نوشته اصلی توسط
mira_
سلام من ميرام و ١٧ سالمه
من حس خيلي تنهايي دارم و حس ميكنم انقد با خودم حرف زدم كه انگار دنيايه ديگ اي جز دنيايه تو ذهنم وجود نداره تا همين پارسال كلي رفيق داشتم و تو همون سال هم فك ميكردم دوستاي واقعي باشن اما .... هيچكدومشون دوستاى واقعي نبودن
شبا انقدر فكر هس تو ذهنم كه خوابم نميبره و كم خوابي دارم ...شبا كم تر از ساعت ٦ صب خوابم نميبره و يا اگرم زود خوابم ببره دوساعت بعدش بيدار ميشم و نميتونم بخوابم
چون ب فكر مهاجرت هم هستم و قراره تنهايي مهاجرت كنم و همشم تنهايي انجام بدم براى همين ذهنم درباره اين موضوع هم درگير ميشه ادم افسرده اي نيستم ... اما دلم خيلي يه زندگي ميخاد كه بادوستاى واقعي كلي خوشبگذرونم...اما همش تو خونه پيش مادر بزرگ و پدر بزرگم نشستم و وقتي ميبينم تو فيلما يا تو واقعيت كه يه جمع از دوستا نشستن خوشن حسرتش ب دلم ميمونه
نميدونم ... ولي به كمي تنوع تو زندگيم نيازمندم كه نميدونم چطورى ايجادش كنم
ممنون ميشم كمكم كنيد������������