نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: این غم دیوونم کرد توروخدا یکی راهنماییم کنه...

459
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7375
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy این غم دیوونم کرد توروخدا یکی راهنماییم کنه...

    پست حذف شد
    ویرایش توسط رویا3 : 10-11-2014 در ساعت 07:51 PM

  2. کاربران زیر از رویا3 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : این غم دیوونم کرد توروخدا یکی راهنماییم کنه...

    خی دوست عزیز خیلی از مواقع افراد کارهایی میکنن که اینطوری براشون شرایط سخت میشه

    خب برای شما هم همینطور شده ... ولی اگه واقعا" دوستش داری و میخوای در موردش فکر کنی ...

    پس بهتره با استفاده از یک واسطه و یا حتی بدون هیچ واسطه ای باهاش تماس بگیری و قرار یک ملاقات رو باهاش بذاری

    این بهترین حالته نهایت نهایتش به شما جواب منفی میده ... و لااقل شما دیگه خیالتون راحت میشه که سعی خودتونو کردید

    و درک و تحملش براتون خیلی اسونتر از این موقع میشه که با خودتون بجنگید که ایکاش اینکارو میکردید ...

    پس بهتره در این مورد اول خوب فکر کنید و بعد با قاطعیت عمل کنید ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7375
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : این غم دیوونم کرد توروخدا یکی راهنماییم کنه...

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خی دوست عزیز خیلی از مواقع افراد کارهایی میکنن که اینطوری براشون شرایط سخت میشه

    خب برای شما هم همینطور شده ... ولی اگه واقعا" دوستش داری و میخوای در موردش فکر کنی ...

    پس بهتره با استفاده از یک واسطه و یا حتی بدون هیچ واسطه ای باهاش تماس بگیری و قرار یک ملاقات رو باهاش بذاری

    این بهترین حالته نهایت نهایتش به شما جواب منفی میده ... و لااقل شما دیگه خیالتون راحت میشه که سعی خودتونو کردید

    و درک و تحملش براتون خیلی اسونتر از این موقع میشه که با خودتون بجنگید که ایکاش اینکارو میکردید ...

    پس بهتره در این مورد اول خوب فکر کنید و بعد با قاطعیت عمل کنید ...
    ممنون دوست عزیز از راهنمایی تون اما بی اندازه پسره نجیبی هس اصلا نمی شه باهش قرار گذاش
    وقتی بحث خواسگاریش از من، جایی که هم من بودم هم خودش مطرح می شد می رف تو دیوار اصلا آب می شد می رف تو زمین
    درسته من کارام درست نبود اما این کاره اون هم درست نبود که تا بحثش پیش میومد بحث رو جم می کرد
    وقتی می خواستم بیام بیرون اون و واسطه اش روبه روم نشسته بودن بهشون گفتم من دیگه نمیام واسطش گفت به خاطر درس هات؟ گفتم عی... گفت می خوای ازدواج کنی؟گفتم نه اصلا... درهمین حین که داش این سوال رو می پرسید به پسره نگاه کرد(ینی که آهای پسر حواست باشه ی وخ دیر نشه) پسره این جور موقه ها سرش رو بالا نمی یاره اصلا اینگار دلش می خواد خواسگاری نکرده بله بگیره اونی که اینقدر دوس داره همه چیز در لفافه باشه من برم اینقدر رک کنم مسئله رو؟...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکلات من با خانواده و پدرم
    توسط Bi aasab در انجمن روابط والدین و فرزندان
    پاسخ: 24
    آخرين نوشته: 09-25-2014, 09:31 AM
  2. خیانت همسر ازطریق اس ام اس
    توسط یاس1352 در انجمن سایر مشکلات زن و شوهر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 09-18-2014, 08:01 AM
  3. به هم خوردن ازدواج
    توسط ya30 در انجمن مخالفت پسر با ازدواج
    پاسخ: 46
    آخرين نوشته: 06-29-2014, 03:06 PM
  4. دوست لجباز
    توسط SHILA در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 10-11-2013, 06:18 PM
  5. شک به شوهر
    توسط negar در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 09-25-2013, 04:15 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد