نوشته اصلی توسط
areia123
هفته پیش با پدر شوهر و مادر شوهرم یک دعوای مفصل داشتیم. اولین بار بود باهم رو در رو بحث و دعوا میکردیم.
همسرم خیلی خیلی آدم ترسو و محافظه کاریه. برای اینکه با پدر مادرش درگیر نشه همیشه اختلافات عقیده من نسبت به اونها را قایم کرده و من رو در نظر اونها جور دیگه ای نشون داده.
بعد از اون دعوا به خاطر اینکه ما در مکانی مشترکاً با اونها زندگی میکنیم من گفتم که باید خونه را جابجا کنیم.
این حرف بلای زندگی من شده و شوهرم به شدت گوشه گیر، بی حوصله، افسرده و به شدت بی مسئولیت شده.
راستش دارم جدی به طلاق فکر میکنم چون مردی که تا یک هفته نتونسته خودش را جمع کنه و هر روز بدتر میشه را نمیتونم تحمل کنم
میشه شما هم کمکم کنید؟