سلام خدمت دوستان این پست و زدم چون خیلی علاقه به شعردارم
مشاعره بین دخترا و پسرا....
هرکی بلده بیادتو با حرف آخر شعری که میگیم یه بیت شعر بگه
باتشکر ازهمه کاربرای گرامی
سلام خدمت دوستان این پست و زدم چون خیلی علاقه به شعردارم
مشاعره بین دخترا و پسرا....
هرکی بلده بیادتو با حرف آخر شعری که میگیم یه بیت شعر بگه
باتشکر ازهمه کاربرای گرامی
ما زاده عشقيم و فزاينده درديم
با مدّعيِ عاکفِ مسجد،به نبرديم با مدّعيان،
در طلبش عهد نبستيم با بيخبران، سازش بيهوده نکرديم
در آتش عشق تو، خليلانه خزيديم در مسلخ عشّاق تو، فرزانه و فرديم
میازار موری که دانه کش است
که جان داردو جان شیرین خوش است
تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته استعالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد
میشه شعر از خودمون هم بگیم
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
[QUOTE=mahestey;42939]میشه شعر از خودمون هم بگیم
چرا نشه گلم میشه
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا
از فراقت به جوانی همگی پیر شدیمبی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیمبی خود از حادثه ی عشق تو دیوانه و مستعاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم
اخ ببخشید من نمیدونستم تو این تاپیک دعوت نشدم
خیلی خیلی عذر میخوام و معذرت بابت دخالتم
موفق باشید
موي سپيد را فلکم آسان نداد اين رشته را به نقد جواني داده ام
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
مه من نقاب بگشا ز جمال کبريايي
که بتان فرو گذارند اساس خودنمايي شده انتظارم از حد،
چه شود ز در درآيي ز دو ديده خون فشانم ز غمت شب جدايي
چرا نمیتونم نوشته ها رو ببینم؟
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
یک نفر امد صدایم کرد ورفت در قفس بودم رهایم کرد ورفت
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست/که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
یک شبی پروانگان جمع آمدند/ در مضیفی طالب شمع آمدند
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
دقت کنید با حرف آخره شعر باتشکر
مثل خنثی گر بمبی که دو سیمش سرخ است* مانده ام قید لبت را بزنم یا دل را
از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
بلبل به زبان حال خود با گل زرد @ فریاد همی کند که می باید خورد
دوستان تحريم هامان تازه شد /شوخي مستكبران بي مزه شد
هر چه خنديديم پررو تر شدند/رو به شان داديم و خوش باور شدند
دانی که چرا سر نهان با تو نگویم /طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
یکی تخت زر ، زیر پایم نهند / به نیکوترین قصر ، جایم دهند
دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد /جز غم که هزار افرین بر غم باد
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
دل پر حسرت محنت نصیبم / تن بیچاره نا پیدا طبیبم
ما زبالاییم وبالا میرویم/ما زدریاییم ودریا میرویم
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود/ آدم آورد در این دیر خراب آبادم
ماییم به صد هزار غم رفته به خاک
پیدا شده در جهان و بنهفته به خاک
ای بس که به خاک من مسکین آیند
گویند که این تویی چنین خفته به خاک
کربلابه خون خود تپیدن است/جرعه جرعه مرگ راچشیدن است
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
تو آمدی و ندانی مرا کجا بردی
به بند عشق کشیدی و تا خدا بردیچو ذره بودم و عشق تو آفتابم کرد
مرا نگر که کجا بودم و کجا بردی
یک سال دیگر امدودنیا عوض نشد/چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
در دیده عیان تو بودی و من غافل
در سینه نهان تو بودی و من غافل
از جمله جهان تو را عیان می جستم
خود جمله جهان تو بودی و من غافل
لطف حق با تو مداراها کند/چون که از حد بگذرد رسوا کند
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند/ گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
دلم فریاد میخواد ولی در انزوای خویش/چه بی آزار با دیوار نجوا میکنم هر شب
ب صحرا بنگرم صحرابنگرم صحراتو بینم/ب دریا بنگرم دریاتو بینم
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد / از خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی
كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی
هــــــر كس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی
نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ كســــی
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
یار من پاک تر از برگ گل است/یار من جاذبه ی لطف ووفاست
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام مت
اولا!
تنها نه فرات که هفت دریا می سوخت
از تشنگیت تمام دنیا می سوخت
باران سما ز سرنوشتش گله داشت
روزی كه جگر گوشه ی زهرا می سوخت
ترسم ای مرگ تو نیای و من پیر شوم /انقدر زنده بمانم ک زجان سیر شوم
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
مانند بهار نو جوانی کردیم / با بلبل مست نغمه خوانی کردیم
من عاشقم و دلم بدو گشته تباه /عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
هرکجا سلطان بود،دورش سپاه و لشگـــر است
پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشگر اسـت؟
باخـبـــر باشـیـــد ای چشـم انـتـظـاران ظـــهـــور
بهترین سلــطان عالــم از هـمـه تــنهـا تر اســت
در حال حاضر 9 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 9 مهمان ها)