجر آورو بگيره البته اگه فكر ميكني اون مرد تازه اين رفتارو پيش گرفته و تحت تاثيره اون رفيق نارفيقش قرار گرفته واگه خودش واقعا ذات خوبي داره بهتره قبل از اينكه به مادرت بگي با پدرت صحبت كنيو اگه با صحبت راضي نشد دست از كاراش بكشه يه كپي از اون مدارك رو به خودش نشون بديو تحديد كني كه اگه بخواد به كاراش ادامه بده اونو به مادرت نشون ميدي.تو خيييييلي مرد هستي كه داري بار نامرديه پدرتو به دوش ميكشي.اما به خاطر خودش ومادرت وبرادرت اول سعي كن اون از اشتباهش برگرده اگه نشد مداركو به مادرت نشون بده.
    امضای ایشان

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4062
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    60
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    آآآآآآآآآآه،،عززززیززززم((
    خیلی سخته که بخواهم قانعت کنم ولی
    به مادرت هرگز چیزی نگو ( مطمئن باش مادرت خودش می فهمد و خودش عاقل هست و قدرت داره هر تصمیمی بگیره راجع به زندگیش،،از طرفی شنیدن این موضوع از تو بدون شک خیلی ناراحتش خواهد کرد )
    در مورد پدرت هم..بی خیال شو و بهش فکر نکن..خودت را اذیت نکن و زندگیتو بکن..ببین باز هم می گم..خیلی سخت است که بخواهم این جا و در چند خط و..توضیح بدهم ولی..با گذشت زمان از حساسیتت کم می شه..می فهمی که آدم ها رفتار های بد و ناپسند دارند و تو نمی تونی اصلاحشون کنی..تو مسئول نیستی عزیزم..تو فقط باید حواست به خودت باشه که خوب و سالم زندگی کنی اوکی؟؟
    شاد و موفق باش

  7. کاربران زیر از سوزان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوزان نمایش پست ها
    آآآآآآآآآآه،،عززززیززززم((
    خیلی سخته که بخواهم قانعت کنم ولی
    به مادرت هرگز چیزی نگو ( مطمئن باش مادرت خودش می فهمد و خودش عاقل هست و قدرت داره هر تصمیمی بگیره راجع به زندگیش،،از طرفی شنیدن این موضوع از تو بدون شک خیلی ناراحتش خواهد کرد )
    در مورد پدرت هم..بی خیال شو و بهش فکر نکن..خودت را اذیت نکن و زندگیتو بکن..ببین باز هم می گم..خیلی سخت است که بخواهم این جا و در چند خط و..توضیح بدهم ولی..با گذشت زمان از حساسیتت کم می شه..می فهمی که آدم ها رفتار های بد و ناپسند دارند و تو نمی تونی اصلاحشون کنی..تو مسئول نیستی عزیزم..تو فقط باید حواست به خودت باشه که خوب و سالم زندگی کنی اوکی؟؟
    شاد و موفق باش
    آخه عزيز دلم تو اين جو نامناسب وبا اين چيزهايي كه اين پسر ميبينه و ميشنوه از پدري كه بايد الگوش باشه چه طور ميتونه سالم زندگي كنه و بي خيال به زندگيش برسه اگه خداي نكرده ما جاي اون بوديم ميتونستيم؟ اصلا اين جو براي يه پسر جوون مناسبه؟به نظر شما اين مشكل بي اخلاقي نبايد يه جوري برطرف بشه؟
    امضای ایشان

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوزان نمایش پست ها
    آآآآآآآآآآه،،عززززیززززم((
    خیلی سخته که بخواهم قانعت کنم ولی
    به مادرت هرگز چیزی نگو ( مطمئن باش مادرت خودش می فهمد و خودش عاقل هست و قدرت داره هر تصمیمی بگیره راجع به زندگیش،،از طرفی شنیدن این موضوع از تو بدون شک خیلی ناراحتش خواهد کرد )
    در مورد پدرت هم..بی خیال شو و بهش فکر نکن..خودت را اذیت نکن و زندگیتو بکن..ببین باز هم می گم..خیلی سخت است که بخواهم این جا و در چند خط و..توضیح بدهم ولی..با گذشت زمان از حساسیتت کم می شه..می فهمی که آدم ها رفتار های بد و ناپسند دارند و تو نمی تونی اصلاحشون کنی..تو مسئول نیستی عزیزم..تو فقط باید حواست به خودت باشه که خوب و سالم زندگی کنی اوکی؟؟
    شاد و موفق باش

    يعني چي سوزان خانم . مگه ميشه يه فرزند نسبت به رابطه جنسي پدرش بي خيال باشه !!!! مگه ميشه فرزند يك خانواده مسئول رفتارهاي پدرش نباشه !!!!!
    به نظر من zbahane موافقم . اول يه سري مدرك پيدا كنيد كه مادرتون با سند و مدرك حرفتونو قبول كنه . فقط مواظب باشيد بي گدار به آب نزنيد و اين موضوع خيلي بي سر و صدا ختم بشه . چون اگه توي فاميل يا همسايه هاي كسي چيزي بفهمه واسه آينده و ازدواج خودتون بد ميشه

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4062
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    60
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    چه طور ميتونه سالم زندگي كنه؟پاک از دست رفت که بیچاره با این حرف
    به نظر شما اين مشكل بي اخلاقي نبايد يه جوري برطرف بشه؟این مسئله ای نیست که یکی دو روزه به وجود آمده باشه،،بر طرف شدنش به این سادگی ها نیست،،از صلاحیت یک پسر بچه ( فکر می کنم 16 ساله ) خارج است
    مگه ميشه يه فرزند نسبت به رابطه جنسي پدرش بي خيال باشه !!!!چی کار کنه؟؟خودش را اذیت کنه؟؟به غیر از این هم مگر می تونه کاری کنه؟؟
    مگه ميشه فرزند يك خانواده مسئول رفتارهاي پدرش نباشه !!!!!مگر تقصیر اون است؟؟بیچاره..
    اول يه سري مدرك پيدا كنيد كه مادرتون با سند و مدرك حرفتونو قبول كنه . فقط مواظب باشيد بي گدار به آب نزنيد و اين موضوع خيلي بي سر و صدا ختم بشه،،درست است که یک نوجوون رو این جوری وارد عملیات آرسن لوپنی محیرالعقول بکنید؟؟عوض این که فکرش رو یک جوری از این موضوع منحرف بکنید دارید درگیرش می کنید و بهش احساس گناه می دید
    در ثانی
    من واقعا فکر نمی کنم که این مسئله ای باشه که طرف اصلی ماجرا یعنی مادر خانواده که داره بهش خیانت می شه ازش بی خبر و نسبت بهش بی تفاوت باشه،،صبر کنید هر وقت ایشون وارد سایت شد و مشکلش رو مطرح کرد راه کار هاتون رو ارائه بدید،،این چیز هایی که گفتید به محسن ارتباطی نداره و کمکی بهش نمی کنه
    همگی موفق باشید

  11. کاربران زیر از سوزان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohsen76 نمایش پست ها
    سلام به اونایی که به زندگی میخندن به خاطر قشنگیاش نه مث من به خاطر مسخرگی و الکی خوش بودن . فقط اگه دوس دارین تا آخرش بخونین به عنوان یه دوست و یه انسان . اگه یادتون باشه یه پست درباره ی رفتار من و بابام داده بودم ولی فک کنم جواب هایی که گرفته بودم خیلی بچگانه بود بعضیاتون فقط با کلمات بازی کرده بودین و اصلا شرایط منو درک نکرده بودین بگذریم . دوباره پست مینوسم تا خالی بشم . میخام از کسی براتون حرف بزنم که نه دست به زن داره (منظورم کتکه) نه معتاد و بی عار ولی بی عاطفه اس ، بی مهر ،وبه صراحت بگم عوضیه . نمی دونم شاید دارم آبروشو میبرم آخه آبروی اون آبروی منه . اون نسبت به زندگی من ، مادرم ،برادرم ، مادرش خیلی خیانت کرده . درست حدس زدید اون پدرمه . پدر ... فقط به اسم ... نه به کردار ،اخلاق ،منش . فک حتی اگه بهش بگی پدر به همه ی پدرا توهین شده . اون پست قبلیم فقط یکی از اخلاقاشه . اون فردی بی مسئولیت ، بدون مهر داشتن به خانواده وبه صراحت بگم یه شهوت ران عوضیه .انقدر از این موضوع مطمئنم که بدون ترس دارم دارم مینویسم . این فرد 44 سال سن داره . موهای سرش داره سفید میشه ولی زن باز یا دختر بازه . همه ی اخلاقای بدشو میذارم کنار ولی دیگه از این نمیگذرم . خیلی چیزا میدونم که مامانم نمیدونه . خیلی دوس دارم خانوادمو از این مرد جدا کنم ولی تو دو راهیم . البته خود مامانمم بو برده بود خیلی با هم دیگه دعوا کرده بودن و قهر کرده بودن . تازه بابام یه دروغگو به تمام معناس . شاید میانگین روزی 3 ، 4 تا دروغ بگه که نصفشو فقط به مامان بیچاره ی من گفته .بابام انگار با گوشیش ازدواج کرده همش با گوشیشه . بابام وقتی با موبایل صحبت میکنه صداش خیلی بلنده ولی بعضی وقتا با ملایمت و آرامش و خنده صحبت میکنه که انگار با نامزدش صحبت میکنه . این کار وقتی که مامانم خونه نیس ، صدای تلویزیون بلنده یا همه مشغوله یه کارین . من مطمئنم که داره با یه خانم صحبت میکنه . بابام عصر خودشو خوش تیپ میکنه میزنه بیرون تازه اصن نمیگه کجا میره. حالا میخام مدرک اصلی بگم یه روز مامانم خونه نبود من و داداشم خوابیده بودیم . بابام با یکی از دوستاش ( به خدا همش زیر سر این عوضیه که بابامو به این راه کشید ) اومدن تو خونه . بابام فک کرد من خوابم ولی از شانس بدش بیدار . چیزایی شنیدم که قلبم تن تن میزد فقط اینو بگم که درباره ی یه رابطه جنسی بابام و اجاره کردن یه خونه ی کثافت کاری بود تازه بابام به اون آشغال میگفت یه کیو پیدا کردم ناز و ..... وبهش گفتم اسمم امیره (اسم بابام یه چیز دیگس ) . بعد به اون دختره عوضی زنگ زد و باهاش صحبت کرد . این یه داستان کاملا واقعی بود امیدوارم تا آخرش خونده باشین . اما سوال اصلی من از شما اینکه به مامان بد بختم بگم یا نه ؟ نمیدونم آخرش چی بشه . امیدوارم زندگی خوبی داشته باشین .

    بنظرم مادرتون خیلی وقته که میدونه ولی بازم چهارچوب خونه رو با بی خیال جلوه دادنش داره حفظ میکنه ...

    پس بهتره یه راهی برای دور کردن اون دوستش از دووبره خونتون پیدا کنی ...

    برگ برنده شما اینه که پدرتون فکر کنه از چیزی خبر ندارید ....و گرنه دیگه نمیتونید از کاراش باخبر بشید ...

    یه سوال منبع درامد خونه رو کی تامین میکنه ؟ پدر یا مادر؟

    چون خیلی از زنها بخاطر مشکلات مالی در مورد کارهای شوهرشون بی خیال میشن ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  13. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : پدر

    منم معتقدم که مادرش از همه چی خبر داره ... زن درسته به روی خودش نمیاره...

    ولی تغییر رفتار شوهرشو خوب میتونه توصیف کنه ... پس مادرش از همه چی با اطلاعه ولی فکر میکنید یک زن با چند تا بچه میتونه چیکار کنه ؟

    میتونه این زندگی رو به هم بزنه و بچه هاشو با این مرد به امان خدا بگذاره و بره .... نخیر نمیتونه ....

    واسه همینه که صبر کرده و بقول معروف دندون رو جیگر گذاشته تا بچه ها یه سرو سامونی بگیرن ...

    به هرحال همینکه هنوزم میتونه بالای سر بچه هاش باشه اونو راضی میکنه ...

    پس واسه همین کسی نباید بدون نظر و اطلاع مادر خونه کاری انجام بده ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  15. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوزان نمایش پست ها
    درست است که یک نوجوون رو این جوری وارد عملیات آرسن لوپنی محیرالعقول بکنید؟؟
    عملياتو خوب اومدي..
    آره خوب يه كم براي يه نوجوون سخته اما به نظرم اون وارد اين موضوع شده وتا حالا كنكاشهايي كرده.اگه تاپيكش رو با دقت ببينيد متوجه ميشيد كه با زندگي تو همچين جوي و تجربيات تلخي كه داشته خيييلي بيشتر از سنش ميفهمه كه داره پدر رو به خاطر اين بي اخلاقيا مؤاخذه ميكنه.
    البته منم به اين نظر خودم شك كردم كه ميتونه از پس اين كار بربياد يا نه.چون حتي اگرم بربياد يه جورايي با چيزاي بيشتري كه ميبينه و ميفهمه ممكنه ضربه روحي بدي تو اين سن براش باشه اما بي خيالم نميتونه بمونه و عادي به زندگيش ادامه بده.محسن جان بزرگتر قابل اعتمادي تو خانواده پدري نداري كه بتونه تو اين زمينه بهت كمك كنه مثل پدر بزرگ يا مادر بزرگ كه بتونن حد اقل پاي اون دوست ناباب رو از زندگي پدرت قطع كنن؟
    امضای ایشان

  17. 2 کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4319
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پدر

    بچه ها میخام باهاتون راحت باشم . اسمم محسن ، 16.5 سالمه ، دوم دبیرستان ، بچه ی شیراز ، ساکن در افسریه تهران ،محصل در دبیرستان تیزهوشان علامه حلی 2 (تعریف از خود نباشه ) . این از مشخصات خودم . حالا پدرم : شغل آزاد با درآمد پایین ، 44 سال سن و اینکه وقتی من 3.5 سالم بود و در شیراز زندگی میکردیم بابام برای کار به تهران آمد ( فک کنم اون موقع با اون نامرد دوست شد که این عوضی یه بار ازدواج کرده ولی طلاق گرفت .. خوش به حاله زنه ... حالا نمیدونم زن داره . راستی قبلا بابام بیشتر باهاش بود ولی الآن نه طوری که بعضی از تلفوناشم جواب نمیده . یه بار یادمه بابام بهش گفت :مرتیکه عوضی ... البته با خودش.. قبلا دوتایی کار میکردن حالا انفرادی... ) . چند بار یادمه که من و داداش کوچیکم بچه بودیم ما را پیش زنای غریبه میبرد ( یادم نیس چنتا بودن یا یکی ) ، یه بار منو پیش یه زن برد که خونش خیلی به ما نزدیک بود و زنه(دارای پسری تقریبا همسن من) به من گفت : به مامانت نگی اومدی اینجا . من مثه چی گفتم باشه . اینم بگم فک کنم مامانم میدونه که بابام رابطه دارد ولی فک کنم اینکه بابام س ک س داشته نمیدونم . قبلا یه چیزایی به مامانم گفتم و بهش گفتم طلاق بگیر ولی اون گفت شماها رو چیکار کنم . خیلی دوس دارم بابامو بعدظهرا تعقیب کنم ولی یا یادم میره یا تنبلی میکنم . یا وقتی که با گوشیش اروم صحبت میکنه ، گوشی رو یه دفعه ازش بگیرمو ببینم کی پشت خط . اینم بدونید که من از بابام به خاطر موضوعاتی به غیر از اینا ترس دارم . ببخشید که انقدر حرف زدم چون اینا حدود 4 ، 5 سال تو گلوم گیر کرده بود . امیدوارم زندگی خوبی داشته باشید .

  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    ما اينجا فقط ميتونيم راه حل هايي كه به ذهنمون ميرسه بهت بگيم داداشي . در نهايت اين توئي كه بايد واسه ادامه زندگي و خانواده راه حلي رو پيدا كني . ولي ميتوني بياي توي جمع ما . باهامون حرف بزني و ما هم خوشحال ميشيم كه توي اين گروه هستي

  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    عزيزم خوب حالا كه مادرت خبر داره تو ديگه نبايد احساس مسئوليت كني چون هر كاري كه لازم باشه مادرت انجام ميده و اون صلاح شماها و خودشو بهتر ميدونه.ما فكر ميكرديم كه خبر نداره وبه خاطر همين ميخواستيم مطمئن بشي.اما حالا ديگه نيازي به تعقيبو گريز و به قول دوستمون عمليات نيست
    حالا هم كه ميگي رابطش با دوستش كمتر شده خوب خدارو شكر اين خودش يه حسنه الان ميتونيد با محبت با رابطه عاطفي بيشتر با گردشهاي خانوادگي البته با كمك مادرت كه خيييلي بايد نقششو خوب اجرا كنه تا پدرتو به گرمي خانواده برگردونيد.
    عزيزم براي اين كار لازمه اون احساس نفرتيكه از پدرت داريو از خودت دور كني و به عنوان پسر ارشد خانواده اول رابطه پدرو پسري رو تقويت كني.
    سعي كن رو اعتقاداتش هم انگشت بگذاري و يادش بندازي كه پايه زندگي اگر رو اعتقاد بنا نشه زمين خوردن آدم تو زندگي قطعيه.
    الهي قربونت برم كه تو اين سن انقدر بزرگو مردونه رفتار ميكني.
    حواست به پيشرفت درستم باشه با اين هوش خوبي كه داري حيفه بخوايي حالا كه مادرت در جريانه مشغوليات ديگه اي براي خودت درست كني.
    شاد باشي عزيييييييييييزم
    امضای ایشان

  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط zbahane نمایش پست ها
    عزيزم خوب حالا كه مادرت خبر داره تو ديگه نبايد احساس مسئوليت كني چون هر كاري كه لازم باشه مادرت انجام ميده و اون صلاح شماها و خودشو بهتر ميدونه.ما فكر ميكرديم كه خبر نداره وبه خاطر همين ميخواستيم مطمئن بشي.اما حالا ديگه نيازي به تعقيبو گريز و به قول دوستمون عمليات نيست
    حالا هم كه ميگي رابطش با دوستش كمتر شده خوب خدارو شكر اين خودش يه حسنه الان ميتونيد با محبت با رابطه عاطفي بيشتر با گردشهاي خانوادگي البته با كمك مادرت كه خيييلي بايد نقششو خوب اجرا كنه تا پدرتو به گرمي خانواده برگردونيد.
    عزيزم براي اين كار لازمه اون احساس نفرتيكه از پدرت داريو از خودت دور كني و به عنوان پسر ارشد خانواده اول رابطه پدرو پسري رو تقويت كني.
    سعي كن رو اعتقاداتش هم انگشت بگذاري و يادش بندازي كه پايه زندگي اگر رو اعتقاد بنا نشه زمين خوردن آدم تو زندگي قطعيه.
    الهي قربونت برم كه تو اين سن انقدر بزرگو مردونه رفتار ميكني.
    حواست به پيشرفت درستم باشه با اين هوش خوبي كه داري حيفه بخوايي حالا كه مادرت در جريانه مشغوليات ديگه اي براي خودت درست كني.
    شاد باشي عزيييييييييييزم
    ااااااااااااااای جان واسه مشاوره دادنت .

  22. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin نمایش پست ها
    ااااااااااااااای جان واسه مشاوره دادنت .
    امضای ایشان

  23. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4319
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط zbahane نمایش پست ها
    عزيزم خوب حالا كه مادرت خبر داره تو ديگه نبايد احساس مسئوليت كني چون هر كاري كه لازم باشه مادرت انجام ميده و اون صلاح شماها و خودشو بهتر ميدونه.ما فكر ميكرديم كه خبر نداره وبه خاطر همين ميخواستيم مطمئن بشي.اما حالا ديگه نيازي به تعقيبو گريز و به قول دوستمون عمليات نيست
    حالا هم كه ميگي رابطش با دوستش كمتر شده خوب خدارو شكر اين خودش يه حسنه الان ميتونيد با محبت با رابطه عاطفي بيشتر با گردشهاي خانوادگي البته با كمك مادرت كه خيييلي بايد نقششو خوب اجرا كنه تا پدرتو به گرمي خانواده برگردونيد.
    عزيزم براي اين كار لازمه اون احساس نفرتيكه از پدرت داريو از خودت دور كني و به عنوان پسر ارشد خانواده اول رابطه پدرو پسري رو تقويت كني.
    سعي كن رو اعتقاداتش هم انگشت بگذاري و يادش بندازي كه پايه زندگي اگر رو اعتقاد بنا نشه زمين خوردن آدم تو زندگي قطعيه.
    الهي قربونت برم كه تو اين سن انقدر بزرگو مردونه رفتار ميكني.
    حواست به پيشرفت درستم باشه با اين هوش خوبي كه داري حيفه بخوايي حالا كه مادرت در جريانه مشغوليات ديگه اي براي خودت درست كني.
    شاد باشي عزيييييييييييزم
    عزیزم مثله اینکه درست متوجه نشدی . مامان فک میکنه بابام فقط یه رابطه ی دوستی داره نه رابطه ی جنسی اونطوری . وقتی که من اینو فهمیدم داشتم سکته میزدم وای به حال مامانم و مادرش مه با ما زندگی میکنه . اینم بگم از داداشم تا مادر بابام همگی به بابام شک دارن ولی نمیدونم چرا یه کار درست حسابی انجام نمیدن یا شاید بیخیال دردسر شدن میخان همون زندگی لعنتی رو ادامه بدم . آخه مشکل اصلی اینکه هر روز از بابام متنفرتر میشم و میخام یا خودمو بکشم یا اونو . نمیدونم چیکار کنم . یا شاید هروقت سروسامون گرفتم اون موقع درس درستی بهش بدمو داداش و برادرمو بردارم برم اما خوب با وضعیت مملکت سر و سامون گرفتن سختی و ممکنه چند سالی زول بکشه . نمیدونم .... راستی ممنون از محبتی که از شما دارم . جالبه تا الآن حتی یه بار بابام به من نگفته بود :دوست دارم یا عزیزم یا قربونت برم و خیلی چیزای دیگه . کلا بابام به مهر و محبت و فک میکنه من زندگیو سخت میگرم و ناز نازیم . باورتون میشه . دوستون دارم

  24. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4670
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    3
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پدر

    به نظر من بگو همچین ادمایی لایق اسم پدری نیستند همیشه میگند کاری کن پدر مادر ازت راضی باشه اما اگر پدری حق بچه و زنش ضایع کرد چی؟
    اگر واقعا مادرتو دوس داری نذار تحمل کنه این مرد و
    امضای ایشان
    بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید

  25. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohsen76 نمایش پست ها
    عزیزم مثله اینکه درست متوجه نشدی . مامان فک میکنه بابام فقط یه رابطه ی دوستی داره نه رابطه ی جنسی اونطوری . وقتی که من اینو فهمیدم داشتم سکته میزدم وای به حال مامانم و مادرش مه با ما زندگی میکنه . اینم بگم از داداشم تا مادر بابام همگی به بابام شک دارن ولی نمیدونم چرا یه کار درست حسابی انجام نمیدن یا شاید بیخیال دردسر شدن میخان همون زندگی لعنتی رو ادامه بدم . آخه مشکل اصلی اینکه هر روز از بابام متنفرتر میشم و میخام یا خودمو بکشم یا اونو . نمیدونم چیکار کنم . یا شاید هروقت سروسامون گرفتم اون موقع درس درستی بهش بدمو داداش و برادرمو بردارم برم اما خوب با وضعیت مملکت سر و سامون گرفتن سختی و ممکنه چند سالی زول بکشه . نمیدونم .... راستی ممنون از محبتی که از شما دارم . جالبه تا الآن حتی یه بار بابام به من نگفته بود :دوست دارم یا عزیزم یا قربونت برم و خیلی چیزای دیگه . کلا بابام به مهر و محبت و فک میکنه من زندگیو سخت میگرم و ناز نازیم . باورتون میشه . دوستون دارم
    عزيزم بذار يه چيزي در مورد خانوما بهت بگم هيييييچ خانومي نيست كه به ارتباط نامناسب همسرش با جنس مخالفي شك كنه و ته تشت اين ماجرارو در نياره،ما خانوما حس ششم خيييلي قوي نسبت به آقايون داريم بدون كه اگه تو احساس كردي مادرت شك كرده به اين معنيه كه اون از همه ماجرا با خبره و همونطور كه خودت تو صحبتات گفتي ،بزرگترين دليل ادامه اين زندگي بچه هاش هستن...
    خوب اين مادر يه پسر تيز هوش داره و يه بچه ديگه كه دلش نميخواد ذهنشونو مشغول كنه و با مشكلات خانواده مانع پيشرفتتون بشه.
    راستي اينو ميدونستي كه اكثرباباها به خاطر غرور مردونشون با پسراشون خييلي احساسي رفتار نميكنن برعكس با دخترشون...
    به قول بهار تو داداشي ما هستي ما هم دوست داريم عزيييييييزم.
    امضای ایشان

  26. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4319
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط zbahane نمایش پست ها
    آخه عزيز دلم تو اين جو نامناسب وبا اين چيزهايي كه اين پسر ميبينه و ميشنوه از پدري كه بايد الگوش باشه چه طور ميتونه سالم زندگي كنه و بي خيال به زندگيش برسه اگه خداي نكرده ما جاي اون بوديم ميتونستيم؟ اصلا اين جو براي يه پسر جوون مناسبه؟به نظر شما اين مشكل بي اخلاقي نبايد يه جوري برطرف بشه؟
    من پدرمو از بچگی الگوی خودم قرار ندادم و از بعضی کاراش و اخلاقاش خوشم نیومد .

  27. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4319
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها

    یه سوال منبع درامد خونه رو کی تامین میکنه ؟ پدر یا مادر؟
    منبع در آمدمون فقط پدرمه و مادر بنده شاید باورتون نشه حافظ کل قرآنه و همین طور معلم قرآنه (بدون حقوق) و کلاس حوزه میره . مامانم این طوریه ولی بابام .. نمیدونم این دو تا اصن تفاهمی هم دارن ؟

  28. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4319
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط zbahane نمایش پست ها
    محسن جان بزرگتر قابل اعتمادي تو خانواده پدري نداري كه بتونه تو اين زمينه بهت كمك كنه مثل پدر بزرگ يا مادر بزرگ كه بتونن حد اقل پاي اون دوست ناباب رو از زندگي پدرت قطع كنن؟
    ؟
    مادر پدرم با ما زندگی میکنه ( اینم بگم اصلا از بچش راضی نیس چون بابام مسائل دینی رو سبک میشماره البته منم اینطوریم و یه 2سالی نه نماز نه روزه و مامانمم بعضی وقتا ناراحت میشه ) و پدربابام فوت کرده . تازه اگر بخام به کسی بگم باید کل ماجرا را توضیح بدم که آبرویی باقی نمونه .ولی یه چنتا فامیل هستن که بتونم بهشون بگم . نمیدونم ... نمیدونم چی کار کنم .. راستی سرعت تایپمم تو این چن روزه بالاتر رفته .

  29. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    اول اینکه بهتره شما به چشم پدر به این فرد نگاه کنید و هر حرفی رو به زبان نیارید که خداوند از شما ناراحت خواهد شد .. زیرا خود خدا میگه که اگر پدر و مادر شما حتی کافر هم بودند باز هم پدر و مادر شما هستن و باید احترامشان را حفظ کنید ..
    در وهله دوم شما باید بازم در مورد این قضیه تحقیق کنید .. اما قبل از هر چیزی اول از خداوند کمک بخواین با رفتار پدر شما تغییر کرده و به راه راست وارد شود .. پس اول توکل بر خداوند و امید و کمک خواستن از او
    سوم این موضوع را با ملایمت با مادرتان در میان گذاشته اما مستقیم عنوان نکنید که پدر شما با دیگران ارتباط داره ...
    سغی بر حل این موضوع و تغییر طرز تفکر و اخلاق پدرتون داشته باشید و کمکش کنید تا اینکه سعی بر تباهی زندگیتون داشته باشید .. با توجه به سن کمی که دارید بهتره زیاد وارد این قضایا نشید
    موفق باشید .. ( جهت مشاوره پیغام خصوصی داده شد )
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  30. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohsen76 نمایش پست ها
    من پدرمو از بچگی الگوی خودم قرار ندادم و از بعضی کاراش و اخلاقاش خوشم نیومد .

    مادر بنده شاید باورتون نشه حافظ کل قرآنه و همین طور معلم قرآنه (بدون حقوق) و کلاس حوزه میره .
    اين خييلي خوبه كه تو قدرت دركت بالاست و خوبو از بد تشخيص ميدي
    و من اين موهبت رو از ايمان قوي مادرت ميبينم. شايد زندگي مادرت در كنار همچين مردي هييچ وقت براش خوش آيند نبوده اما خدا جواب خوبياي اونو با فهميدگي تو با درس خوندن و پيشرفت تو وبرادرت بهش ميده و مطمئنم كه مادرت حتي اگر خداي نكرده زندگي سخت ترو زجرآورتري داشت آرامششو از قرآن ميگرفتو بهترين راه حل مشكل رو پيدا ميكرد.
    عزيز دلم رسم زمونه هميشه همينجوري بوده كه سخت ترين آزمايشهاي الهي براي بهترين بنده هاشه.براي داشتن همچين مادري بهت تبريك ميگمو ازت ميخوام با پيشرفتت توي درسو زندگي احساس خوشبختي رو كه در كنار پدرت نداشت بهش برگردوني.اما من هنوز نظرم اينه كه حالا كه دوست پدرت رابطش كمرنگ تر شده شما از لحاظ عاطفي بهش نزديك بشين.
    آفففففرين تايپ تندم به درد همين روزا ميخورهااا
    ویرایش توسط zbahane : 07-12-2014 در ساعت 01:33 AM
    امضای ایشان

  31. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4780
    نوشته ها
    44
    تشکـر
    24
    تشکر شده 20 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پدر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohsen76 نمایش پست ها
    سلام به اونایی که به زندگی میخندن به خاطر قشنگیاش نه مث من به خاطر مسخرگی و الکی خوش بودن . فقط اگه دوس دارین تا آخرش بخونین به عنوان یه دوست و یه انسان . اگه یادتون باشه یه پست درباره ی رفتار من و بابام داده بودم ولی فک کنم جواب هایی که گرفته بودم خیلی بچگانه بود بعضیاتون فقط با کلمات بازی کرده بودین و اصلا شرایط منو درک نکرده بودین بگذریم . دوباره پست مینوسم تا خالی بشم . میخام از کسی براتون حرف بزنم که نه دست به زن داره (منظورم کتکه) نه معتاد و بی عار ولی بی عاطفه اس ، بی مهر ،وبه صراحت بگم عوضیه . نمی دونم شاید دارم آبروشو میبرم آخه آبروی اون آبروی منه . اون نسبت به زندگی من ، مادرم ،برادرم ، مادرش خیلی خیانت کرده . درست حدس زدید اون پدرمه . پدر ... فقط به اسم ... نه به کردار ،اخلاق ،منش . فک حتی اگه بهش بگی پدر به همه ی پدرا توهین شده . اون پست قبلیم فقط یکی از اخلاقاشه . اون فردی بی مسئولیت ، بدون مهر داشتن به خانواده وبه صراحت بگم یه شهوت ران عوضیه .انقدر از این موضوع مطمئنم که بدون ترس دارم دارم مینویسم . این فرد 44 سال سن داره . موهای سرش داره سفید میشه ولی زن باز یا دختر بازه . همه ی اخلاقای بدشو میذارم کنار ولی دیگه از این نمیگذرم . خیلی چیزا میدونم که مامانم نمیدونه . خیلی دوس دارم خانوادمو از این مرد جدا کنم ولی تو دو راهیم . البته خود مامانمم بو برده بود خیلی با هم دیگه دعوا کرده بودن و قهر کرده بودن . تازه بابام یه دروغگو به تمام معناس . شاید میانگین روزی 3 ، 4 تا دروغ بگه که نصفشو فقط به مامان بیچاره ی من گفته .بابام انگار با گوشیش ازدواج کرده همش با گوشیشه . بابام وقتی با موبایل صحبت میکنه صداش خیلی بلنده ولی بعضی وقتا با ملایمت و آرامش و خنده صحبت میکنه که انگار با نامزدش صحبت میکنه . این کار وقتی که مامانم خونه نیس ، صدای تلویزیون بلنده یا همه مشغوله یه کارین . من مطمئنم که داره با یه خانم صحبت میکنه . بابام عصر خودشو خوش تیپ میکنه میزنه بیرون تازه اصن نمیگه کجا میره. حالا میخام مدرک اصلی بگم یه روز مامانم خونه نبود من و داداشم خوابیده بودیم . بابام با یکی از دوستاش ( به خدا همش زیر سر این عوضیه که بابامو به این راه کشید ) اومدن تو خونه . بابام فک کرد من خوابم ولی از شانس بدش بیدار . چیزایی شنیدم که قلبم تن تن میزد فقط اینو بگم که درباره ی یه رابطه جنسی بابام و اجاره کردن یه خونه ی کثافت کاری بود تازه بابام به اون آشغال میگفت یه کیو پیدا کردم ناز و ..... وبهش گفتم اسمم امیره (اسم بابام یه چیز دیگس ) . بعد به اون دختره عوضی زنگ زد و باهاش صحبت کرد . این یه داستان کاملا واقعی بود امیدوارم تا آخرش خونده باشین . اما سوال اصلی من از شما اینکه به مامان بد بختم بگم یا نه ؟ نمیدونم آخرش چی بشه . امیدوارم زندگی خوبی داشته باشین .
    سلام دوست. مادرشما از همه چیز خبرداره .اینو به عنوان یه جنس مونث میگم هیچ کس به اندازه زن وشوهر همدیگه رو نمیشناسن.مادرتون در حق خانواده ش فداکاری میکنه.هیچ کاری نکنید فقط دوست وهمدل مادرتون باشید چون این فقط شما نیستید که باید در این باره تصمیم بگیرید. میدونم شرایط سختی دارید اما اینم بدونید که شرایط بعد طلاق بهتر از حالا نمیشه.اگر مادرتون قصد جدایی داشت خودش این اقدام رو میکرد. مادرای فداکاری مثل مادر شما قابل ستایشن شما سعی کنید فرزند خوبی باشید.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد