تنگ غروب هوای تو
تنگ غروب صدای تو
تنگ غروب راه افتادم
دنبال رد پای تو
تنگ غروب هوای تو
تنگ غروب صدای تو
تنگ غروب راه افتادم
دنبال رد پای تو
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
وقتی که پرسشی کنی اصحاب درد را.... چون من شکسته دل ترم اول مرا بپرس
سلمان ساوجی
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
ســخـن بـا مـن نـمـی گـوئـی الـا ای هـمـزبـان دل
خــدایــا بــا کـه گـویـم شـکـوه بـی هـمـزبـانـی را
سلام من به تو یار قدیمی منم همون هوادار قدیمی!
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده
بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
هميشه دختر امروز، مادر فرداست ............ز مادر است ميُسّر بزرگي پسران
پروين اعتصامي
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
نیست بازی کار حق خود را مباز ...آنچه بردیم از تو باز آریم باز
پروین اعتصامی
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
زلف تو مرا عمر درازست ولی نیست
در دست سر مویی از آن عمر درازم
مي روي و گريه مي آيد مرا
ساعتي بنشين که باران بگذرد
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
مي يابم از خود حسرتي باز از فراق کيست اين
آماده ي صد گريه ام از اشتياق کيست اين
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم ازینجا ببرد
دليران توران برآويختند
سرانجام از رزم بگريختند
نهادند سر سوى افراسياب
همه دل پر از خون و ديده پر آب
در دیــر و حــرم زخــمــه ســنـتـور عـبـادت
حـاجـی بـه حـجـازت زد و راهـب بـه رهابت
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
شکر خوشست و ليکن حلاوتش تو نداني
من اين معامله دانم که طعم صبر چشيدم
می نوش و جهان بخش که از لطف کمندت
شد گردن بدخواه گرفتار سلاسل
لــبــت تــا در شــکــفــتــن لـالـه سـیـراب را مـانـد
دلــم در بــیــقــراری چــشــمــه مــهـتـاب را مـانـد
دور فلکی یکسره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل
لیلا در وا کن مویوم
ای چه در وا کردنه
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
همه را دیده به رویت نگران است ولیکن
خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را
از دل تنگ اسيران قفس ياد كنيد
اي كه داريد نشيمن به لب بامي چند
در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده ام لیکن
بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
مُردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز
مرگ خود می بینم و رویت نمی بینم هنوز
زلف خاتون ظفر شیفته پرچم توست
دیده فتح ابد عاشق جولان تو باد
دیـگـر گـذشـتـه از سـر و سـامـان مـن مـپرس
من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام
می صبوح و شکر خواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری
یار من پاک تر از برگ گل است
یار من جاذبه ی لطف و وفاست
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم
چنین که درد دل من داغ زلف سرکش توست
بنفشه زار شود تربتم چو در گذرم
مرا نيست از كينه و آز رنج
بسيچيده ام در سراى سپنج
شما را سپردم ازان روى آب
مگر يابد آرامش افراسياب
بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چکنم
زلف سنبل چه کشم،عارض سوسن چکنم
آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویت
نیست چون آینه ام ، روی از آهن چکنم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم
محبوبة حی کبریا را صلواتهمتای علی مرتضی را صلواتبرفاطمه، آن شفیعه روز جزاوان خیر کثیرِ مصطفی را صلوات
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل بر افروزی
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت
دوستان دیگه مشاعره با حروف رو تموم کتیم .
مشاعره موضوعی باشه بهتره .
هرکسی در پایان شعرش یه کلمه هم بیاره که نفر بعدی باهاش شعر بگه .
مثلا ا
ایینه
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
ایینه چو بنمود نقش تو راست ....
خود شکن ایینه شکستن خطاست .
بهار
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
مشاعره موضوعی باید از کلمه ای که اورده شده در شعر به کار رفته باشه .
تا تو ای بهار تازه آمدی......سرورهای سرفراز آمدند .
مثل رودخانه های پر خروش ...عاشقان به پیشواز امدند .
دریا
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
غمی در سینه دریا نهفته ست
که می خواهد بر افشاند به ساحل
چو می بیند که ساحل ژرف خفته ست
نگه می دارد آن را باز در دل
پنجره
وای، باران؛
باران؛
شیشه پنجره را باران شست .
از دل من اما،
- چه كسی نقش تو را خواهد شست ؟
عاشق این شعر حمید مصدقم .
مخصوصا روزهای بارانی
ماه
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)