الان باید با چی بگیم؟
الان باید با چی بگیم؟
مسلمانان مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود..
دیدن روی تو و دادن جان مطلب ماست/پرده بردار ز رخسار که جان بر لب ماست
تا کی به تمنای وصال تو یگانه...اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه...خواهد به سر آید غم هجران تو یا نه...ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
هر لحظه بهانه ی تو را میگیرم
هرثانیه با نبودنت دلگیرم
حتی تو اگر برای من تب نکنی
من یک طرفه برای تو میمیرم
ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ و فلک هرکه از دیده مان رفت ز خاطر ببریم...چشم ما خاک زیر قدم های شماست...خاک پای شما را به دنیا بخریم..
مکن کاری که بر پا سنگت آیه
جهان با این فراخی تنگت آیه
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند
تو را از نامه خواندن ننگت آیه
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی...چه زیان تو را که من هم بریم به آرزویی...
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه ،کاری بکند
خودم جواب خودم رو میدم...
دلا شب ها نمینالی به زاری
سر راحت به بالین میگذاری
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کَس جای در این کلبه ی ویرانه ندارد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وتدر ان ظلمت شب آب حباتم دادند.
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار توئی غار توئی خواجه نگهدار مرا
آرزوی ما تویی تو
قیله دل ها تویی تو
جان بی تو آرامی ندارد
کارام جان ما تویی تو
وقتي كه آمدي تب بودن شروع شد
تو آمدي درون من و من شروع شد
دل و جانم به تو مشغول و نظر بر چپ و راست / تا دانند حریفان که تو منظور منی
یاد دارم در غروبی سرد سرد
میگذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد میزد کهنه قالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم
گر نداری کهنه قالی کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه زد
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه ست و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت این هم زندگیست
بوی نان تازه هوشش را برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت اقا سفره خالی میخری؟؟؟؟
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی ازخاک درت حاصل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
از فراقت به جوانی همگی پیر شدیمبی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیمبی خود از حادثه ی عشق تو دیوانه و مستعاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم
می خواستیم عمری برای هم هوا باشیم/اما خدا هم خواست ما از هم جدا باشیم
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
مردم" چشم تو حرف از مهربانی میزند
تا نباشد چیزکی "مردم" نگوید چیزها
موقع رفتن ولی بر روی ساکش می چکید
اشک های جاری اش،از حق نباید بگذریم
می خواره و سرگشته و رندیم و نظر باز
وانکس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سهایش کشش لیلی برد
دارم امید که از راحت جان دور شود
آنکه ای راحت جان از تو جدا کرد مرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمیپاشد زهم دنیا چرا
الا یا ایها الساقی ادر کاسا وناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو در پای من است
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
دل سنگ از شرار ناله ی من آب میگردد
کجا دارند مرغان چمن تاب فغانم را؟
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
ای وطن آباد بمانی سر بلند آزاد بمانی
گرچه بهر من نداری خانه ای کاشانه ای هم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
تو شب بخیر بگو و بخواب ، میمیرم
شبی کنار تو بیدار اگر سحر نکنم ..
مزن بر سر ناتوان دست زور
ک روزی درافتی به پایش چو مور
رستم از داغ اساطیری تو دلخون عشق
تا شقایق هست یعنی زخم سهرابش تویی
یارب مگیرش ارچه دل چون کبوترم
افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت
تازه فهمیدم که حافظ در چه دامی شد اسیر
با نگاهت خنده ات مویت شکارم کرده ای
ای که دستت میرسد کار بکن
پیش از ان از تو نیاید هیچ کار
راس ساعت میرسی رد می شوی می بینمت
کم محلی می کنی ، بی اعتبارم کرده ای
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست
تکیه کردم بر وفای او 5
غلط کردم غلط
جان باختم در هوای او غلط کردم غلط
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)