سلام میشه کمکم کنید من همیشه بامادرم دعوا میکنم یعنی سه چهارم عمرم بامامانم دعوا میکنم وبعدازمدتی قهر دوباره اشتی میکنم،،ولی دوباره جنگ ودعوا... چون اون منو دوس نداره وفقط اون خواهرمو ودوتا برادرامو بیشتر دوس داره حالا باهاش قهرم .نه فقط بااون باخواهرمم هم قهرم اونم همیشه تو دعوا بامامانم طرف اونو میگیره ودوتاشون یهجوری باهم همدس میشن وحرصمو درمیارن که انگار من دشمنشون هستم ( خواهرم ازداوج کرده) ووقتی پیش مابود یعنی قبل از ازدواجش همش مامانم اونو تحویل میگرفت وبا اون بیشتر من صمیمی بود ،حتی به خاطر این رفتارش وبه خاطر این تفرقه گذاشتناش از بچگی تاحالا وبی تفاوت بودنش نسبت به من وچون من روحیه حساسی دارم به چیزای دیگه رواوردم مثل افکار خیالی یعنی خودموتصور میکنم تویه زندگی بین ادمایی که دوستم دارن وعاشقم هستن الی اخر.....تا ازتنهایی دربیارم ....لطفا کمکم کنید چون خسته شدم از این زندگی ،الانم بامامانم قهرم...خیلی احسای تنهایی میکنم...هرساعت میگم برم بامامانم اشتی کنم ولی چون میدونم بعد اشتی همون رفتارش میمونه پشیمون میشم درواقع زده شدم هم از خودم هم از مادرم هم از این زندگی مسخره