من واقعانمیدونم چیکارکنم؟الان سه ساله توخوابگاه زندگی میکنم.دوس پسرداشتم نزدیکه یه ساله ندارم.خونوادم فهمیده بودن.ازاونموقع همش استرس دارم.وقتی میرم خونه دلم میخوادمامانم مشکوک نشه بهم.دوس ندارم گوشیموکنترل کنه اتوخوابگاه انقددلم واسه خونمون تنگ میشه اماروزایی که توخونه ام دوس دارم زودبگذره.ده روزمیرم خونه ازالان استرس دارمونگرانم.یه مشکل جدیدی بوجودامده.دوهفته پیش پسرداییم بهم زنگیدشمارشوشناختم جواب ندادم اس دادکه شماره دخترخالمومیخوادمنم گفتم من نمیدم ازخودش بگیر.دیروزمامانم ازم پرسیدپسرداییت شمارتوداره یانه؟اولش نمیخواستم بگم چون نمیدونم شمارموازکی گرفته گفت زنگ زدجواب ندی ها.گفت دخترم توکه اینجوری نبودی ب خدامن کاری نکردم اماچون بدشانسی دارموحساس خیلی میترسم.وقتی میترسم همه تنم میلرزه واقعانمیدونم چطوربگم تابیشترراهنماییم کنید