صفحه 71 از 123 ... 2161697071727381121 ...
نمایش نتایج: از 3,501 به 3,550 از 6148

موضوع: مشاعره

276268
  1. بالا | پست 3501


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    گر بنخسبی شبی ای مه لقا

    رو به تو بنماید گنج بقا

    گرم شوی شب تو به خورشید غیب

    چشم تو را باز کند توتیا

    امشب استیزه کن و سر منه

    تا که ببینی ز سعادت عطا

    جلوه گه جمله بتان در شبست

    نشنود آن کس که بخفت الصلا

    موسی عمران نه به شب دید نور

    سوی درختی که بگفتش بیا

    رفت به شب بیش ز ده ساله راه

    دید درختی همه غرق ضیا

    نی که به شب احمد معراج رفت

    برد براقیش به سوی سما

    روز پی کسب و شب از بهر عشق

    چشم بدی تا که نبیند تو را

    خلق بخفتند ولی عاشقان

    جمله شب قصه کنان با خدا

    گفت به داوود خدای کریم

    هر کی کند دعوی سودای ما

    چون همه شب خفت بود آن دروغ

    خواب کجا آید مر عشق را

    زان که بود عاشق خلوت طلب

    تا غم دل گوید با دلربا

    تشنه نخسپید مگر اندکی

    تشنه کجا خواب گران از کجا

    چونک بخسپید به خواب آب دید

    یا لب جو یا که سبو یا سقا

    جمله شب می رسد از حق خطاب

    خیز غنیمت شمر ای بی‌نوا

    ور نه پس مرگ تو حسرت خوری

    چونک شود جان تو از تن جدا

    جفت ببردند و زمین ماند خام

    هیچ ندارد جز خار و گیا

    من شدم از دست تو باقی بخوان

    مست شدم سر نشناسم ز پا

    شمس حق مفخر تبریزیان

    بستم لب را تو بیا برگشا

  2. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 3502


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    پیش کش آن شاه شکرخانه را

    آن گهر روشن دردانه را

    آن شه فرخ رخ بی‌مثل را

    آن مه دریادل جانانه را

    روح دهد مرده پوسیده را

    مهر دهد سینه بیگانه را

    دامن هر خار پر از گل کند

    عقل دهد کله دیوانه را

    در خرد طفل دوروزه نهد

    آنچ نباشد دل فرزانه را

    طفل کی باشد تو مگر منکری

    عربده استن حنانه را

    مست شوی و شه مستان شوی

    چونک بگرداند پیمانه را

    بیخودم و مست و پراکنده مغز

    ور نه نکو گویم افسانه را

    با همه بشنو که بباید شنود

    قصه شیرین غریبانه را

    بشکند آن روی دل ماه را

    بشکند آن زلف دو صد شانه را

    قصه آن چشم کی یارد گزارد

    ساحر ساحرکش فتانه را

    بیند چشمش که چه خواهد شدن

    تا ابد او بیند پیشانه را

    راز مگو رو عجمی ساز خویش

    یاد کن آن خواجه علیانه را

  4. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3503


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    چرخ فلک با همه کار و کیا

    گرد خدا گردد چون آسیا

    گرد چنین کعبه کن ای جان طواف

    گرد چنین مایده گرد ای گدا

    بر مثل گوی به میدانش گرد

    چونک شدی سرخوش بی‌دست و پا

    اسب و رخت راست بر این شه طواف

    گر چه بر این نطع روی جا به جا

    خاتم شاهیت در انگشت کرد

    تا که شوی حاکم و فرمانروا

    هر که به گرد دل آرد طواف

    جان جهانی شود و دلربا

    همره پروانه شود دلشده

    گردد بر گرد سر شمع‌ها

    زانک تنش خاکی و دل آتشی‌ست

    میل سوی جنس بود جنس را

    گرد فلک گردد هر اختری

    زانک بود جنس صفا با صفا

    گرد فنا گردد جان فقیر

    بر مثل آهن و آهن ربا

    زانک وجودست فنا پیش او

    شسته نظر از حول و از خطا

    مست همی‌کرد وضو از کمیز

    کز حدثم بازرهان ربنا

    گفت نخستین تو حدث را بدان

    کژمژ و مقلوب نباید دعا

    زانک کلیدست و چو کژ شد کلید

    وا شدن قفل نیابی عطا

    خامش کردم همگان برجهید

    قامت چون سرو بتم زد صلا

    خسرو تبریز شهم شمس دین

    بستم لب را تو بیا برگشا

  6. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 3504


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    هان ای طبیب عاشقان سوداییی دیدی چو ما

    یا صاحبی اننی مستهلک لو لاکما

    ای یوسف صد انجمن یعقوب دیدستی چو من

    اصفر خدی من جوی و ابیض عینی من بکا

    از چشم یعقوب صفی اشکی دوان بین یوسفی

    تجری دموعی بالولا من مقلتی عین الولا

    صد مصر و صد شکرستان درجست اندر یوسفان

    الصید جل او صغر فالکل فی جوف الفرا

    اسباب عشرت راست شد هر چه دلم می‌خواست شد

    فالوقت سیف قاطع لا تفتکر فیما مضی

    جان باز اندر عشق او چون سبط موسی را مگو

    اذهب و ربک قاتلا انا قعودها هنا

    هرگز نبینی در جهان مظلومتر زین عاشقان

    قولوا لاصحاب الحجی رفقا بارباب الهوی

    گر درد و فریادی بود در عاقبت دادی بود

    من فضل رب محسن عدل علی العرش استوی

    گر واقفی بر شرب ما وز ساقی شیرین لقا

    الزمه و اعلم ان ذا من غیره لا یرتجی

    کردیم جمله حیله‌ها ای حیله آموز نهی

    ماذا تری فیما تری یا من یری ما لا یری

    خاموش و باقی را بجو از ناطق اکرام خو

    فالفهم من ایحائه من کل مکروه شفا

  8. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 3505


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری

    العیش فی اکنافنا و الموت فی ارکاننا

    ان تدننا طوبی لنا ان تحفنا یا ویلنا

    یا نور ضؤ ناظرا یا خاطرا مخاطرا

    ندعوک ربا حاضرا من قلبنا تفاخرا

    فکن لنا فی ذلنا برا کریما غافرا

    من می‌روم توکلی در این ره و در این سرا

    اگر نواله‌ای رسد نیمی مرا نیمی تو را

    خود کی رود کشتی در او که او تهی بیرون رود

    کیل گهر همی‌رسد بر مشتری و مشترا

    کیل گهر همی‌رسد قرص قمر همی‌رسد

    نور بصر همی‌رسد اندکترین چیزها

    خوش اندرآ در انجمن جز بر شکر لگد مزن

    جز بر قرابی‌ها مزن جر بر بتان جان فزا

  10. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 3506


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    به شکرخنده اگر می‌ببرد جان مرا

    متع الله فوادی بحبیبی ابدا

    جانم آن لحظه بخندد که ویش قبض کند

    انما یوم اجزای اذا اسکرها

    مغز هر ذره چو از روزن او مست شود

    سبحت راقصه عز حبیبی و علا

    چونک از خوردن باده همگی باده شوم

    انا نقل و مدام فاشربانی و کلا

    هله ای روز چه روزی تو که عمر تو دراز

    یوم وصل و رحیق و نعیم و رضا

    تن همچون خم ما را پی آن باده سرشت

    نعم ما قدر ربی لفوادی و قضا

    خم سرکه دگرست و خم دوشاب دگر

    کان فی خابیه الروح نبیذ فغلی

    چون بخسپد خم باده پی آن می‌جوشد

    انما القهوه تغلی لشرور و دما

    می منم خود که نمی‌گنجم در خم جهان

    برنتابد خم نه چرخ کف و جوش مرا

    می مرده چه خوری هین تو مرا خور که میم

    انا زق ملئت فیه شراب و سقا

    وگرت رزق نباشد من و یاران بخوریم

    فانصتوا و اعترفوا معشرا اخوان صفا

  12. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 3507


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    لی حبیب حبه یشوی الحشا

    لو یشا یمشی علی عینی مشا

    روز آن باشد که روزیم او بود

    ای خوشا آن روز و روزی ای خوشا

    آن چه باشد کو کند کان نیست خوش

    قد رضینا یفعل الله ما یشا

    خار او سرمایه گل‌ها بود

    انه المنان فی کشف الغشا

    هر چه گفتی یا شنیدی پوست بود

    لیس لب العشق سرا قد فشا

    کی به قشر پوست‌ها قانع شود

    ذو لباب فی التجلی قد نشا

    من خمش کردم غمش خامش نکرد

    عافنا من شر واش قد وشا

  14. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 3508


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    راح بفیها و الروح فیها

    کم اشتهیها قم فاسقنیها

    این راز یارست این ناز یارست

    آواز یارست قم فاسقنیها

    ادرکت ثاری قبلت جاری

    فازداد ناری قم فاسقنیها

    لب بوسه بر شد جفت شکر شد

    خود تشنه‌تر شد قم فاسقنیها

    الله واقی و السعد ساقی

    نعم التلاقی قم فاسقنیها

    هر چند یارم گیرد کنارم

    من بی‌قرارم قم فاسقنیها

    ساقی مواسی یسخوا بکاسی

    یحلف براسی قم فاسقنیها

    در گوش من باد خوش مژده‌ای داد

    زان سرو آزاد قم فاسقنیها

    کاسا اداری عقل السکاری

    منهم تواری قم فاسقنیها

    می‌گفت من خوش وی گفت می‌چش

    ما در کشاکش قم فاسقنیها

  16. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 3509


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    هیج نومی و نفی ریح علی الغور هفا

    اذکرنی و امضه طیب زمان سلفا

    یا رشا الحاظه صیرن روحی هدفا

    یا قمرا الفاظه اورثن قلبی شرفا

    شوقنی ذوقنی ادرکنی اضحکنی

    افقرنی اشکرنی صاحب جود و علا

    اذا حدا طیبنی و ان بدا غیبنی

    و ان نای شیبنی لا زال یوم الملتقی

    اکرم بحبی سامیا اضحی لصید رامیا

    حتی رمی باسهم فیهن سقمی و شفا

    یا قمر الطوارق تاجا علی المفارق

    لاح من المشارق بدل لیلتی ضحی

    لاح مفاز حسن یفتح عنها الوسن

    یا ثقتی لا تهنوا و اعتجلوا مغتنما

    یا نظری صل لما غمضت عنه النظرا

    اغضبه فاستترا عاد الی ما لا یری

    کن دنفا مقتربا ممتثلا مضطربا

    منتقلا مغتربا مثل شهاب فی السما

    یا من یری و لا یری زال عن العین الکری

    قلبی عشیق للسری فانتهضوا لماورا

  18. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 3510


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    قد اشرقت الدنیا من نور حمیانا

    البدر غدا ساقی و الکأس ثریانا

    الصبوه ایمانی و الخلوه بستانی

    و المشجر ندمانی و الورد محیانا

    من کان له عشق فالمجلس مثواه

    من کان له عقل ایاه و ایانا

    من ضاق به دار او اعطشه نار

    تهدیه الی عین یسترجع ریانا

    من لیس له عین یستبصر عن غیب

    فلیأت علی شوق فی خدمه مولانا

    یا دهر سوی صدر شمس الحق تبریز

    هل ابصر فی الدنیا انسانک انسانا

    طوبی لک یا مهدی قد ذبت من الجهد

    اعرضت عن الصوره کی تدرک معنانا

    من کان له هم یفنیه و یردیه

    فلیشرب و لیسکر من قهوه مولانا

  20. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 3511


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    فدیتک یا ذا الوحی آیاته تتری

    تفسرها سرا و تکنی به جهرا

    و انشرت امواتا و احییتهم بها

    فدیتک ما ادریک بالامر ما ادری

    فعادوا سکاری فی صفاتک کلهم

    و ما طعموا ثما و لا شربوا خمرا

    ولکن بریق القرب افنی عقولهم

    فسبحان من ارسی و سبحان من اسری

    سلام علی قوم تنادی قلوبهم

    بالسنه الاسرار شکرا له شکرا

    فطوبی لمن ادلی من الجد دلوه

    و فی الدلو حسنا یوسف قال یا بشری

    یطالع فی شعشاع و جنه یوسف

    حقائق اسرار یحیط بها خبرا

    تجلی علیه الغیب و اندک عقله

    کما اندک ذاک الطور و استهدم الصخرا

    فظل غریق العشق روحا مجسما

    و نورا عظیما لم یذر دونه سترا

  22. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 3512


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    تعالوا بنا نصفوا نخلی التدللا

    و من لحظکم نجلی الفؤاد من الجلا

    نعود الی صفو الرحیق بمجلس

    تدور بنا الکاسات تتلو علی الولا

    رحیقا رقیقا صافیا متلالئا

    فنخلوا بها یوما و یوما علی الملا

    شرابا اذا ما ینشر الریح طیبها

    تحن الیها الوحش من جانب الفلا

    خوابی الحمیرا افتحوها لعشره

    بمفتاح لقیاکم لیرخص ما غلا

    یتابع سکر الراح سکر لقائکم

    فیسکر من یهوی و یفنی من قلا

    انا شدکم بالله تعفون اننی

    لقد ذبت بالاشواق و الحب و الولا

    لمولا تری فی حسنه و جماله

    امانا من الافات و الموت و البلا

    سقی الله ارضا شمس دین یدوسها

    کلا الله تبریزا باحسن ما کلا

  24. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 3513


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    افدی قمرا لاح علینا و تلالا

    ما احسنه رب تبارک و تعالی

    قد حل بروحی فتضاعفت حیاه

    و الیوم نای عنی عزا و جلالا

    ادعوه سرارا و انادیه جهارا

    ان ابدلنی الصبوه طیفا و خیالا

    لو قطعنی دهری لا زلت انادی

    کی تخترق الجب و یروین وصالا

    لا مل من العشق و لو مر قرون

    حاشاه ملالا بی‌حاشای ملالا

    العاشق حوت و هوی العشق کنجر

    هل مل اذا ما سکن الحوت زلالا

  26. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 3514


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    یا ساقی المدامه حی علی الصلا

    املا زجاجنا بحمیا فقد خلا

    جسمی زجاجتی و محیاک قهوتی

    یا کامل الملاحه و اللطف و العلا

    ما فاز عاشق بمحیاک ساعه

    الا و فی الصدود تلاشی من البلا

    الموت فی لقائک یا بدر طیب

    حاشاک بل لقاؤک امن من البلا

    لما تلا هواک صفاتا لمهجتی

    فیها حمائم یتلقین ما تلا

    اسقیتنی المدامه من طرفک البهی

    حتی جلا فؤادی من احسن الجلا

  28. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 3515


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    یا من لواء عشقک لا زال عالیا

    قد خاب من ی************ من العشق خالیا

    نادی نسیم عشقک فی انفس الوری

    احیاکم جلالی جل جلالیا

    الحب و الغرام اصول حیاتکم

    قد خاب من یظلل من الحب سالیا

    فی وجنه المحب سطور رقیمه

    طوبی لمن یصیر لمعناه تالیا

    یا عابسا تفرق فی الهم حاله

    بالله تستمع لمقالی و حالیا

    یا من اذل عقلک نفس الهوی تعی

    من ذله النفوس سریعا معالیا

    یا مهملا معیشته فی محبه

    اسکت کفی الا له معینا وکالیا

  30. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 3516


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    جاء الربیع مفتخرا فی جوارنا

    جاء الحبیب مبتسما وسط دارنا

    طیبوا و اکرموا و تعالوا التشربوا

    عند الحبیب مبتشرا فی عقارنا

    من رام مغنما و تصدی جواهرا

    فلیلزم الجواری وسط بحارنا

  32. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 3517


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    اخی رایت جمالا سبا القلوب سبا

    و هل اتیک حدیث جلا العقول جلا

    الست من یتمنی الخلود فی طرب

    الا انتبه و تیقظ فقد اتاک اتی

    یقر عینک بدر و فی جبینته

    سعاده و مرام و عزه و سنا

    و سکره لفؤادی من شمائله

    کانها ملات کاسنا و اسقانا

    عجائب ظهرت بین صفو غرته

    تلالات لسناه بمهجتی و صفا

  34. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 3518


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    اتاک عید وصال فلا تذق حزنا

    و نلت خیر ریاض فنعم ما سکنا

    و زال عنک فراق امر من صبر

    و محنه فتنتنا و خاب من فتنا

    فهز غصن سعود و کل جنا شجر

    فقر عینک منه و نعم ذاک جنا

    فطب تجوت من اصحاب قریه ظلمت

    و نال قلبک منهم شقاوه و عنا

  36. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 3519


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    یا من بنا قصر الکمال مشیدا

    لا زال سعدا بالسعود مؤیدا

    هز القلوب و ردها بصدوده

    فغدا دماء العاشقین مبددا

    یا ساکنین محال العشق فی قلق

    تظنون ان العشق یترککم سدا

    لا و الذی حاز الملاحه و البها

    و لم یبق للعشاق حیلا و لا یدا

    و ذلک شمس الدین مولا و سیدا

    و تبریز منه کالفرادیس قد غدا

  38. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  39. بالا | پست 3520


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ورد البشیر مبشرا ببشاره

    احیی الفؤاد عشیه بورودها

    فکان ارضا نورت بربیعها

    فکان شمسا اشرقت بخدودها

    یا طاعنی فی صبوتی و تهتکی

    انظر الی نار الهوی و وقودها

  40. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 3521


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    یا کالمینا یا حاکمینا

    یا مالکینا لا تظلمونا

    یا ذا الفضائل زهر الشمائل

    سیف الدلائل لا تظلمونا

    یا نعم ساقی حلو التلاقی

    مر الفراق لا تظلمونا

    فی القلب بارق مثل الطوارق

    بین المشارق لا تظلمونا

    نادی المنادی فی کل وادی

    لا بالعناد لا تظلمونا

    افدیک روحی عند الصبوح

    یا ذا الفتوح لا تظلمونا

    هذا فؤادی فی العشق بادی

    فی الحب عادی لا تظلمونا

    اسمع کلامی نومی جرامی

    عند الکرام لا تظلمونا

    عشقی حصانی نحو المعانی

    هذا کفانی لا تظلمونا

    العشق حال ملک و مال

    نومی محال لا تظلمونا

  42. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 3522


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    یا مخجل البدر اشرقنا بلالا

    یا ساقی الروح اسکرنا بصهبا

    لا تبخلن و اوفر راحنا مددا

    حتی تنادم فی اخذ و اعطا

    دعنا ینافس فی الصهباء من سکر

    بالسکر یذهل عن وصف و اسما

    خوابی الغیب قد املاتها مددا

    راحا یطهر عن شح و شحنا

  44. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  45. بالا | پست 3523


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بی یار مهل ما را بی‌یار مخسب امشب

    زنهار مخور با ما زنهار مخسب امشب

    امشب ز خود افزونیم در عشق دگرگونیم

    این بار ببین چونیم این بار مخسب امشب

    ای طوق هوای تو اندر همه گردن‌ها

    ما را همه شب تنها مگذار مخسب امشب

    صیدیم به شصت غم شوریده و مست غم

    ما را تو به دست غم مسپار مخسب امشب

    ای سرو گلستان را وی ماه شبستان را

    این ماه پرستان را مازار مخسب امشب

  46. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  47. بالا | پست 3524


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ای خواب به جان تو زحمت ببری امشب

    وز بهر خدا زین جا اندرگذری امشب

    هر جا که بپری تو ویران شود آن مجلس

    ای خواب در این مجلس تا درنپری امشب

    امشب به جمال او پرورده شود دیده

    ای چشم ز بی‌خوابی تا غم نخوری امشب

    و اللیل اذا یغشی ای خواب برو حاشا

    تا از دل بیداران صد تحفه بری امشب

    گر خلق همه خفتند ای دل تو بحمدالله

    گر دوش نمی‌خفتی امشب بتری امشب

    با ماه که همخویم تا روز سخن گویم

    کای مونس مشتاقان صاحب نظری امشب

    شد ماه گواه من استاره سپاه من

    وز ناوک استاره‌ای مه سپری امشب

  48. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 3525


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    زان شاهد شکرلب زان ساقی خوش مذهب

    جان مست شد و قالب ای دوست مخسب امشب

    زان نور همه عالم هر شیوه همی‌نالم

    تا بشنود احوالم ای دوست مخسب امشب

    گاهی به پریشانی گاهی به پشیمانی

    زین عیش همی‌مانی ای دوست مخسب امشب

    یک روز تو گر خواری یک روز تو مرداری

    از ما چه خبر داری ای دوست مخسب امشب

    بیرون شو از این هر دو بیگانه شو ای مردو

    قم قد ضحک الورد ای دوست مخسب امشب

    از هجر تو پرهیزم در عشق تو برخیزم

    شمس الحق تبریزم ای دوست مخسب امشب

  50. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  51. بالا | پست 3526


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب

    ای جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب

    روی تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد

    ای شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب

    ای سرو دو صد بستان آرام دل مستان

    بردی دل و جان بستان زنهار مخسب امشب

    ای باغ خوش خندان بی‌تو دو جهان زندان

    آنی تو و صد چندان زنهار مخسب امشب

  52. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  53. بالا | پست 3527


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بریده شد از این جوی جهان آب

    بهارا بازگرد و وارسان آب

    از آن آبی که چشمه خضر و الیاس

    ندیدست و نبیند آن چنان آب

    زهی سرچشمه‌ای کز فر جوشش

    بجوشد هر دمی از عین جان آب

    چو باشد آب‌ها نان‌ها برویند

    ولی هرگز نرست ای جان ز نان آب

    برای لقمه‌ای نان چون گدایان

    مریز از روی فقر ای میهمان آب

    سراسر جمله عالم نیم لقمه‌ست

    ز حرص نیم لقمه شد نهان آب

    زمین و آسمان دلو و سبویند

    برون‌ست از زمین و آسمان آب

    تو هم بیرون رو از چرخ و زمین زود

    که تا بینی روان از لامکان آب

    رهد ماهی جان تو از این حوض

    بیاشامد ز بحر بی‌کران آب

    در آن بحری که خضرانند ماهی

    در او جاوید ماهی جاودان آب

    از آن دیدار آمد نور دیده

    از آن بام‌ست اندر ناودان آب

    از آن باغ‌ست این گل‌های رخسار

    از آن دولاب یابد گلستان آب

    از آن نخل‌ست خرماهای مریم

    نه ز اسباب‌ست و زین ابواب آن آب

    روان و جانت آنگه شاد گردد

    کز این جا سوی تو آید روان آب

    مزن چوبک دگر چون پاسبانان

    که هست این ماهیان را پاسبان آب

  54. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  55. بالا | پست 3528


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    الا ای روی تو صد ماه و مهتاب

    مگو شب گشت و بی‌گه گشت بشتاب

    مرا در سایه‌ات ای کعبه جان

    به هر مسجد ز خورشیدست محراب

    غلط گفتم که اندر مسجد ما

    برون در بود خورشید بواب

    از این هفت آسیا ما نان نجوییم

    ننوشیم آب ما زین سبز دولاب

    مسبب اوست اسباب جهان را

    چه باشد تار و پود لاف اسباب

    ز مستی در هزاران چه فتادیم

    برون مان می‌کشد عشقش به قلاب

    چه رونق دارد از مجلس جان

    زهی چشم و چراغ جان اصحاب

    بخندد باغ دل زان سرو مقبل

    بجوشد خون ما زین شاخ عناب

    فتوح اندر فتوح اندر فتوحی

    توی مفتاح و حق مفتاح ابواب

    ز نفط انداز عشق آتشینت

    زمین و آسمان لرزان چو سیماب

    بر مستانش آید می به دعوی

    خلق گردد برانندش به مضراب

    خمش کن ختم کن ای دل چو دیدی

    که آن خوبی نمی‌گنجد در القاب

  56. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  57. بالا | پست 3529


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    مخسب ای یار مهمان دار امشب

    که تو روحی و ما بیمار امشب

    برون کن خواب را از چشم اسرار

    که تا پیدا شود اسرار امشب

    اگر تو مشترییی گرد مه گرد

    بگرد گنبد دوار امشب

    شکار نسر طایر را به گردون

    چو جان جعفری طیار امشب

    تو را حق داد صیقل تا زدایی

    ز هجر ازرق زنگار امشب

    بحمدالله که خلقان جمله خفتند

    و من بر خالقم بر کار امشب

    زهی کر و فر و اقبال بیدار

    که حق بیدار و ما بیدار امشب

    اگر چشمم بخسبد تا سحرگه

    ز چشم خود شوم بیزار امشب

    اگر بازار خالی شد تو بنگر

    به راه کهکشان بازار امشب

    شب ما روز آن استارگان‌ست

    که درتابید در دیدار امشب

    اسد بر ثور برتازد به جمله

    عطارد برنهد دستار امشب

    زحل پنهان بکارد تخم فتنه

    بریزد مشتری دینار امشب

    خمش کردم زبان بستم ولیکن

    منم گویای بی‌گفتار امشب

  58. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  59. بالا | پست 3530


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ای در غم تو به سوز و یارب

    بگریسته آسمان همه شب

    گر چرخ بگرید و بخندد

    آن جذبه خاک باشد اغلب

    از بس که بریخت اشک بر خاک

    شد خاک ز اشک او مطیب

    از گریه آسمان درآمد

    صد باغ به خنده مذهب

    من بودم و چرخ دوش گریان

    او را و مرا یکی‌ست مذهب

    از گریه آسمان چه روید

    گل‌ها و بنفشه مرطب

    وز گریه عاشقان چه روید

    صد مهر درون آن شکرلب

    آن چشم به گریه می‌فشارد

    تا بفشارد نگار غبغب

    این گریه ابر و خنده خاک

    از بهر من و تو شد مرکب

    وین گریه ما و خنده ما

    از بهر نتیجه شد مرتب

    خاموش کن و نظاره می‌کن

    اندر طلب جهان و مطلب

  60. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  61. بالا | پست 3531


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    آه از این زشتان که مه رو می‌نمایند از نقاب

    از درون سو کاه تاب و از برون سو ماهتاب

    چنگ دجال از درون و رنگ ابدال از برون

    دام دزدان در ضمیر و رمز شاهان در خطاب

    عاشق چادر مباش و خر مران در آب و گل

    تا نمانی ز آب و گل مانند خر اندر خلاب

    چون به سگ نان افکنی سگ بو کند آنگه خورد

    سگ نه‌ای شیری چه باشد بهر نان چندین شتاب

    در هر آن مردار بینی رنگکی گویی که جان

    جان کجا رنگ از کجا جان را بجو جان را بیاب

    تو سؤال و حاجتی دلبر جواب هر سؤال

    چون جواب آید فنا گردد سؤال اندر جواب

    از خطابش هست گشتی چون شراب از سعی آب

    وز شرابش نیست گشتی همچو آب اندر شراب

    او ز نازش سر کشیده همچو آتش در فروغ

    تو ز خجلت سر فکنده چون خطا پیش صواب

    گر خزان غارتی مر باغ را بی‌برگ کرد

    عدل سلطان بهار آمد برای فتح باب

    برگ‌ها چون نامه‌ها بر وی نبشته خط سبز

    شرح آن خط‌ها بجو از عنده‌ام الکتاب

  62. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  63. بالا | پست 3532


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    یا وصال یار باید یا حریفان را شراب

    چونک دریا دست ندهد پای نه در جوی آب

    آن حریفان چو جان و باقیان جاودان

    در لطافت همچو آب و در سخاوت چون سحاب

    همرهان آب حیوان خضریان آسمان

    زندگی هر عمارت گنج‌های هر خراب

    آب یار نور آمد این لطیف و آن ظریف

    هر دو غمازند لیکن نی ز کین بل ز احتساب

    آب اندر طشت و یا جو چون ز کف جنبان شود

    نور بر دیوار هم آغاز گیرد اضطراب

    عرق جنسیت برادر جون قیامت می‌کند

    خود تو بنگر من خموشم و هوا علم بالصواب

  64. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  65. بالا | پست 3533


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب

    وان حدیث چو شکر کز تو شنیدم همه شب

    گر چه از شمع تو می‌سوخت چو پروانه دلم

    گرد شمع رخ خوب تو پریدم همه شب

    شب به پیش رخ چون ماه تو چادر می‌بست

    من چو مه چادر شب می‌بدریدم همه شب

    جان ز ذوق تو چو گربه لب خود می‌لیسد

    من چو طفلان سر انگشت گزیدم همه شب

    سینه چون خانه زنبور پر از مشغله بود

    کز تو ای کان عسل شهد کشیدم همه شب

    دام شب آمد جان‌های خلایق بربود

    چون دل مرغ در آن دام طپیدم همه شب

    آنک جان‌ها چو کبوتر همه در حکم ویند

    اندر آن دام مر او را طلبیدم همه شب

  66. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  67. بالا | پست 3534


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب

    که ابر را عربان نام کرده‌اند رباب

    چنانک ابر سقای گل و گلستانست

    رباب قوت ضمیرست و ساقی الباب

    در آتشی بدمی شعله‌ها برافزود

    بجز غبار نخیزد چو دردمی به تراب

    رباب دعوت بازست سوی شه بازآ

    به طبل باز نیاید به سوی شاه غراب

    گشایش گره مشکلات عشاقست

    چو مشکلیش نباشد چه درخورست جواب

    جواب مشکل حیوان گیاه آمد و کاه

    که تخم شهوت او شد خمیرمایه خواب

    خر از کجا و دم عشق عیسوی ز کجا

    که این گشاد ندادش مفتح الابواب

    که عشق خلعت جانست و طوق کرمنا

    برای ملک وصال و برای رفع حجاب

    به بانگ او همه دل‌ها به یک مهم آیند

    ندای رب برهاند ز تفرقه ارباب

    ز عشق کم گو با جسمیان که ایشان را

    وظیفه خوف و رجا آمد و ثواب و عقاب

  68. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  69. بالا | پست 3535


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    تو را که عشق نداری تو را رواست بخسب

    برو که عشق و غم او نصیب ماست بخسب

    ز آفتاب غم یار ذره ذره شدیم

    تو را که این هوس اندر جگر نخاست بخسب

    به جست و جوی وصالش چو آب می‌پویم

    تو را که غصه آن نیست کو کجاست بخسب

    طریق عشق ز هفتاد و دو برون باشد

    چو عشق و مذهب تو خدعه و ریاست بخسب

    صباح ماست صبوحش عشای ما عشوه ش

    تو را که رغبت لوت و غم عشاست بخسب

    ز کیمیاطلبی ما چو مس گدازانیم

    تو را که بستر و همخوابه کیمیاست بخسب

    چو مست هر طرفی می‌فتی و می‌خیزی

    که شب گذشت کنون نوبت دعاست بخسب

    قضا چو خواب مرا بست ای جوان تو برو

    که خواب فوت شدت خواب را قضاست بخسب

    به دست عشق درافتاده‌ایم تا چه کند

    چو تو به دست خودی رو به دست راست بخسب

    منم که خون خورم ای جان تویی که لوت خوری

    چو لوت را به یقین خواب اقتضاست بخسب

    من از دماغ بریدم امید و از سر نیز

    تو را دماغ تر و تازه مرتجاست بخسب

    لباس حرف دریدم سخن رها کردم

    تو که برهنه نه‌ای مر تو را قباست بخسب

  70. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  71. بالا | پست 3536


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    چشم‌ها وا نمی‌شود از خواب

    چشم بگشا و جمع را دریاب

    بنگر آخر که بی‌قرار شدست

    چشم در چشم خانه چون سیماب

    گشت شب دیر و خلق افتادند

    چون ستاره میانه مهتاب

    هم سیاهی و هم سپیدی چشم

    از می خواب هر دو گشت خراب

    جمله اندیشه‌ها چو برگ بریخت

    گرد بنشست بر همه اسباب

    عقل شد گوشه‌ای و می‌گوید

    عقل اگر آن تست هین دریاب

    بنگی شب نگر که چون دادست

    جمله خلق را از این بنگاب

    چشم در عین و غین افتادست

    کار بگذشت از سؤال و جواب

    آن سواران تیزاندیشه

    همه ماندند چون خران به خلاب

  72. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  73. بالا | پست 3537


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    چونک درآییم به غوغای شب

    گرد برآریم ز دریای شب

    خواب نخواهد بگریزد ز خواب

    آنک بدیدست تماشای شب

    بس دل پرنور و بسی جان پاک

    مشتغل و بنده و مولای شب

    شب تتق شاهد غیبی بود

    روز کجا باشد همتای شب

    پیش تو شب هست چو دیگ سیاه

    چون نچشیدی تو ز حلوای شب

    دست مرا بست شب از کسب و کار

    تا به سحر دست من و پای شب

    راه درازست برانیم تیز

    ما به درازا و به پهنای شب

    روز اگر مکسب و سوداگریست

    ذوق دگر دارد سودای شب

    مفخر تبریز توی شمس دین

    حسرت روزی و تمنای شب

  74. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  75. بالا | پست 3538


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    یار آمد به صلح ای اصحاب

    ما لکم قاعدین عند الباب

    نوبت هجر و انتظار گذشت

    فادخلوا الدار یا اولی الالباب

    آفتاب جمال سینه گشاد

    فاخلعوا فی شعاعه الاثواب

    ادب عشق جمله بی‌ادبیست

    امه العشق عشقهم آداب

    باده عشق ننگ و نام شکست

    لا رأسا تری و لا اذناب

    لذت عشق با دماغ آمیخت

    کامتزاج العبید بالارباب

    دختران ضمیر سرمستند

    وسط روض القلوب و الدولاب

    گر شما محرم ضمیر نه‌اید

    فاسئلوهن من وراء حجاب

    شمس تبریز جام عشق از تو

    و خذ الکبد للشراب کباب

  76. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  77. بالا | پست 3539


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    علونا سماء الود من غیر سلم

    و هل یهتدی نحو السماء النوائب

    ایعلرا ظلام ال************ نور و دادنا

    و قد جاوز ال************ین هذا عجائب

    فان فارق الایام بین جسومنا

    فوالله ان القلب ما هو غائب

    فقلبی خفیف الظعن نحو احبتی

    و ان ثقلت عن ظعنهن الترائب

    علیکم سلامی من صمیم سریرتی

    فانی کقلبی او سلامی لائب

    و کیف یتوب القلب عن ذنب ودکم

    فقلبی مدا عما خلاکم لنائب

    حواب لمن قد قال عابد بعله

    اری البعل قد بالت علیه الثعالب

    جواب نصیرالدین لیث فضائل

    اری الود قد بالت علیه الارانب

  78. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  79. بالا | پست 3540


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    امسی و اصبح بالجوی اتعذب

    قلبی علی نار الهوی یتقلب

    ان کنت تهجرنی تهذبنی به

    انت النهی و بلاک لا اتهذب

    ما بال قلبک قد قسی فالی متی

    ابکی و مما قد جری اتعتب

    مما احب بان اقول فدیتکم

    احیی بکم و قتیلکم اتلقب

    و اشرتم بالصبر لی متسلیا

    ما هکذی عشقوا به لا تحسبوا

    ما عشت فی هذا الفراق سویعه

    لو لا لقاؤک کل یوم ارقب

    انی اتوب مناجیا و منادیا

    فانا المسی بسیدی و المذنب

    تبریز جل به شمس دین سیدی

    ابکی دما مما جنیت و اشرب

  80. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  81. بالا | پست 3541


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ابشروا یا قوم هذا فتح باب

    قد نجوتم من شتاب الاغتراب

    افرحوا قد جاء میقات الرضا

    من حبیب عنده‌ام الکتاب

    قال لا تأسوا علی ما فاتکم

    اذ بدی بدر خروق اللحجاب

    ذا مناخ اوقفوا بعراننا

    ذا نعیم لیس یحصیه الحساب

    ان فی عتب الهوی الف الوفا

    ان فی صمت الولا لطف الخطاب

    قد سکتنا فافهموا سر السکوت

    یا کرام الله اعلم بالصواب

  82. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  83. بالا | پست 3542


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    آن خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شده‌ست

    تا روز بر دیوار ما بی‌خویشتن سر می‌زده‌ست

    چرخ و زمین گریان شده وز ناله‌اش نالان شده

    دم‌های او سوزان شده گویی که در آتشکده‌ست

    بیماریی دارد عجب نی درد سر نی رنج تب

    چاره ندارد در زمین کز آسمانش آمده‌ست

    چون دید جالینوس را نبضش گرفت و گفت او

    دستم بهل دل را ببین رنجم برون قاعده‌ست

    صفراش نی سوداش نی قولنج و استسقاش نی

    زین واقعه در شهر ما هر گوشه‌ای صد عربده‌ست

    نی خواب او را نی خورش از عشق دارد پرورش

    کاین عشق اکنون خواجه را هم دایه و هم والده‌ست

    گفتم خدایا رحمتی کرام گیرد ساعتی

    نی خون کس را ریخته‌ست نی مال کس را بستده‌ست

    آمد جواب از آسمان کو را رها کن در همان

    کاندر بلای عاشقان دارو و درمان بیهدست

    این خواجه را چاره مجو بندش منه پندش مگو

    کان جا که افتادست او نی مفسقه نی معبده‌ست

    تو عشق را چون دیده‌ای از عاشقان نشنیده‌ای

    خاموش کن افسون مخوان نی جادوی نی شعبده‌ست

    ای شمس تبریزی بیا ای معدن نور و ضیا

    کاین روح باکار و کیا بی‌تابش تو جامدست

  84. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  85. بالا | پست 3543


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    آمده‌ام که تا به خود گوش کشان کشانمت

    بی دل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمت

    آمده‌ام بهار خوش پیش تو ای درخت گل

    تا که کنار گیرمت خوش خوش و می‌فشانمت

    آمده‌ام که تا تو را جلوه دهم در این سرا

    همچو دعای عاشقان فوق فلک رسانمت

    آمده‌ام که بوسه‌ای از صنمی ربوده‌ای

    بازبده به خوشدلی خواجه که واستانمت

    گل چه بود که گل تویی ناطق امر قل تویی

    گر دگری نداندت چون تو منی بدانمت

    جان و روان من تویی فاتحه خوان من تویی

    فاتحه شو تو یک سری تا که به دل بخوانمت

    صید منی شکار من گر چه ز دام جسته‌ای

    جانب دام بازرو ور نروی برانمت

    شیر بگفت مر مرا نادره آهوی برو

    در پی من چه می‌دوی تیز که بردرانمت

    زخم پذیر و پیش رو چون سپر شجاعتی

    گوش به غیر زه مده تا چو کمان خمانمت

    از حد خاک تا بشر چند هزار منزلست

    شهر به شهر بردمت بر سر ره نمانمت

    هیچ مگو و کف مکن سر مگشای دیگ را

    نیک بجوش و صبر کن زانک همی‌پرانمت

    نی که تو شیرزاده‌ای در تن آهوی نهان

    من ز حجاب آهوی یک رهه بگذرانمت

    گوی منی و می‌دوی در چوگان حکم من

    در پی تو همی‌دوم گر چه که می‌دوانمت

  86. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  87. بالا | پست 3544


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت

    وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت

    آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشه‌ای

    وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت

    آن نفسی که باخودی بسته ابر غصه‌ای

    وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت

    آن نفسی که باخودی یار کناره می‌کند

    وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت

    آن نفسی که باخودی همچو خزان فسرده‌ای

    وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت

    جمله بی‌قراریت از طلب قرار تست

    طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

    جمله ناگوارشت از طلب گوارش است

    ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت

    جمله بی‌مرادیت از طلب مراد تست

    ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت

    عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی

    تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت

    خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد

    از مه و از ستاره‌ها والله عار آیدت

  88. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  89. بالا | پست 3545


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    درآ تا خرقه قالب دراندازم همین ساعت

    درآ تا خانه هستی بپردازم همین ساعت

    صلا زن پاکبازی را رها کن خاک بازی را

    که یک جان دارم و خواهم که دربازم همین ساعت

    کمان زه کن خدایا نه که تیر قاب قوسینی

    که وقت آمد که من جان را سپر سازم همین ساعت

    چو بر می‌آید این آتش فغان می‌خیزد از عالم

    امانم ده امانم ده که بگدازم همین ساعت

    جهان از ترس می‌درد و جان از عشق می‌پرد

    که مرغان را به رشک آرم ز پروازم همین ساعت

  90. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  91. بالا | پست 3546


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    که دید ای عاشقان شهری که شهر نیکبختانست

    که آن جا کم رسد عاشق و معشوق فراوانست

    که تا نازی کنیم آن جا و بازاری نهیم آن جا

    که تا دل‌ها خنک گردد که دل‌ها سخت بریانست

    نباشد این چنین شهری ولی باری کم از شهری

    که در وی عدل و انصافست و معشوق مسلمانست

    که این سو عاشقان باری چو عود کهنه می‌سوزد

    وان معشوق نادرتر کز او آتش فروزانست

    خداوندا به احسانت به حق نور تابانت

    مگیر آشفته می‌گویم که دل بی‌تو پریشانست

    تو مستان را نمی‌گیری پریشان را نمی‌گیری

    خنک آن را که می‌گیری که جانم مست ایشانست

    اگر گیری ور اندازی چه غم داری چه کم داری

    که عاشق چون گیا این جا بیابان در بیابانست

    بخندد چشم مریخش مرا گوید نمی‌ترسی

    نگارا بوی خون آید اگر مریخ خندانست

    دلم با خویشتن آمد شکایت را رها کردم

    هزاران جان همی‌بخشد چه شد گر خصم یک جانست

    منم قاضی خشم آلود و هر دو خصم خشنودند

    که جانان طالب جانست و جان جویای جانانست

    که جان ذره‌ست و او کیوان که جان میوه‌ست و او بستان

    که جان قطره‌ست و او عمان که جان حبه‌ست و او کانست

    سخن در پوست می‌گویم که جان این سخن غیبست

    نه در اندیشه می‌گنجد نه آن را گفتن امکانست

    خمش کن همچو عالم باش خموش و مست و سرگردان

    وگر او نیست مست مست چرا افتان و خیزانست

  92. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  93. بالا | پست 3547


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    حالت ده و حیرت ده ای مبدع بی‌حالت

    لیلی کن و مجنون کن ای صانع بی‌آلت

    صد حاجت گوناگون در لیلی و در مجنون

    فریادکنان پیشت کای معطی بی‌حاجت

    انگشتری حاجت مهریست سلیمانی

    رهنست به پیش تو از دست مده صحبت

    بگذشت مه توبه آمد به جهان ماهی

    کو بشکند و سوزد صد توبه به یک ساعت

    ای گیج سری کان سر گیجیده نگردد ز او

    وی گول دلی کان دل یاوه نکند نیت

    ما لنگ شدیم این جا بربند در خانه

    چرنده و پرنده لنگند در این حضرت

    ای عشق تویی کلی هم تاجی و هم غلی

    هم دعوت پیغامبر هم ده دلی امت

    از نیست برآوردی ما را جگری تشنه

    بردوخته‌ای ما را بر چشمه این دولت

    خارم ز تو گل گشته و اجزا همه کل گشته

    هم اول ما رحمت هم آخر ما رحمت

    در خار ببین گل را بیرون همه کس بیند

    در جزو ببین کل را این باشد اهلیت

    در غوره ببین می را در نیست ببین شیء را

    ای یوسف در چه بین شاهنشهی و ملکت

    خاری که ندارد گل در صدر چمن ناید

    خاکی ز کجا یابد بی‌روح سر و سبلت

    کف می‌زن و زین می‌دان تو منشاء هر بانگی

    کاین بانگ دو کف نبود بی‌فرقت و بی‌وصلت

    خامش که بهار آمد گل آمد و خار آمد

    از غیب برون جسته خوبان جهت دعوت

  94. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  95. بالا | پست 3548


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    از دفتر عمر ما یکتا ورقی مانده‌ست

    کز غیرت لطف آن جان در قلقی مانده‌ست

    بنوشته بر آن دفتر حرفی ز شکر خوشتر

    از خجلت آن حرفش مه در عرقی مانده‌ست

    عمر ابدی تابان اندر ورق بستان

    نی خوف ز تحویلی نی جای دقی مانده‌ست

    نامش ورقی بوده ملک ابد اندر وی

    اسرار همه پاکان آن جا شفقی مانده‌ست

    پیچیده ورق بر وی نوری ز خداوندی

    شمس الحق تبریزی روشن حدقی مانده‌ست

  96. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  97. بالا | پست 3549


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بادست مرا زان سر اندر سر و در سبلت

    پرباد چرا نبود سرمست چنین دولت

    هر لحظه و هر ساعت بر کوری هشیاری

    صد رطل درآشامم بی‌ساغر و بی‌آلت

    مرغان هوایی را بازان خدایی را

    از غیب به دست آرم بی‌صنعت و بی‌حیلت

    خود از کف دست من مرغان عجب رویند

    می از لب من جوشد در مستی آن حالت

    آن دانه آدم را کز سنبل او باشد

    بفروشم جنت را بر جان نهم جنت

  98. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  99. بالا | پست 3550


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست

    بیایید بیایید که دلدار رسیده‌ست

    بیارید به یک بار همه جان و جهان را

    به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیده‌ست

    بر آن زشت بخندید که او ناز نماید

    بر آن یار بگریید که از یار بریده‌ست

    همه شهر بشورید چو آوازه درافتاد

    که دیوانه دگربار ز زنجیر رهیده‌ست

    چه روزست و چه روزست چنین روز قیامت

    مگر نامه اعمال ز آفاق پریده‌ست

    بکوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید

    چه جای دل و عقلست که جان نیز رمیده‌ست

  100. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


صفحه 71 از 123 ... 2161697071727381121 ...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد