تو مو میبینی ومن پیچش مو ....تو ابرو او اشارت های ابرو
تو مو میبینی ومن پیچش مو ....تو ابرو او اشارت های ابرو
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
ولی امید به دیوانِ ما نمیمیرد . . .
خوشیم، خوش به همین دولتِ نداده هنوز
چه روزها که گذشت و غمِ تو کهنه نشد
فلک به عشق و وفا مثلِ من نزاده هنوز !
جویا معروفی
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
ز مغروری کلاه از سر شود دور
مبادا کس به زور خویش مغرور
بسا دهقان که صد خرمن بکارد
ز صد خرمن یکی را برندارد
شیخ بهایی
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
در قنات دل ما آب زلال است... ولی
صيد آن ماهی هشيار محال است، ولی
سر قلاب زدم تكه ای از جنس دلم
لمس آن ماهی خوش نقش، خيال است ولی...
غلام رضا ایل بیگی
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
یارب به کمند عشق پا بستم کن
از دامن غیر خودتهی دستم کن
یکباره زاندیشه عقلم برهان
وزباده صاف عشق سر مستم کن
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
ناگهان قفل بزرگ تيرگی را می گشايد
آنکه در دستش کليد شهر پر آيينه دارد ...
قیصر امین پور
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
در زمانی که زمان یاد ندارد چه زمان / و مکانی که مکان یاد ندارد چه مکان
دل من در بی یک واژه ی بی خاتمه بود / اولین واژه که آمد به نظر فاطمه(س)بود.
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
درد عاشقي را دوايي بهتر از معشوق نيست شربت بيماري فرهاد را شيرين كنيد
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
درد داریم که این موقع شب بیداریم
ورنه هر آدم سالم سر شب می خوابد ...
سعی هلیچی
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
دردم از یار هست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
میخواستم رها شوم از عاشقانهها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود
تا نیستی تمام غزلها معلقاند . . .
این شعر مدتیست که کامل نمیشود...
زندهیاد نجمه زارع
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
دل حیران من... انبوه خدایان زمین
چند روزی است به یک قبلهنما محتاجم
قصهها یکسره تکراری و مانند هماند
من به لالایی زیبایِ شما محتاجم
گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر
آه! شرمنده که من ـخودـ به دعا محتاجم
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
از شاعرانی هستن که همه اشعارشون زیبا و دلنواز و مملو از احساسات ناب هست ... هیچ کدوم از شعرهاشون رو نمیشه دوست نداشت و با خوندنشون لذت نبرد ... جز بغض چیزی ندارم از اتفاقات این چنینی ... اشتباهتت جامعه پزشکی ...
من خواب دیده ام که تو در انتظار من
در ایستگاه آخر دنیا نشسته ای ...
گفتی عزیز من چه غم انگیز این که تو
می خواهی آسمان شوی اما نشسته ای...!
بابک سلیم ساسانی
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم.
حافظ شیرازی
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
من از اقلیم بالایم مرا در خاطرت بسپار
تـــو را باید به یاد شعر مولانا بیندازم
بیابان بود و ما بودیم ومقصد منزل لیلی
نیفتادم ز پا تا عقل را از پا بیندازم ...!
محمد سلمانی
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
در مقایسه با انسانهای سخت و روزهای سخت
این انسانهای سختن که میمونن
نه روزهای سخت
دلخوش نکن به "ندبه"ی جمعه، خودت بیا
با این همه گناه نگیرد دعای شهر . . .
اینجا کسی برای تو کاری نمی کند !
فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر...
فرزاد نظافتی
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
راست گوینده راست بیند خواب
خواب یوسف که کج نشد، دریاب
چون درو بود راست کرداری
خواب او گشت قفل بیداری
اوحدی
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
یک نگه کردی و دیدی که دوباره باز من
عاشقی با داغ دل مثل شقایق می شوم
بی تو من با این همه جنجال و این آشوبها
خسته از این روزگار و این خلایق می شوم
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
من را نگاه كن كه دلم شعله ور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود
قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود.
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست...
بی تا امیری
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
ترا من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را
نسیم وصل وقتی بوی گل می داد حس کردم
که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل ها را
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
نباید بی وفایی دید نیرنگ زلیخا را
کسی را تاب دیدار سرزلف پریشان نیست
چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر مارا؟
نمی دانم چه افسونی گریبان گیر مجنون است
که وحشی می کند چشمانش آهوی صحرا را
چه خواهد کرد با ما عشق ؟ پرسیدم و خندیدی
فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معما را
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
ای عابر بزرگ که با گامهای تو ...
از انتظار پنجره تجلیل میشود
تا کی سکوت و خلوت این کوچههای سرد
بر چشم های پنجره تحمیل میشود؟
آیا دوباره مثل همان سالهای پیش
امسال هم بدون تو تحویل میشود؟
بی شک شبی به پاس غزلهای چشم تو
بازار وزن و قافیه تعطیل میشود
«آنروز هفت سین اهورایی بهار
موعود! با سلام تو تکمیل میشود»
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
در نو بهار آرزو دستم زمستانی است
دستی برآرید از سرِ امداد آدم ها...!
محسن سلطانی
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
آدمی گر ایستد بر بام عشق
دست هایش تا خدا هم میرسد .
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نه ای آگه
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
گرچه در خویش شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.
من گمان میکردم...
دوستی همچون سروی سرسبز
چار فصلش همه آراستگی ست
من چه میدانستم
دل هرکس دل نیست
تمام شـهر خواستند بشنوم کــه رفته ای
تمام شهر! بشنوید! من کَر َم ! نمی شود!
پرتو پاژنگ
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
دنـیـا بـه دور شهـر تــو دیــوار بسته است
هــر جـمـعـه راه سمت تــو انـگـار بسته است
کى عید می رسد که تکانى دهم به خویش؟
هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است!
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را...
کاظم بهمنی
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار نه !
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
هر روز دیده می شوی اما کسی تو را
نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر
جمعه، غروب، گریه ی بی اختیار من...
آقا دلم گرفته، شبیه هوای شهر . . .
فرزاد نظافتی
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
یارا بهشت، صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامناسب ، جهنم است . . .
سعدی
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
تا به کی جویم علی گویم علی کی بیاید زخم دل درمان کند یا علی
یک نفر هست صمیمانه تو را می خواهد
مثل یک عاشق دیوانه تو را می خواهد
گاه با یاد تو زانو به بغل می گیرد
خاطراتش شده افسانه ، تو را می خواهد.
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
دربیابان گرد گل بسیار گردیدم، ولی
از هزاران گل یکی حتی مثال یار نیست
تو شنیدی که دلم گفت: بمان ایست نرو...؟
بخدا وقت خداحافظیت نیست نرو...
نکند فکر کنی در دل من مهر تو نیست،
گوش کن نبض دلم زمزمه اش چیست نرو...
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو،
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو،
تو اگر کوچ کنی بغض دلم میشکند،
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو،
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
وقتی دلم به سمت تو مایل نمیشود
باید بگویم اسم دلم، دل نمیشود
دیوانهام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانهی تو است که عاقل نمیشود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیهای
از آسمان فاصله نازل نمیشود
خط میزنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی ز پنجره داخل نمیشود؟
میخواستم رها شوم از عاشقانهها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود
تا نیستی تمام غزلها معلقاند
این شعر مدتیست که کامل نمیشود
زندهیاد نجمه زارع
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
دیدنِ نیمه در سوخته سخت است ولی
دیدنِ صحنه به تکرار بیفتد سخت است ...
وحید محمدی
تا خبردار شد از قصّۀ وابستگی ام،
بر دلم مهر جنونی زد و زنجیرم کرد
به سرش زد که دلم را بفروشد، برود
قصدش این بود که یک مرتبه تعمیرم کرد!
سنگی از قلب خودش کند و به پایم گره زد
سنگدل رفت و ندانست زمین گیرم کرد
رفت و یک ثانیه هم پیش خودش فکر نکرد
که چه با این دل "لامصّب" بی پیرم کرد...
سونیا نوری
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد.
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد.
حافظ
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
در حیرتم از مرام این مردم پست ...
این طایفه ی زنده کش مرده پرست !
تا هست به ذلت بکشندش به جفا ،
تا رفت به عزت ببرندش سر دست ...
اقبال لاهوری
من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!
1
تا نگرید کودک حلوا فروش *** بحر رحمت هم نمی آید به جوش
مولانا
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
شرح اين آتش جانسوز نگفتن تا کي؟ سوختم، سوختم اين راز نهفتن تا کي؟
وحشي بافقي
در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)