نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: کتک

8262
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42552
    نوشته ها
    266
    تشکـر
    2,650
    تشکر شده 118 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    5

    کتک

    ..................
    ویرایش توسط sssssalar : 02-15-2021 در ساعت 10:27 AM

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : کتک

    نقل قول نوشته اصلی توسط sssssalar نمایش پست ها
    سلام

    بنده قبلا مشکلاتم رو درتاپیک نامادری ظالم گفتم

    نامادری من یک خواهر داره که مونگوله انگشتاش کوتاهه و صورت خندون داره و خیلی خیلی چاقه

    واقعا مونگله ها چیزی حالیش نیست

    این خواهر نامادیم هفته ی چهار بار میاد خونمون منم الان وقت امتحاناس اعصابش رو ندارم ! اما خوب کنار اومدم چون بالام میگه خونه به این بزرگی برو تو اتاقت یا فلان جا و فلان جا بخون
    کاری به این ندارم

    دیشب دوباره اومد خونمون منم بابام ساعت ده یا یازده میاد خونه بستگی داره کی کارگاهو تعطیل کنه
    ولی دیر میاد
    نامادریم رفته بود دارو خونه سبانه روزی برا داداشم که دو سالشه نمیدونم چی بخره منم با برادرم ابو الفضل و خواهر نامادریم تنها بودم

    شیطنت بازیم گول کرد براهمین از پنل کنتر تمام لامپ هارو خاموش کردم و با یه چادر سیا دور خونه و تو راه پله دنبال خواهر نامادریم گزاشتم ابوالفضل هم گریه میکرد ! خواهر نامادریم اسمش راضیه هست
    راضیه خیلی جیغ میزد ترسید رفت زیر میز منم بازم کار خودمو کردم

    خلاصه بگم بابام دیشب زود اومد ساعت هشت ونیم متوجه شد دیگه یه دفعه لامپارو روشن کرد
    اگه بگم چقدر کتک خوردم میگین چرت وپرت میگه

    اما اصلا حواسمون به ابوالفضل داداشم نبود نگو این زبونش بند اومده وحرف نمیزنه بابام هم گیر داد که چرا بچه حرف نمیزنه

    آخه کدو تنبل بابام که میاد خیلی آقون بابا میکنه
    درکل بابام داغونه و داغونم کرد

    نامادریمم از بابام ترسیده که ول کرده بود رفته بود دارو خونه و این طوری شد

    به نظر شما ممکنه کدو تنبل دیگه حرف نزنه اینقدر که غذامیخورد موز میخورد الان هیچی هیچی کوفتش نمیکنه بابامم هی عصبی تر میشه

    دکترهم سه تا متخصص کودک بردنش نمیدونم چی گفته ولی اینا هنوزم اعصابشون خورده

    من خسته شدم از اینا دلم برا مامانم خیلی خیلی تنگ شده لجم میاد از زن بابام بدم میاد ازشون

    دلم میخواد با دوستام آزاد باشم مثل اونا تیپ بزنم خسته شدم از مذهبی بودن بابام که میگه غلط میکنی فلان رنگ رو بپوشی به خدا من پسر خوبیم نماز میخونم به اصل دین اعتقاد دارم و به نظرم همین بسه دیگه
    دلم میخواد شاد باشم نمیتونم روحیم میگیره اگر آهنگ گوش ندم یا با دوستام نگردم
    بابام میگه پول بهت میدم فلان میکنم فلان میکنم اما باید هر چی میگم باشی بریدم دیگه
    خسته شدم بسگه کتکم زد خوب منم ناراحت میشم وسایلو میشکنم جیغ میزنم بهش گفتم اگه من دخترم و باید هر کاری تو میگی انجام بدم پس چرا منو نمیگیری تا بدونم بله زنم ( چون پسرم از قصد گفتم تا بفهمه من دوست ندارم مثل دخترا باهام رفتار کنه )

    خدا میدونه داشت منو میکشت بابا جون مامان جون به فریادم اومدن

    من با دوستام راحتم بهم میگیم چاق شدی نکنه حامله ای یا شوخی میکنیم میگیم سامان بیا خاستگاری سالار یا بر عکسش ولی نمیدونم چرا این حرف که به بابام گفتم اگه زنم منو بگیر اینقدر براش گرونه
    البته میدونستم بدش میاد ولی نه این طوری

    زن عموم میگه میخوای بابات رو بکشی از حرس دادن؟

    چیکار کنم بریدم دلم میخواد خودمو بکشم از دستشون راحت شم این دوشب به اندازه میلیون ها سال اشک ریختم علی الخصوص وقتی برف میباره غم گین تر میشم

    دلم برا مامانم تنگه
    سلام

    از حق نگذریم این بار مقصر خودت بودی باعث شدی بچه بترسه و زبونش بند بیاد.
    پدرت حق داره ازت ناراحت باشه.

    یادته در مورد اینکه برونگراها بدون فکر یهو یه کار انجام میدن، الان دقیقاً همون اتفاق پیش اومده.
    از این به بعد سعی کن قبل از هر کاری به آخر و عاقبتش فکر کنی.

    در ضمن درمان لکنت زبان انار هست.

  3. 3 کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : کتک

    نقل قول نوشته اصلی توسط sssssalar نمایش پست ها
    سلام

    بنده قبلا مشکلاتم رو درتاپیک نامادری ظالم گفتم

    نامادری من یک خواهر داره که مونگوله انگشتاش کوتاهه و صورت خندون داره و خیلی خیلی چاقه

    واقعا مونگله ها چیزی حالیش نیست

    این خواهر نامادیم هفته ی چهار بار میاد خونمون منم الان وقت امتحاناس اعصابش رو ندارم ! اما خوب کنار اومدم چون بالام میگه خونه به این بزرگی برو تو اتاقت یا فلان جا و فلان جا بخون
    کاری به این ندارم

    دیشب دوباره اومد خونمون منم بابام ساعت ده یا یازده میاد خونه بستگی داره کی کارگاهو تعطیل کنه
    ولی دیر میاد
    نامادریم رفته بود دارو خونه سبانه روزی برا داداشم که دو سالشه نمیدونم چی بخره منم با برادرم ابو الفضل و خواهر نامادریم تنها بودم

    شیطنت بازیم گول کرد براهمین از پنل کنتر تمام لامپ هارو خاموش کردم و با یه چادر سیا دور خونه و تو راه پله دنبال خواهر نامادریم گزاشتم ابوالفضل هم گریه میکرد ! خواهر نامادریم اسمش راضیه هست
    راضیه خیلی جیغ میزد ترسید رفت زیر میز منم بازم کار خودمو کردم

    خلاصه بگم بابام دیشب زود اومد ساعت هشت ونیم متوجه شد دیگه یه دفعه لامپارو روشن کرد
    اگه بگم چقدر کتک خوردم میگین چرت وپرت میگه

    اما اصلا حواسمون به ابوالفضل داداشم نبود نگو این زبونش بند اومده وحرف نمیزنه بابام هم گیر داد که چرا بچه حرف نمیزنه

    آخه کدو تنبل بابام که میاد خیلی آقون بابا میکنه
    درکل بابام داغونه و داغونم کرد

    نامادریمم از بابام ترسیده که ول کرده بود رفته بود دارو خونه و این طوری شد

    به نظر شما ممکنه کدو تنبل دیگه حرف نزنه اینقدر که غذامیخورد موز میخورد الان هیچی هیچی کوفتش نمیکنه بابامم هی عصبی تر میشه

    دکترهم سه تا متخصص کودک بردنش نمیدونم چی گفته ولی اینا هنوزم اعصابشون خورده

    من خسته شدم از اینا دلم برا مامانم خیلی خیلی تنگ شده لجم میاد از زن بابام بدم میاد ازشون

    دلم میخواد با دوستام آزاد باشم مثل اونا تیپ بزنم خسته شدم از مذهبی بودن بابام که میگه غلط میکنی فلان رنگ رو بپوشی به خدا من پسر خوبیم نماز میخونم به اصل دین اعتقاد دارم و به نظرم همین بسه دیگه
    دلم میخواد شاد باشم نمیتونم روحیم میگیره اگر آهنگ گوش ندم یا با دوستام نگردم
    بابام میگه پول بهت میدم فلان میکنم فلان میکنم اما باید هر چی میگم باشی بریدم دیگه
    خسته شدم بسگه کتکم زد خوب منم ناراحت میشم وسایلو میشکنم جیغ میزنم بهش گفتم اگه من دخترم و باید هر کاری تو میگی انجام بدم پس چرا منو نمیگیری تا بدونم بله زنم ( چون پسرم از قصد گفتم تا بفهمه من دوست ندارم مثل دخترا باهام رفتار کنه )

    خدا میدونه داشت منو میکشت بابا جون مامان جون به فریادم اومدن

    من با دوستام راحتم بهم میگیم چاق شدی نکنه حامله ای یا شوخی میکنیم میگیم سامان بیا خاستگاری سالار یا بر عکسش ولی نمیدونم چرا این حرف که به بابام گفتم اگه زنم منو بگیر اینقدر براش گرونه
    البته میدونستم بدش میاد ولی نه این طوری

    زن عموم میگه میخوای بابات رو بکشی از حرس دادن؟

    چیکار کنم بریدم دلم میخواد خودمو بکشم از دستشون راحت شم این دوشب به اندازه میلیون ها سال اشک ریختم علی الخصوص وقتی برف میباره غم گین تر میشم

    دلم برا مامانم تنگه
    سلام.
    خوب هستی ؟

    آقا سالار کارهایی که تو انجام میدی خیلی خیلی اشتباهه!
    برای چی اون کارو کردی ؟ چرا با چادُر سیاه اطراف منزل دویدی و دوتا انسان ناتوان رو اذیت کردی ( ابوالفضل و راضیه خانم )
    تو که میگی دلم برای مامانم تنگ شده چرا پس علنا مردم آزاری میکنی ؟ فکر نمیکنی روح مادرت از کرده های پسرش ناراحت شه؟

    ابوالفضل باید کوتاه بیای !

    نمیتونی در برابر پدرت سر زیادی کنی چون نه به لحاظ فیزیکی توانایی داری نه به لحاظ اخلاقیات این کار صحیح هست

    منم از رنگ های قرمز و نارنجی خوشم میاد اما درک میکنم بابام دوست نداره پسرش این رنگ هارو بپوشه
    چون به نظرش شخصیتم سبک میشه
    منم خیلی وقته این موضوع رو پذیرفتم !
    سعی کن توی زندگی با پدر و نامادری و برادرت از خود گذشتگی داشته باشی !
    چرا وقتی میدونی پدرت از چه حرف هایی عصبی میشه عمدا همونو میگی ! خوب خودتم کاری میکنی که کتک بخوری !

    هر پدری جای پدرت بود وپسرش میگفت اگه من ........‌.‌پس منو بگیر
    ( ازدواج کن باهام ) پسرشو کتک میزد ! من اگر به شخصه جنین چیزی به بابام بگم حسابم با کرامُ الکاتبینِ

    این کار هارو نکن دیگه نکن به هیچ وجه
    به پدرت و استانداردهای خانوادگیتون احترام بزار
    انشاءالله بچه هم زبونش باز میشه !

    اگرم احیاناً تا اون زمان که بچه زبونش باز میشه سیلی یا .....از پدرت خوردی سکوت کن و ابراز پشیمونی از کارهای زشت و ناپسندت کن تا اوضاع بدتر نشه !

    به قول آقای تجربه به کارهات هم از قبل فکر کن

    درضمن یه دختر مونگول و یه بچه دوساله واقعا اذیت کردن نداره

    دلتنگی برای مادرت هم طبیعیه سعی کن به عنوان یک ضایعه باهاش کتار بیایی چون هر روز که میگذره بیشتر نبودش رو حس میکنی
    دلتنگیت رو با پدرت جبران کن پدرت رو ببوس و بغل کن

    من خودم همین کارو میکنم بابام رو بغلش میکنم طوری بوس میکنم که میگه فکم شکست بعدش احساس سبکی میکنم .
    مطمئن باش یخ بین خودتو بابات که بشکنه بابات زندگیشو برات میزاره

  5. 3 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42568
    نوشته ها
    53
    تشکـر
    2,339
    تشکر شده 60 بار در 35 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : کتک

    نقل قول نوشته اصلی توسط sssssalar نمایش پست ها
    سلام

    بنده قبلا مشکلاتم رو درتاپیک نامادری ظالم گفتم

    نامادری من یک خواهر داره که مونگوله انگشتاش کوتاهه و صورت خندون داره و خیلی خیلی چاقه

    واقعا مونگله ها چیزی حالیش نیست

    این خواهر نامادیم هفته ی چهار بار میاد خونمون منم الان وقت امتحاناس اعصابش رو ندارم ! اما خوب کنار اومدم چون بالام میگه خونه به این بزرگی برو تو اتاقت یا فلان جا و فلان جا بخون
    کاری به این ندارم

    دیشب دوباره اومد خونمون منم بابام ساعت ده یا یازده میاد خونه بستگی داره کی کارگاهو تعطیل کنه
    ولی دیر میاد
    نامادریم رفته بود دارو خونه سبانه روزی برا داداشم که دو سالشه نمیدونم چی بخره منم با برادرم ابو الفضل و خواهر نامادریم تنها بودم

    شیطنت بازیم گول کرد براهمین از پنل کنتر تمام لامپ هارو خاموش کردم و با یه چادر سیا دور خونه و تو راه پله دنبال خواهر نامادریم گزاشتم ابوالفضل هم گریه میکرد ! خواهر نامادریم اسمش راضیه هست
    راضیه خیلی جیغ میزد ترسید رفت زیر میز منم بازم کار خودمو کردم

    خلاصه بگم بابام دیشب زود اومد ساعت هشت ونیم متوجه شد دیگه یه دفعه لامپارو روشن کرد
    اگه بگم چقدر کتک خوردم میگین چرت وپرت میگه

    اما اصلا حواسمون به ابوالفضل داداشم نبود نگو این زبونش بند اومده وحرف نمیزنه بابام هم گیر داد که چرا بچه حرف نمیزنه

    آخه کدو تنبل بابام که میاد خیلی آقون بابا میکنه
    درکل بابام داغونه و داغونم کرد

    نامادریمم از بابام ترسیده که ول کرده بود رفته بود دارو خونه و این طوری شد

    به نظر شما ممکنه کدو تنبل دیگه حرف نزنه اینقدر که غذامیخورد موز میخورد الان هیچی هیچی کوفتش نمیکنه بابامم هی عصبی تر میشه

    دکترهم سه تا متخصص کودک بردنش نمیدونم چی گفته ولی اینا هنوزم اعصابشون خورده

    من خسته شدم از اینا دلم برا مامانم خیلی خیلی تنگ شده لجم میاد از زن بابام بدم میاد ازشون

    دلم میخواد با دوستام آزاد باشم مثل اونا تیپ بزنم خسته شدم از مذهبی بودن بابام که میگه غلط میکنی فلان رنگ رو بپوشی به خدا من پسر خوبیم نماز میخونم به اصل دین اعتقاد دارم و به نظرم همین بسه دیگه
    دلم میخواد شاد باشم نمیتونم روحیم میگیره اگر آهنگ گوش ندم یا با دوستام نگردم
    بابام میگه پول بهت میدم فلان میکنم فلان میکنم اما باید هر چی میگم باشی بریدم دیگه
    خسته شدم بسگه کتکم زد خوب منم ناراحت میشم وسایلو میشکنم جیغ میزنم بهش گفتم اگه من دخترم و باید هر کاری تو میگی انجام بدم پس چرا منو نمیگیری تا بدونم بله زنم ( چون پسرم از قصد گفتم تا بفهمه من دوست ندارم مثل دخترا باهام رفتار کنه )

    خدا میدونه داشت منو میکشت بابا جون مامان جون به فریادم اومدن

    من با دوستام راحتم بهم میگیم چاق شدی نکنه حامله ای یا شوخی میکنیم میگیم سامان بیا خاستگاری سالار یا بر عکسش ولی نمیدونم چرا این حرف که به بابام گفتم اگه زنم منو بگیر اینقدر براش گرونه
    البته میدونستم بدش میاد ولی نه این طوری

    زن عموم میگه میخوای بابات رو بکشی از حرس دادن؟

    چیکار کنم بریدم دلم میخواد خودمو بکشم از دستشون راحت شم این دوشب به اندازه میلیون ها سال اشک ریختم علی الخصوص وقتی برف میباره غم گین تر میشم

    دلم برا مامانم تنگه
    سلام
    برای شما و مرگ مادرتان ناراحت شدم تسلیت میگم

    شما باید سعی کنی که اذیت نکنی در حقیقت کارت بقدری بد بوده که یک بچه دوساله زبونش گیر کرده نمیتونه حرف بزنه پس بابای شما حق داشته خشمگین بشه و شمارا کتک بزنه !

    باید با پدر و برادرت خوب رفتار کنی و اذیت کردن را کنار بگزاری ! نباید راضیه را هروقت اومد خونتون اذیت کنی ودنبال فرصت برای اینکار باشی

    تمام مشکل شما درخودتونه
    چطور به بابات میگی من را بگیر خوب اون یه مرد هستند و غیرت و تعصب داره معلومه قبول نمیکنه پسرش این رو بهش بگه برا همین شمارا کتک زده

    اگر این کارهارا تکرار نکنی و حرف بد نزنی مطمئن باش اوضاع خوب میشه
    سعی کن از رنگ های که پدرت خوشش نمیاد نپوشی چون مشخصه نمیتونی از قدرت بدنی در برابرس ایستادگی کنی و اونم شمارا کتک میزنه اجازه بده وقتی کامل تر شدی هر کار خاستی انجام بده

  7. 2 کاربران زیر از نیلوفر* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42568
    نوشته ها
    53
    تشکـر
    2,339
    تشکر شده 60 بار در 35 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : کتک

    نقل قول نوشته اصلی توسط Experience نمایش پست ها
    سلام

    از حق نگذریم این بار مقصر خودت بودی باعث شدی بچه بترسه و زبونش بند بیاد.
    پدرت حق داره ازت ناراحت باشه.

    یادته در مورد اینکه برونگراها بدون فکر یهو یه کار انجام میدن، الان دقیقاً همون اتفاق پیش اومده.
    از این به بعد سعی کن قبل از هر کاری به آخر و عاقبتش فکر کنی.

    در ضمن درمان لکنت زبان انار هست.

    سلام . یعنی اگر کسی که زبونش بند اومده انار بخوره خوب میشه
    مثلا درروز چند عدد باشه
    من بچه خواهرم از گربه ترسیده بود یعنی گربه پریده بود تو دلش میخواسته فرار کنه این بچه یک هفته زبونش گرفته بود تخم کبوتر دادیم بهش زبونش باز شد
    ولی از وقتی تخم کبوتر بهش دادیم یه روز بعد یواش یواش حرف زد

  9. 2 کاربران زیر از نیلوفر* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42516
    نوشته ها
    62
    تشکـر
    2,209
    تشکر شده 23 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : کتک

    نقل قول نوشته اصلی توسط sssssalar نمایش پست ها
    سلام

    بنده قبلا مشکلاتم رو درتاپیک نامادری ظالم گفتم

    نامادری من یک خواهر داره که مونگوله انگشتاش کوتاهه و صورت خندون داره و خیلی خیلی چاقه

    واقعا مونگله ها چیزی حالیش نیست

    این خواهر نامادیم هفته ی چهار بار میاد خونمون منم الان وقت امتحاناس اعصابش رو ندارم ! اما خوب کنار اومدم چون بالام میگه خونه به این بزرگی برو تو اتاقت یا فلان جا و فلان جا بخون
    کاری به این ندارم

    دیشب دوباره اومد خونمون منم بابام ساعت ده یا یازده میاد خونه بستگی داره کی کارگاهو تعطیل کنه
    ولی دیر میاد
    نامادریم رفته بود دارو خونه سبانه روزی برا داداشم که دو سالشه نمیدونم چی بخره منم با برادرم ابو الفضل و خواهر نامادریم تنها بودم

    شیطنت بازیم گول کرد براهمین از پنل کنتر تمام لامپ هارو خاموش کردم و با یه چادر سیا دور خونه و تو راه پله دنبال خواهر نامادریم گزاشتم ابوالفضل هم گریه میکرد ! خواهر نامادریم اسمش راضیه هست
    راضیه خیلی جیغ میزد ترسید رفت زیر میز منم بازم کار خودمو کردم

    خلاصه بگم بابام دیشب زود اومد ساعت هشت ونیم متوجه شد دیگه یه دفعه لامپارو روشن کرد
    اگه بگم چقدر کتک خوردم میگین چرت وپرت میگه

    اما اصلا حواسمون به ابوالفضل داداشم نبود نگو این زبونش بند اومده وحرف نمیزنه بابام هم گیر داد که چرا بچه حرف نمیزنه

    آخه کدو تنبل بابام که میاد خیلی آقون بابا میکنه
    درکل بابام داغونه و داغونم کرد

    نامادریمم از بابام ترسیده که ول کرده بود رفته بود دارو خونه و این طوری شد

    به نظر شما ممکنه کدو تنبل دیگه حرف نزنه اینقدر که غذامیخورد موز میخورد الان هیچی هیچی کوفتش نمیکنه بابامم هی عصبی تر میشه

    دکترهم سه تا متخصص کودک بردنش نمیدونم چی گفته ولی اینا هنوزم اعصابشون خورده

    من خسته شدم از اینا دلم برا مامانم خیلی خیلی تنگ شده لجم میاد از زن بابام بدم میاد ازشون

    دلم میخواد با دوستام آزاد باشم مثل اونا تیپ بزنم خسته شدم از مذهبی بودن بابام که میگه غلط میکنی فلان رنگ رو بپوشی به خدا من پسر خوبیم نماز میخونم به اصل دین اعتقاد دارم و به نظرم همین بسه دیگه
    دلم میخواد شاد باشم نمیتونم روحیم میگیره اگر آهنگ گوش ندم یا با دوستام نگردم
    بابام میگه پول بهت میدم فلان میکنم فلان میکنم اما باید هر چی میگم باشی بریدم دیگه
    خسته شدم بسگه کتکم زد خوب منم ناراحت میشم وسایلو میشکنم جیغ میزنم بهش گفتم اگه من دخترم و باید هر کاری تو میگی انجام بدم پس چرا منو نمیگیری تا بدونم بله زنم ( چون پسرم از قصد گفتم تا بفهمه من دوست ندارم مثل دخترا باهام رفتار کنه )

    خدا میدونه داشت منو میکشت بابا جون مامان جون به فریادم اومدن

    من با دوستام راحتم بهم میگیم چاق شدی نکنه حامله ای یا شوخی میکنیم میگیم سامان بیا خاستگاری سالار یا بر عکسش ولی نمیدونم چرا این حرف که به بابام گفتم اگه زنم منو بگیر اینقدر براش گرونه
    البته میدونستم بدش میاد ولی نه این طوری

    زن عموم میگه میخوای بابات رو بکشی از حرس دادن؟

    چیکار کنم بریدم دلم میخواد خودمو بکشم از دستشون راحت شم این دوشب به اندازه میلیون ها سال اشک ریختم علی الخصوص وقتی برف میباره غم گین تر میشم

    دلم برا مامانم تنگه
    سلام براتان ناراحت هسم تسلیت بگفتم مادرتانه

    پدرتان شمارا کتکاری کرده
    شماهم مایل هسته دختر باشی منم مشکلم بگفتم به توی تاپیک درد بی درمون هسته آنجا بگفتم کتک بخوردم و عاشق هسم

    این مدت که گزر کرد بدان خوشبخت میتانی بشی الان پدرتان عصابش ناراحت هسته برادرت که بتانست حرف بگه از کتک خبری نیسته

    راسی یاد برفت بگم برات مونگول کلمه برا تهران هسته شما تهرانی هسته خوشبحالتانه بچا تهران موهاشان فرفر نیسته

  11. کاربران زیر از بنفش بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : کتک

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیلوفر* نمایش پست ها
    سلام . یعنی اگر کسی که زبونش بند اومده انار بخوره خوب میشه
    مثلا درروز چند عدد باشه
    من بچه خواهرم از گربه ترسیده بود یعنی گربه پریده بود تو دلش میخواسته فرار کنه این بچه یک هفته زبونش گرفته بود تخم کبوتر دادیم بهش زبونش باز شد
    ولی از وقتی تخم کبوتر بهش دادیم یه روز بعد یواش یواش حرف زد
    انار و تخم کبوتر درمان لکنت زبان هستند.

    حداقل یه دونه انار در روز.

  13. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42552
    نوشته ها
    266
    تشکـر
    2,650
    تشکر شده 118 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : کتک

    نقل قول نوشته اصلی توسط Experience نمایش پست ها
    سلام

    از حق نگذریم این بار مقصر خودت بودی باعث شدی بچه بترسه و زبونش بند بیاد.
    پدرت حق داره ازت ناراحت باشه.

    یادته در مورد اینکه برونگراها بدون فکر یهو یه کار انجام میدن، الان دقیقاً همون اتفاق پیش اومده.
    از این به بعد سعی کن قبل از هر کاری به آخر و عاقبتش فکر کنی.

    در ضمن درمان لکنت زبان انار هست.
    سلام عزیزجان

    چی بگم حوصلم سر رفته بود منم وسوسه شدم چه میدونستم بابام زود میاد

    بله یادم هست که گفتم من فکر کنم بروانگرام و خیلی پروم # دیگه غلط کنم تکرار مکررات کنم

    شکر خدا کدوتنبل یکم داره حرف میزنه نصفه نصفه میگه لولو خخخخخخخ وای دلم ترکید
    خخخخخخخخخخ ولی خدایی کیف داشت ترسوندنشون خخخخخخخخخ

    حداقل اگر بد جوری کتک خوردم ولی راضیه مونگوله دیگه گفته نمیرم خونه آجیم درسته حرفاش حرف نیس ولی حداقل دوهفته نمیاد همینم خودش خیلیه برامن
    خیلی ممنونم که جواب دادین
    یه بوس سفت برای صورت جناب تجربه
    ویرایش توسط sssssalar : 01-16-2020 در ساعت 11:49 AM

  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42552
    نوشته ها
    266
    تشکـر
    2,650
    تشکر شده 118 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : کتک

    نقل قول نوشته اصلی توسط سلطنت نمایش پست ها
    سلام.
    خوب هستی ؟

    آقا سالار کارهایی که تو انجام میدی خیلی خیلی اشتباهه!
    برای چی اون کارو کردی ؟ چرا با چادُر سیاه اطراف منزل دویدی و دوتا انسان ناتوان رو اذیت کردی ( ابوالفضل و راضیه خانم )
    تو که میگی دلم برای مامانم تنگ شده چرا پس علنا مردم آزاری میکنی ؟ فکر نمیکنی روح مادرت از کرده های پسرش ناراحت شه؟

    ابوالفضل باید کوتاه بیای !

    نمیتونی در برابر پدرت سر زیادی کنی چون نه به لحاظ فیزیکی توانایی داری نه به لحاظ اخلاقیات این کار صحیح هست

    منم از رنگ های قرمز و نارنجی خوشم میاد اما درک میکنم بابام دوست نداره پسرش این رنگ هارو بپوشه
    چون به نظرش شخصیتم سبک میشه
    منم خیلی وقته این موضوع رو پذیرفتم !
    سعی کن توی زندگی با پدر و نامادری و برادرت از خود گذشتگی داشته باشی !
    چرا وقتی میدونی پدرت از چه حرف هایی عصبی میشه عمدا همونو میگی ! خوب خودتم کاری میکنی که کتک بخوری !

    هر پدری جای پدرت بود وپسرش میگفت اگه من ........‌.‌پس منو بگیر
    ( ازدواج کن باهام ) پسرشو کتک میزد ! من اگر به شخصه جنین چیزی به بابام بگم حسابم با کرامُ الکاتبینِ

    این کار هارو نکن دیگه نکن به هیچ وجه
    به پدرت و استانداردهای خانوادگیتون احترام بزار
    انشاءالله بچه هم زبونش باز میشه !

    اگرم احیاناً تا اون زمان که بچه زبونش باز میشه سیلی یا .....از پدرت خوردی سکوت کن و ابراز پشیمونی از کارهای زشت و ناپسندت کن تا اوضاع بدتر نشه !

    به قول آقای تجربه به کارهات هم از قبل فکر کن

    درضمن یه دختر مونگول و یه بچه دوساله واقعا اذیت کردن نداره

    دلتنگی برای مادرت هم طبیعیه سعی کن به عنوان یک ضایعه باهاش کتار بیایی چون هر روز که میگذره بیشتر نبودش رو حس میکنی
    دلتنگیت رو با پدرت جبران کن پدرت رو ببوس و بغل کن

    من خودم همین کارو میکنم بابام رو بغلش میکنم طوری بوس میکنم که میگه فکم شکست بعدش احساس سبکی میکنم .
    مطمئن باش یخ بین خودتو بابات که بشکنه بابات زندگیشو برات میزاره

    سلام
    ممنون از راهنماییت
    همینه خودمم به این نتیجه رسیدم که باید از این کارا نکنم و مواظب باشم

    یوسف تو یه شانس خوبی که داری واقعا صبوری
    من اگه جا تو بودم و بابام به خاطر گناه نکرده کتکم زده بود دیگه نگاهش نمیکردم تا ابد حالا تو بوسش هم میکنی

    خوش بحالته واقعا قدر صبر ی که داری رو بدون

  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42552
    نوشته ها
    266
    تشکـر
    2,650
    تشکر شده 118 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : کتک

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیلوفر* نمایش پست ها
    سلام
    برای شما و مرگ مادرتان ناراحت شدم تسلیت میگم

    شما باید سعی کنی که اذیت نکنی در حقیقت کارت بقدری بد بوده که یک بچه دوساله زبونش گیر کرده نمیتونه حرف بزنه پس بابای شما حق داشته خشمگین بشه و شمارا کتک بزنه !

    باید با پدر و برادرت خوب رفتار کنی و اذیت کردن را کنار بگزاری ! نباید راضیه را هروقت اومد خونتون اذیت کنی ودنبال فرصت برای اینکار باشی

    تمام مشکل شما درخودتونه
    چطور به بابات میگی من را بگیر خوب اون یه مرد هستند و غیرت و تعصب داره معلومه قبول نمیکنه پسرش این رو بهش بگه برا همین شمارا کتک زده

    اگر این کارهارا تکرار نکنی و حرف بد نزنی مطمئن باش اوضاع خوب میشه
    سعی کن از رنگ های که پدرت خوشش نمیاد نپوشی چون مشخصه نمیتونی از قدرت بدنی در برابرس ایستادگی کنی و اونم شمارا کتک میزنه اجازه بده وقتی کامل تر شدی هر کار خاستی انجام بده
    سلام تشکر از شما
    کدو تنبل تخم بلدرچین خیلی میخورد روزی پنج عدد ولی حالا نمیدونم
    کبوتر از کجا گیر بیارم ( تخم کبوتر ) به خاطر اینه به آقای تجربه گفتی در مورد ش گفتم

    درمورد راهنمایی هاتون ممنونم
    همینه ظاهرا تاوقتی زور بابامو ندارم باید بهش بگم چشم هرچند خیلی سخته
    ولی خوب
    ویرایش توسط sssssalar : 01-16-2020 در ساعت 12:08 PM

  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42552
    نوشته ها
    266
    تشکـر
    2,650
    تشکر شده 118 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : کتک

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهدی ط نمایش پست ها
    سلام براتان ناراحت هسم تسلیت بگفتم مادرتانه

    پدرتان شمارا کتکاری کرده
    شماهم مایل هسته دختر باشی منم مشکلم بگفتم به توی تاپیک درد بی درمون هسته آنجا بگفتم کتک بخوردم و عاشق هسم

    این مدت که گزر کرد بدان خوشبخت میتانی بشی الان پدرتان عصابش ناراحت هسته برادرت که بتانست حرف بگه از کتک خبری نیسته

    راسی یاد برفت بگم برات مونگول کلمه برا تهران هسته شما تهرانی هسته خوشبحالتانه بچا تهران موهاشان فرفر نیسته
    سلام ممنون
    نه من اصلا دوست ندارم دختر باشم اونایی که گفتم مثل بود که بابام اگر من دختر بودم میتونست بهم بگه اونرنگ رو بپوش اون کار رو بکن

    کلمه مونگول ریشه در منگولیسم داره و دکتر ها میگن
    همه بلدن و مال یک شهر نیست

    من همدانیم

  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2020
    شماره عضویت
    42698
    نوشته ها
    92
    تشکـر
    57
    تشکر شده 82 بار در 52 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : کتک

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهدی ط نمایش پست ها
    سلام براتان ناراحت هسم تسلیت بگفتم مادرتانه

    پدرتان شمارا کتکاری کرده
    شماهم مایل هسته دختر باشی منم مشکلم بگفتم به توی تاپیک درد بی درمون هسته آنجا بگفتم کتک بخوردم و عاشق هسم

    این مدت که گزر کرد بدان خوشبخت میتانی بشی الان پدرتان عصابش ناراحت هسته برادرت که بتانست حرف بگه از کتک خبری نیسته

    راسی یاد برفت بگم برات مونگول کلمه برا تهران هسته شما تهرانی هسته خوشبحالتانه بچا تهران موهاشان فرفر نیسته
    سلام اقا مهدی .منگول یه بیماره . یعنی کسی که به جای 46 کروموزوم 47 تا داره . ادم عادی 46 کروموزوم داره . مونگول ها همون بیماری سندروم داون رو دارن . منظورشون اون منگول نبود اون یه پرندست

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد