نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

1601
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30807
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    17
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    سلام خسته نباشید من چندیه به یک مشکل برخوردم
    من چندین دفعه در یک زمینه تحصیلی شکست خوردم ولی باید برنده شم توش ولی میترسم مجدد شروع کنم ارادم ضعیف شده هیجان ندارم چکار باید بکنم ی جور احساس ترس

  2. کاربران زیر از Mohammad925 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    CMD

  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad925 نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید من چندیه به یک مشکل برخوردم
    من چندین دفعه در یک زمینه تحصیلی شکست خوردم ولی باید برنده شم توش ولی میترسم مجدد شروع کنم ارادم ضعیف شده هیجان ندارم چکار باید بکنم ی جور احساس ترس
    و افسردگی به سراغم اومده @farokh
    این فرخی ک اخر پستتونه واسه چیه دیگه؟؟؟؟؟

  4. کاربران زیر از Miss tarsa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad925 نمایش پست ها
    سلام خسته نباشید من چندیه به یک مشکل برخوردم
    من چندین دفعه در یک زمینه تحصیلی شکست خوردم ولی باید برنده شم توش ولی میترسم مجدد شروع کنم ارادم ضعیف شده هیجان ندارم چکار باید بکنم ی جور احساس ترس
    و افسردگی به سراغم اومده @farokh
    هرچیزی اراده میخواد.وقتی اراده باشه انگیزه هم طبیعتا پیدامیشه.شما همین الانشم ک این تاپیک رو زدی که بچه ها راهنمایبت کنن یعنی توی عمق وجودت یه انگیزه داری.فقط نیاز ب یک تلنگر داری تا اون انگیزه رو ب کار بندازی.اصلا واسه چی این انگیزه درونتون هست؟چون به اینده ته دلتون امیدوارین.پس این امیدواری رو بیشتر کنید.بهش فکر کنید.ب ایندتون.به توانایی که الکی الکی روش سرپوش گذاشتین.همه انسان ها استعداد و توانایی خودشون رو دارن کافیه بهش توجه کنن.از خودتون بپرسید هدفتون از این تاپیک چی بود؟.چرا میخواین ادامه تحصیل بدین؟.میخواین به کجا برسین و چیکاره بشین؟.و ب دنبالش چه شخصیتی میخواین بشین و بدست بیارین.پس اراده کنید تا بتونید.اگر اشکال نداشته باشه میشه بگید چن سالتونه و چطوری بوده این ناموفقیتتون تو تحصیل؟ایا درس افتاده داشتین؟کنکور دادین؟به چه خاطر شکست خوردین و ایا ب دنبال اتفاق خاصی بوده؟واسه اینکه بتونم دقیق تر جوابتونو بدم میپرسم.

  6. کاربران زیر از Miss tarsa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30807
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    17
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Miss tarsa نمایش پست ها
    این فرخی ک اخر پستتونه واسه چیه دیگه؟؟؟؟؟
    واسه تگ کردن ایشون به تاپیکه که تاپیکو ببینن
    نقل قول نوشته اصلی توسط Miss tarsa نمایش پست ها
    هرچیزی اراده میخواد.وقتی اراده باشه انگیزه هم طبیعتا پیدامیشه.شما همین الانشم ک این تاپیک رو زدی که بچه ها راهنمایبت کنن یعنی توی عمق وجودت یه انگیزه داری.فقط نیاز ب یک تلنگر داری تا اون انگیزه رو ب کار بندازی.اصلا واسه چی این انگیزه درونتون هست؟چون به اینده ته دلتون امیدوارین.پس این امیدواری رو بیشتر کنید.بهش فکر کنید.ب ایندتون.به توانایی که الکی الکی روش سرپوش گذاشتین.همه انسان ها استعداد و توانایی خودشون رو دارن کافیه بهش توجه کنن.از خودتون بپرسید هدفتون از این تاپیک چی بود؟.چرا میخواین ادامه تحصیل بدین؟.میخواین به کجا برسین و چیکاره بشین؟.و ب دنبالش چه شخصیتی میخواین بشین و بدست بیارین.پس اراده کنید تا بتونید.اگر اشکال نداشته باشه میشه بگید چن سالتونه و چطوری بوده این ناموفقیتتون تو تحصیل؟ایا درس افتاده داشتین؟کنکور دادین؟به چه خاطر شکست خوردین و ایا ب دنبال اتفاق خاصی بوده؟واسه اینکه بتونم دقیق تر جوابتونو بدم میپرسم.
    23 سالمه و سال اخر دانشگاه لیسانس کامپیوتر
    ولی رشتم تجربی بوده و کنار دانشگا هم تقریبا کنکور دادم این 3-4 سال اخیر حالا میخواستم قبل از فارغ التحصیلی مجدد کنکور بدم امسال(95 دادم) رتبم تقریبا نزدیک اخرین نفر قبولی پزشکی بود با اینکه زیاد وقت نکردم بخونم به علت درس های دانشگاه حالا میخواستم مجدد بدم میترسم از شکست و اینا من همیشه ادمی بودم که نیاز داشتم بقیه هلم بدن تا جلو برم ولی ی کوچولو هل میدادن و انگیزه کافی بود حالا کسی نیست میترسم واسه همین...

  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad925 نمایش پست ها
    واسه تگ کردن ایشون به تاپیکه که تاپیکو ببینن

    23 سالمه و سال اخر دانشگاه لیسانس کامپیوتر
    ولی رشتم تجربی بوده و کنار دانشگا هم تقریبا کنکور دادم این 3-4 سال اخیر حالا میخواستم قبل از فارغ التحصیلی مجدد کنکور بدم امسال(95 دادم) رتبم تقریبا نزدیک اخرین نفر قبولی پزشکی بود با اینکه زیاد وقت نکردم بخونم به علت درس های دانشگاه حالا میخواستم مجدد بدم میترسم از شکست و اینا من همیشه ادمی بودم که نیاز داشتم بقیه هلم بدن تا جلو برم ولی ی کوچولو هل میدادن و انگیزه کافی بود حالا کسی نیست میترسم واسه همین...
    اره اقا فرخ معمولا جوابای خیلی خوبی به مشکلات کاربران میدن.خب هل چرا؟وقتی شما خودت میتونی اراده کنی.من فکرکردم اصلا نتونستین دانشگاه برین.لیسانسه هم که هستین.خیلی عالیه که.اینا همش خودش انگیزس که من بهتون یاد اوری کردم.بعدم شکست واسه چی؟وقتی اینهمه پشتکار دارین که تونستین تا اینجا بیاین بالا.خیلی ادما از صفر شروع کردن و به چه جاهایی ک نرسیدن.چرا فکر میکنید شکست میخورین وقتی شماحتی صفر نیستین و خیلی بالاتر وبهتره شرایطتون.اول از هرکاری ب خدا توکل کنید.بعد هم یک اراده کافیه.ب خودتون اعتماد داشته باشین.اگر ادم ناتوانی بودین حتی درحد کنکورم نمیکشیدین ک بعد برین دانشگاه و لیسانس بگیرین.یک برنامه واسه خودتون تنظیم کنید و سعی کنید بهش عمل کنید

  9. کاربران زیر از Miss tarsa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad925 نمایش پست ها
    واسه تگ کردن ایشون به تاپیکه که تاپیکو ببینن

    23 سالمه و سال اخر دانشگاه لیسانس کامپیوتر
    ولی رشتم تجربی بوده و کنار دانشگا هم تقریبا کنکور دادم این 3-4 سال اخیر حالا میخواستم قبل از فارغ التحصیلی مجدد کنکور بدم امسال(95 دادم) رتبم تقریبا نزدیک اخرین نفر قبولی پزشکی بود با اینکه زیاد وقت نکردم بخونم به علت درس های دانشگاه حالا میخواستم مجدد بدم میترسم از شکست و اینا من همیشه ادمی بودم که نیاز داشتم بقیه هلم بدن تا جلو برم ولی ی کوچولو هل میدادن و انگیزه کافی بود حالا کسی نیست میترسم واسه همین...
    فقط ی چیزی رو دقیق متوجه نشدم.این کنکوری ک میخواین بدین یعنی میخواین لیسانس پزشکی رو شروع کنید بگیرین؟درست متوجه شدم؟اخه کامپیوترم رشته خوبیه

  11. کاربران زیر از Miss tarsa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31067
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    27
    تشکر شده 36 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    از قدیم گفتن از هر چی بترسی سرت میاد ... پس نترسو برو جلو
    هر چی قویتر باشی اعتماد به نفس بیشتری داری ... پس بعد از هر شکست احساس نکن ضعیفی بدون راهشو درست نرفتی ...
    پس از هر دفه شکست مطمئن باش بالاخره پیروز میشی ...
    ویرایش توسط CMD : 10-14-2016 در ساعت 11:16 PM
    امضای ایشان

  13. کاربران زیر از CMD بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30807
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    17
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Miss tarsa نمایش پست ها
    فقط ی چیزی رو دقیق متوجه نشدم.این کنکوری ک میخواین بدین یعنی میخواین لیسانس پزشکی رو شروع کنید بگیرین؟درست متوجه شدم؟اخه کامپیوترم رشته خوبیه
    نه من لیسانس کامپیوترو دارم تموم میکنم میخوام
    رشته پزشکی رو شروع کنم. بعد از تموم شدن کامپیوترم
    اره رشته خوبیه خودمم علاقه دارم اما پزشکی و بیشتر علاقه دارم ...

  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31422
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    8
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad925 نمایش پست ها
    نه من لیسانس کامپیوترو دارم تموم میکنم میخوام
    رشته پزشکی رو شروع کنم. بعد از تموم شدن کامپیوترم
    اره رشته خوبیه خودمم علاقه دارم اما پزشکی و بیشتر علاقه دارم ...
    برای موقعیت شغلی و درامد، میخای بری رشته پزشکی بخونی؟

  16. کاربران زیر از reza 2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    ما بیش از حد بر آن تأکید می کنیم و شکست را به عنوان نتیجه نهایی می بینیم؛ به عنوان نتیجه نامطلوب چیزی که سخت برای آن تلاش کرده ایم. ما نکته اصلی را فراموش می کنیم که شکست تنها بخشی از یک فرآیند بزرگتر است: فرآیند یادگرفتن و رشد کردن.

    آیا تابحال متوجه شده اید که بعضی از مردم _غیر از این همه استثنا_ فقط زمانی قوی تر می شوند که شکست می خورند؟ چگونه این کار را می کنند؟

    اگر عمیقتر نگاه کنید، متوجه می شوید که آنها این طرز تفکر را در خود پرورش داده اند که شکست، بخشی طبیعی، از موفقیت است. متوجه شده اند که هر زمانی که شکست می خورند، از اشتباهات خود درس می گیرند. شکست، تنها پیامی است که می گوید چیزی را می توانستیم بطور متقاوتی انجام دهیم، پس هنوز جای برای پیشرفت است. این همان دلیلی است که این افراد کمتر به شکست توجه می کنند؛ هیچوقت شکست را به عنوان یک حادثه ی مجزا نمی دانند بلکه آن را بخشی از یک فرآیند بزرگتر می دانند.

    در زندگی، شکستهای ما نقاط پایان نیستند بلکه پله های ترقی هستند. فقط زمانی دائمی می شوند که شما به آن اجازه می دهید. فقط در صورتی نقطه پایان می شوند که آنها را بپذرید و دست از تلاش کردن بردارید.

    دو. ما هیچ وقت نمی توانیم یک بازنده باشیم

    " شکست خورده یک حادثه است، یک شخص نیست." ویلیام دی براون

    در مدرسه وقتی شکست می خوردیم تمسخر می شدیم. همینکه بزرگتر می شویم تمسخرها، کمتر می شود اما همیشه وجود دارد. علت ترس از شکست در ما بسیار قوی است؛ شکست می تواند شناخت، پذیرش و اعتباری را که دیگران به ما می دهد تنزل دهد.

    در طولانی مدت، طوری شرطی می شویم که حس خود ارزشمندی(self-worth) را با نتیجه عملکردهایمان، پیوند می دهیم. هر وقت که یکی از ایده هایمان شکست می خورد، انگار اجازه می دهیم که به عزت نفسمان ضربه ای وارد شود. ما شکست را عمیقاً در خود احساس می کنیم؛ انگار ما خودمان ایده ای هستیم که شکست خورده است.

    اما نیازی نیست که به این صورت بیاندیشید. اگر چیزی را که امتحان کرده اید درست از آب در نمی آید، به این معنی نیست که شما یک شکست خورده یا یک بازنده هستید. معنی آن این است که شما به طور فعالانه در حال تجربه کردن و تلاش کردن هستید و در نتیجه آن، در حال آموختن هستید. از این منظرگاه، اصطلاح شکست خورده بودن ( یا موفق بودن)، منطقی نیست.

    اگر افراد اطراف شما این نکته را نمی فهمند و همچنان از شما بخاطر شکستهایتان انتقاد می کنند، احتمالاً علتش این است که آنها هنوز مفهوم تجربه کردن، تلاش کردن یا آموختن را نفهمیده اند. اما بخاطر منفی گرایی آنها ناامید نشوید. مادامیکه ذهن خود را برای تجربه باز نگاه می دارید، خود را برای اینکه مدام شکست می خورید نارحت نکنید! افرادی که واقعاً به شما توجه دارند، همیشه از شما در شکست هایتان حمایت می کنند. آنها هیچوقت تصویر شخصی را که پشت شکستهای شماست از دست نمی دهند.

    سه. شکست تنها راهِ به اندازه بالا رفتن است

    " اگر تیرتان هر دفعه به درستی اصابت می کند، یعنی هدف یا زیادی نزدیک است و یا زیادی بزرگ." تام هیرشفیلد

    تنها راه فهمیدن اینکه آیا به اندازه کافی بالا رفته اید، این است که خیلی خیلی بالا بروید و "خیلی خیلی بالا رفتن" به معنی شکست خوردن است.

    یعنی اینکه اگر شما به اندازه کافی بالا نروید و یا به عبارت دیگر شکست نخورید، هیچوقت نمی توانید با اطمینان بگویید که مرزها برای شما کجا هستند.

    رانندگان مسابقه های اتوموبیل رانی، عمیقاً این مسئله را درک کرده اند. حتی در این مورد ضرب المثلی هم دارند: "تنها راه اینکه بفمهی آیا به اندازه کافی سریع هستی ، این است که ببینی آیا تصادف می کنی یا نه".

    حالا اگر می خواهید با اجتناب از شکست، در زندگی راه "بازی بی خطر" را پیش بگیرید، می توانید با دانستن اینکه تقریباً به هدفتان رسیده اید، احساس امنیت کنید، اما باید بدانید که هدفی مرده و آسان برای نشانه گیری انتخاب کرده اید. به یاد داشته باشید که هیچوقت از این طریق نخواهید توانست بیشترین بهره را از زندگی خود ببرید.

    چهار. شکست، جزء و بخشی از ابتکار است

    "من شکست نخورده ام. فقط ده هزار راه دیگر پیدا کرده ام که جواب نمی دهد." توماس ادیسون

    تا آنجا که از تولید ایده های خلاق می دانم، در حصول چیزهای شگفت آور، ایده داشتن، بخش دشوار راه نیست بلکه به عمل رساندن، دشواری راه است!

    تفاوت بین ابتکار و خلاقیت این است که مبتکران کسانی نیستند که فقط در اتاق می نشینند و ایده می دهند بلکه آنها شجاعت این را دارند که از اتاق بیرون بروند و ایده ها را آزمایش کنند! حدس بزنید که چه اتفاقی می افتد وقتی که ایده هایشان را به عمل می رسانند؟

    دقیقاً درست حدس زدید، در بیشتر مواقع شکست می خورند!

    اما هرگاه که شکست می خورند، درسهایی را که آن شکست به آنها داده، به خاطر می سپارند و سعی می کنند که در تلاشهای متوالی خود، به حل مسئله نزدیک شوند.

    یکی از بانفوذترین کتابهای قرن بیستم (و یکی از کتابهای مورد علاقه من)، کتاب " ذن و هنر نگهداری از موتورسیکلت" است که پیش از چاپش، 121 ناشر، آن را نپذیرفته بودند. و مطمئنم که این فقط یکی از تعداد زیادی از داستانهای ایستادگی در برابر شکست است که تا بحال شنیده اید.

    این را در نظر داشته باشید که اگر نهایتاً به یک موفقیت دست بیابید، مردم به زحمت، شکستهای شما را به یاد خواهند آورد. اگر هنوز هم با دانستن این نکته نمی توانید بر مسئله غرورتان در مورد شکست غلبه کنید (بخش دو را ملاحظه کنید)، شانس دیگر شما این است که به این فکر کنید که اگر به تلاش خود ادامه دهید و در بعضی از نقاط به موفقیتهایی دست یابید، همه اشتباهات شما بطور جادویی از بین می رود.

    پنج. شکست معمولاً به آن بدی که ما تصور می کنیم نیست

    "تجربه، نامی است که به سادگی بر اشتباهاتمان می نامیم." اسکار وایلد

    بله، شکست ممکن است خیلی هم بد نباشد؛ اما آیا فکر می کنید که اگر بگویم که از شکست می توانیم لذت ببریم، خیلی مبالغه می کنم؟

    جداً می گویم، مواردی بوده که خیلی از شکست می ترسیدم و وقتی که همانطور که انتظار می رفت، شکست خوردم، بسیار احساس آسودگی پیدا کردم. بزرگترین تهدید را پشت سر گذاشته بودم و دیگر چیزی برای ترسیدن نبود و ذهنم دوباره وضوح پیدا کرد. شکست، مطمئناً می تواند شما را آزاد کند.

    آیا تا بحال شکست خورده اید؟ آیا به آن میزان وحشتناک بوده که انتظار داشته اید؟ خوب، حالا که دارید این مقاله را می خوانید به این معناست که از همه شکست هایتان جان سالم به در برده اید. حقیقت این است که شکست، هرگز به آن بدی که ما تصور می کنیم نیست. معمولاً ترس از شکست، خیلی وحشتناک تر از خود شکست است.

    غالباً مردمی که در هیچ چیز شکست نخورده اند، فکر می کنند که شکست، بدبختی است. و چون تا بحال شکست نخورده اند فکر می کنند که همه چیز را می دانند. این افراد از یادگرفتن امتناع می کنند. هر بار که شکست می خوریم، به دنبال درسی که پشت آن شکست پنهان است می گردیم و از آن به عنوان فرصتی برای قوی تر شدن، عاقل تر شدن و یا فرد بهتری شدن استفاده می کنیم.

    شش. هر کسی می ترسد، هر کسی!

    " شجاعت، نبود ترس نیست، بلکه قضاوتی است که می گوید چیز مهمتری از ترس هم هست." اَمبروز رِدمون

    می خواهم رازی را به شما بگویم: نفر بعدی، به اندازه شما ترسیده. همه ما از شکست می ترسیم، حتی بزرگترین نوابغی که می توانید فکرش را بکنید. در واقع آنها بیشتر درباره شکست تقلا می کنند.

    این چیز بدی نیست. ترس شما کاملاً طبیعی است، اگر حداقل، آنچه را که انجام می دهید ارزشش را داشته باشد، ترس از شکست همواره بخشی از راه خواهد بود. هیچوقت کاملاً از بین نمی رود.

    آنان که به هدف رسیده اند برای این موفق نشده اند که نمی ترسیدند، بلکه برای این موفق شدند که هر روزه و بارها و بارها، به ترس از شکست غلبه کرده اند. آنان می دانند که ترس، هیچوقت از بین نمی رود اما اجازه نمی دهند که آنها را از حرکت باز دارد.

    این مبارزه ای است که ارزشش را دارد و تمرین پایان ناپذیری است که همواره در آن شرکت می کنیم.

    حرف آخر

    ابتدا، مطالب این مقاله را به عنوان مرجعی برای خودم جمع کرده بودم. گرچند که این مطالب، تازه نیست اما وقتی به آن، بیشترین احتیاج را دارم فراموششان می کنم. به همین علت آنها را با شما به اشتراک گذاشتم. امیدوارم برای شما مفید واقع شود.

    بخش دوم این مقاله درباره استراتژی هایی است که می توانیم از آنها برای ترس از شکست استفاده کنیم، نگاهی به آن بیاندازید!

    در بخش اول این مقاله، تمرکزمان را بر ایجاد طرز تفکری موثر برای غلبه بر ترس از شکست، قرار دادیم. اکنون زمان این رسیده که به سوی عمل کردن، حرکت کنیم. در این مقاله، شش استراتژی قدرتمند آورده شده که می توانید آنها را از همین حالا، برای مقابله با ترس از شکست به کار ببرید.

    یک. ترس خود را تصدیق کنید

    دلیل موجهی وجود دارد که چرا تصدیق، اولین مرحله ی هر برنامه ی بازیابی دوازده مرحله ای است؛ چون ما نمی توانیم با دشمنی بجنگیم که آن را نمی بینیم. تنها وقتی، زره روانیِ ساخته شده در برابر ترس می تواند مفید باشد که کاملاً ترسمان را از شکست بپذیریم.

    با این وجود، تصدیق ترس از شکست، همیشه آسان نیست. در خیلی از مواقع، ترس از شکست بصورت زیرکانه ای تغییر چهره می دهد و به شکل اضطراب داشتن، به تعویق انداختن و دیگر شکلهای مقاومت تبدیل می شود.

    یک راه عالی برای افشای ترسها، روش قدیمی و ساده ی شرح حال نویسی است. تکنیک دیگری که بطور شگفت آوری جواب می دهد، گفتگو کردن با یک اردک پلاستیکی است! خیلی وقتها به کلام آوردن مشکلاتمان، تمام آن چیزی است که برای روشن ساختن آن نیاز داریم.

    در مورد طبیعت ترس خود جستجو کنید؛ ترس شما درباره چیست؟ آن چه که مردم درباره شما می گویند؟ دقیقاً از چه نگران هستید؟ سعی کنید تا جایی که می توانید جزئیات را کند و کاو کنید. هر چقدر که بتوانید علل اصلی ترس خود را مشخص کنید بهتر است.

    دو. حال، یک قدم کوچک بردارید

    وقتی که ترسمان را پذیرفتیم، هیچ استراتژی، بهتر از وارد عمل شدن نیست. در اینجا، به عمل وارد شدن و نتایج را مشاهده کردن، بهترین محرک است. لِمی که در اینجا به کار می بریم این است که نیازی به عملکرد شجاعانه و جسورانه نیست؛ در اینجا یک قدم کوچک به خوبی عمل می کند.

    قدمهای کوچک، پاسخ خودبخودی مغز ما را به ترس،دور می زنند. اگر بخواهیم به یکباره چالشهای بزرگ را به عهده بگیریم، امکان دارد که از پا بیافتیم، اما وقتی بر قدمهای کوچک متمرکز می شویم، وضع به این صورت نیست. به محض اینکه به اولین موفقیت کوچکمان دست پیدا کردیم، برای ادامه راه، شروع به بنا نهادن اعتماد به نفسمان می کنیم.

    قدمهای کوچک، هدف بسیار مهم دیگری هم دارند: می توان از آنها به عنوان یک مکانیزیم عالی برای فیدبک گرفتن، استفاده کرد. هر قدم کوچی می تواند به شما در تصحیح مسیر عملکردتان کمک کند. در بیشتر مواقع، برنامه ها، به ندرت یک جهته است؛ وقتی در برنامه به طور مداوم از ابزار فیدبکی، برای تصحیح مسیر آن استفاده می شود، می توان دقیقاً به هدف آن رسید.

    بنابراین به کوچکترین قدم ممکن در پروژه خود بیاندیشید؛ قدمی که مطمئن هستید می توانید آن را به انجام برسانید و آن را همین اکنون انجام دهید. بعد از آنکه آن را انجام دادید، قدم بعدی را شروع کنید، سپس تمیزکاری کرده و تکرار کنید. هر چقدر قدم اول کوچکتر باشد، بهتر است.

    سه. موراد نامشخص را کاهش دهید

    نامشخص بودن، یکی از بزرگترین منابع ترس و اضطراب است. معمولاً ترس به این دلیل خود را نشان می دهد که حداقل، یک جنبه از چالش پیشِ روی ما ناآشنا و ناشناس است.

    وقتی ما بخش شناخته شده و ناشناس مشکل را تشخیص نمی دهیم، وضع از این هم بدتر می شود؛ همه چیز با هم مخلوط می شود و نتیجه آن حبابی از ترس و اضطراب در ذهن ماست.

    واضح کردن اینکه چه وظیفه ای بیشترین بخش نامشخص قضیه است، به ما کمک می کند که انرژی ذهنی خود را نه فقط برای روبرو شدن با آن وظایف، بلکه همه وظایف پروژه تقویت کنیم.

    بعضی مواقع، ما معمولاً با انجام وظایف آسان تر و به تعویق انداختن وظایف نامشخص، اطمینان دوباره پیدا می کنیم . البته این در شروع کار، برای راه انداختن ما خوب است، اما اگر به عقب انداختن وظایف نامشخص ادامه بدهیم، این وظایف به گیرانداختن ما و نوشیدن شیره انرژیمان، ادامه خواهد داد. بنابراین، بعد از اینکه کمی شتاب گرفتیم (بوسیله عمل کردن به قدمهای کوچک)، آنچه که باید به دنبال آن برویم، نامشخص ترین وظایف هستند.

    لیستی از وظایف پرژوه خود ایجاد کنید، باید در آن مشخص شود که مهمترین منابع نامشخص کدام است و سپس به سرعت با آنها مقابله کرد.

    چهار. قبل از اجرای ایده ها، آنها را جمع کنید

    آیا این نکته را در نظر گرفته اید که ترس از شکست، ممکن است سیگنالی باشد که به شما می گوید از منظرگاه اشتباهی، به مسئله روی آورده اید؟

    اگر این مورد درست باشد، پس چرا قبل از اینکه به مرحله اقدام دست بزنید، ایده های بیشتری را جمع نمی کنید؟ یکبار شخصی به من گفت که " هر ایده ای در صورتی که تنها ایده توست، می تواند ایده بدی باشد"، من با نظرش موافق هستم.

    نداشتن هیچ حق انتخابی، وحشتناک است، چون ما را به این فکر سوق می دهد که "پیروزی تنها راه انتخاب ماست". باعث می شود که باور کنیم نتیجه ای که انتظارش را داریم، تنها راه ممکن است و ما باید حتماً به درستی به آن برسیم وگرنه ....

    واضحاً، در اینجا مسئله، کم بودن راه جایگزین است؛ این ترس، بوجود آمده است که شرایط ما، وضعیت "یا همه چیز و یا هیچ چیز" است.

    برای خارج شدن از این شرایط، باید ایده های خیلی زیادی پیدا کرد و بعد از آن، کمیت، کیفیت به بار خواهد آورد. نه تنها تعداد زیادی راه جایگزین دارید تا بتوانید احساس امنیت کنید، بلکه همچنین می توانید مسئله را با استفاده از یک ایده بهتر از ایده اصلی، حل کنید.

    اگر تنها یک ایده دارید، از به اجرا رسانیدن آن خودداری کنید. از روشهای زیادی که برای تولید ایده است استفاده کنید؛ روش مورد علاقه من، روش لیستهای صدتایی (list of 100) و سهمیه های ایده (idea quota) است.

    پنج. برای شکست، برنامه ریزی کنید

    همانطور که در بخش اول این مقاله بحث شد، شکست جزء و بخشی از زندگی است. معنی این جمله چیست؟ در ملخص کلام، غالباً اگر همه چیز را درست انجام دهید، شکست خواهید خورد.

    وقتی در فیلمها (بخصوص فیلمهای جنگی)، این دیالوگ را که "نقشه احتمالی چیست؟" می شنوم و سپس جواب کلیشه ای آن که " در اینجا شکست، گزینه برای انتخاب نیست" ، چشمم را از خشم گرد می شود، فکر می کنید چرا؟ چون بدون توجه به اهمیت نتیجه، شکست نه تنها یک گزینه است بلکه اتفاقاً یک گزینه محتمل است.

    خصوصاً وقتی کار مبتکرانه ای انجام می دهیم، شکست یک "مورد غیر محتملی نیست که باید فقط از آن آگاه باشیم". کاملاً خلاف این صادق است، شکست خوردن، هنجاری طبیعی است. انتظار شکست را داشته باشید و برای آن آماده باشید. بجای اینکه تظاهر کنید که شکست نمی تواند رخ دهد، آماده هوشمندانه شکست خوردن و آموختن از آن باشید.

    بگذارید مسئله را واضح کنیم: این به معنی استقرار برای شکست نیست بلکه این کار برای این است که اگر این اتفاق افتاد، زیادی غافلگیر نشوید.

    نکته ای که ممکن است در مرحله اول خلاف انتظار به نظر برسد، این است که وقتی شکست را به عنوان یک نتیجه محتمل در نظر می گیرید، احتمال پیروزیتان به شدت افزایش می یابد؛ کامل تر و همه جانبه تر در مورد مسئله خواهید اندیشید و مطمئن تر و آماده تر خواهید بود.

    قبل از دست به کار شدن و فقط منتظر پیروزی بودن، لحظه ای صبر کنید و ببینید که اگر همه چیز طوری که انتظار دارید پیش نرود، چه کار خواهید کرد؟

    شش. بازی را دوباره تعریف کنید

    همه ما می خواهیم موفق شویم، اما آیا تا بحال شده که برای لحظه ای مکث کنید و بپرسید که واقعاً "موفق بودن یعنی چه؟"

    نمی توانم این مقاله را بدون بیان این نکته به پایان برسانم که همه ما در تعریف موفقیت، آزاد هستیم. می دانم که کمی ناواضح به نظر می رسد، اما منظورم این است که تعریف "شکست" و "پیروزی" کاملاً به شما بستگی دارد. شما واقعاً نیازی به وفادار ماندن به استاندارد بخصوصی برای این تعاریف نیستید!

    ممکن است شما موفقیت را با عقیده معمولی که به موفقیت به دید نتیجه ذاتی آن نگاه می کند نبینید، بلکه آن را با میزان لذت و سرگرمی که در طی راه داشتید اندازه بگیرید، یا شاید آموختن برایتان مهم باشد، شاید هم هیجان و تجربه چیزهای جدید! راه های بسیاری است که چیزی، موفقیت آمیز باشد و واقعاً تأسف بار است که از همه این راه ها چشم پوشی کنیم و فقط به جواب ندادن آن فکر کنیم.

    بیایید این عقیده را رها کنیم که فقط یک نتیجه موفقیت آمیز وجود دارد و همه احتمالات دیگر بلا استثنا، به معنی شکست هستند؛ هر نتیجه ای به طریقی موفقیت آمیز است. ممکن است که به نتیجه ای که انتظارش را داشته اید نرسیده باشید اما چیز جدیدی درباره خود یاد گرفته باشید. شاید توانایی بخودآیی و بازیابی خویش را پرورش داده اید. یا ممکن است در طول راه، اوقات خوشی داشته اید.

    در هر صورت، با خود صادق باشید؛ تظاهر نکنید که اصلاً به نتیجه توجهی ندارید. منظور، فریب دادن خودتان در زمان شکست نیست، بلکه تلاشی هوشمندانه برای تغییر طرز تفکرتان و رهایی شما از محدود کردن خود به یک نتیجه است.

    حرف آخر

    به انتهای مقاله دو بخشی ترس از شکست، رسیدیم. همانطور که ReddyK، یکی از خواننده های قدیمی وبلاگ ذهن روشن (Litemind) اشاره می کند، غلبه بر ترس بخشی از جسارت و بصیرت است. خوشبختانه، با کمک ایده های این مقاله (به همراه سایر ایده های آورده شده در قسمت اول) در هر موردی که با آن روبرو هستید، ابزاری برای مقابله بهتر با ترس از شکست خواهید داشت.

    شکست، تبدیل به یک کلمه کثیف شده است اما نباید اینگونه باشد. با شکست دوست شوید، تا شکست را حقیقتاً به آغوش نکشید، شایسته آنچه که موفقیت نامیده می شود نخواهید بود.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  18. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30807
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    17
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza 2014 نمایش پست ها
    برای موقعیت شغلی و درامد، میخای بری رشته پزشکی بخونی؟
    خیر بخش عظیمش برمیگرده به علاقه م و گرنه پول رو خیلی راه های سریعتری تو این سن میتونم بهش برسم ...

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30807
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    17
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شکست های متوالی و ترس از شروع مجدد

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    ما بیش از حد بر آن تأکید می کنیم و شکست را به عنوان نتیجه نهایی می بینیم؛ به عنوان نتیجه نامطلوب چیزی که سخت برای آن تلاش کرده ایم. ما نکته اصلی را فراموش می کنیم که شکست تنها بخشی از یک فرآیند بزرگتر است: فرآیند یادگرفتن و رشد کردن.

    آیا تابحال متوجه شده اید که بعضی از مردم _غیر از این همه استثنا_ فقط زمانی قوی تر می شوند که شکست می خورند؟ چگونه این کار را می کنند؟

    اگر عمیقتر نگاه کنید، متوجه می شوید که آنها این طرز تفکر را در خود پرورش داده اند که شکست، بخشی طبیعی، از موفقیت است. متوجه شده اند که هر زمانی که شکست می خورند، از اشتباهات خود درس می گیرند. شکست، تنها پیامی است که می گوید چیزی را می توانستیم بطور متقاوتی انجام دهیم، پس هنوز جای برای پیشرفت است. این همان دلیلی است که این افراد کمتر به شکست توجه می کنند؛ هیچوقت شکست را به عنوان یک حادثه ی مجزا نمی دانند بلکه آن را بخشی از یک فرآیند بزرگتر می دانند.

    در زندگی، شکستهای ما نقاط پایان نیستند بلکه پله های ترقی هستند. فقط زمانی دائمی می شوند که شما به آن اجازه می دهید. فقط در صورتی نقطه پایان می شوند که آنها را بپذرید و دست از تلاش کردن بردارید.

    دو. ما هیچ وقت نمی توانیم یک بازنده باشیم

    " شکست خورده یک حادثه است، یک شخص نیست." ویلیام دی براون
    ممنونم از شما مقاله رو خوندم کامل نسبتا کمکم کرد خیلی چیزارو روشن بشم و بفهمم بنظرتون مراجعه به روانشناس گزینه خوبیه ؟ و ایا روانشانس همون دکتر متخصص مغز و اعصابه ؟ و اگر نیست کجا میشه پیداش کرد
    ویرایش توسط Mohammad925 : 10-15-2016 در ساعت 01:55 AM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ازدواج با این ۸ نوع مرد خطرناک است!
    توسط miss eli vrn در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 08-02-2016, 12:43 AM
  2. درخواست شروع رابطه آشنایی و مخالفت من
    توسط فرنوش3 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 37
    آخرين نوشته: 04-03-2016, 08:52 AM
  3. حکم طلاق توافقی بدون مشاوره ممنوع شد
    توسط saeed021 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-12-2015, 11:51 AM
  4. شرط اصلی برای شروع یک حرفه جدید، شجاعت است!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-03-2014, 07:50 PM
  5. نوع لباس پوشیدن و معانی که می تواند داشته باشد!
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-02-2013, 01:03 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد