من دوست دارم زندگی نرمال، سالم، آرام ولذت بخش داشته باشم. آرزویی که خیلیا دارن اما...
قبلا اینطوری نبودم ولی الان حس میکنم نسبت به همه کس و همه چیز بی تفاوت شدم. احساس میکنم هیچ چیز نمیتونه چندان میل جنسی منو تحریک کنه جز یه چیز که اون پاهامه...
منظورم از پا از زانو به پایینه که هرچی پایین تر میاد به صورت تصاعدی تحریک کنندگی بیشتر داره.
مثلا اگه همین الان پاهامو تماشا کنم، تحریک میشم اگه با کمی نوازش یا بازی با جوراب همراه بشه تا جایی پیش میره که بی اختیار به اوج لذت هم میرسم...
این احساسات شاید میلم رو به ازدواج بشدت کم کرده که خب منطقی هم هست چون احتمال میدم بخاطر عدم درک متقابل امکان لذت بردن از رابطه وجود نداره و ناخودآگاه خودم رو تنها وسیله لذت مورد اعتماد خودم میدونم.
از طرف دیگه نسبت به هرجای دیگه غیر از پا بی تفاوت بوده و هستم...
اینجور مسائل (حداقل با این شدتی که من درگیرش هستم) چیزی نیست که بشه با نقش بازی کردن روش سرپوش گذاشت و اساس زندگی زناشوییه. از طرفی هم ازدواج و اون زندگی سالمی که گفتم برای من و هرکسی یه جور حق طبیعیه.
الان نزدیک 30 سالم هست و هرسال یه مقدار ترس و استرس و نگرانی از آینده بخاطر این موضوع داره به من اضافه میشه و تبدیل به دغدغه ای بزرگ شده.
سوال اینجاست که آیا با مطرح کردن این موضوع با روانپزشک میشه راه حلی پیدا کرد؟ گرچه من از این طریق لذت میبرم، ولی آیا باید این میل سرکوب شه با وجود اینکه نوعی احساس وفاداری به فوت فتیش درونی خودم دارم؟ اگه بعد از سرکوب دیگه کلا خنثی شدم تکلیف چیه؟