نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: اختلال شخصیت وابسته

1206
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    اختلال شخصیت وابسته

    ويژگي‌هاي اختلال شخصيت وابسته

    افراد مختلف ويژگي‌هاي شخصيتي متفاوتي دارند بنابراين داشتن برخي ويژگي‌هاي شخصيتي متفاوت با ديگران، به معناي وجود بيماري يا اختلال در فرد نيست. وقتي مساله اختلال شخصيت وابسته مطرح مي‌شود که فرد دچار اختلال، شرايط خاصي داشته باشد و در جنبه‌هاي مختلف تفکر، احساس و رفتار واکنش‌هاي غير‌عادي نشان بدهد؛ مثلا انعطاف‌پذير نباشد، يعني در شرايط و موقعيت‌هاي خاص نتوانند تفکر، احساس يا رفتاري متناسب با شرايط از خود بروز دهد. چنين رفتاري باعث مي‌شود فرد براي خود يا ديگران ناراحتي ايجاد کند و عملکرد شغلي، تحصيلي، خانوادگي يا اجتماعي‌اش مختل شود.
    بايد توجه داشت که انسان موجودي اجتماعي و داراي روابط دوجانبه با ديگران است. يعني همه انسان‌ها، در تمام طول زندگي‌ نوعي وابستگي متقابل و منطقي با اطرافيان دارند. آنها به يکديگر خدمات مي‌دهند و از هم خدمات مي‌گيرند.

    در اختلال شخصيت وابسته، وابستگي معمولا يك‌طرفه است و فرد دچار اين اختلال فقط مي‌خواهد نيازهاي عاطفي و جسمي‌اش را به‌وسيله ديگران برطرف كند
    و اگر به خواسته‌هايش پاسخ داده نشود، احساس اضطراب و ناامني مي‌كند و اعتماد به نفسش را از دست خواهد داد
    و بر اين اساس ممكن است رفتارهاي خاصي از خود نشان دهد.
    به‌طورکلي مي‌توان 6 ويژگي‌ اصلي افراد مبتلا به اختلال شخصيت وابسته را به اين شکل بيان کرد:


    1. آنها قادر به تصميم‌گيري نيستند و حتي براي تصميم‌گيري‌هاي روزانه خود به كمك ديگران نياز دارند.
    اين كمك را هم معمولا از كسي مي‌گيرند كه وابستگي خاصي به او دارند.
    2. مسووليت امور زندگي‌شان را نمي‌پذيرند و آن را بر عهده ‌افراد ديگر مي‌گذارند.

    3. از مخالفت با ديگران هراس دارند و سعي مي‌كنند نظر خودشان را نگويند چون ممكن است اين كار باعث طرد شدن و از دست رفتن رابطه وابسته‌شان شود.

    4. اعتماد به نفس بسيار پاييني دارند و اغلب نمي‌توانند كاري را آغاز كنند. از اينكه كاري را ناقص انجام دهند و مورد قضاوت منفي ديگران قرارگيرند، به شدت بيم دارند.

    5.
    تنهايي برايشان مانند مرگ است و اصلا نمي‌توانند از خودشان مراقبت كنند.
    بعد از قطع يك رابطه، احساس اجبار مي‌کنند که فورا وارد رابطه ديگري شوند. گاهي هم چند رابطه همزمان دارند تا بتوانند در هر موقعيتي يك نفر را در كنارخود داشته باشند و بر ترس ناشي از احساس طرد شدن از سوي يکي از اين افراد غلبه کنند.

    6. گاهي براي اطمينان از تاييد ديگران دست به كارهايي مي‌زنند كه اصلا با آن موافق نيستند. اين کار را براي اين انجام مي‌دهند که مي‌خواهند هميشه حمايت و رضايت ديگران را داشته باشند.



    * اگر غيبت فردي که به او وابسته اند طولاني شود، بيمار در معرض خطر اختلال افسردگي قرار مي گيرد.
    ویرایش توسط naghme : 10-14-2014 در ساعت 01:19 AM
    امضای ایشان



  2. 3 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اختلال شخصیت وابسته

    مرسییییی نغمه عزیز...
    امضای ایشان

  4. 2 کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19122
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اختلال شخصیت وابسته

    سلام راه درمان این افراد چیه ؟ چه طور میشه وابستگی رو از بین برد ؟

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19122
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اختلال شخصیت وابسته

    سلام راه درمان این افراد چیه ؟ چه طور میشه وابستگی رو از بین برد ؟
    من میخوام در این مورد بیشتر بدونم فکر میکنم مشکلمو همین باشه کسی میتونه کمک کنه؟

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : اختلال شخصیت وابسته

    نقل قول نوشته اصلی توسط m4270141654 نمایش پست ها
    سلام راه درمان این افراد چیه ؟ چه طور میشه وابستگی رو از بین برد ؟
    من میخوام در این مورد بیشتر بدونم فکر میکنم مشکلمو همین باشه کسی میتونه کمک کنه؟
    شایع ترین نشانه های اختلال شخصیت وابسته کدام اند؟
    شایع ترین نشانه های اختلال شخصیت وابسته در زیر ارائه شده اند. فرد وابسته ممکن است برخی از این نشانه ها یا همه ی آن ها را داشته باشد. برای تشخیص این اختلال وجود پنج علامت یا بیش تر ضروری است:
    * نیاز شدید و بیش از اندازه برای تأیید شدن:تأیید طبی بیش از حد، به رفتاری مطیعانه و وابسته می انجامد و با ترس از جدایی همراه است.
    * نیاز شدید به مراقبت و حمایت:نیاز بیش از اندازه به حمایت، علامت اصلی وابستگی است. این حالت به سلطه پذیری، وابستگی و ترس از جدایی می انجامد. افراد وابسته نیاز دارند که همواره از سوی مراجع قدرت که والدین، همسر یا دوستان شان هستند، مورد مراقبت و حمایت قرار گیرند. آن ها برای برآورده کردن نیازهای خود به دیگران وابسته اند و به تنهایی قادر به انجام دادن کارهای خود نیستند.
    * مشکل در تصمیم گیری مستقلانه:افراد وابسته بدون توصیه و اطمینان بخشی فراوان دیگران، در تصمیم گیری های روزمره با مشکل مواجه هستند. آن ها از اشتباه کردن و مورد انتقاد قرار گرفتن می ترسند و از دیگران نظرخواهی می کنند.
    * ترس از قبول مسئولیت:افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته نیاز دارند که دیگران مسئولیت وظایف عمده ی زندگی آن ها را به عهده بگیرند. علت اصلی ترس افراد وابسته از عملکرد مستقلانه احساس ضعف، بی کفایتی و ترس از اشتباه و انتقاد است. آن ها از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند، به همین دلیل مسئولیت عمده ی تصمیمات زندگی خود را به دیگران می سپارند و بدین ترتیب از مسئولیت و اضطراب همراه با آن رهایی می یابند.
    * مشکل در ابراز مخالفت:آن ها به دلیل ترس از دست دادن حمایت یا تأیید دیگران، در ابراز مخالفت با دیگران مشکل دارند. ترس آن ها آن قدر شدید است که به هیچ عنوان جرئت مخالفت ندارند، حتی زمانی که حق با آن هاست، زیرا می ترسند دیگران را از خود برنجانند.
    * مشکل در انجام دادن مستقلانه ی کارها:این افراد در رسیدن به طرح ها و برنامه های شان بدون اتکا به دیگران، با مشکل مواجه هستند. علت این مسئله نیز این است که به قضاوت ها یا توانایی های خود اعتماد چندانی ندارند.
    * نیاز افراطی به حمایت دیگران:افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، برای کسب حمایت و پشتیبانی دیگران به هر کاری دست می زنند تا جایی که به انجام دادن کارهای ناخوشایند نیز تن می دهند. مشغولیت همیشگی ذهنی آن ها این است که به گونه ای رفتار کنند تا دیگران آزرده نشوند و دست از حمایت و مراقبت شان برندارند.
    * عدم تحمل تنهایی:افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته بر این باورند که خود به تنهایی قادر به مراقبت از خود نیستند، به همین دلیل در تنهایی به شدت احساس ناراحتی و درماندگی می کنند.
    * تلاش در برقراری روابط چسبنده:افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، با خاتمه یک رابطه ی صمیمانه، فوراً به جست و جوی رابطه ای دیگر برمی آیند تا آن را منبعی برای مراقبت و حمایت از خود قرار دهند.
    * مشغولیت ذهنی مداوم با طرد شدن و تنهایی:فرد وابسته ذهنش به طور مداوم به این اندیشه مشغول است که مبادا دیگران تنهایش بگذارند، تأییدش نکنند و او را دوست نداشته باشند.


    زندگی با فرد وابسته چه مشکلاتی ایجاد خواهد کرد؟
    اگر فرد در فکر برقراری روابط پایدار و زندگی با شخصی که دارای اختلال شخصیت وابسته است می باشد باید بداند این زندگی بعد از مدتی خسته کننده و رنج آور می شود رابطه ای که در ابتدا شیرین و جذاب به نظر می رسد اما به تدریج به رابطه ای محدود کننده وعذاب آور مبدل می گردد. تقاضاهای فرد وابسته روزبه روز از شما بیشتر می شود.

    افزون بر آن فرد وابسته از توان عاطفی قوی برخوردار نیست که بتواند به شما اجازه دهد تا قدری هم برای خودتان زندگی کنید. چنین رابطه ای از توازن عاطفی برخوردار نیست و نقش شما در این رابطه نقش یک والد است.
    وابستگی عاطفی فرد وابسته به شما در حد یک خردسال است و زمانی شما به این نتیجه می رسید که در حال بچه داری هستید یا همسر داری!


    انواع شخصیت وابسته کدام اند؟
    یکی از روان شناسان به نام میلون، پنج نوع مجزای اختلال شخصیت وابسته را شناسایی کرده است. در هر کدام از انواع این اختلال، علاوه بر خصوصیات اصلی اختلال شخصیت وابسته، ویژگی های خاصی بارز است که آن ها را از دیگری متمایز می کند. این انوع عبارت اند از:

    * شخصیت وابسته ی مضطرب:
    وابسته های مضطرب معمولاً مخلوطی از خصوصیات شخصیت وابسته و شخصیت اجتنابی را از خود نشان می دهند. این افراد اغلب به روابطی ادامه می دهند که تمایلات وابستگی و چسبندگی آنان را ارضا کند. آن ها تمایلی به خودمختاری و استقلال ندارند. وابسته های مضطرب تنها در صورتی احساس امنیت می کنند که به منابع قدرت بچسبند. این افراد همیشه از طرد شدن هراسان هستند و در صورت دور شدن از کسانی که به آن ها وابسته هستند، دچار اضطراب جدایی می شوند. وقتی دیگران نتوانند نیاز به امنیت آن ها را درک کنند و به آن ها اطمینان دهند که برای همیشه در کنارشان هستند، به شدت مضطرب می شوند. این اضطراب می تواند به شکل خشم نسبت به آنان، متجلی شود، البته خشمی که فروخورده می شود و به ندرت ابراز می شود. علاوه بر احساس ترس و خشم، پیش بینی مداوم وقوع اتفاقات بد، آشفتگی و بیقراری نیز در این افراد زیاد دیده می شود.

    * شخصیت وابسته ی مطیع:
    این گروه از طرد شدن می ترسند و چنین چیزی سبب می شود که نتوانند با طرف مقابل صمیمی شوند. این افراد در روابط خیلی فروتن هستند و به قیمت زیر پا گذاشتن عقاید ارزش های شان از تعارض و درگیری اجتناب می کنند. وابسته های مهربان و مطیع به اطرافیان اجازه می دهند، نقش قدرتمند و فعالی در زندگی آن ها داشته باشند تا آن جا که مسئولیت های خود را به دوش آن ها می اندازند. این افراد احساس ارزشمندی نمی کنند و تنها به روابط شان با دیگران اهمیت می دهند. وابسته های مطیع برای جلب حمایت دیگران و دوری از سرزنش و انتقاد آنان، حتی ممکن است خود را ناراحت و بیمار نشان دهند.
    این نوع وابسته ها بسیار تأیید طلب هستند. آن ها خود را از درون قبول ندارند و تنها با تأیید گرفتن از دیگران احساس ارزشمندی می کنند. نگرش آن ها نسبت به زندگی سطحی است، بسیار فداکارند، زندگی را خیلی ساده می گیرند و اغلب آماده اند تا نقش یک فرد زیردست را ایفا کنند. موافقت بیش از اندازه با دیگران از آن ها شخصیتی مطیع و سرسپرده می سازد و از آن جایی که در درون، خود را قبول ندارند، از خود احساس رضایت نیز نمی کنند و اغلب در مواجهه با مشکلات و چالش های زندگی احساس درماندگی می کنند.


    * شخصیت وابسته ی نابالغ:
    این افراد نسبت به جهان دیدگاهی کودکانه دارند و از مهارت های کمی برای سازگاری با محیط برخوردارند. بعضی از این افراد برای سازگاری با پیرامون خود انرژی زیادی صرف می کنند.
    برخی دیگر از آن ها خیلی آسان گیر هستند و هیچ آرزویی را در خود رشد نمی دهند. برخی از افراد وابسته در هیچ زمینه ای از زندگی به موفقیت نمی رسند و در همه ی زمینه ها کودک باقی می مانند. این افراد معمولاً بزرگ سالانی هستند که فعالیت های کودکانه، مانند بازی یا تفریحات کودکانه را ترجیح می دهند، و اغلب مایل هستند که با افراد کم سن و سال معاشرت کنند، آن ها از مسئولیت های بزرگ سالی گریزان هستند، از جاه طلبی امتناع می کنند و اگر اوضاع به گونه ای پیش برود که بتوانند به فعالیت های کودکانه ی خود ادامه دهند، بسیار احساس رضایت می کنند.


    * شخصیت وابسته ی غیر مؤثر:
    این افراد تمایلات اسکیزوئیدی را در کنار وابستگی نشان می دهند. آن ها انرژی کمی دارند، سریع خسته می شوند و اکثراً ساکت و در خود فرورفته هستند. برخلاف بیماران اسکیزوئید، وابسته های غیر مؤثر می توانند عواطف دیگران را بفهمند و با آن ها همدلی کنند؛ هر چند این میزان کم تر از حد طبیعی است. افرادی که دارای این نوع شخصیت هستند، در کل انگیزه ی کمی دارند و اغلب مسئولیت های زندگی را نادیده می گیرند. وابسته های غیر مؤثر به یک سلسله عقاید منفی مخرب (مانند «هر کاری بکنند، زندگی شان فرقی نخواهد کرد») پایبندند. آن ها به سرنوشت اعتقاد دارند و هر اتفاقی را به شانس و تقدیر نسبت می دهند به همین دلیل زندگی این افراد معمولاً یکنواخت است و تغییرات عمده، کم تر در آن دیده می شود. از آن جایی که انگیزه و هدفی برای زیستن ندارند، در واقع به جای زیستن به زندگی ادامه می دهند.

    * شخصیت وابسته ی ایثارگر:
    در این نوع شخصیت وابسته، ویژگی های خودآزارگری نیز دیده می شود. شخصیت های وابسته ی ایثارگر بیش تر از وابسته های مطیع، به برقراری روابط با دیگران اهمیت می دهند. این نوع شخصیت های وابسته، هویت خود را از دست می دهند و برای رسیدن به ثبات هیجانی، خود را ناچار می بینند به طور کامل با دیگران یکی شوند.
    با از دست دادن احساس هویت و استقلال، فرد خود را ناچار می بیند که به شدت مطیع و منقاد دیگران شود و به اصطلاح در دیگری ذوب می شود و مانند او فکر و رفتار می کند، به طوری که حتی ارزش های خود را زیرپا می گذارد و به ارزش های دیگری می چسبد. برای مثال عقاید دیگران را می پذیرد و عقاید خود را نفی می کند.
    زندگی وابسته های ایثارگر، حول رضایت دیگران می چرخد. و بدین ترتیب آن ها با جلب رضایت دیگران موجبات آزار خود را فراهم می آورند و با ایثار و از خودگذشتگی بیمارگونه به لذت عمیق می رسند.


    افراد وابسته نسبت به خود چه دیدگاهی دارند؟
    افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته خود را بی کفایت، بی کس و بیچاره می بینند. آن ها معتقدند در دنیایی خطرناک و یخی زندگی می کنند و قادر به مقابله با آن نیستند. آن ها خود را برای به عهده گرفتن مسئولیت ناتوان می بینند و به همین دلیل از پذیرفتن مسئولیت کناره می گیرند. این افراد از آرمان ها و آرزوهای خود می کاهند. بیمار وابسته در مواجهه با دنیایی که آن را ترسناک و بیچاره کننده می بیند، فرد یا افرادی را پیدا می کند، تا از او حمایت و مراقبت کنند. نیاز به این روابط حمایت کننده باعث می شود، بیمار مبتلا به اختلال شخصیت وابسته خود را تحت شعاع خواسته های دیگران قرار دهد. او با چاپلوسی، خوش خدمتی و فداکاری سعی می کند رضایت آن ها را جلب کند. فردیت خود را انکار می کند و تمایلات و خواسته های خود را فدای خواسته های دیگران می کند. این افراد عقاید و ارزش های دیگران را درونی می کنند و خود فاقد معیارها و ارزش های اخلاقی درونی هستند.
    آن ها تنها زمانی عاری از اضطراب هستند که مطمئن شوند، تحت حمایت دیگران قرار دارند و آن گونه هستند که دیگران می خواهند.


    افراد وابسته نسبت به دیگران چه دیدگاهی دارند؟
    افراد وابسته دیگران را در پذیرش مسئولیت ها و مشکلات زندگی از خود تواناتر می بینند. برای افراد وابسته، دیگران در ایجاد امنیت و حمایت، قوی تر و شایسته تر از خود آنان هستند. آن ها از موقعیت هایی که مستلزم مسئولیت پذیری است، دوری می کنند و کسانی که از آن ها مراقبت می کنند (مانند والدین و همسر) را بیش از اندازه بزرگ نمایی می کنند و اعتقاد دارند که آن ها واقعاً آن قدر بزرگ و قوی هستند که بتوان به آن ها تکیه کرد. این نگرش به روحیه ی کودک صفتی و وابستگی در آن ها دامن می زند.

    افراد وابسته نسبت به روابط با دیگران چه دیدگاهی دارند؟
    افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته معتقدند رابطه با افراد قوی تر برای زنده ماندن ضروری است. آنان فکر می کنند که نمی توانند عملکرد مستقلی داشته باشند و بر این باورند که برای اداره زندگی خود باید از کمک و حمایت دیگران برخوردار باشند. برای ایجاد و تداوم چنین رابطه ای، افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، حتی از ابراز مناسب خشم و ناراحتی به دیگران خودداری می کنند. آن ها بیش از اندازه مطیع هستند و برای این که در چشم دیگران خوب جلوه کنند، تن به هر درخواستی از سوی دیگران می دهند، حتی درخواست هایی که انجام دادن آن ها برای شان ناخوشایند است.

    عمده ترین مشکلات آن ها در روابط بین فردی عبارتند از:

    * احساس رنجش:این افراد از آن جایی که به دیگران وابسته هستند، از دیگران توقع زیادی دارند و به راحتی از آن ها دلخور می شوند، اما از ترس آزردگی دیگران، آن را ابراز نمی کنند.
    * بی اطمینانی به خود:این افراد فاقد اعتماد و اطمینان به خود هستند و اغلب خود را برای انجام دادن وظایف و امور شخصی توانمند و با کفایت نمی دانند.
    * انفعال:افراد وابسته از ترس آزردن دیگران و طرد شدن از سوی آنان، اغلب واکنشی عمل می کنند و کم تر خودانگیخته هستند؛ به عبارتی طوری رفتار می کنند که به مذاق دیگران خوش بیاید.
    * ترس از ابراز احساسات مثبت یا منفی:این بیماران در ابراز احساسات مثبت و منفی مشکل دارند، چون از ترس رنجاندن دیگران، سعی می کنند احساسات خود را فروخورده و آن ها را ابراز نکنند.
    * تحمل وضعیت نامناسب:این افراد ممکن است همسری بدرفتار، بی وفا یا الکلی را برای سال ها تحمل کنند زیرا از تنهایی می ترسند.
    * مشکل در عملکرد شغلی:کارکردهای شغلی این افراد اغلب مختل است، به طوری که نمی توانند مستقلانه و بدون کنترل دقیق دیگری کارهای خود را انجام دهند و اغلب به تأیید همکاران یا کارفرمای خود نیازمندند.
    * مشکل در روابط اجتماعی:روابط اجتماعی آن ها اغلب با کسانی است که می توانند به آن ها وابسته شوند. از آن جایی که این افراد جرئمتمند نیستند، در ابراز وجود، نظر دادن و مخالفت کردن با دیگران ناتوان اند و به همین دلیل زیاد مورد بدرفتاری جسمی و روانی قرار می گیرند.
    * افسردگی:در صورتی که وابسته ها از فرد یا افرادی که به آن ها وابسته اند، برای مدت زمانی دور شوند، دچار اضراب جدایی می شوند و به همین دلیل اغلب در معرض خطر افسردگی قرار دارند.

    میزان شیوع اختلال شخصیت وابسته چه قدر است؟ و چه اختلالاتی با آن همراه هستند؟
    در مطالعات مختلف شیوع انواع اختلالات شخصیتی تقریباً بین 9 تا 11 درصد جمعیت گزارش شده است.
    اختلال شخصیت وابسته در زن ها شایع تر از مردان است. این اختلال در فرزندان آخر خانواده شایع تر از فرزندان اول خانواده است. افرادی هم که در کودکی بیماری جسمی طولانی مدتی داشته اند، ممکن است بیش از بقیه مستعد این اختلال باشند. جوان ترها، دانش آموزان، دانشجویان و افراد بیکار نیز اغلب قربانی این اختلال هستند.
    صفت وابستگی یا اختلال شخصیت وابسته در بسیاری از اختلالات روان پزشکی دیده می شود؛ مانند اختلالات خلقی از جمله افسردگی، اختلالات اضطرابی، اختلالات خوردن، اختلالات انطباقی، اختلالات جسمانی کردن و سایر اختلالات شخصیت.


    چه عواملی سبب بروز اختلالات شخصیت وابسته می شود؟

    * عوامل تربیتی:
    بررسی ها نشان داده است که اختلال شخصیت وابسته ریشه در تجارب دوران کودکی دارد. در این راستا، اعتقاد بر این است که رفتار بعضی از والدین در ایجاد وابستگی در کودکان نقش دارد. آن ها با دادن پیام های آشکار و پنهان به کودک می گویند که استقلال «بد» است و در صورت مشاهده ی استقلال رأی یا رفتارهای استقلال طلبانه در کودک، او را طرد می کنند. این والدین این احساس را در کودکان ایجاد می کنند که قضاوتش نادرست است و تنها خودشان هستند که قضاوت درستی دارند و کودک باید کاملاً به نظر آن ها متکی باشد. این طرز تلقی و این شیوه ی برخورد سبب می شود که در کودکان مفاهیمی از درست و نادرست شکل نگیرد یا در صورت شکل گیری درونی نشود.

    * ژنتیک:
    صفات غالب و مغلوب شخصیتی می تواند به طور ژنتیکی به فرد ارث برسد.

    * عوامل فرهنگی:
    نقش عوامل فرهنگی نیز در این اختلال مهم به نظر می رسد، فرهنگ های خاصی در پرورش ویژگی های وابستگی، عدم جرئتمندی و خودفداسازی (به ویژه در زنان) نقش دارد. به ویژه در فرهنگ های سنتی که زنان از تصمیم گیری، اشتغال و استقلال عمل باز داشته می شوند، به همین دلیل وابستگی در زنان بیش تر از مردان دیده می شود.

    بین وابستگی و رفتارهای پرخطر چه رابطه ای وجود دارد؟
    وابستگی به عنوان یک ویژگی مخرب و اختلال شخصیت وابسته به عنوان یکی از اختلالات نسبتاً شدید روان پزشکی افراد را در معرض رفتارهای پرخطر قرار می دهد. چه بسا افرادی که جرئت «نه» گفتن نداشته اند و از ترس از دست دادن تأیید دیگری، به دام مصرف مواد مخدر، الکل و روابط بی بند و بار جنسی افتاده اند. بنابراین، وابستگی به عنوان یکی از ویژگی های مخرب می تواند، پرخطر باشد. به مثال های زیر توجه کنید:
    فاطمه دانش آموز سال سوم دبیرستان به یکی از هم کلاسی هایش به نام نگار به شدت وابسته است. نگار از این ویژگی فاطمه سوء استفاده و خواسته های خود را به او تحمیل می کند. اخیراً نگار از او درخواست کرده است که با او به یک مهمانی برود و علی رغم امتناع فاطمه از درخواست او، نگار او را برای رفتن به مهمانی تحت فشار گذاشته است. او فاطمه را به قطع رابطه ی دوستانه شان تهدید کرده و با این حساب فاطمه ناچار شده که با او به مهمانی برود. او می دانسته که نباید بدون اجازه ی والدینش به مهمانی های ناشناس برود ولی از ترس مخالفت با درخواست نگار از گفتن این موضوع به خانواده خودداری کرده، چون می ترسیده نگار را از دست بدهد. اما پس از رفتن به مهمانی فاطمه متوجه اشتباه بزرگ خود می شود زیرا در آن مهمانی افراد مشروب می نوشیدند و حشیش مصرف می کردند و فاطمه، تحت فشار نگار به ناچار حشیش مصرف می کند. از آن تاریخ به بعد فاطمه به حشیش اعتیاد پیدا کرده است.
    ***
    همان طور که می بینید افراد وابسته از مهارت «امتناع» و «نه» گفتن برخوردار نیستند. به همین دلیل، ممکن است در دام رفتارهای پرخطر بیفتند. بارداری ناخواسته، اعتیاد، تصادفات رانندگی، ابتلا به ایدز، هپاتیت و دیگر عفونت ها، در افرادی که از «نه» گفتن به دیگران ناتوان اند، زیاد دیده می شود.


    و اما درمان...


    خوشبختانه درمان اختلال شخصيتي وابسته با نتايج خوبي همراه است و اغلب نتيجه بخش مي باشد. پايه اصلي درمان بر روش هاي غيردارويي بنا شده.
    يکي از آنها درمان هاي مبتني بر بينش است که بيمار بتواند صورت هاي اوليه رفتار خود را بشناسد و با حمايت درمانگر به فردي مستقل تر، با جرأت تر و با اتکا به نفس بيشتر تبديل شود.
    طبيعي است که ايجاد اين تغييرات نياز به زمان دارد. بنابراين صبر و حوصله و بردباري کمک زيادي به پيشرفت مي کند. رفتاردرماني، جرأت آموزي، خانواده درماني و گروه درماني نيز از جمله ساير روش هاي غيردارويي هستند که به کار مي روند و در بسياري از بيماران نتايج موفقيت آميزي هم داشته اند. اگرچه از روش هاي دارويي هم براي درمان اين مشکل استفاده مي شود اما روش هاي غيردارويي، آثاري ديرپا و ماندگار بر جا مي گذارند و به اين ترتيب بيماري که تحت اين دسته از درمان ها قرار گيرد، تا سال هاي سال قادر به بهره مندي از يک زندگي طبيعي خواهد بود.

    اختلال وابستگی چگونه درمان می شود؟
    درمان اختلال شخصیت وابسته اغلب نتیجه بخش است. در صورتی که اوضاع مساعدی فراهم باشد، این بیماران از درمان استقبال می کنند. درمان ها در دو دسته ی کلی دارودرمانی و روان درمانی طبقه بندی می شوند. رفتاردرمانی، شناخت درمانی و روان درمانی بینشی نیز از جمله درمان های غیر دارویی هستند که می توانند به صورت انفرادی، گروهی یا به صورت زوج درمانی اجرا شوند.

    چه داروهایی برای بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وابسته تجویز می شود؟
    برای مقابله با برخی علایم از جمله اضطراب و افسردگی که در اختلال شخصیت وابسته شایع است، درمان دارویی توصیه می شود. داروهای ضد اضطراب و ضد افسردگی نیز برای این دسته از بیماران تجویز می شود.
    برای تجویز داروهای ضد اضطراب به بیماران وابسته باید محتاط بود. از آن جایی که علایم و نشانه های اختلال شخصیت وابسته در دراز مدت پایدار است، باید نقشه ای دقیق برای درمان تدوین شود. مصرف دراز مدت بنزودیازپین ها (مانند اگزازپام، دیازپام و...) ممکن است در بیمار نسبت به مصرف این داروها وابستگی ایجاد کند. هم چنین مصرف این داروها در برخی از بیماران، ممکن است باعث اختلال در هوشیاری شود و آن ها را در معرض خطر تصادف با ماشین و ابزارهای مکانیکی قرار دهد. به علاوه این که برخی از بیماران ممکن است بخواهند برای مقابله با هیجانات ناخوشایند خود به مصرف بیش از اندازه ای داروهای ضد اضطرابی روی آورند.


    مهارت های لازم برای بهبود اختلال شخصیت وابسته

    بیان قاطعانه ی احساسات

    افراد وابسته به دلیل ترس از طرد شدن یا تأیید نشدن، بر احساسات خود سرپوس می گذارند و از ابراز آن خودداری می ورزند. آن ها ممکن است در ابراز احساسات مثبت مانند عشق، علاقه، لذت و شادی و مشکلی نداشته باشند یا مشکل کم تری داشته باشند، در حالی که ابراز احساسات منفی اغلب برای شان دشوار است. به عبارتی در ابراز رنجش، خشم، غم و نفرت ناتوان هستند. احساسات منفی ابراز نشده روی هم انباشته می شوند و پس از مدتی به حد انفجار می رسند، به طوری که فرد وابسته ممکن است از طرف مقابل خشمگین و متنفر شود و خشم و نفرت را به شیوه های انفعالی مانند غرولند کردن، شکایت، قهر کردن و... نشان دهند. به مثال زیر توجه کنید:
    حمیرا دانشجوی رشته ی زبان انگلیسی است و در خوابگاه زندگی می کند. او دو هم اتاقی دارد که به آن ها وابسته است و همواره سعی می کند نظر آن ها را جلب کند و تأیید آن ها را به دست آورد. حمیرا از برخی رفتارها - از جمله شلخته بودن، شوخی های جلف، بی نظمی و بی مسئولیتی - آن ها شاکی است اما جرئت انتقاد ندارد چون می ترسد آن ها را برنجاند و آن ها نیز او را از خود طرد کنند. حمیرا از ترس رنجاندن اطرافیان احساسات خشم، نفرت و آزردگی خود را سرکوب می کند، به همین دلیل اغلب کسل است و سر درد دارد.
    همان طور که ملاحظه می کنید افراد وابسته در ابراز احساسات خود - به ویژه ابراز احساسات منفی - ناتوان هستند. بنابراین یکی از مهارت های کلیدی برای این بیماران بیان قاطعانه ی ابراز احساسات می باشد که نحوه بیان آن ها در زیر آمده است:
    * با طرف مقابل تماس چشمی برقرار کنید: وقتی احساسات خود را ابراز می کنید، صاف بایستید و به طرف مقابل نگاه کنید.
    * وقتی احساس خود را ابراز می کنید، مراقب تُن صدا و لحن کلام خود باشید:
    اگر حالت های چهره ای شما سرشار از خشم باشد، در آن صورت هر چه قدر هم که بخواهید آرام صحبت کنید باز هم خشم خود را منتقل می کنید. بنابراین قبل از ابراز احساسات منفی لازم است که جلو آیینه تمرین کنید و با حالت های چهره ای خود آشنا شوید.
    * برای بیان احساسات از جملاتی که با «من» شروع می شوند، استفاده کنید: این نوع جملات، برای ابراز احساسات مثبت و منفی مناسب هستند. برای مثال:
    ناراحت می شوم وقتی به قول خودت عمل نمی کنی.

    من خیلی آزرده ام.
    من خشمگین ام.
    دوستت دارم.
    توجه داشته باشید، استفاده از جملاتی که با «تو» شروع می شوند مفید نیستند، چون می توانند، باعث بروز سوءتفاهم و تنش شوند. مانند:
    تو مرا عصبانی کردی.
    تو باعث آزردگی ام شدی.
    تو مرا ناراحت کردی.
    * پس از آن که احساس خود را بیان کردید، رفتار طرف مقابل را توصیف کنید. مانند:
    به من قول دادی ولی به آن عمل نکردی.
    احساس رنجش زیادی می کنم، زیرا نسبت به نظافت اتاق بی توجهی هستی.
    ناراحت می شم وقتی می بینم بدون اجازه به وسایلم دست می زنی.
    * در ابراز احساسات منفی تنها به یک موضوع بپردازید و هم زمان چند انتقاد را با هم مطرح نکنید. برای مثال:
    ناراحت می شم وقتی که دارم صحبت می کنم، حرفم را قطع می کنی.
    وقتی در را به هم می کوبی، خیلی ناراحت می شم.
    * از بیان جملاتی که با «چرا» شروع می شوند، خودداری کنید. بهتر است به جای «چرا» از «چه طور» استفاده کنید. برای مثال:
    چرا این جا را به هم ریختی؟ (جمله ی نادرست)
    چه طور شد این جا به هم ریخته شد! (جمله ی درست)
    در صورتی که به کمک روش های بالا احساسات منفی خود را ابراز کردید اما طرف مقابل از شما آزرده شده به خودتان نگیرید؛ شما اشتباه نکردید، این طرف مقابل است که باید به حقوق شما احترام بگذارد و شما را بپذیرد. به علاوه از آن جایی که برای مدت زمانی طولانی با عادت های کهنه سر و کار داشتید، باید به دیگران فرصت دهید تا تغییرات جدید شما را بپذیرند.

    بیان قاطعانه ی انتظارات
    صحبت کردن یکی از توانایی های مهم بشر است. انسان ها به کمک صحبت کردن انتظارات خود را بیان می کنند و از احساسات خود حرف می زنند.
    * اولین نکته این است که انتظار نداشته باشید که دیگری از قبل بداند یا پیش خود حدس بزند که شما چه می خواهید. این شما هستید که باید دیگران را در جریان خواسته ها و انتظارات خود قرار دهید.
    * در بیان خواسته ها و انتظارات خود شفاف عمل کنید و خواسته های تان را مطرح کنید. برای مثال:
    انتظار دارم وقتی قول می دهی به قول خودت عمل کنی.
    دلم می خواد که...
    خواسته ام این است که...
    * هربار تنها یک خواسته یا انتظار را بیان کنید.
    * از جملاتی که با «باید» و «نباید» همراه هستند، استفاده نکنید.
    تو باید اتاق را مرتب کنی. (جمله ی نامناسب)
    بهتر است اتاق را مرتب کنی. (جمله ی مناسب)
    * وقتی طرف مقابل، انتظارات شما را برآورده کرد، از او تشکر کنید. برای مثال:
    از این که در شستن ظرف ها به من کمک کردی، متشکرم.
    * اگر طرف مقابل، درخواست شما را برآورده نکرد، آزردگی خود را ابراز کنید و در ادامه مجدداً درخواست خود را مطرح کنید. برای مثال:
    ناراحت می شوم وقتی از تو می خواهم در کارهای خانه به من کمک کنی و تو بی توجهی نشان می دهی. انتظار دارم وقتی از بچه مراقبت می کنم به من کمک کنی.

    مهارت درخواست کردن چیست و چگونه می توان از دیگران درخواست کرد؟
    فروتنی، احساس خود کم بینی و عزت نفس پایین سبب می شود که افراد وابسته به دیگران متکی باشند اما علی رغم اتکای بیش از اندازه به دیگران، قادر نیستند به دلایلی از جمله شرم، کم رویی و احساس تحقیر در مواقعی که نیاز به کمک دارند، از دیگران کمک بگیرند، چنین چیزی سبب می شود که انجام دادن برخی کارها برای شان دشوار باشد و برای انجام دادن آن ها فشار زیادی را تحمل کنند.
    افراد وابسته به دلیل عزت نفس پایین، انفعال و کم رویی از توانایی مرز گذاشتن در روابط بین فردی برخوردار نیستند و به همین دلیل بسیاری از کسانی که با آن ها سر و کار دارند به راحتی به خود اجازه می دهند که به آن ها نزدیک شوند، حریم آن ها را زیر پا بگذارند و به حقوق آن ها تجاوز کنند، در این راستا، افراد وابسته باید مهارت درخواست کردن را بیاموزند تا از طریق آن بتوانند از دیگران بخواهند به حقوق آن ها توجه بیش تری داشته باشند. برای درخواست کردن باید:
    از جملات ساده ی خبری و واژه ی «لطفاً» یا «خواهش می کنم» استفاده شود. مانند:
    لطفاً در را ببند.
    خواهش می کنم سیگارت را خاموش کن.
    * جملات منفی و سؤالی برای درخواست کردن مناسب نیستند مانند:
    در را نمی بندی؟
    در را می بندی؟
    سیگارت را خاموش می کنی؟
    * جملاتی که با «چرا» شروع می شوند برای درخواست کردن مناسب نیستند. مانند:
    چرا در را نمی بندی؟
    چرا سیگارت را خاموش نمی کنی؟
    * در مورد مسائل جدی تر مانند زمانی که کسی حقوق شما را زیر پا می گذارد، از جملات دو عبارتی استفاده و احساس خود را نیز بیان کنید. مانند:
    شما با لحن نامناسبی با من حرف می زنی و این مرا ناراحت می کند.
    ناراحت می شوم وقتی می بینم بدون اجازه وارد اتاقم می شوی.
    از این که به من قول می دهی ولی به آن عمل نمی کنی، ناراحت می شوم.
    * درخواست از دیگران برای تغییر رفتار:
    برای این کار از جملات سه عبارتی استفاده کنید. به این صورت که ابتدا رفتار طرف مقابل را توصیف کنید، سپس احساس خود را بیان کنید و آن گاه از خواسته و انتظار خود حرف بزنید. برای مثال:
    دیر کردی و من خیلی نگران شدم، انتظارم این است که وقتی دیر می کنی تلفنت خاموش نباشد.
    ناراحت می شم وقتی بدون اجازه به وسایلم دست می زنی، انتظار دارم از من اجازه بگیری.
    سپس درمانگر و بیمار با هم به ایفای نقش می پردازند و به صورت عملی بیمار با چگونگی درخواست از دیگران آشنا می شود.


    امضای ایشان



  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : اختلال شخصیت وابسته

    استفاده از شناخت درمانی در بهبود اختلال شخصیت وابسته

    شناخت درمانی چیست؟
    شناخت درمانی براساس این منطق است که بین فکر، احساس و رفتار، رابطه وجود دارد. از دیدگاه درمانگران شناختی، فکر بر هیجان و هیجان بر رفتار تأثیر می گذارد. به همین دلیل آن ها برای تغییر هیجان ها و رفتارهای غیر عادی به تغییر افکار بیماران اقدام می کنند. ابتدا به کمک یک جدول چهار ستونی از بیمار خواسته می شود که تاریخ، هیجان ها، موقعیت ها و افکارش را یادداشت کند.
    برای مثال مینا افکار منفی خود را در جدول زیر ثبت کرد که به مواردی از آن اشاره می کنیم:

    تاریخ
    موقعیت
    هیجان ها و شدت آن از 0 تا 100
    افکار
    89/1/22
    سعید به من گفت برایش چایی ببرم و من خیلی خسته بودم.
    خشم. 90
    مرا درک نمی کند. مجبورم هر کاری می گوید انجام دهم تا ناراحت نشود.
    89/1/22
    برای خرید به خواهرم زنگ زدم و او گفت فردا می تواند، همراه من بیاید ولی من خرید واجبی داشتم.
    غم. 80
    نمی توانم کارهایم را به تنهایی انجام دهم.
    89/1/23
    صبح می خواستم تنهایی به خرید بروم ولی نمی توانستم.
    ناامیدی. 70
    عرضه ی هیچ کاری را ندارم.
    89/1/23
    در جمع خانواده در مورد تاریخ عروسی خواهرم نظرخواهی می کردند همه تاریخی دادند ولی من نتوانستم تاریخی را مشخص کنم.
    احساس خلأ و بی کفایتی. 70
    همه از من بهتر عمل می کنند.
    89/1/24
    در مورد لباس برای عروسی خواهرم با سعید صحبت می کردیم
    او گفت لباس ارزان بخرم ولی من عصبانی شدم و گفتم تو همیشه برای خریدهای من پول نداری.
    خشم 80
    ترس 40
    برای من ارزش قایل نیست. و اگر من زیادی عصبانی شوم طلاقم می دهد و آن وقت بدبخت می شوم.

    چگونه می توان با افکار منفی مبارزه کرد؟
    وقتی بیمار از افکار منفی خود آگاه شد، گام بعدی ارزیابی این افکار و پاسخ منطقی به آن هاست. بیمار برای چالش با افکار منفی می تواند از چهار سؤال زیر استفاده کند:
    1. چه شواهدی از درست بودن افکارم حمایت می کنند؟ آیا واقعیت های مربوط به رویدادها یا موقعیت ها، افکارم را تأیید می کنند یا با آن ها در تناقض قرار دارند؟
    در مورد مینا، این سؤال مطرح شد که آیا می تواند برای فکر منفی خود شواهد کافی جمع آوری کند. مثلاً در مورد این فکر که «سعید برای من ارزشی قائل نیست»، چه شواهدی دارد. مینا در جدول زیر شواهد موافق و مخالف فکرش (سعید برای او ارزش قائل نیست) را به شرح زیر جمع آوری کرد:

    شواهد رد کننده ی فکر من
    هفته ی گذشته برایم گل خرید.
    شواهد تأیید کننده ی فکر من
    دیشب که با او حرف می زدم، خمیازه می کشید.
    دیروز یادش بود که هوس توت فرنگی کردم و بدون این که به او بگویم، خریده بود.
    خیلی کم از شرکتش به من زنگ می زند و حالم را می پرسد.
    تاریخ تولد و ازدواج مان را هیچ وقت فراموش نمی کند.
    از من نمی پرسد که در کارهای منزل نیاز به کمک دارم یا نه؟

    2. آیا جور دیگری می توان به اوضاع نگاه کرد؟
    به چه نحو دیگری می توان اتفاق حاضر را تفسیر کرد؟ سعی کنید نظرات دیگران را تا جایی که امکان دارد در نظر بگیرید، سپس به طور عینی بررسی کنید، کدام یک از نظرات - بیش تر از سایر موارد - احتمال دارد، درست باشد؟

    3. محاسن و معایب این شیوه تفکر من چیست؟
    فرد باید شیوه تفکر خود را ارزیابی کند و مزایا و معایب آن را بررسی کند. به عبارتی، مینا می تواند از خود بپرسد آیا طرز فکر من درباره ی این موضوع درست است؟ آیا مزایای آن از معایب آن بیشتر است یا نه؟

    4. خطاهای فکری شما کدام است؟
    شناسایی خطاهای شناختی به بیماران کمک می کند تا به تکرار شدن آن ها در جریان فکری شان توجه کنند و از اهمیت شان بکاهند.

    برای اطلاعات بیشتر به این پست مراجعه کنید: http://forum.moshaver.co/f125/%D8%AE...C%D8%AF-19675/
    امضای ایشان



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رابطه شخصیت با نوع بستنی
    توسط farokh در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 20
    آخرين نوشته: 11-02-2014, 12:28 AM
  2. زنانی با آرایش جیغ دارای اختلال شخصیت نمایشی هستند!
    توسط Artin در انجمن بیماریهای اعصاب و روان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-23-2014, 12:36 AM
  3. افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته نمی‌توانند تصمیم بگیرند
    توسط Artin در انجمن بیماریهای اعصاب و روان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-16-2014, 11:19 PM
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-02-2013, 02:32 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد