کلا نظرم اینه خدا کجاست ؟ همسال پدر من و پدر این خانوم همه مردم دوست دارن و خوش شانسن قدرت دست اوناست حکایت این زندگی چیه و خدا کجاست چون واقعا ایمانم دارم از دست میدم
کلا نظرم اینه خدا کجاست ؟ همسال پدر من و پدر این خانوم همه مردم دوست دارن و خوش شانسن قدرت دست اوناست حکایت این زندگی چیه و خدا کجاست چون واقعا ایمانم دارم از دست میدم
چرا چرت و پرت میگی شما مگه فقط مسئله مسئولیت ادم روانی میگه پدرم مادرمو میزنه ، تاحالا شده پدرت با اتوی داغ مادرتو تهدید کنه تا حالا نوبتی هم تو هم مادرتو بزنه جرا چرت میگی الان یه حیوون بزنن جلو جشمت میری میگی چرا میزنی اکر دوباره بزنه باهاش درگیر میشی یا میگی باید سعی کنم اونی که حیوون میزنه دوست داشته باشم بلاخره انسانه ، چرا قضاوت میکنین خدا به سرخودتون بیاره روزگار مارونوشته اصلی توسط fatemeh-s
اکثرا هم دردیم کسی نمیتونه درک کنه من هم به خاطر مادرم تحملش میکنم و گرنه که انقد متنفرم ازش که حد نداره بعضی مردا اصلا نباید ازدواج کنن خدا کمکمون کنه دستمون به جایی نمیرسه تو اوج جوونی باید زجر بکشیم
ببين عزيزم اگه ميگي خونه به نام شماست سريعا خونرو اجاره بدين و با مامانت با هم برين يه جاي ديگه ايشون هم مجبور ميشه خونرو ترك كنه .بره تنهايي بكشه تا رفتار زشتشو ترك كنه . به هيچ عنوان عمرتونو نذارين با همچين ادمي بگذره و سريعا تركش كنين. مطمئن باش پشيمون نميشي از اين كار
مگه تو مريم ستم كشي كه بخواي تحمل كني؟؟؟؟ به خاطر هيچكس تحمل نكن. مامانت خواست بياد با تو نخواست بمونه همونجا. خودتو بكش بيرون ازون خونه.
پاسخ : آرزوی مرگ پدرم رو دارم
سلام . فقط کسی میتونه حس مارو درک کنه که جای ما زندگی کرده باشه . ما هم مشکلی جز وجود و اخلاق های رذیله پدرم نداریم . باورت میشه شبا از تنفر و ناراحتی خوابم نمیبره . کل عمرم که الان 29 سالمه و هنوزم ازدواج نکردم درگیر رفتارهای زشت اون بودیم . مادرم با اینکه 10 سال ازش گوچیکتره ولی خیلی داغونش کرده و خودش پز میده که هیچیم نیست . صب تا شب لای همکارای زنش داره حال میکنه ولی من و مامانم حتی یبار رفتیم زیارت وقتی برگشتیم تا درو باز کردیم با سیلی مادرمو زد با اینکه با هم رفته بودیم . شبا از ترسش دشویی نیمتونم برم چون تا میرم دشویی سریع پا میشه دنبالم راه میفته . بدم میاد حس خفگی میکنم . اگه بگم دلم تفریح میخاد میگه منم تفذذذمیخام و بدتر میشه همه چی . خیلی خودخواهه و فقط خودشو میبینه . هیچ وقت به اینده ما سه تا بچه ش فکر نکرد همش فکر و ذکرش اینه که گوشی بخره یا چجوری با زنا بیشتر وقت بگذرونه . اگرم جدا بشه مادرم . ما ضرر میکنیم . از دار دنیا یه خونه خریده مادرم که نصفش پول قرضه از صابکارم گرفته . هر روز خدا تهدید میکنه که خونه رو میفروشم برید گمشید .
دعا کنید بمیره . اگه حتی چند ماه زنده باشم سرمو راحت بزارم زمین .
شاید بگید ازدواج کن برو . ولی واقعا انقدر روح و روانم بهم ریختس که نمیتونم رابطه ای پایدار داشته باشم همش از ازدواج میترسم و هر پشنهادی رو رد میکنم . دل مرده و بی ذوقم و کسی هم منو نمیخاد وقتی بیشتر باهام بمونه .
شاید بتونم نقش بازی کنم و شاد باشم و ازدواج کنم ولی از ترس اینکه بلایی سرم مامانم بیاره شبها همین الانشم خابم نمیبره .
دست بزن داره و همه جای مامانمو داغون کرده سر و پا و همه جای مامانم درد میکنه وقتی هوا سرد میشه . چون با لگد و مشت و ... همش میزنه . خونه پر از عکسهای رادیولوژی و ام ار ای از سر و بدن مامانمه . دیگه واقعا خسته شدم .
مارم میزنه . از خونه فرار میکنه باز مامانم میره اشتی میکنه میگه نمیخام دشمن شاد شم .
واقعا بریدم همه میگن چرا افسرده ای . حس میکنم مردم
بازم از ما طلبکاره . جلوی مردم انقد خودشو خوب نشون میده همه میگن چه ادم اروم و مظلومی
اگه این متنو میخونید خواهش میکنم دعا کنید بمیره . بخدا صب تا شب با خدا کلنجار میرم . مگه ما ادم نیستیم حق زندگی نداریم ...
کاش حداقل هیز و چشم چرون و زنکه باز نبود .
خودش جاییش درد بگیره میره پیش ماساژور زن
ولی مامانم بیچاره به بابام میگه پامو زدی درد میکنه ماساژ بده نمیده . ریدم تو این دنیای ظالم که برای من کلن تاریکه . شب و روز ارزوم مرگ بابامه .
دعا کنید به حق قرآن بمیره خواهش میکنم
واقعا خدا کجاست ؟
با مشورت روانپزشک سعی کنید به طور پنهانی بهش داروی ضد روانپریشی بدین مثل هالوپریدول.
باید با مقدار کم شروع کرد به مرور آروم آروم افزایش داد تا متوجه نشه.
یعنی تو غلط می کنی دم به دقیقه تجویز خود سر دارو و پیشنهاد دارو به ملت می کنی . یعنی دارو: فقط باید با تجویز پزشک و حضوری تجویز شود چون شرایط جسمی افراد با هم متفاوت هست و دوز دارو و مدت مصرف را فقط پزشک تشخیص می دهد البته الآن اکثر پزشک های خوب به فکر اخذ اقامت اروپا و کانادا و استرالیا هستند و پول ویزیت هم خیلی زیاد شده و تورم و پول مواد غذایی هم زیاد هست، و بدبخت به این ملت که گیر آدم های روانی و دیوانه ای مثل تو افتاده اند البته داروخانه ها بدون نسخه دکتر دارویی به کسی نمی فروشند مگر جنابعالی فروشنده داروخانه باشی و این کار شما کلا غیر قانونی هست
با شیلنگ کتک خوردن پارافیلیای اصلی من هست البته نوع شلنگ گاز
عین به عین زندگی من رو و پدر من رو توصیف کردین و آرزوی شما آرزوی منم هست،، من میفهمم که چاره ای نداری اما از من جلوتری چون خونه به نام توعه..ما اما...صبر می خوام برای شما و خودم.. خدا همه ظالمین رو محو کنه انشالا
به نظرم نباید ارزوی مرگ پدرتون رو داشته باشین
پاسخ : آرزوی مرگ پدرم رو دارم
به نظر من نبود بعضی پدرها از بودنشون بهتره
شما خانوم دکتر پدرتون یک شخص عاقل و فهمیده هستن ولی پدر من اگه بگم حیونه به حیون بی احترامی کردم من از داشتن نعمت پدر رنج بردم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟