نمایش نتایج: از 1 به 19 از 19

موضوع: عشق

2355
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36154
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Post عشق

    سلام خسته نباشید
    حدودا یک سال پیش زمانی که وارد دانشگاه شدم سر یک برنامه ی اردو با یکی از بچه های دانشگاه (پسر)در تماس بودم هر شب به یک بهانه ای باهم حرف میزدیم من احساس کردم که داره ازش خوشم میاد و حس میکردم اونم همین حسو داره منو دو تا از دوستام و اونو دوتا از دوستاش یک اکیپ زدیم کاملا دوستانه چند باریم همگی باهم رفتیم بیرون یا دوره همی حس من شدید تر شده بود همینطور حس میکردم اونم مث منه مثلا وقتی با همکلاسیای دیگم حرف میزدم حس میکردم عصبی میشه یا اینکه یک بار گف اگه بخوای یک نفرو که دوست داری همیشه داشته باشی باید از دور دوستش داشته باشی و بهش نگی یا مثلا وقتی از پسرای کلاسمون حرف میزدم تا اسم یکیشونو میگفتم سریع خدافظی میکرد خیلی چیزای دیگش چک کردن بیش از اندازه پرو فایلم یا طرز نگاه کردنش از اونجایی که خیلی ادم مغروری بود به صورت واضح حرفی نمیزد از طرفیم من گفته بودم قصد دوستی با کسیو ندارم تا این که بعد از چند ماه بحثمون به سمتی پیش رف که ازم سوال کرد تو به من حسی داری منم بعد یکم بالاپایین اعتراف کردم منم ازش پرسیدم اونم گف منم بهت حس دارم گفتم چرا نگفتی گف چون ما باهم اینده ای نداریم نمیخوام اذیتت کنم وابستت کنم یکم باهم حرف زدیم دو روز باهم خوب بودیم بعد دیدم سرد برخورد میکنه منم دیگه پیامش ندادم باز بعد چند روز خودش پیام داد نوشت خیلی کلافم هی ازم دور میشد هی طاقت نمیورد پیام میداد منم همینطور جفتمون ادمای مغروری هستیم من شدید دلبستشم تو یکی از همین فاصله بهش گفتم خیلی سختمه اونم گف منم سختمه ربات که نیستم منم اذیت میشم این کش مکش ادامه داشت هی میرف هی میومد گاهی وقتا خوب برخورد میکرد گاهی وقتام سرد یک روز من کلافه شدم بهش گفتم چرا اینجوری برخورد میکنی گف ببین من دوستت دارم هی میام باهات باشم هی میترسم از روز جدایی دو راهی خیلی بدیه گف نمیدونم چیکار کنم تمام این روزا هم حال من بد بود هم حال اون (اون چند سال پیش دوست دخترش بهش خیانت کرده بعد از اون تبدیل به یک ادم مغرور سرد شده کلا با دخترا چپه حتی ازشون استفاده میکرده بعدم ولشون میکرده طولانی ترین رابطش بعد از اون دو هفته بوده فقط محض سرگرمی یا حتی انتقام ) اخرین باری که حرف زدیم گف تو میخوای با من باشی گفتم قبلش حرف بزنیم اون شب همش میخندید بی دلیل حالش خوب بود قرار شد همو ببینیم حرف بزنیم فرداش رفتم خونشون شرایطمو گفتم گفتم باید باهام مهربون باشی گف نمیدونم میتونم یل نه بعد هی میگف ببین من مجبورم ازت فاصله بگیرم یا میگف الان که اینجایی میتونم ازت استفاده کنم ولی نمیتونم با تو اینکارو بکنم یا میگف میدونم پشیمون میشم از اینکه ردت میکنم دارم ازت فاصله میگیرم ولی باید اینکارو بکنم نمیخوام وابسته ی هم شیم از جدایی میگف منم گفتم باشه گف بلاکم کن گفتم باشه خیلی ازش ناراحت بودم ولی همچنان براش جون میدادم بیس روز بهش پیام ندادم بعد بیس روز که پیام دادم گف بلاک کن گفتم دلم تنگ شده گفتم این سری تنفرم قاطی احساسم هس گفتم ازت کنده شدم این ترم مشروط میشم گف منم هیچی درس نمیخوندم (معدل الف کلاسشونه و سطح خانوادگیشون بالاس) یکهو باز قاطی کرد گف هرکاری میکنم که بیشتر از این ازم متنفر شی دیگه پیامی ازت نبینم بلاکم کرد دو ماهی هست که دیگه باهم حرف نزدیم
    منم ادم فوق العاده مغروری هستم این کارش باعث شد حتی فکر دوباره نزدیک شدنو هم نکنم ولی خیلی داغون شدم حتی ثانیه ای از فکرش در نمیام حس میکنم اون حسش نسبت به من زیاده منم همینطور حس میکنم دوباره بر میگرده اون با خودشو گذشتش درگیره و تو تمام حرفاش ترسش از جدایی بود من باید چیکار کنم (اون ادم فوق العاده منفیه همیشه بدترین حالتو میبینه و من بر عکس اون فوق العاده مثبت ) دارم دیونه میشم تورو خدا کمکم کنید
    ویرایش توسط نعیمهه : 08-03-2017 در ساعت 09:28 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12497
    نوشته ها
    390
    تشکـر
    1,041
    تشکر شده 580 بار در 275 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عشق

    عرض سلام و احترام

    درگیر رابطه ای شدیدا احساسی شدید که عقل و منطق رو کنار گذاشته و بدون شناخت درستی از هم دارید عجولانه پیشروی میکنید...

    شاید این مطلب کمی مفید واقع بشه...کلیک کنید : http://forum.moshaver.co/f124/%D8%A2...F%D8%9F-16618/

    سلامت و سربلند باشید.
    امضای ایشان
    ***
    If You Always Put Limits On Everything You Do
    Physical Or Anything Else
    It Will Spread Into Yor Work And Into Yor Life
    There Are No Limits
    There Are Only Plateaus , And You Must Not Stay There

    You Must Go Beyond Them

    ***

  3. کاربران زیر از YAshin.SAhAkiyAn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35745
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    16
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط نعیمهه نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید
    حدودا یک سال پیش زمانی که وارد دانشگاه شدم سر یک برنامه ی اردو با یکی از بچه های دانشگاه (پسر)در تماس بودم هر شب به یک بهانه ای باهم حرف میزدیم من احساس کردم که داره ازش خوشم میاد و حس میکردم اونم همین حسو داره منو دو تا از دوستام و اونو دوتا از دوستاش یک اکیپ زدیم کاملا دوستانه چند باریم همگی باهم رفتیم بیرون یا دوره همی حس من شدید تر شده بود همیطور حس میکردم اونم مث منه مثلا وقتی با همکلاسیای دیگم حرف میزدم حس میکردم عصبی میشه یا اینکه یک بار گف اگه بخوای یک نفرو که دوست داری همیشه داشته باشی باید از دور دوستش داشته باشی و بهش نگی یا مثلا وقتی از پسرای کلاسمون حرف میزدم تا اسم یکیشونو میگفتم سریع خدافظی میکرد خیلی چیزای دیگش چک کردن بیش از اندازه پرو فایلم یا طرز نگاه کردنش از اونجایی که خیلی ادم مغروری بود به صورت واضح حرفی نمیزد از طرفیم من گفته بودم قصد دوستی با کسیو ندارم تا این که بعد از چند ماه بحثمون به سمتی پیش رف که ازم سوال کرد تو به من حسی داری منم بعد یکم بالاپایین اعتراف کردم منم ازش پرسیدم اونم گف منم بهت حس دارم گفتم چرا نگفتی گف چون ما باهم اینده ای نداریم نمیخوام اذیتت کنم وابستت کنم یکم باهم حرف زدیم دو روز باهم خوب بودیم بعد دیدم سرد برخورد میکنه منم دیگه پیامش ندادم باز بعد چند روز خودش پیام داد نوش بیا بغلم نوش خیلی کلافم هی ازم دور میشد عی طاقت نمیورد پیام میداد منم همینطور جفتمون ادمای مغروری هستیم من شدید دلبستشم تو یکی از همین فاصله بهش گفتم خیلی سختمه اونم گف منم سختمه ربات که نیستم منم اذیت میشم این کش مکش ادامه داشت هی میرف هی میومد گاهی وقتا خوب برخورد میکرد گاهی وقتام سرد یک روز من کلافه شدم بهش گفتم چرا اینجوری برخورد میکنی گف ببین من دوستت دارم هی میام باهات باشم هی میترسم از روز جدایی دو راهی خیلی بدیه گف نمیدونم چیکار کنم تمام این روزا هم حال من بد بود هم حال اون (اون چند سال پیش دوست دخترش بهش خیانت کرده بعد از اون تبدیل به یک ادم مغرور سرد شده کلا با دخترا چپه حتی ازشون استفاده میکرده بعدم ولشون میکرده طولانی ترین رابطش بعد از اون دو هفته بوده فقط محض سرگرمی یا حتی انتقام ) اخرین باری که حرف زدیم گف تو میخوای با من باشی گفتم قبلش حرف بزنیم اون شب همش میخندید بی دلیل حالش خوب بود قرار شد همو ببینیم حرف بزنیم فرداش رفتم خونشون شرایطمو گفتم گفتم باید باهام مهربون باشی گف نمیدونم میتونم یل نه بعد هی میگف ببین من مجبورم ازت فاصله بگیرم یا میگف الان که اینجایی میتونم ازت استفاده کنم ولی نمیتونم با تو اینکارو بکنم یا میگف میدونم پشیمون میشم از اینکه ردت میکنم دارم ازت فاصله میگیرم ولی باید اینکارو بکنم نمیخوام وابسته ی هم شیم از جدایی میگف منم گفتم باشه گف بلاکم کن گفتم باشه خیلی ازش ناراحت بودم ولی همچنان براش جون میدادم بیس روز بهش پیام ندادم بعد بیس روز که پیام دادم گف بلاک کن گفتم دلم تنگ شده گفتم این سری تنفرم قاطی احساسم هس گفتم ازت کنده شدم این ترم مشروط میشم گف منم هیچی درس نمیخوندم (معدل الف کلاسشونه و پدر مادرش روانسناسن سطح خانوادگیشون بالاس) یکهو باز قاطی کرد گف هرکاری میکنم که بیشتر از این ازم متنفر شی دیگه پیامی ازت نبینم بلاکم کرد دو ماهی هست که دیگه باهم حرف نزدیم
    منم ادم فوق العده مغروری هستم این کارش باعث شد حتی فکر دوباره نزدیک شدنو هم نکنم ولی خیلی داغون شدم حتی ثانیه ای از فکرش در نمیام حس میکنم اون حسش نسبت به من زیاده منم همینطور حس میکنم دوباره بر میگرده اون با خودشو گذشتش درگیره و تو تمام حرفاش ترسش از جدایی بود من باید چیکار کنم (اون ادم فوق العاده منفیه همیشه بدترین حالتو میبینه و من بر عکس اون فوق العاده مثبت ) دارم دیونه میشم تورو خدا کمکم کنید
    با سلام و وقت بخیر. من هم دقیقا شرایطی مشابه شما رو دارم البته من آقا هستم ولی از طرف مقابلم باهام اینطور برخورد شد. میدونم خیلی سخته خودم هر شب یه ساعت بهش فکر میکنم ولی با گذر زمان قابل تحمل میشه.سعی کنین خودتونو با یه چیزی سرگرم کنین که بتونین فراموشش کنین. این رابطه هم حتی اگه ادامه پیدا میکرد نهایتا سرنوشت خوبی توش نبود چون بحث ازدواج و این حرفا نبوده و بعدا شما احساس میکردین که بازی داده شدین. بنظرم برخورد جفتتون درست بوده. اما شما که هنوز نسبت به این رابطه اطمینانی نداشتین نباید خونه ایشون میرفتین بنظرم این حرکت اشتباه بوده، شاید یه اتفاقی میفتاد که بعدا پشیمون میشدین. انشالله با گذر زمان درست میشود.

  5. کاربران زیر از phd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : عشق

    دلایل اینکه مانع ازدواج شما با ایشون میشه رو بهتون گفتن؟. من فکر میکنم این برخورداش بر میگرده به اون رابطه ی گذشتشون، که یه چیزایی رو به شما نگفته باشن،و یا هم چنان درگیر عشق گذشتشون هستن و ...
    به هرحال به نظرم احساساتتون رو.کنار بزارید ، اگه ایشون نمیخان همه ی جزییات گذشته رو بگن و در عین حال این گذشته رو اینده زندگی شما اثر میگذاره بهتره این رابطه رو کات کنید و اصلا بهش فکر نکنید،و اگرم بخوان دوباره رابطه رو شروع کنن شما باید ایندفعه مقاومت کنید که یا باید خودشونو از گذشته رها کنن و حتما خاستگاری و روابط جدی تر بشه و در ضمن شما هم باید یه تحقیق جدی دررابطه با گذشتشون انجام بدین که ایا از،خط قرمزای که نباید عبور کنن رد شدن یا نه،
    به هر حال به نظر من حتما حکمتی در کار بود که ایشون خودشون رفتن شما هم سماجت به خرج ندین
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  7. کاربران زیر از eli2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : عشق

    کار سختی نیست فقط کافیه یه بار با خودتون خلوت کنید و منطقی و جدی با خودتون صحبت کنید

  9. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36154
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق

    ...
    ویرایش توسط نعیمهه : 08-04-2017 در ساعت 11:03 AM

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36154
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    دلایل اینکه مانع ازدواج شما با ایشون میشه رو بهتون گفتن؟. من فکر میکنم این برخورداش بر میگرده به اون رابطه ی گذشتشون، که یه چیزایی رو به شما نگفته باشن،و یا هم چنان درگیر عشق گذشتشون هستن و ...
    به هرحال به نظرم احساساتتون رو.کنار بزارید ، اگه ایشون نمیخان همه ی جزییات گذشته رو بگن و در عین حال این گذشته رو اینده زندگی شما اثر میگذاره بهتره این رابطه رو کات کنید و اصلا بهش فکر نکنید،و اگرم بخوان دوباره رابطه رو شروع کنن شما باید ایندفعه مقاومت کنید که یا باید خودشونو از گذشته رها کنن و حتما خاستگاری و روابط جدی تر بشه و در ضمن شما هم باید یه تحقیق جدی دررابطه با گذشتشون انجام بدین که ایا از،خط قرمزای که نباید عبور کنن رد شدن یا نه،
    به هر حال به نظر من حتما حکمتی در کار بود که ایشون خودشون رفتن شما هم سماجت به خرج ندین
    سلام من چون خیلی مغرورم نپرسیدم ازشون یکی از دلایل که همیشه میگف اینه که بعد تموم شدن درسش میخواد بره خارج واینکه در مورد اون اتفاق که تو گذشتش افتاده هیچ حرفی نمیزد و میگف نمیتونم حرفی بزنم ولی مطمئنم هیچ درگیری با عشق قبلیش نداره
    در ضمن منو اون بعد از اخرین دعوا هیچ ارتباطی باهم نداریم
    یک چیزی مانعش میشه نمیدونم چیه
    مثلا تو یکی از همین بحث کردنامون گفتم چرا با خودتو من اینجوری میکنی چرا همچیو میریزی تو خودت در جواب به من گف کاش میفهمیدی کاش کاش . کاش جای من بودی نعیمه .مواظب خودت باش و من باز سکوت کردم . اون فقط میگف من نمیخوام اذیتت کنم نمیدونه الان با من چیکار کرده

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36154
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط YAshin.SAhAkiyAn نمایش پست ها
    عرض سلام و احترام

    درگیر رابطه ای شدیدا احساسی شدید که عقل و منطق رو کنار گذاشته و بدون شناخت درستی از هم دارید عجولانه پیشروی میکنید...

    شاید این مطلب کمی مفید واقع بشه...کلیک کنید : http://forum.moshaver.co/f124/%D8%A2...F%D8%9F-16618/

    سلامت و سربلند باشید.
    ممنون من تست روانجام دادم انگار واقعا عاشق هستم

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36154
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط phd نمایش پست ها
    با سلام و وقت بخیر. من هم دقیقا شرایطی مشابه شما رو دارم البته من آقا هستم ولی از طرف مقابلم باهام اینطور برخورد شد. میدونم خیلی سخته خودم هر شب یه ساعت بهش فکر میکنم ولی با گذر زمان قابل تحمل میشه.سعی کنین خودتونو با یه چیزی سرگرم کنین که بتونین فراموشش کنین. این رابطه هم حتی اگه ادامه پیدا میکرد نهایتا سرنوشت خوبی توش نبود چون بحث ازدواج و این حرفا نبوده و بعدا شما احساس میکردین که بازی داده شدین. بنظرم برخورد جفتتون درست بوده. اما شما که هنوز نسبت به این رابطه اطمینانی نداشتین نباید خونه ایشون میرفتین بنظرم این حرکت اشتباه بوده، شاید یه اتفاقی میفتاد که بعدا پشیمون میشدین. انشالله با گذر زمان درست میشود.
    ممنون از راهنماییاتون دوست عزیز

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36154
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    کار سختی نیست فقط کافیه یه بار با خودتون خلوت کنید و منطقی و جدی با خودتون صحبت کنید
    اینکارو بار ها کردم ولی فقط برا چند ساعت اروم گرفتم هیچ دلیل منطقیی به ذهنم نمیرسه برای این کارش من هم فیسم خوبه هم خیلی خوش تیپم هم اخلاقام خوبه هم اینکه دختر خوبیم هم جفتمون همو دوست داشتیم نمیدونم چرا نمیخواست

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : عشق

    من گفتم درباره اون فرد فکر کنید درباره خودتون فکر کنید درباره آینده خودتون

  16. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36154
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    7
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    من گفتم درباره اون فرد فکر کنید درباره خودتون فکر کنید درباره آینده خودتون
    چشم

  18. کاربران زیر از نعیمهه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط نعیمهه نمایش پست ها
    چشم
    نمیخوام بگم دروغ میگفته

    فقط کسی که نمیخواد آدمی رو وابسته کنه انقدر تو رابطه نمیره و هی برگرده...

    این کار خودش اسمش وابسته کردنه!!! عشق هم نیست...فقط وابستگیه

    همونطور که میبینید شما الان وابسته شدید و ایشون هم شما رو تو خماری گذاشته و رفته و در واقع حرف خودش رو نقض کرده که نمیخوام اذیتت کنم!!!!!!!

    بیشتر فک کن...

  20. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عشق

    اگر تمایل دارید به چنین رابطه ای ادامه بدید به خودتون بستگی داره چون ایشون در ارتباط با شما به نوعی گرفتار شده

    و شما باید این موضوع رو برای خودتون بررسی کنید چون در این بین فقط وقت و فرصتتون و از دست میدید ....

    به هر حال رابطه یک طرفه فرد کنترل کننده را خسته می‌کند. وقتی تعادل رابطه از بین می‌رود، فرد احساس می‌کند شرایط، ناعادلانه است.

    در ادامه به ده نشانهٔ یک رابطه یک طرفه می‌پردازیم.
    یک رابطهٔ موفق باید بر پایهٔ یک بده بستان همیشگی و منصفانه استوار باشد. اما گاهی یکی بیشتر می هد و دیگری بیش از سهمی که به اشتراک گذاشته می ستاند. این دادن‌ها الزاماً مادی نیستند. مثلاً روز تولد او را به یاد داری اما او روز تولد تو را فراموش کرده است. او را سورپرایز می‌کنی اما او هیچ وقت در صدد جبران نیست.
    نامزدتان در مورد مسائل خصوصی شما با همکارش صحبت کرده است و این شما را آزار می‌دهد. حتی خیانت کوچکی به اعتماد افراد، رابطه را از لحاظ عاطفی دچار مشکل می‌کند. اگر در مورد حقایق ساده نمی‌توانید به او اعتماد کنید برای مسائل بزرگتر چه خواهید کرد.
    اگر خانوادهٔ شما رابطه را تأیید نمی‌کنند این رابطه یک طرفه است. حتماً بی احترامی و رفتارهای خود خواهانه ای در رابطهٔ وجود دارد که آن‌ها را ناراحت می‌کند و نمی‌خواهند شما را در این وضع ببینند.
    تاریخ اولین قرار، اولین بوسه و سالگرد ازدواج را از برید اما شریکتان نسبت به این اتفاقات مهم بی توجه است. اگر فقط شما هستید که تاریخ وقایع را نگه می‌دارید؛ این می‌تواند نشانهٔ یک رابطه یک طرفه باشد.
    شما سعی می‌کنید خانواده‌تان را از رابطهٔ عاشقانه خود آگاه کنید. اما شریک شما تلاشی در جهت این موضوع انجام نمی‌دهد. گویی شما رازی هستید که باید از خانواده پنهان نگه داشته شود.
    منظور از مسئولیت‌های عاطفی، توجه به احساسات یکدیگر است. در مطالعه‌ای که در مجله مشکلات خانوادگی چاپ شده است مطالعهٔ وضعیت روانی ۱۰۲ زوج نشان می‌دهد:
    – افرادی که تلاش می‌کنند به نیازهای عاطفی یکدیگر رسیدگی کنند سلامت رابطهٔ خود را ارتقا داده و در تعادل هستند.
    – وقتی وظایف عاطفی به طور مساوی تقسیم شود هر دو طرف از منبع عاطفی خوبی تغذیه می‌شوند.
    – وظایف عاطفی مانند تقسیم کارهای خانه و مراقبت از بچه‌ها به عهدهٔ هر دو طرف رابطه است.
    حفظ تعادل عاطفی رابطه، کار دشواری است. اگر علی رغم حمایت عاطفی که نسبت به شریک خود دارید او نسبت به مسائل عاطفی شما بی توجه است پس در یک رابطه یک طرفه قرار دارید.

    ظرف‌ها را شما می‌شویید، تمیز کردن خانه با شماست و اغلب اوقات شام را شما حاضر می‌کنید. چرا همه چیز انقدر یک طرفه است؟ شریک زندگی شما باید عشقش را به شما نشان دهد. دوستت دارم چیزی فراتر از یک بیان کلامی صرف است. یکی از بهترین راه‌های نشان دادن علاقه، انجام همین وظایف روزانه است که او پشت گوش می‌اندازد.
    به لحاظ اقتصادی شما بیش‌تر از شریکتان خرج می‌کنید. منظور این نیست که ریز هزینه‌هایی که می‌کنید با هم مساوی نیست! نه، به طور کلی حس می‌کنید توازنی بین پرداخت‌های شما و طرف مقابلتان وجود ندارد.
    گاهی یکی از دو طرف رابطه می‌خواهد کنترل اقتصادی رابطه را در دست داشته باشد. طبق تحقیقات انجام شده این موضوع روی میزان رضایت طرفین از رابطه اثر گذار است. وقتی کنترل اقتصادی رابطه در دست یکی از دو طرف است فرد، کنترل کمتری روی رابطه دارد. همین باعث می‌شود دیگری را سرزنش کند که چرا مشارکت او را در تصمیمات اقتصادی محدود کرده است.
    کل روز نبوده‌اید اما برایش اهمیتی ندارد که شما کجا بوده‌اید و چه کرده‌اید! اصلاً متوجه غیبت شما شده است؟ وقتی طرف نسبت به روزهایی که می‌گذرانید بی توجه است یعنی شما برای او بیشتر یک هم اتاقی ساده هستید تا یک شریک عاطفی.
    دو طرف یک رابطه به یکدیگر اهمیت می‌دهند و این کار را با ابراز علاقه نسبت به فعالیت‌های روزانهٔ یکدیگر نشان می‌دهند. البته منظور سؤال و جواب کردن‌های بی مورد نیست اما حداقل باید از مسائلی که با آن روبه رو هستید خبر داشته باشد.
    در قلبتان هم تعادل را حس نمی‌کنید. با بی توجهی‌هایی که از طرف مقابل می‌بینید به شک می افتید که نکند شما را آن‌قدر که باید، دوست نداشته باشد.
    دو طرف یک رابطه اگر به خود و رابطه‌شان مطمئن باشند به ارتباط طرف با دیگر رقبای عشقی حسادت نمی‌کنند. هرچند همیشه باید مراقب روابط او باشد و نسبت به آن کنجکاوی نشان دهد. اگر همسر شما از دیدن ارتباطتان با دیگری واکنش خاصی نشان نمی‌دهد احتمالاً این رابطه یک طرفه است.
    تجربیات خود را از رابطه یک طرفه ای که داشته اید با ما در میان بگذارید. آیا شاهد زجر کشیدن دوستان و اطرافیانتان در چنین روابطی بوده اید؟ چه راه کاری برای حل این مسائل پیشنهاد می دهید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  22. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36171
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق

    سلام من تازه وارد کانون شدم17 ساله هستم . راستش کمک ميخواستم ازتون من یک سال و چهار ماه هست عاشق پسر خاله مامانم که 14 سال از من بزرگتر هست شدم و اینکه آمریکا زندگی میکنه از 12 سالگی اونجاست پارسال تو اردیبهشت اومد ایران که من عاشقش شدم و امسال هم تو تیر اومد و هر دفعه هم یک هفته اومده ایران من خیلی دوسش دارم اما از احساس اون نسبت به خودم چیزی نميدونم، حتی نميدونم کسی توی زندگیش هست یا نه میشه لطفا کمکم کنید!؟؟در ضمن پارسال که اومد زیاد به من توجه نمیکرد اما از پارسال تا امسال که ميخواست بیاد براش پيام دادم که تومیای ایران و بیا دلمون تنگ شده و اينا برای همین امسال که اومده بود رفتارش باهام فرق داشت و بهم توجه میکرد و خیلی خوب بود واقعا حالا نميدونم توجه ها از روی عشق و دوست داشتن بود یا همینجوری
    ویرایش توسط Sarashams : 08-05-2017 در ساعت 01:57 PM

  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Sarashams نمایش پست ها
    سلام من تازه وارد کانون شدم17 ساله هستم .
    تاپیک مربوط به شخص دیگری هست دوست عزیز

    لطفا لینک زیر رو کلیک کنین و مشکلتون رو با یه عنوان مناسب ارسال کنین

    http://forum.moshaver.co/newthread.p...ewthread&f=172

  25. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36171
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق

    یعنی چی با يه عنوان مناسب با چه عنوانی؟ ؟ متوجه حرف هاتون نشدم!!!!

  26. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : عشق

    نقل قول نوشته اصلی توسط Sarashams نمایش پست ها
    یعنی چی با يه عنوان مناسب با چه عنوانی؟ ؟ متوجه حرف هاتون نشدم!!!!
    چیز عجیبی نگفتم که متوجه نشدی که

    گفتم یه اسم خوب برای تاپیکت بذار...مثلا کمکم کنین...یا لطفا زود جواب بدین و ...اینا رو نذار

    یه اسم مربوط به موضوعت انتخاب کن...و موضوعت رو ارسال کن...همین

  27. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36171
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق

    بله متوجه شدم مرسی اسم مربوط به موضوعم رو گذاشتم به یک نفر علاقه مند شدم چکار کنم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد