سلام میدونین چه چیزایی طبق میل من نیستن اینکه وقتی یه آدمی دورویی رو میبینم وقتی ناعدالتیهای رو میبینم دوز و کلک رو میبینم از دیدگاه من هیچ آدم نباید اینقدر بد باشه من زیاد رو رفتار های بقیه حساسم حتی یه سری چیزا اعصابمو بهم میریزه میدونین انگار من تنهایی رو دوست دارم یعنی بیشتر وقتا دوست دارم تنها باشم چون وقتی کنار یقین ممکنه رفتار های بقیه باعث عصبانیم بشه و یه مدت تو ذهنم بمونه به خاطر همون از اکثر آدما دور میمونم و اینکه میبینم خیلی از آدما تو شرایط بد خوشبینن اذیت میشم میدونین برای خیلی چیزهایی که انجام بدم باید دلیل داشته باشم من وقتی وقتمو هدر میدم عذاب وجدان میگیرم به خاطر این چیزها و به خاطر این میخوام بدون اینکه پدر و مادرم نفهمند مشاوره برم به خاطره اینه که به هیچ کس نمیتونم اعتماد کنم الان تو این زمینه بهتر شدم اما من باز میترسم بهشون بگم نمیدونم به خاطر چیه و اینکه موقع مشکل پیش اومدنی زود بهم میریزم میخوام همه چیز طبق میل من باشه نمیدونم چرا؟ خواهشاً کمکم کنین نمیدونم انگار نه خودم رو باور دارم نه دیگران انگار به خودم و توانایی هام شک دارم خواهشاً کمک کنین