سلام خدمت همه ی کاربران عزیز
من 23 سالم هست. حدود یکسال و نیسم پیش در دانشگاه با اقایی آشنا شدم و ایشون از من بلافاصله خاستگاری کردن وللی شرایط ایشون با من شرایط خانواده و خودم خیلی تفاوت داشت. خانواده ی من معتقدند که همسرم باید حداقل 3 سال تا 7 سال با من اختلاف سنی داشته باشه و شغلش هم یا کاسب نباشه یا اگه هم باشه یه چیز خیلی ابرومند مانند لوازم خانگی فروشی و این چیزا باشه و حتما هم تحصیل کرده باشه اصالت هم براشون خیلی مهمه. ایشون اختلاف سنیشون حدود یکسالو نیم بود با من شغلشونم با این که درس خوانده اند عطر فروشیه. من همون اول به ایشون گفتم جوابم نه هست و خانوادم اجازه نمیدن به این امر. اما ایشون اصرار کردن که اجازه بدم و مادرشون بیان منو ببینن و شماره ی خونه ی مارو بگیرن تا زنگ بزنن جواب را از مادرم بگیرن. اما خب مادرشون تا زنگ زدن مادر من همون پشت تلفن گفتن نه و حتی اجازه ی خاستگاری هم ندادن. اما ایشون شب توی تلگرام اومدنو حالشون خیلی بد بود گفتم بهش ببینین بیاین دیگه صحبتی نکنیم تا بیشتر از این اذیت نشیم اما ایشون گفتن نه خاهش میکنم اجازه بده حداقل تا وقتی که میشه بتونم باهات حرف بزنم. بیشتر صحبت های ماهم در مورد درس بود. اما حدود 3 ماه گذشت منم کم کم بهشون علاقمند شدم و ایشون هم که متوجه شدن خاستن که من عشقمو ابراز کنم و من هم کردم. این رو هم بگم که هم من هم اون اقا هم خودمون هم خانوادمون مذهبی هستیم.
یکماه از ابراز عشقم نگذشته بود که برادرم از رابطم با این اقا باخبر شد و پدر و مادر هم فهمیدنو گوشیمو حدود 6 ماه از من گرفت ولی با این حال من از ایشون خبر داشتم. الان بعد از گذشت این تایم من خیلی به این اقا علاقمند شدم و نمیتونم به هیچ وجه فراموشش کنم اما ایشونم خیلی نا امید شدن از رسیدنمون بهم و میگن خانوادت اجازه نمیدن که مال هم بشیم و موندنمون بی فایدست و خیلی سرد شده باهام. من بخاطر علاقه ی زیادی که داشتم نمیتونسم وقتی هم میبینمش تحمل کنمو محرم نامحرمیو هم زیر پا گذاشتیم و دست همو گرفتیم و این بیشتر از همه منو ازار میده و نمیذاره که به هیچ وجه فراموشش کنم.
خاهش میکنم کسی اگه راهکاری برای رسیدن ما بهم داره بده . شرایط من هم طوری نیس که بتونم به مشاوره مراجعه کنم.