با سلام
دختر ۲۰ ساله ایم که واقعا دیگ تحمل خونه و رفتار های پدر و مادرمو ندارم.. درسته زحمت کشیدن و بزرگمون کردن ولی دارن شکنجه روحی میدن بخدا موندم چیکار کنم ... پدرم هرجا اسمشه با این تلفنش به عالم و ادم زنگ میزنه و خبر چینی و دروغ میگ وقتی بهش میگم بابا نکن ما بزرگ شدیم خجالت میکشیم میزنه زیرش به مامانم میگیم میگه چیکار کنم همینی ک هست پدرتونه نمیشه بندازیمش دور .. داداشم ۲۳ سالشه تک پسره و رفیق باز قبلا بیماری اعتیاد داشت هرباری میره کمپ پاک میشه باز میبینه دوباره شروع میکنه و باز مجددا پاک میشه میگیم چرا میگ بخدا از دست بابا یا طعنه های مامانه میگم نکن میگ بخدا ی روز تو این خونه نمیموندم ولی دلم برا شما خواهرام میسوزه... مامانمم تا تو خونه اتفاقی میوفته میگ کارای فلانی ک من باشمو یاد گرفتین بخدا من بچه ی بدی نیستم درسمو میخونم کارمند شدم سر یه خواستگار ک مخالف بودن و من دلم میخواست ولی بخاطرشون گفتم نه ک بابام مخالف بود یکسره طعنه میزنه ک دعا کن بابات بمیره تا توهم ب مراد دلت برسی و داداشتم راحت شه... شما بگی من چیکار کنم این حجم از شکنجه روحی اونم از طرف والدین واقعا زندگیمو داره نابود میکنه به تنها چیزی ک فکر میکنم مرگه ... خدام دوسم نداره جونمو بگیره بلکه راحت شن از دستم ... خب مگه من چیکار کردم؟؟؟؟ کااااش جرئتشو داشتم این زندگیو تموم میکردم ..توروخدا شما ی راهی نشونم بدید من بریدمم دیگ