نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: یه مشکل خیلی عجیب، لطفا کمکم کنید

2374
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2018
    شماره عضویت
    39808
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    یه مشکل خیلی عجیب، لطفا کمکم کنید

    سلام. من حمید 36 سالمه. جزئیات مشکل من زیاده اما سعی میکنم خلاصه بگم.
    من مدت زیادی بیشتر از 13 سال هست که این مشکل رو دارم. هر بار اراده میکنم که کار مهمی در
    زندگیم انجام بده یا تغییری در روند زندگیم صورت بدم، یا یه برنامه ریزی جدید و نسبتا
    خوب برای روزهای بعدی میکنم، اتفاقاتی میافته که همه و همه باعث میشن من یا در
    همون آغاز تصمیم یا در روزهای اولیه به مشکلات جدی بربخورم و دست از کار و هدف و برنامه بردارم.
    خوب در نظر اول این برای همه پیش میاد و باید با اراده قوی جلوی مشکلات و سختی ها بایستند! اما مشکل من زمانی جدی میشه که خیلی اوقات که سرسختانه برنامه و هدفم
    رو ادامه میدم، اتفاقات خطرناکتر و کوبنده تر میشه و حتی برای عزیزانم میافته.
    میدونم تصور میکنید که این از بدبینی من یا غیره ناشی میشه اما حتی شده که من نیمه های
    شب تصمصمی گرفتم و در چند دقیقه بعد اتفاقی در همون نمیشه شب برای من یا خانواده ام رخ میده،
    گاهی اتفاقات طوری هست که انگار دقیق دقیق همین تصمیم منو هدف گرفته. انواع برنامه ریزی های
    منعطف و خوب رو کردم اما همین نیروی مخرب همیشه زهر خودش رو ریخته. خیلی ناامید هستم و
    روزهام الکی تلف میشه. گاهی تصمصم میگیرم که از فردا قسمتی از شب رو به فعالیت مثبتی
    اختصاص بدم اما درست فردا یه اتفاق یا پیشامد رخ میده که دقیق دقیق برای چندین روز متوالی،
    شب های من و اوقات فراغت شبانه منو میگیره.
    انگار چیزی میخواد به من با شدت هرچه تمام تر بگه که دست از هر نوع تصمیم و فعالیت بردار!
    این که میگم بدبینی، ترس، یا یه فکر افسرده مضمن و طولانی نیست!
    من به تعداد موهای سرم با این قضیه مواجه شدم. اتفاقاتی که مانع من میشن اصلا با منطق و فکر جور درنمیاد و یه جوری غیرطبیعی هستن.
    انگار با تمام وجود حس میکنم نیرویی یا چیزی از عمد قصد ممانعت از فعالیت منو داره. نمیدونم این ممانعت خوبه یا بد ولی به طرز بدی سالهای جوانیم الکی تلف شد و داره تلف میشه.
    ببینید مشکل من سرسختی در برابر مشکلات بر سر راه هدفم نیست!!! مشکل اینه که قبل از تصمیم من همه چیز آرومه اما به محض تصمیم و اراده، حتی هر چقدر اراده قوی باشه، اتفاقات ناجوری پیش میاد تا منو منصرف کنه!
    باور کنید من خیلی در موردش فکر کردم و خیلی تغییرات رو امتحان کردم اما نتیجه به صورت دلهره آوری همون بود!
    بارها شده با سرسختی تمام جلوی این موانع و اتفاقات ایستادم اما ناگهان اتفاقات ناجور و خطرناکی که کاملا حس میکنم هشدار دهنده هستند برای اعضای خانوادم رخ میده و اینجا دیگه مجبور میشم ول کنم.
    در ضمن تصمیماتی که میگیرم بیشتر برای استفاده بهتر از اوقات فراغت یا شروع یه یادگیری یا چیزهای مثبت هست و تصمیم به کارهای ناروا و منفی نمیگیرم اما همیشه و همیشه تا انصراف قطعی من با خشونت و شدت تمام اتفاقاتی میافته و منو منصرف میکنه. زیاد گفتم اما میتونم نمونه های فراوانی براتون بیارم.
    منتظر راهنمایی شما هستم. ممنونم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : یه مشکل خیلی عجیب، لطفا کمکم کنید

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    لطفا به سوالات زیر پاسخ بدید ممنون
    1. میزان تحصیلاتتون چه میزان است؟
    2. منظور شما از یک نیروی خارجی که مانع کارهای شما می شود حس کردن فردی خاص یا نیروی است که با شما سخن می گوید؟
    3. آیا افراد دیگر خانواده نیز این اتفاقات برایشان می افتد؟
    4. این احساساتو از چه زمانی تجربه کردید و با چه اتفاقی شروع شده است؟
    5. برای از بین بردن آن اتفاقات بد چه کارهایی انجام داده اید؟
    گاهی همراهی اتفاقات بد با تصمیمات ما و کارهایی که می خواهیم انجام دهیم باعث شکل گرفتن یک احساس ناخوشایند و نوعی افکار وسواسی در افراد می شود و این اتفاق و باور به این موضوعات می تواند انرزی فرد را کاهش بدهد و دیدگاه منفی در او شکل دهد و البته توجه فرد را به حدی حساس می کند که حتی اتفاقات کوچک را به نوعی تعبیر می کنند که با موضوع خودشان ارتباط دارد و این اتفاقات می تواند به صوت ناهشیار اتفاق افتد و فرد از آن گاهی ندارد، و گاهی فرد به کارهایی روی می آورد تا بتواند تاثیرات آن اتفاق را خنثی کند و این یک دور باطل است و فرد برای کاهش استرس آن کارها را انجام می دهد و برای مدت کوتاهی احساس آرامش می کند و دوباره این موضوع تکرار می شود همچنین این موضوع می تواند به دلایل طرحوارهای شکل گرفته در شما باشد . البته موضوع شما نیاز به بررسی بیشتر و دقیق تری برای نتیجه گیری دارد.
    در این مسیر می توانید از روانشناسان کانون مشاوران ایران کمک بگیرید .
    ۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
    شاد باشید

  3. کاربران زیر از ravanshenas-therapy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2018
    شماره عضویت
    39808
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یه مشکل خیلی عجیب، لطفا کمکم کنید

    سلام و ممنونم از اینکه به سوال من توجه کردید.
    جواب سوالات شما:
    1. من مدرکم کاردانی ریاضی کاربردی هست. البته تسلط و علاقه و عشق اصلی من برنامه نویسی و طراحی سایت هست. اما چون در شهرستان محل زندگی من این کاربردی نداره و مهم یه شغل با مقداری درآمد هست، کار فعلی من نگهبان یکی از ادارات دولتی هستم. البته نیروی پیمانکار محسوب میشم.
    2. ببینید منظور من این نیست که نیرویی یا کسی با من سخن میگه. اصلا کسی یا چیزی رو حس نمیکنم اما به دفعات زیاد (این دفعات زیاد که میگم باور کنید خیلی زیاده!!! اون هم در طول حداقل 13 سال) وقتی تصمیم میگیرم کاری انجام بدم، حتی یه کار ساده مثلا از فردا روزی نیم ساعت کتاب بخونم یا در هفته 3 روز طراحی کنم یا حتی ساده تر و غیره، همون لحظه یا فردا به صورت حتم و قطعی اتفاقی میافته که کلا منو از مسیر و هدفم دور میکنه. این که میگم بسیار زیاد اتفاق افتاده. منو خودم بالاخره فکر دارم و میدونم برای رسیدن به موفقیت ولو کوچک و برای رسیدن به هدف یا برای اتمام کار یا فعالیتی که تصمیم به آن گرفته ایم حتما مشکلاتی گاها خیلی سخت رخ خواهد داد و ما نباید دلسرد و مایوس بشیم و باید ادامه بدیم. مشکل من جنگیدن با مشکلات نیست. اتفاقا در زندگی برام پیش اومده که سرسخت موندم و پیروز شدم و اون فعالیت و تصمیم رو به آخر رسوندم و این برام خیلی دوست داشتنی هست اما این خیلی کم و به ندرت پیش اومده.
    کاش بتونم بهتر توضیح بدم اما حالا که به گذشته نگاه میکنم میبینم که سالهای زیادی تلف شده اند. و وقتی بی هیچ بدبینی و احساسی بودن فکر میکنم میبینم که من خیلی زیاد اراده کردم تصمیم گرفتم و پای اون جنگیدم اما در نهایت اتفاقات به سمت خطرناک تری رفتن!!! خانواده ام هدف قرار گرفتن! اونجا دیگه دست کشیدم. مگه یه آدم دیگه چقد طاقت داره؟


    3. نه. منم که تا تصمیم میگیرم دنیا رو سرم خراب میشه!
    4. دقیق یادم نیست از کی شروع شد! شاید قبلا بوده و من متوجه نبودم اما نه! اگه قبل بود هم چیزی به یادم میموند.
    یکی از اولین اتفاقات به این صورت هست:
    من چون دانشجوی پیام نور بودم، تابستان برای پول شهریه کار میکردم. تابستان 84 داشت به پایان میرسید. من هم شهریه رو جور کرده بودم. درست روزهای آخر تابستان به پدرم در یک کار ساختمانی کمک کردم و 31 شهریور که کار تموم شد با خودم گفتم که از فردا یعنی اول مهر با برنامه ریزی خوب و مناسب شروع به درسخوندن میکنم و کارهای دیگه مثل یادگیری زبان خارجه و غیره رو هم انجام میدم. صبح اولین روز مهرماه با آمادگی کامل میخواستم شروع کنم. پدرم همراه برادر بزرگم با موتور به سمت ترمینال رفتن تا برادرم بره به اصفهان چون دانشجو بود. اما هرچی منتظر موندم پدرم برنگشت و دلهره عجیبی در من بوجود اومد که انگار یه اتفاقی افتاده. چند دقیقه بعد زنگ زدن که پدرم در بازگشت تصادف کرده اما فقط چند شکستگی بود که به خاطر اون کل پاییز و زمستان گرفتار شدم.
    اون زمان زیاد به این موضوع توجه نکردم اما بعد ها دیدم که هرزمان تصمیم به کاری یا فعالیتی میگیرم اتفاقات سرازیر میشن و هرچه تصمیم من بزرگتر و سرسختی من بیشتر باشه، اتفاقات بدتر میشه. این فقط و فقط یکی از هزاران مثالی هست که میتونم بزنم. خیلی زیاده و هر روز. چون من نمیخوام وقتم بیهوده تلف بشه و هر روز با یه اراده تازه شروع به برنامه ریزی جدید میگیرم اما همون آش و همون کاسه!
    شاید باورتون نشه اما گاها تصمیماتی که گرفتم فرداش یا شبش یکی از اقوام فوت کردن. بله مرگ خبر نمیکنه و این عمر اونها بوده که به پایان رسیده اما چر هر وقت من چیزی رو اراده ممیکنم؟ یا یکی از خانواده ام مریض میشه. اتفاقی دیگه ودیگه و دیگه....
    تکرار میکنم من بدبین نیستم، مرگ و بیماری و تصادف و هزار مشکل دیگه برای همه پیش میاد اما برای من درست و درست و درست زمانی که تصمیمی گرفتم!


    5. اتفاقات بد رو گذروندم دیگه! نمیدونم منظور شما چیه ولی اتفاقات همون هایی هست که به صورت روزمره برای همه ممکنه پیش بیاد و وقتی پیش اومدن منم مثل بقیه با اونها برخورد کردم و گذروندم اما نکته اینجاست که این اتفاقات برای من به صورت عادی نمی افته! درست در زمانی که اراده برای انجام کاری کرده ام یا تصمیمی گرفته اما یا یه فعالیت سازنده رو میخوام شروع کنم و ....


    در آخر فقط بگم:
    اتفاقاتی که میافتن خود اون اتفاق خاص و عجیب نیست! مشکل من زمانیه که اون اتفاقات میافته. دیگه برام عادت شده که بگم و تصمیم بگیرم که فردا یا همین حالا یا امشب یا از عصر امروز فلان کار یا فلان فعالیت مثبت و سازنده رو انجام بدم و در همنو لحظه یا چند ساعت بعد یه اتفاق همه چیز رو به هم بریزه و طوری هم به هم بریزه که کلا منصرف بشم! من با مشکلات سر راه تصمیم و هدفم جنگیدم اما اتفاقات به سمت خطر برای عزیزانم کشیده میشه و اون زمان ول میکنم! این اتفاقات به نحو کاملا روشن و واضحی مقصود و هدفشون ممانعت از من برای انجام اون تصمیمم هست. این حاصل بدبینی و تاثیر چند ساله افکار منفی و اتفاقات بد روی ضمیر و ذهن من نیست! این اتفاقات واقعا به عمد برای من پیش میاد.


    ببخشید زیاد شد
    ویرایش توسط hamid62 : 12-25-2018 در ساعت 02:07 PM

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : یه مشکل خیلی عجیب، لطفا کمکم کنید

    با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز
    توجه شما به موضوعات قابل تفکر بیشتری است اما باید افکار بنیادین شما مورد بررسی بیشتری قرار بگیرد و دلیل این افکار و حتی شاید این اتفاقا مورد بررسی بیشتری قرار گیرد چون هرچیزی که باشد باعث شده است زندگی شما تحت تاثیر قرار گیرد پس بهتر است با دقت بیشتری بررسی شود . برای بررسی بیشتر به صورت حضوری یا تلفنی از یک روانشناس کمک بگیرید .
    در این مسیر می توانید از روانشناسان کانون مشاوران ایران کمک بگیرید .
    ۰۲۱-22247100
    شاد باشید

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32768
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    16
    تشکر شده 19 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : یه مشکل خیلی عجیب، لطفا کمکم کنید

    من بعضی مواقع همین حسه رو دارم
    نکته ی جالب اینکه هرچی تصمیم بزرگتر باشه بلا هم بزرگتر میشه !!!
    نمی دونم چی بگم

  7. کاربران زیر از آقای فرهمند بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38164
    نوشته ها
    603
    تشکـر
    288
    تشکر شده 407 بار در 290 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یه مشکل خیلی عجیب، لطفا کمکم کنید

    شما استعداد خاصی در پیدا کردن مناسبات دارید، مثلا میتونی از یه سرنخ کوچیک به اصل ماجرا پی ببری، ولی متاسفانه در خانواده ی دردسرخیزی زندگی میکنی، یه دوستی داشتم میگفت هروقت میخوام یه کاری بکنم یکی از فامیلامون مرحوم میشه، بعدش که آمار فامیلاشونو گرفتم دیدم یه عااالمه پیرمرد و پیرزن تو فامیلاشون هست که عین بمب ساعتی هر لحظه ممکنه یکیشون مرحوم بشه و احتمالا همزمان با یکی از تصمیمات این باشه، شما هم بشین فکر کن اگر اون تصمیم هارو نگرفته بودی هم اون اتفاقا میوفتاد، همزمان بودن دو چیز دلیل بر مرتبط بودنشون نیست، نذار فکرت هرز بره...
    (یه بحث ماورالطبیعه هم هست که میگه بعضی آدما چون بدخواه کسی نیستن میتونن رو دنیای اطرافشون تاثیر بذارن ولی چون دایم به اتفاقای بد فکر میکنن اون اتفاقا حادث میشن، شما باید وقتی تصمیمی میگیری با خودت بگی کار مهمی نمیخوام بکنم، نشد هم نشد، اصلا هم احساس خوشحالی نسبت به موفقیت هات نداشته باشی و خودت رو کنترل کنی و با کسی راجع بهشون صحبت نکنی)

  9. کاربران زیر از heh_heh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2018
    شماره عضویت
    39808
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یه مشکل خیلی عجیب، لطفا کمکم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط آقای فرهمند نمایش پست ها
    من بعضی مواقع همین حسه رو دارم
    نکته ی جالب اینکه هرچی تصمیم بزرگتر باشه بلا هم بزرگتر میشه !!!
    نمی دونم چی بگم
    ممنونم آقای فرهمند. بالاخره یکی هم مشکل منو تجربه کرده. متاسفانه مساله من اینه که اکثر اوقات، شاید بگم در 95 درصد مواقع همین اتفاقات سرم میاد.

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2018
    شماره عضویت
    39808
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یه مشکل خیلی عجیب، لطفا کمکم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط heh_heh نمایش پست ها
    شما استعداد خاصی در پیدا کردن مناسبات دارید، مثلا میتونی از یه سرنخ کوچیک به اصل ماجرا پی ببری، ولی متاسفانه در خانواده ی دردسرخیزی زندگی میکنی، یه دوستی داشتم میگفت هروقت میخوام یه کاری بکنم یکی از فامیلامون مرحوم میشه، بعدش که آمار فامیلاشونو گرفتم دیدم یه عااالمه پیرمرد و پیرزن تو فامیلاشون هست که عین بمب ساعتی هر لحظه ممکنه یکیشون مرحوم بشه و احتمالا همزمان با یکی از تصمیمات این باشه، شما هم بشین فکر کن اگر اون تصمیم هارو نگرفته بودی هم اون اتفاقا میوفتاد، همزمان بودن دو چیز دلیل بر مرتبط بودنشون نیست، نذار فکرت هرز بره...
    (یه بحث ماورالطبیعه هم هست که میگه بعضی آدما چون بدخواه کسی نیستن میتونن رو دنیای اطرافشون تاثیر بذارن ولی چون دایم به اتفاقای بد فکر میکنن اون اتفاقا حادث میشن، شما باید وقتی تصمیمی میگیری با خودت بگی کار مهمی نمیخوام بکنم، نشد هم نشد، اصلا هم احساس خوشحالی نسبت به موفقیت هات نداشته باشی و خودت رو کنترل کنی و با کسی راجع بهشون صحبت نکنی)
    ممنونم از توجه شما.
    والا تو خیلی از اتفاقات ناگوار که درست بعد از تصمیم و برنامه ریزی برای اطرافیانم پیش اومده متاسفانه فقط افراد پیر نبودند چند مورد جوون هم بودند. فقط هم لزوما فوت اطافیان نیست، چیزی که توی این چند سال با تمام وجود درک کردم این بود که این اتفاقات برای بقیه هم به صورت طبیعی و عادی رخ میده اما برای من انگار یه چیزی شبیه اشاره یا احساسی که به قلبم خطور میکنه، میگه ادامه نده و دست بکش.
    باور کنید من خیلی جاها سرسختانه ایستادم اما این اتفاقات برای من عادی نیستند! فوق العاده منو زیر نظر دارن تا هر وقت من از تلف شدن عمرم خسته میشم و میخوام تغییری به وجود بیارم و تصمیمی میگیرم، یک دفعه میریزن وسط و تا به برنامه ریزی و تصمیمات من گند نزنن ول کن نیستن.
    قسمت دوم حرفهاتون درمورد ماوراطبیعه بودن و اینکه شاید فکر کردن من به اتفاقات ناگوار یا اتفاقات مزاحم باعث این مشکلات من شده، مدتی زیادیه منم به فکر برده ولی نمیدنم چرا هرطور فکر خوب و مثبت و تصورات خوب به ذهنم راه میدم هیچ تغییری نمیبینم.

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32768
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    16
    تشکر شده 19 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : یه مشکل خیلی عجیب، لطفا کمکم کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamid62 نمایش پست ها
    ممنونم آقای فرهمند. بالاخره یکی هم مشکل منو تجربه کرده. متاسفانه مساله من اینه که اکثر اوقات، شاید بگم در 95 درصد مواقع همین اتفاقات سرم میاد.
    یه امتحان خیلی مهم داشتم یه هفته برای خوندن وقت داشتم به محض اینکه کتاب رو باز کردم چنان دندون دردی گرفتم که مسکن از پسش برنمیومد
    باری کنکور خواستم درس بخونم تا یک ماه تو خونمون مهمون بود
    تصمیم گرفتم ورزش کنم مسمومیت غذایی گرفتم
    قرار بود پروژه ی مهمی رو تحویل بدم لب تابم خراب شد فلش گم شد استاد غیب شد
    تو تعیین کننده ترین لحظات زندگیم بدترین اتفاقات ممکن برام پیش میاد
    ولی این چیزیه که من فکر می کنم ، ببین اتفاقات بد همیشه پیش میاد فقط ما تو مواقع ضروری یادمون می مونه
    مسلما من بار اولم نبود که بیمارستان می رفتم یا با یکی دعوام میشد یا یکی از اقوامم می مرد ولی من فقط موارد مهم یادم می موند

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32768
    نوشته ها
    86
    تشکـر
    16
    تشکر شده 19 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : یه مشکل خیلی عجیب، لطفا کمکم کنید

    یه چیزی هم هست کلا بدی بیشتر از خوبی تو چشم میاد
    مثلا شما ممکنه هزاربار از یه خیابون رد بشی بدون ترافیک ولی اگه دوبار اونجا به ترافیک سنگین بخوری دیگه سعی می کنی از این مسیر نری
    هزار بار تو ذهنت نمیمونه ولی دوبار می مونه
    من ادعام میشه که به خرافات اعتقاد ندارم ولی بار ها شده با خودم می گم نکنه واقعا یه نیرویی هست که می خواد جلوی موفقیت منو بگیره
    ذهن ما دنبال الگو ها می گرده با علت مسائل رو درک می کنه اگه الگویی پیدا نکنه خودش یکی می سازه
    این اتفاقات تصادفی میفته ولی ما دلمون می خواد دلیلی برای توجیهش داشته باشیم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد