سلام و خسته نباشید
25 سالمه و دارای مدرک کارشناسی و مجرد... شاید مشکل حادی نباشه اما ب نظر خودم خیلی وقته دچار افسردگی شدم. حس میکنم ادامه ی زندگی بی دلیله، همه چی یکنواخت و روتین پیش میره و من از این موضوع خیلی ناراحتم، حالتهای عصبی که در برخورد با دیگران بهم دست میده یا حتی احساس ضعف (گریه کردن) در برابر حرفهای دوست و آشنا (حرفهای معمولی و ساده ب دور از هر توهین و تحقیری) اونم کاملا بی دلیل و همینطوری منو بیشتر ب این مساله واقف میکنه ک نیاز ب مشاوره دارم
برای زندگی هیچ تلاشی نمیکنم نه درس و نه کار... گاهی اوقات شبها موقع خواب انقد فکری میشم که دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم و ساعتها گریه میکنم... احساس تنهایی میکنم و از تنهایی به شدت میترسم... یکی دو ماهه که خودم رو با هر زور و بلایی سرگرم خوندن ارشد کردم اما تاثیری که نداشته هیچ گاها بدترم میشم، اصلا حوصله ی خوندن ندارم و باری به هر جهت اینکارو میکنم و گاهی در حین درس خوندن متوجه میشم ساعتی هست سرم به کتابه ولی اصلا تمرکزی روش ندارم و مدام یک پاراگراف رو میخونم و متوجه هیچی نمیشم و به خودم میام و میبینم فقط خوندم و حواسم به کارم نیست...
شرایط خانوادگیمون خوبه به جز همون ترس از تنهایی که گفتم... فکرای مخرب زیاد دارم که مربوط به شرایط خواهر و برادرمه و حال بد منو تشدید میکنه...
نمیدونم باید چیکار کنم خواهش میکنم اگه امکان مشاوره حضوری یا تلفنی هست کمکم کنید