نمایش نتایج: از 1 به 22 از 22

موضوع: افسردگی-تراجنسی

2695
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11709
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    افسردگی-تراجنسی

    سلام.واقعا نمیدونم چطور میشه اینهمه حرف که توی قلبم هست رو توی قالب کلمات بگنجونم.من سالهاست که با مشکل تراجنسی خودم هرچند سخت و دردناک و پراز عذاب و اشک کنار اومدم.ولی مدتیه که به شدت عاشق مردی شدم که توی دانشگاه باهاش آشنا شدم.متاسفانه(البته برای من)اون متاهله و خوشبختانه خیلی هم متعهد و معتقده،ولی کسی که داره عذاب میکشه منم.من خیلی آدم احساساتی و درونگرایی ام.باتمام وجودم عاشقشم و تصور اینکه نمیتونم باهاش باشم منو به مرز جنون کشونده.از شدت گریه و غصه درعرض مدتی کوتاه وزنم کم شده،افسرده بودم افسرده تر شدم.تا الان فقط بخاطر مادرم سعی کردم به این زنده بودن پراز غم و درد ادامه بدم،ولی الان دیگه این توانایی رو هم ندارم و فقط به مرگ فکر میکنم.هیچ راهی ندارم برا ادامه زندگی و اندکی خوشبخت بودن.باتمام وجودم از خدا میخوام که بمیرم...

  2. کاربران زیر از mahan-2521 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    شما عاشقه کسی شدین که میدونین متاهله؟واون وقت آرزوی مرگ میکنید...
    وقتی دلیل قانع کننده ای برای عاشق نشدنتون به این آقا میدونید بازم بهش فکرمیکنید و خودتونو عذاب میدین ...
    یعنی اینقد براخودتون ارزش قاءل هستین شب وروز گریه میکنید آرزوی مرگ میکنید بهترین روزای زندگیتونو دارین از دست میدین...
    عزیزم به خودت بیا سعی کن به خدا (عشقه ابدی)نزدیک تر شین

    اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها» را تنظیم کنید. خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم.
    خودرا ارزان نفروشیم،درفروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند:
    قیمت=خدا!
    وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.
    یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.
    ما خلیفۀ خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه.
    خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد.
    بیهوده گفته اندتنها «صداست» که میماند،تنها «خداست»که می ماند
    شکسته های دلت را به بازارخدا ببر،خداخودبهای شکسته دلان است.
    به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.
    امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟
    وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.


  4. 5 کاربران زیر از farimah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan-2521 نمایش پست ها
    سلام.واقعا نمیدونم چطور میشه اینهمه حرف که توی قلبم هست رو توی قالب کلمات بگنجونم.من سالهاست که با مشکل تراجنسی خودم هرچند سخت و دردناک و پراز عذاب و اشک کنار اومدم.ولی مدتیه که به شدت عاشق مردی شدم که توی دانشگاه باهاش آشنا شدم.متاسفانه(البته برای من)اون متاهله و خوشبختانه خیلی هم متعهد و معتقده،ولی کسی که داره عذاب میکشه منم.من خیلی آدم احساساتی و درونگرایی ام.باتمام وجودم عاشقشم و تصور اینکه نمیتونم باهاش باشم منو به مرز جنون کشونده.از شدت گریه و غصه درعرض مدتی کوتاه وزنم کم شده،افسرده بودم افسرده تر شدم.تا الان فقط بخاطر مادرم سعی کردم به این زنده بودن پراز غم و درد ادامه بدم،ولی الان دیگه این توانایی رو هم ندارم و فقط به مرگ فکر میکنم.هیچ راهی ندارم برا ادامه زندگی و اندکی خوشبخت بودن.باتمام وجودم از خدا میخوام که بمیرم...
    سلام

    با توجه به گفته هاتون و اگر درست متوجه شدم عمل جراحی ترنس رو انجام دادید؟ درسته؟

    اگر همینطوره باید بگم جدا از خود عمل جراحی متاسفانه در ایران به مسائل روانی و اجتمایی بعد از عمل به هیچ وجه توجه نمیشه. !!!!!!؟؟؟

    شما الان به قول خودتون در گیر افسردگی هستید. ولی همه ریشه در عدم تراپی های بعد از عمل داره.

    در هر صورت نیاز به مشاور حاذق دارید. رجوع کنید. موفق باشید
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  6. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11709
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    [QUOTE=farimah;61407]شما عاشقه کسی شدین که میدونین متاهله؟واون وقت آرزوی مرگ میکنید...
    من وقتی عاشقش شدم اطلاعی از متاهل بودنش نداشتم.

  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11709
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نه من هیچ عمل جراحی انجام ندادم.میدونید من واقعا به بن بست رسیدم.چه از لحاظ مشکلی که دارم و میدونم باوجود احساسات فوق العاده قوی که دارم هیچوقت طعم یک عشق واقعی رو نخواهم چشید،چه از لحاظ عشق سوزانی که بهش دچار شدم.متاسفانه توی شهر کوچیکی که هستم هم امکانات و مشاور حاذق وجود نداره.خیلی غمگینم و دلم گرفته...

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan-2521 نمایش پست ها
    نه من هیچ عمل جراحی انجام ندادم.میدونید من واقعا به بن بست رسیدم.چه از لحاظ مشکلی که دارم و میدونم باوجود احساسات فوق العاده قوی که دارم هیچوقت طعم یک عشق واقعی رو نخواهم چشید،چه از لحاظ عشق سوزانی که بهش دچار شدم.متاسفانه توی شهر کوچیکی که هستم هم امکانات و مشاور حاذق وجود نداره.خیلی غمگینم و دلم گرفته...
    خوب پس شما یک هم جنس گرا هستید. خوشحالم که عمل نشدید میدونید چرا!؟ چون همانطور که گفتم مشکلاتتان چند صد برابر میشد.

    ببین عزیز شما حتی اگه هم جنس گرا نبودید و یک بیو هم بودیک باز ممکن بود دچار شکست عشقی میشدید!!! البته حتما درسته که در صد شما با توجه به گرایش و تمایلتون این درصد بیشتره

    ولی هیچ موقع و هیچ کس نمیتونه بگه صفره پس همه به امید زنده اند. درسته.؟

    پس به بقیه زندگی باید امید داشت و زندگی کرد.

    در مورد این شخص هم که خوب هم متاهل هستند و هم خوب ممکنه همو نباشند!!!؟؟ پس بگذر و زندگیتو بکن و اگر توی شهرتون مشاوری نیست به اولین شهری که نزدیک بهتون هست برو.

    و مشاور بگیر. تا حالا دیدین یکی سکته کنه بگن تو شهر ما بیمارستان نیست ولش کنین بگذارین بمیره!!!!!!؟؟؟؟

    نه عزیز دنبال مشاور باش تا اولا به درستی بفهمی واقعا هم جنس گرا هستی و یا انحرافات جنسی گریبانگیرت شده و سپس ..... موفق باشی
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  10. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11709
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    من توی اینترنت نگاه کردم.همجنسگرا به همجنس خودش علاقه داره و این درحالیه که من خودم رو یک مرد نمیدونم و شدیدا احساس میکنم روحم در یک جسم اشتباهی اسیر شده.و اصلا هم دوست ندارم هویت و احساس قلبیم عوض بشه.چون هیچوقت دوس دارم یک مرد باشم و با یک زن ارتباط داشته باشم.(ببخشید دوتا کلمه بیو و همو به چه معنا هستن؟)

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9838
    نوشته ها
    273
    تشکـر
    590
    تشکر شده 390 بار در 180 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan-2521 نمایش پست ها
    من توی اینترنت نگاه کردم.همجنسگرا به همجنس خودش علاقه داره و این درحالیه که من خودم رو یک مرد نمیدونم و شدیدا احساس میکنم روحم در یک جسم اشتباهی اسیر شده.و اصلا هم دوست ندارم هویت و احساس قلبیم عوض بشه.چون هیچوقت دوس دارم یک مرد باشم و با یک زن ارتباط داشته باشم.(ببخشید دوتا کلمه بیو و همو به چه معنا هستن؟)
    شما اولین کاری که باید بکنی این هست که به یک روان شناس متخصص مراجعه کنی

    اول مشکل اختلال هویت جنسی شما باید حل بشه،

    برای درمان مشکلت اقدام کن، به خدا امید داشته باش

    شما هم زیاد نگران عشقت نباش، بله کسی که عاشق می شه واقها روز های سختی رو تحمل می کنه ولی این دلیل نمی شه که باعث نابودی شما بشه.

    اگر تصمیم گرفتی فراموشش کنی، روز های سختی رو در پیش خواهی داشت، ولی تحمل کردن روز های سخت زمانی که بخوای به یه روز بهتر برسی ارزششو داره.

    عشق واقعی، عشقی هست که هیچ وقت از بین نره، ولی برای عشق انسان ها به هم، چنین تضمینی وجود نداره، پس دنبال عشق واقعی تو آدم ها نباش. به بن بست می خوری.

  13. کاربران زیر از prv بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11709
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    ببخشید یعنی اختلال هویت جنسی کاملا فیزیکیه؟روح و قلب و احساس آدم چی؟میترم که نکنه وضعیت هورمونهام چیزی برعکس احساسم باشه،ایشالا که نیست.چون من باوجود تمام دردو غم و عذابی که میکشم ولی احساسم رو دوست دارم.

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2482
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    19
    تشکر شده 51 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    سلام
    اگر درست متوجه شده باشم شما مرد هستید اما دوست دارید زن باشید و عاشق یک مرد باشید؟ درسته؟
    این نیاز به زن بودن از چه زمانی در شما ایجاد شد ؟ از دوران بلوغ یا قبل از اون؟
    چند تا خواهر و برادر دارید و پدر و مادرتون پسرهای خانواده رو بیشتر دوست دارن یا دختر ها رو؟

  16. کاربران زیر از yahoo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9718
    نوشته ها
    267
    تشکـر
    79
    تشکر شده 214 بار در 117 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    دو واحد حیا و دین و رابطه ی زن و مردو اگه بجای اینهمه واحد درسی ...پاس میکردید میفهمیدید به مرد زندار نباس فک کرد.
    دوروز دیگه سرخودتونم میاد
    امضای ایشان
    .:: M:R NIRO NAJA ::.

  18. کاربران زیر از m-a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9838
    نوشته ها
    273
    تشکـر
    590
    تشکر شده 390 بار در 180 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan-2521 نمایش پست ها
    ببخشید یعنی اختلال هویت جنسی کاملا فیزیکیه؟روح و قلب و احساس آدم چی؟میترم که نکنه وضعیت هورمونهام چیزی برعکس احساسم باشه،ایشالا که نیست.چون من باوجود تمام دردو غم و عذابی که میکشم ولی احساسم رو دوست دارم.
    تا اونجایی که من می دونم ترانس ها از لحاظ فیزیکی هیچ مشکلی ندارن، حتی ترشح هورمون هاشون هم طبیعیه اما از لحاظ روانی خودشون را خارج از جنسیت خودشون فرض می کنن مثل شما.
    منظورم این بود که جدی بگیرید، چون شما در حال حاضر با یک مرد نمی تونید ازدواج کنید و شاید مردی هم که شما بهش علاقه پیدا کردین چون شما رو دختر نمی بینه حتی اگر مجرد هم بود باز شما رو رد می کرد، چون شما هر چند که خودت رو دختر می دونی ولی از لحاظ قانونی و شرعی یک مرد محسوب می شی، مگر اینکه جراحی تغییر جنسیت انجام بدی.
    که به هیچ وجه پیشنهاد نمی کنم به جراحی فکر کنی، چون عواقب خوبی از نظر اجتماعی و نگاه اجتماع به خودت نداره، ممکنه باعث طرد شدنت بشه. اما باعث میشه از لحاظ قانونی و شرعی یه زن به حساب بیای.
    فقط با جراحی بیرون بدن عوض میشه اما درون بدن هیج فرقی نمی کنه و بدن یک مردباقی می مونه و بچه دار هم نمی تونی بشی.

    شما باید هم احساست رو دوست داشته باشی چون این احساس لذت ناشی از عشق هست که باعث باقی موندنش و آسون کردن سختی هاش میشه، نه خود معشوق.

  20. کاربران زیر از prv بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11709
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط yahoo نمایش پست ها
    سلام اگر درست متوجه شده باشم شما مرد هستید اما دوست دارید زن باشید و عاشق یک مرد باشید؟ درسته؟ این نیاز به زن بودن از چه زمانی در شما ایجاد شد ؟ از دوران بلوغ یا قبل از اون؟ چند تا خواهر و برادر دارید و پدر و مادرتون پسرهای خانواده رو بیشتر دوست دارن یا دختر ها رو؟
    ببخشید دیرجواب دادم.حالم اصلا خوب نبود.بله من دوست دارم زن باشم و واقعا هم روحم یک زنه.و عاشق مرد هم هستم.نیاز به زن بودن از دوران بلوغ ایجاد نشد ولی شاید اونوقتا متوجه اش شدم.چون از وقتی یادمه روحیاتم دخترانه بوده.یادمه که حتی دبستان که بودم بچه ها مسخرم میکردن سه خواهر و دو برادر دارم.پدر و مادرم تفاوت زیادی بین دختر و پسر قایل نیستن.

  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11709
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط prv نمایش پست ها
    تا اونجایی که من می دونم ترانس ها از لحاظ فیزیکی هیچ مشکلی ندارن، حتی ترشح هورمون هاشون هم طبیعیه اما از لحاظ روانی خودشون را خارج از جنسیت خودشون فرض می کنن مثل شما.
    منظورم این بود که جدی بگیرید، چون شما در حال حاضر با یک مرد نمی تونید ازدواج کنید و شاید مردی هم که شما بهش علاقه پیدا کردین چون شما رو دختر نمی بینه حتی اگر مجرد هم بود باز شما رو رد می کرد، چون شما هر چند که خودت رو دختر می دونی ولی از لحاظ قانونی و شرعی یک مرد محسوب می شی، مگر اینکه جراحی تغییر جنسیت انجام بدی.
    که به هیچ وجه پیشنهاد نمی کنم به جراحی فکر کنی، چون عواقب خوبی از نظر اجتماعی و نگاه اجتماع به خودت نداره، ممکنه باعث طرد شدنت بشه. اما باعث میشه از لحاظ قانونی و شرعی یه زن به حساب بیای.
    فقط با جراحی بیرون بدن عوض میشه اما درون بدن هیج فرقی نمی کنه و بدن یک مردباقی می مونه و بچه دار هم نمی تونی بشی.

    شما باید هم احساست رو دوست داشته باشی چون این احساس لذت ناشی از عشق هست که باعث باقی موندنش و آسون کردن سختی هاش میشه، نه خود معشوق.
    واقعا مرسی حرفهای دل من رو گفتید.دوست دارم که با احساس عشقم زندگی کنم و حتی سختی هاش رو هم بجون بخرم.ولی دو مشکل هست:یکی جامعه ای که مدام این علامت سوال بالای سرشونه که چرا ازدواج نمیکنی و مشکل دیگه اینکه وقتی معشوق یک جمله باهام حرف میزنه، دوباره تمام تلاشهام برای فراموشی به باد میرن.نمیتونم.عاشقشم باتمام وجودم.و وقتی یه ذره امید پیدا میکنم بازهم شعله های عشق همه وجودمو فرا میگیره.بخدا.ای خدا کمکم کن...

  23. کاربران زیر از mahan-2521 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    prv

  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9838
    نوشته ها
    273
    تشکـر
    590
    تشکر شده 390 بار در 180 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan-2521 نمایش پست ها
    واقعا مرسی حرفهای دل من رو گفتید.دوست دارم که با احساس عشقم زندگی کنم و حتی سختی هاش رو هم بجون بخرم.ولی دو مشکل هست:یکی جامعه ای که مدام این علامت سوال بالای سرشونه که چرا ازدواج نمیکنی و مشکل دیگه اینکه وقتی معشوق یک جمله باهام حرف میزنه، دوباره تمام تلاشهام برای فراموشی به باد میرن.نمیتونم.عاشقشم باتمام وجودم.و وقتی یه ذره امید پیدا میکنم بازهم شعله های عشق همه وجودمو فرا میگیره.بخدا.ای خدا کمکم کن...
    سوالی که از شما دارم اینه که خانواده شما متوجه این موضوع شدن یا نه، نظرشون چیه، آیا از وضعیت شما با خبر هستن یا نه؟ تا وقتی که اطلاع نداشته باشن طبیعتا می خوان که شما ازدواج کنی.
    اما ببخشید که تکرار می کنم حتما به مشاور و روانپزشک مراجعه کنید، وضعیتی که شما دارید برای من که هرگز نمی تونم جای شما باشم و احساس شما رو درک کنم،خیلی سخت به نظر می رسه چه برسه برای شما،

    پس حتما برای درمان اقدام کنید، تلاش کردن بهتر از تلاش نکردنه.

    درباره عشقتون هم این دست شما نیست، کنترل احساس فقط با گذر زمان و جایگزینی یه احساس دیگه امکان پذیره، اون هم درباره عشق واقعا معلوم نمی کنه که تا کی طول بکشه،
    اما امیدوارم که خداوند برای شما بهترین ها رو رقم بزنه.

  25. 2 کاربران زیر از prv بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2482
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    19
    تشکر شده 51 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan-2521 نمایش پست ها
    ببخشید دیرجواب دادم.حالم اصلا خوب نبود.بله من دوست دارم زن باشم و واقعا هم روحم یک زنه.و عاشق مرد هم هستم.نیاز به زن بودن از دوران بلوغ ایجاد نشد ولی شاید اونوقتا متوجه اش شدم.چون از وقتی یادمه روحیاتم دخترانه بوده.یادمه که حتی دبستان که بودم بچه ها مسخرم میکردن سه خواهر و دو برادر دارم.پدر و مادرم تفاوت زیادی بین دختر و پسر قایل نیستن.
    از لحاظ فیزیک ظاهری آیا شباهت هایی به زن ها دارید
    مثل جثه یا اندام های ظریف ، قد کوتاه، صدای نازک
    یا فقط از لحاظ روحی شبیه زن ها هستید مثل احساسی بودن؟
    اگر قرار باشه خودتون یعنی شخصیت و ویژگی ها یخودتون رو در یک پاراگراف تعریف کنید خودتون رو از لحاظ شخصیتی چطور تعریف میکنید؟
    آیا زمانی که بچه بودی هم خیلی دوست داشتید بین زن ها باشید و به فعالیت های زنانه خیلی علاقه داشتید؟
    خواهر و برادرهاتون با شما چند سال تفاوت سنس دارند و شما رابطون با کدوشون خوب و با کدومشون خیلی خوب نیست؟ به چه دلیل؟
    پدر و مادر شما چه شخصیت هایی دارند و جایگاه اونها درخانواده چطوریه؟ آیا پدرتون محبوب تره یا مادرتون؟و به چه دلیل؟

  27. کاربران زیر از yahoo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11709
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    مرسی.از لحاظ فیزیکی مثه پسرا هستم.حالا نمیدونم چی بگم ولی صورتم یک مقدار زیبایی خدادادی داره، بدنم هم زیاد مثه پسرا هیکلی و...نیست.ازلحاظ شخصیتی خیلی سخته که بخوام همه چیزو خلاصه کنم.فقط اینو میدونم که خیلی احساسیم.مهربان.حساس.نیاز به تکیه گاه.اهل تفکر.عاشق.دیگه نمیدونم چی بگم...
    آره معمولا از همون بچگی از جمع های مردانه بیزار بودم.همیشه دوست داشتم پای صحبت زنهای فامیل با مادرم و دوستای خواهرام بشینم.
    تفاوت سنی ما باهم میانگین 3ساله.با خواهرم که 2سال از خودم بزرگتره رابطه م بهتره.معمولا دردودلامون باهم بوده.با هیچکدوم رابطه بدی ندارم!
    در مورد پدر و مادر هم راستش، مادرم بیشتر مسیولیت خانواده رو به دوش داره و بفکر همه هست.و طبیعتا محبوبتره.

  29. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11709
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط prv نمایش پست ها
    سوالی که از شما دارم اینه که خانواده شما متوجه این موضوع شدن یا نه، نظرشون چیه، آیا از وضعیت شما با خبر هستن یا نه؟ تا وقتی که اطلاع نداشته باشن طبیعتا می خوان که شما ازدواج کنی.
    اما ببخشید که تکرار می کنم حتما به مشاور و روانپزشک مراجعه کنید، وضعیتی که شما دارید برای من که هرگز نمی تونم جای شما باشم و احساس شما رو درک کنم،خیلی سخت به نظر می رسه چه برسه برای شما،

    پس حتما برای درمان اقدام کنید، تلاش کردن بهتر از تلاش نکردنه.

    درباره عشقتون هم این دست شما نیست، کنترل احساس فقط با گذر زمان و جایگزینی یه احساس دیگه امکان پذیره، اون هم درباره عشق واقعا معلوم نمی کنه که تا کی طول بکشه،
    اما امیدوارم که خداوند برای شما بهترین ها رو رقم بزنه.
    مرسی.قبلا یه نفر بدون اطلاع من با خانوادم حرف زده بود و خیلی باعث ناراحتی مادرم شد این موضوع.منم از اون موقع به بعد شرایطم سخت تر شد.یجورایی با نقش بازی کردن اون ماجرا کمرنگ شده.
    آره وضعیتی که دارم خیلی سخته.واقعا به بن بست رسیدم.ازهرلحاظ احساس خستگی و درماندگی میکنم.هیچ امیدی ندارم.افسردگی شدید گرفتم.تمام عمر از احساسم شکست خوردم و برای شکستنم هیچوقت پایانی نیست، چون من نه حق زندگی عادی رو دارم و نه عاشق شدن و عاشق ماندن.فقط دوس دارم بمیرم که حتی این رو هم دلم نمیاد چون باعث ناراحتی مادرم میشه.توان و انرژی و انگیزه ای برای روانپزشک رفتن هم ندارم.احساس میکنم هیچوقت نه من میتونم احساسم رو بهش انتقال بدم و نه اون درکم میکنه، ببخشید ولی یجورایی فکر میکنم اونا فقط بفکر پول خودشونن.هیچکس جز خودم دلش برام نمیسوزه.خیلی خسته ام.خیلی غمگینم...
    ویرایش توسط mahan-2521 : 02-03-2015 در ساعت 03:35 PM

  30. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9838
    نوشته ها
    273
    تشکـر
    590
    تشکر شده 390 بار در 180 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan-2521 نمایش پست ها
    مرسی.قبلا یه نفر بدون اطلاع من با خانوادم حرف زده بود و خیلی باعث ناراحتی مادرم شد این موضوع.منم از اون موقع به بعد شرایطم سخت تر شد.یجورایی با نقش بازی کردن اون ماجرا کمرنگ شده.
    آره وضعیتی که دارم خیلی سخته.واقعا به بن بست رسیدم.ازهرلحاظ احساس خستگی و درماندگی میکنم.هیچ امیدی ندارم.افسردگی شدید گرفتم.تمام عمر از احساسم شکست خوردم و برای شکستنم هیچوقت پایانی نیست، چون من نه حق زندگی عادی رو دارم و نه عاشق شدن و عاشق ماندن.فقط دوس دارم بمیرم که حتی این رو هم دلم نمیاد چون باعث ناراحتی مادرم میشه.توان و انرژی و انگیزه ای برای روانپزشک رفتن هم ندارم.احساس میکنم هیچوقت نه من میتونم احساسم رو بهش انتقال بدم و نه اون درکم میکنه، ببخشید ولی یجورایی فکر میکنم اونا فقط بفکر پول خودشونن.هیچکس جز خودم دلش برام نمیسوزه.خیلی خسته ام.خیلی غمگینم...
    بله خوب خبلی از روانپزشک ها و مشاور ها همینطوری هستن که شما می گی، ولی افراد دلسوزی هم وجود دارند که به فکر پول حلال هستن،

    اگر خواستی پیش مشاور بری، حتما تحقیق کن که آیا مشاوری که می خوای پیشش بری آیا اصلا در این زمینه تخصص داره یا نه، چون هر روان شناسی نمی تونه در همه زمینه ها ماهر نیست. ولی مطمئن باش برات می تونه مفید باشه، حداقل اگر مشکلت کامل رفع نشد برات قابل تحمل تر میشه.

    ت

  31. کاربران زیر از prv بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2482
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    19
    تشکر شده 51 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahan-2521 نمایش پست ها
    مرسی.از لحاظ فیزیکی مثه پسرا هستم.حالا نمیدونم چی بگم ولی صورتم یک مقدار زیبایی خدادادی داره، بدنم هم زیاد مثه پسرا هیکلی و...نیست.ازلحاظ شخصیتی خیلی سخته که بخوام همه چیزو خلاصه کنم.فقط اینو میدونم که خیلی احساسیم.مهربان.حساس.نیاز به تکیه گاه.اهل تفکر.عاشق.دیگه نمیدونم چی بگم...
    آره معمولا از همون بچگی از جمع های مردانه بیزار بودم.همیشه دوست داشتم پای صحبت زنهای فامیل با مادرم و دوستای خواهرام بشینم.
    تفاوت سنی ما باهم میانگین 3ساله.با خواهرم که 2سال از خودم بزرگتره رابطه م بهتره.معمولا دردودلامون باهم بوده.با هیچکدوم رابطه بدی ندارم!
    در مورد پدر و مادر هم راستش، مادرم بیشتر مسیولیت خانواده رو به دوش داره و بفکر همه هست.و طبیعتا محبوبتره.
    اگر از لحاظ فیزیک بدنی شباهتهایی به دخترها داشته باشید و علاقه به جنس مونث بودن بعد از بلوغ در شما ایجاد شده باشه احتمال اینکه مشکلات هورمونی در کار باشه بیشتره
    در غیر این صورت باید ببینیم دلایل گرایش مشا به اینکه بخواید یک زن باشید چه مواردی هست ...مواردی که ممکنه ناخوداگاه باشه و شما خیلی نسبت بهش اطلاع نداشته باشید
    اینکه مادرتون مسئولیت بیشتر کارها رو به عهده دارن به چه دلایلی هست؟
    آیا میشه گفت در خانواده شما قدرت دست زن یا مادر شماست؟
    پدر شما چطور آدمی هستند؟
    اگر قرار باشه اعضای خانوادتون رو توصیف کنید درباره هر کدومشون چی میگید؟

  33. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11709
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    اخه احساس قلبی من که از همون وقتی که دوست داشتن رو فهمیدم همین بوده.
    میدونید قدرت دست مادرم نیست،بخاطر اینکه پدرم زیاد بفکر بچه ها نیست و بعد از بازنشستگیش دیگه این قضیه بیشتر هم شده.
    اعضای خانواده رو توصیف کنم! خواهر بزرگم دلسوزه ولی زیاد نمیشه برای دردودل روش حساب کرد.بعداز اون برادر بزرگمه که اونم معمولا ادم منطقی و تحلیلگریه و توی شرایط بحرانی میشه ازش کمک گرفت.برادر بعدیم خیلی وقته ازدواج کرده و تقریبا بجز دوران مدرسه چیزی ازش بیاد ندارم.خواهر بعدیم معمولا از بچگی رازهامونو باهم درمیون میزاشتیم، دانشگاهمون یه شهر بود.خواهر بعدیم هم مهربون و حساسه و خواهر کوچیکست.امیدوارم خوب جواب داده باشم

  34. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2482
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    19
    تشکر شده 51 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افسردگی-تراجنسی

    سلام
    اگر این نیاز به زن بودن قبل از دوران بلوغ هم در شما بوده احتمالا دیگه مشکلات هورمونی درکار نیست
    اما با این وجود چه چیز باعث میشه شما برای این مسئله پیش یک روانپزشک نردی که اگر احیانا مشکل هورمونی داشته باشد ( مثلا افزایش هورمونهای زنانه یا کاهش هورمون مردانه که باعث بشه شما گرایش به زن بودن داشته باشید) برطرف بشه؟ رفتنش که ضرر نداره
    اگر این مسئله در کار نباشه
    درمان به طور کلی یا شامل روان درمانی هست که معمولا( معمولا اما نه همیشه) افراد ترانس به روان درمانی جواب نمیدن چون عقاید و ارزشهای ثابتی دارن و میلی هم به عوض شدن ندارد
    یک دیگه جراحی تغییر جنسیت هست که خوب اون هم مشکلات خاص خودش رو داره بزرگترین مشکلش کنار اومدن اطرافیان واجتماع با این قضیه هست
    یک درمان دیگه هم هورمون درمانی
    مردهایی که تمایل دارن زن باشند بهشون استروژن میدن خیلی از افراد به علت اینکه این هومونها میتونه تا اندازه ای احساس آرامش دفعات کمتر نعوظ و تظاهرات معدودتر انگیزه جنسی ایجاد کنن افراد رضایت فوری گزارش میکنند و فراتر نمیروند
    اما خوب شما اون طور که گفتید شرایط خانوادگیتون فکر نمیکنم اجازه جراحی بدن
    درمورد روان درمانی براتون مقدور نیست که به یک درمانگر ماهر مراجعه کنید؟
    ....................................
    اینها رو گفتم چون شاید بخواید در خارج از این دنیای مجازی دنبال درمان باشید گفتم شاید این اطلاعات کمکتون کنه
    اما درباره مطالبی که گفتید
    زمان کودکیتون که تمایل داشتید رفتارهای دخترانه داشته باشید برخورد خانواده یا والدین با این حالت چطور بود؟ آیا پذیرای این مسئله بودن؟ مثلا شما رو دعوا میکردن یا براشون مهم نبود ویا اینکه براشون جالب بود؟
    رابطه شما از دوران بچهگیتون با مادرتون چطور بود؟ آیا بچه بودید که خیلی به مادرتون وابسته باشید؟ جدایی یا دور شدن از ایشون براتون سخت بود؟
    چقدر پیش میومد که مادرتون و پدرتون( این دو نفر رو جداگانه جواب بدید) رفتارهای پسرانه رو در شما تشویق کنن مثلا اگر رفتاری جسورانه نشون میدادید اونها احساس غرور کنن و بگن پسمون مرد شده و....
    آیا برای شما پدرتون در کودکی شخصی بود که به خاطر رفتارهای مردانه بهش افتخار کنید( در ذهن خودتون و برای خودتون) و اینکه به بخواید شبیه اون باشید؟( اگر جواب خیره فکر میکنید چه علت هایی باعث میشد که این اتفاق نیافته) یعنی ممکنه شما پدرتون رو مثلا فرد ضعیف یا ....ارزیابی کنید و دوست نداشته باشید شبیه اون باشید؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد