نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: روانشنــاسی شکــــست در کـار و فعـالیت

2708
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    روانشنــاسی شکــــست در کـار و فعـالیت

    یکی از بزرگترین رازهای موفقیت عمل کردن در منطقه توانایی‌هایتان اما بیرون از منطقه امن‌تان است. بااینکه ممکن است با شکستی بزرگ روبه‌رو شوید، اما امکان پیروزی بزرگ هم برایتان وجود دارد--و به همین دلیل است که ریسک و شجاعت بزرگ پیش‌زمینه آن است. در هر دو حال، درمورد توانایی‌ها، استعدادها و راهکارهایتان بهتر فهمیده و برای چالش بعدی خودتان را قوی‌تر خواهید کرد.
    برای رسیدن به بالاترین حد موفقیت، باید شکست را در آغوش بگیرید.


    شیرین‌ترین پیروزی آنی است که دشوارتر بوده باشد. آن پیروزی که عمیقاً به آن دست یابید و به خاطرش با هر آنچه که دارید بجنگید و بخواهید همه چیز را تا لحظه نزدیک شدن به موفقیت در میدان نبرد رها کنید.


    جامعه به شکست پاداش نمی‌دهد و شکست‌های زیادی را هم پیدا نمی‌کنیم که در کتاب‌های تاریخی ثبت شده باشند. استثناها آن شکست‌هایی هستند که پُلی برای موفقیت‌های آتی شده باشند. داستان توماس ادیسون هم یکی از آنهاست که یکی از مهمترین کشفیات او اختراع لامپ برق بوده است که قبل از رسیدن به نمونه موفق، ۱۰۰۰ مرتبه امتحان کرد. یک گزارشگر از ادیسون می‌پرسد، «۱۰۰۰ مرتبه شکست خوردن چه حسی دارد؟» و ادیسون اینطور پاسخ می‌دهد، «من ۱۰۰۰ بار شکست نخوردم، لامپ برق اختراعی بود که ۱۰۰۰ مرحله داشت.»


    خیلی از ما برخلاف ادیسون از شکست خوردن دوری می‌کنیم. درواقع، آنقدر درگیر این هستیم که مبادا شکست بخوریم که دیگر هدفمان پیروز شدن نیست. وقتی قدم‌های اشتباه برمی‌داریم، تفسیرشان می‌کنیم، به انتخاب خودمان آنهایی که به نظرمان اشتباه بوده را در زندگی‌مان اصلاح می‌کنیم.

    برای خیلی‌ها شکست یک کمبود به شمار می‌رود. این طرز تفکر مثل خیلی چیزهای دیگری که درمورد آنها اشتباه فکر می‌کنیم، نادرست است. اشتباه کردن نه تنها یک حقارت فکری نیست بلکه ظرفیت اشتباه کردن برای شناخت انسان الزامی است.


    بهترین معلم زندگی


    وقتی نگاه دقیق‌ترین به بزرگ‌ترین متفکران تاریخ می‌اندازیم، می‌بینیم که میل به شکست خوردن اصلاً فکر جدید یا غیرعادی نیست. از علایق آگوستین، داروین و فروید تا اسطوره‌های ورزشی و تجاری امروز، شکست ابزاری قدرتمند برای رسیدن به موفقیت است.


    شکستها بزرگ‌ترین معلمین زندگی هستند اما متاسفانه بیشتر افراد و مخصوصاً فرهنگ‌های محافظه‌کار تمایلی برای تجربه آن ندارند. درعوض آنها انتخاب می‌کنند که محافظه‌کارانه‌تر عمل کرده و هر بار همان انتخاب‌های مطمئن‌تر را دوباره و دوباره تکرار می‌کنند. آنها با این باور رفتار می‌کنند که اگر موجی ایجاد نکنند هیچ توجهی را به خودشان جلب نمی‌کنند؛ هیچکس بخاطر شکست خوردنشان سر آنها داد نمی‌زند چون هیچوقت بیشترین تلاششان را برای کاری که ممکن است شکست بخورد (یا موفق شود) به کار نمی‌گیرند.


    اما در اقتصاد دنیای امروز، بعضی سرمایه‌داران و کارآفرینان دیگر ترسی از شکست ندارند و به استقبال آن می‌روند. براساس یک مقاله جدید، شرکت‌های بسیاری گزارش موفقیت‌ها و شکست‌های کارکنان را ارزیابی می‌کنند زیرا اعتقاد دارند آنهایی که دچار شکست می‌شوند، از جنگ جان سالم به در برده و الان تجربه‌ای باارزش با خود دارند.


    مکتب فکری غالب در شرکت‌های در حال توسعه این است که موفقیت بزرگ به ریسک بزرگ وابسته است و شکست مطمئناً یک محصول ناشی از آن است. مجریان چنین سازمان‌هایی برای اشتباهاتشان به سوگ نمی‌نشینند بلکه از آن برای موفقیت‌های آینده استفاده می‌کنند.
    سریع‌ترین راه به سمت موفقیت نداشتن ترس دربرابر شکست است. رهبران و مدیران برای اینکه کارشان را درست انجام دهند، موفق شوند و شرکت‌هایشان را در عرصه رقابت نگه دارند، می‌بایست هر روز محدوده خود را بزرگتر کنند. آنها باید ایده‌ها، برنامه‌ها، سخنرانی‌ها، توصیه‌ ها، تکنولوژی، محصولات، رهبری، صورتحساب‌های خطرساز و ریسکی ارائه دهند. و همه اینها را باید بدون هیچ ترسی عرضه کنند--بدون ترس از شکست، طرد شدن یا تنبیه.


    دست یافتن به توانایی‌ها


    این مسئله برای خواسته‌های شخصی نیز صدق می‌کند، چه غلبه بر یک چالش یا مشکل خاص باشد یا رسیدن به نهایت توانایی‌های خود در همه جنبه‌های زندگی. برای اینکه بهترین خودتان باشید و غیرممکن‌ها را ممکن سازید، نباید از ترس بترسید، باید بزرگ فکر کنید و خودتان را به جلو سوق دهید.
    وقتی با این طرز فکر درمورد دیگران فکر کنیم، پیشگامان، مخترعین و مکتشفین را در ذهنتان تجسم کنید: آنها شکست را به عنوان قدمی برای رسیدن به موفقیت در آغوش می‌کشند.


    اما لازم نیست روی بند راه بروید، قله اورست را فتح کنید یا برای رسیدن به این طرز فکر نابینا را شفا دهید. وقتی پاداش موفقیتی بزرگ باشد، استقبال کردن از شکست احتمالی رمز وارد شدن به چالش‌های مختلف است، چه با شروع یک کار جدید بخواهید زندگی‌تان را از نو بسازید یا اینکه برای داشتن رابطه‌ای عمیق‌تر به خودتان اجازه اعتماد کردن به فردی دیگر را بدهید.


    برای رسیدن به هر هدف باارزش، باید ریسک کنید. توصیه‌ای که در برخورد با ریسک‌ها ارائه می‌شود ساده و سرراست است: باید تصمیم بگیرید این هدف ارزش آن ریسک را دارد یا نه. اگر دارد، دیگر نباید نگران باشید.


    البته ریسک‌هایتان باید حساب‌شده باشد؛ نباید چشم‌بسته دل به دریا بزنید و امید بهترین نتیجه را داشته باشید. رسیدن به هدف یا دست‌کم به کار گرفتن همه تلاشتان نیازمند آماده‌سازی، تمرین و دانستن مهارت‌ها و داشتن توانایی‌های لازم است.


    به دست آوردن طرز فکر بی‌باکانه


    یکی از بزرگترین رازهای موفقیت عمل کردن در منطقه توانایی‌هایتان اما بیرون از منطقه امن‌تان است. بااینکه ممکن است با شکستی بزرگ روبه‌رو شوید، اما امکان پیروزی بزرگ هم برایتان وجود دارد--و به همین دلیل است که ریسک و شجاعت بزرگ پیش‌زمینه آن است. در هر دو حال، درمورد توانایی‌ها، استعدادها و راهکارهایتان بهتر فهمیده و برای چالش بعدی خودتان را قوی‌تر خواهید کرد.


    اگر به نظرتان خطرناک می‌آید، باید بگوییم بله، ممکن است اینطور باشد. اما راه‌هایی برای راحت‌تر به دست آوردن این طرزفکر بی‌باکانه وجود دارد. اولین آن این است که آگاهانه رویکردی مثبت داشته باشید تا با هر چه هم که روبه‌رو شدید، بتوانید درس‌های آن تجربه را گرفته و به جلو رفتن پیش روید.


    این حقیقت دارد که همه ذاتاً مثبت‌اندیش نیستند اما می‌توانند در هر مقطعی از زندگی تصمیم به تغییر رویکرد خود بگیرند. خواندن درمورد شکست‌های دیگران و واکنش‌های متعاقب افراد موفق به آن و تکرار این داستان‌های تاریخی برای دیگران در این راه بسیار مفید است.


  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    پایان دادن به شکست با تفکر برتر

    افراد تنها بیشتر دچار استرس میشوند و بیشتر دچار کسالت و بیحوصلگی میشوند. روابط خود را بیشتر و بیشتر کنید. این نوع روابط علاوه بر پر کردن اوقات فراغت شما در شرایط سختی و ناراحتی نیز تکیه گاه خوبی را برای شما فراهم میکند.




    ما در دنیایی زندگی میکنیم که هر روز با موجی از اخبار ناخوشایند روبه رو میشویم؛ اما بارها در مقالات و کتابهای مختلف خواندهایم که نباید بر افکار منفی و حوادث ناگوار متمرکز شویم و باید تفکر مثبت داشته باشیم؛ شاید معترض شویم که «این همه درباره مثبت اندیشی خوانده ام ولی مشکلاتم همچنان پابرجاست یا اینکه من در کارم موفق نیستم و بارها شکست خورده ام. تفکر مثبت را هم امتحان کرده ام اما تغییری در کارم حاصل نشده، دیگر ناامید شده ام و نمیتوانم به خودم دروغ بگویم که اوضاع بد نیست و حقیقت را انکار کنم و...». ولی در حقیقت بیشتر مردم ماهیت تفکر مثبت را درک نمیکنند. تفکر مثبت شیوه ای از فکر کردن است که فرد را قادر میسازد نسبت به رفتارها، نگرش ها، احساس ها، علایق و استعدادهای خود و دیگران برداشت و تلقی مناسبی داشته باشند و با حفظ آرامش و خونسردی بهترین و عاقلانه ترین تصمیم را بگیریم.افکارمثبت، افکاری سازنده،انگیزه و انرژی بخش هستند که بر اثر تلقین، تکرار و تمرین به ذهن راه می یابد و باعث می شود ذهن و فکر مثبت شود. در این صورت کنترل فکر در اختیار ماست.افراد مثبت نگر با وجود تفکر درباره گذشته و آینده، در زمان حال زندگی می کنند و از آن چه دارند راضی و خشنود هستند . در گفتار خود از کلمات و عبارات مثبت و امید بخش استفاده می کنند و همیشه سعی می کنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و اگر در کاری موفق نشدند عامل را ابتدا در خود وسپس در شرایط بیرونی جستجو می کنند.همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می کنند، به همین دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه با ضد و نقیض گویی می شوند.اگر از آنها خواسته شود در باره موضوعی اظهار نظر کنند، با وجود تفکر در جنبه های منفی، موارد مثبت آن را بیان می کنند و موضوع را به فال نیک می گیرند به عبارت دیگر "نیمه پر لیوان را می بینند" .مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود و راهنمایی دیگران استفاده می کنند.همه چیز در نظر آنها زیبا و لذت بخش بوده و سعی می کنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند. در ارتباط های اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند(مگر خلاف آن را ببینند) و سعی می کنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند.شیوه تفکر مثبت، شکستناپذیر است و باعث میشود که بتوانیم به بسیاری از موفقیتهایی که در زندگی میخواهیم، دست یابیم. مثبتاندیشی به شما کمک میکند تا ترس خود را به شجاعت و ضعف خود را به قدرت تبدیل کنید. بهتر است موفقیت را پیش شرط ذهنی خود فرض کنید. این یکی از اصول اولیه تفکر مثبت است.مهم نیست چه کسی هستید یا چندبار شکست خوردهاید حتی اهمیتی ندارد چند سال دارید؛ زندگی همیشه میتواند موفقیتآمیز باشد. موفقیت در دسترس همه ماست؛ البته اگر از اصول اولیه تفکر مثبت و اندیشه سالم و صحیح پیروی کنیم.هیچگاه نباید گمان کنید همهچیز به آخر رسیده است، حتی زمانی که همه چیز برخلاف میل شما باشد و نتوانید به موفقیت دست یابید؛ حتی در بدترین شرایط هم راه گریزی وجود دارد.

    راهكار های عملی برای مثبت اندیشی


    - احساس شادکامی و خوشبختی. هیچ چیز مثل زندگی مثبتنگرانه نمیتواند احساس شادکامی و خوشبختی را در انسان بوجود بیاورد. انسانهایی که احساس خوشبختی میکنند افرادی هستند که کمتر با افکار و مسائل منفی سروکار دارند و اجازه نمیدهند بیش از مقدار لازم و طبیعی با مسائل منفی درگیر شوند. با نیمه پر لیوان زندگی میکنند و اتفاقات را از جانب مثبت ارزیابی میکنند. افکار روزانه آنها حول و حوش مسائل خوب دور میزند و با دیدگاهی مثبت کارها و امور زندگی خود را دنبال میکنند. آنها کمتر از نمیشود، نمیتوان و ... استفاده میکنند. مثبتبینی نیروی انسان و اراده او را در جهت رسیدن به اهداف و خواسته هایش تامین میکند.

    - معنویات نقش مهمی در شادکامی دارند. امور معنوی و پیوندهای قلبی انسان با آنها بسیار موثر هستند. این پیوندها علاوه بر کمک به انسان در جهت داشتن نگرشی مثبت به زندگی به او کمک میکنند در شرایط سخت و منفی و آزار دهنده نیز تسلط بیشتری روی مسائل داشته باشند. انسان بدون معنویات و ارتباطش با این منابع بی تکیه گاه است. در مراسم معنوی شرکت کنید، هر چند وقت به اماکن متبرکه و زیارتگاهها بروید.

    - انگیزه خود را تقویت کنید. انگیزه موتور حرکتی انسان انسان بیانگیزه راکد و کسل و بیتحرک است. با عوامل مخل انگیزه بجنگید و عواملی را که انگیزه شما را قدرتمند و قوی میسازند را تقویت کنید.

    - شبکه اجتماعی خود را وسعت دهید. داشتن روابط گسترده برای زندگی سالم و کم استرس مفید است. افراد تنها بیشتر دچار استرس میشوند و بیشتر دچار کسالت و بیحوصلگی میشوند. روابط خود را بیشتر و بیشتر کنید. این نوع روابط علاوه بر پر کردن اوقات فراغت شما در شرایط سختی و ناراحتی نیز تکیهگاه خوبی را برای شما فراهم میکند.

    - برنامه ریزی داشته باشید. بدون برنامه ریزی زندگی بهم ریخته و نامنظم است و بینظمی مخل آسایش و خوشبختی. نظمی به زندگی خود بدهید کارها و وظایف خود را مشخص کنید و هر چیز را سر جای خود قرار دهید و برای هر کاری وقتی تنظیم کنید. به این ترتیب شما در بین کارها و وظایف و مشغلههای مختلف گیر نخواهید افتاد و کمتر و کمتر دچار ناراحتی و استرس خواهید شد طبعا شادمانتر و شادابتر خواهید بود.

    - به ظاهر خود توجه کنید. ظاهر انسان ، آینهای از درون اوست. افرادی که به ظاهر آراسته خود اهمیت نمیدهند علاوه بر تاثیر منفی خود روی اطرافیان روی روحیه خود نیز تاثیر منفی دارند. به لباس ، زیبایی و جوانی خود توجه کنید. زمانی را برای حفظ زیبایی و جوانی اختصاص دهید.

    - هدفمند باشید. داشتن اهداف بیشتر برنامهها و امور زندگی انسان را تحتالشعاع قرار میدهد. راه و روش زندگی شما در راستای اهدافتان از زندگی شکل میگیرد. اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود را معین کنید. خلاقیت بیشتری به خرج بدهید و روشهای جدیدی را برای رسیدن به اهداف خود یاد بگیرید. اهداف به شما انگیزه میدهند و شیوههای خوب زندگی را برایتان ترسیم میکنند.

    - تمرین. به طور مرتب در طی روز لحظاتی توقف کنید و ببینید مشغول فکر کردن به چیزی هستید. اگر متوجه شدید که بیشتر افکار شما منفی هستند سعی کنید یک نکته مثبت در آنها پیدا کرده و فکرتان را تصحیح کنید. این قانون ساده را به یاد داشته باشید: هیچوقت به خودتان حرفی نزنید که حاضر نباشید آن حرف را به دیگران بزنید.

    - مثبت فکر کردن را تمرین کنید. هر روز! اگر بدبین هستید و افکاری منفی دارید توقع نداشته باشید که در عرض یک شب، به یک فرد مثبتنگر و خوشبین تبدیل شوید. اما با تمرین کردن گفتوگوی ذهنی شما، کمکم مثبت میشود و از حالت خودانتقادی بیرون میآید و خودپذیری جای آن را میگیرد و همینطور نسبت به جهان اطرافتان کمتر دیدگاهی بدبینانه خواهید داشت و زیباتر به نظر خواهد آمد. تمرین تفکر مثبت، دید بهتری به شما میبخشد. وقتی حالت ذهنی مثبت باشد قادرید از پس هر مسئلهای هرچه قدر هم استرس زا و ناراحت کننده باشد به نحو مۆثری برآئید. این توانائی (مثبتنگری) به سلامت جسم و روح شما کمک میکند و درهای جدیدی را به رویتان میگشاید. تمرین روزانه را به یاد داشته باشید.



    منبع: همشهری آنلاین همراه با تغییرات و اضافات/تبیان







  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    شکست در مورد رهبری، 5 درس به شما می‌آموزد

    شکست باید به شما قدرت دهد به خودتان اعتماد کنید و درنتیجه تصمیمات بهتری بگیرید؛ براساس تجارب شکست‌خورده‌تان، بهتر می‌توانید با موقعیت‌های جدید کنار بیایید.


    وقتی به حرفه و آینده‌تان فکر می‌کنید، سعی کنید کارتان و تاثیری که بر طریقه رهبری و مدیریت شما گذاشته است را به خوبی ارزیابی کنید. چه چیز شما را به رهبری قوی‌تر تبدیل می‌کند و چشم‌انداز لازم برای داشتن دیدی بهتر و کمک به دیگران برای موفقیت بیشتر را برایتان فراهم می‌آورد؟ همان دانش و خردی که در شکست‌هایتان نهفته است. قابل درک است که بیشتر آدم‌ها دوست ندارند درمورد شکست‌هایشان حرف بزنند اما همین شکست‌ها به آنها یاد می‌دهد چطور با سختی‌ها کنار بیایند؛ بعنوان مثال، برای اینکه بفهمید چرا بعضی اتفاقات در مسیر حرفه‌ایتان پیش نیامده و یا چرا برخی روابط یا فرصت‌ها دست نداده‌اند.

    شکست سرانجام از شما یک رهبر می‌سازد.

    شکست‌ قوی‌ترین منبع برای آگاهی است. به شما درمورد بقا، بازسازی خود و شرکتتان آموزش می‌دهد.

    شما می‌توانید از روی تاریخچه شکست‌های افراد، درمورد آنها آگاهی پیدا کنید. اگر واقعاً دوست دارید از فردی بیشتر بدانید، خیلی ساده از او سوال کنید: بزرگترین شکست‌هایتان چه بوده است و چطور توانستید بر آنها چیره شوید؟ اگر نتوانستند حداقل سه شکست برایتان نام ببرند، مطمئنا یا در طول زندگی خیلی به خودشان فشار نیاورده‌اند و یا برای فواید شکست ارزش قائل نیستند و درنتیجه مغرورتر از آن هستند که شکست‌هایشان را بر زبان بیاورند.

    شکست یکی از بهترین عوامل توانمندساز در زندگی است. کمی به آن فکر کنید. اگر هیچوقت در چیزی شکست نخورید، هیچوقت مجبور به اقدام برای اصلاح یا امتحان کردن راه‌های جدید برای استفاده از فرصت‌هایی که قبلاً قادر به دیدن آنها نبودید، نخواهید شد. در آخر، این کاری که شما با شکست می‌کنید است که شخصیت شما بعنوان یک رهبر را تعریف می‌کند. مثلاً آیا شکست را می‌پذیرید یا سعی می‌کنید راهی خلاق برای پوشاندن واقعیت پیدا کنید؟ آیا از خودتان می‌پرسید در طول این دوره شکست چه چیزهایی آموخته‌اید یا تقصیرها را به گردن کس دیگری می‌اندازید یا از دیگران بخاطر شکست خودتان انتقاد می‌کنید؟

    رهبری خوب مثل مدیریت خوب به این بستگی دارد که مسئولیت اعمالتان را بپذیرید. خیلی از بهترین رهبران تاریخ هم گاهی با شکست مواجه می‌شدند، مثل توماس ادیسون، بیل گیتس، والت دیزنی و خیلی‌های دیگر. توانایی آنها برای قابل‌تکیه نگه داشتن خود باعث بقایشان شده و از آنها رهبران بهتری ساخت.

    در زیر به ۵ درسی که می‌توانید از شکست بگیرید اشاره می‌کنیم که کمک می‌کند رهبران بهتری شوید.

    ۱. با شکستتان روبه‌رو شده و از آن درس بگیرید.

    به جای فرار کردن از شکستتان یا مخفی کردن آن، برای فکر کردن به آن موقعیت زمان بگذارید. هر چه زودتر با آن موضوع روبه‌رو شده و ارزیابی کنید که چه کارهایی را می‌توانستید بهتر انجام دهید و درس‌هایی که می‌توانید از آن شکستتان بگیرید را مشخص کنید.

    اگر افراد دیگری هم در شکست شما دخیل بوده‌اند (چه مستقیم و چه غیرمستقیم)، از آنها بپرسید به شما فیدبک بدهند و فرصت‌هایی که می‌توانید از آن به دست آورید را برایتان مشخص کنند. خیلی زود برنامه‌ای جدید بریزید تا از درس‌هایی که گرفته‌اید استفاده کنید.

    ۲. تیم‌تان را تشکیل دهید و بیزنس‌تان را بهتر کنید.

    شکست‌ها باعث می‌شود به دنبال راه‌هایی باشید که سیستم‌تان را کارآمدتر کند. برای این منظور باید تیم‌تان را قوی‌تر و یکپارچه‌تر کنید. شکست به شما یاد می‌دهد به چه کسی می‌توانید اعتماد کنید و به چه کسی نمی‌توانید. شکست دیدگاهی واقعی از کسانی که واقعاً پشتتان هستند به شما خواهد داد.

    ۳. به خودتان اعتماد کنید و تصمیمات بیشتری بگیرید.

    اجازه بدهید شکست قوی‌تر و عاقل‌ترتان کند. با این رویکرد وقتی می‌خواهید به سراغ تجارب جدید بروید، دیگر ترسی نخواهید داشت. شکست باید به شما قدرت دهد به خودتان اعتماد کنید و درنتیجه تصمیمات بهتری بگیرید؛ براساس تجارب شکست‌خورده‌تان، بهتر می‌توانید با موقعیت‌های جدید کنار بیایید.

    ممکن است قابل درک نباشد اما وقتی بفهمید چرا شکست خوردید ممکن است متوجه شوید که آنقدرها هم از موفقیت دور نبوده‌اید. به‌عبارت دیگر، حالا که برای فکر کردن به اینکه چه کاری باید می‌کردید که از شکست جلوگیری می‌شد، وقت گذاشته‌اید، در موقعیت قدرتی قرار می‌گیرید که به شما این امکان را می‌دهد به غرایز خود اعتماد کنید. همچنین به شما اجازه می‌دهد در ارتباطاتتان از منابع بیشتری استفاده کنید. کم‌کم فرصت‌ها را با وضوح و تمرکز بیشتری را خواهید دید.

    خیلی‌ها وقتی با اختلالاتی که شکست ایجاد می‌کند روبه‌رو می‌شوند خیلی زود دست کشیده و ناامید می‌شوند. اگر به خودتان اجازه دهید که در زمان سختی‌ها به درستی مدیریت کنید، شکست می‌تواند به شما امید دهد.

    ۴. شانس دوم در اطراف شماست.

    شکست آخر زندگی نیست. فقط یک علامت هشدار و بیدارباش برای فرصت بعدی است. یادتان باشد، فرصت مادر موفقیت است. هیچوقت نباید فراموش کنید که فرصت‌های دوم در انتظار شما هستند. با این دید، شکست به شما این امکان را می‌دهد که فرصت‌ها را با دید بازتر ببینید. حال می‌توانید فرصت‌هایی که در پیرامونتان وجود دارد را تشخیص دهید.

    بعد از هر شکستی یک فرصت جدید پیش می‌آید. هیچوقت این را فراموش نکنید. اینکه شما این فرصت جدید را چطور ارزیابی کنید، به شما برای غلبه بر سختی‌ها کمک می‌کند.

    ۵. قدردان مسئولیت‌های رهبری‌تان باشید.

    شکست چشمان شما را برای دیدن مسئولیت‌هایتان بعنوان یک رهبر باز می‌کند. باعث می‌شود به وظایفتان، تاثیرتان روی دیگران و کارتان به طور کل فکر کنید. باعث می‌شود بخواهید با پیدا کردن راه‌های جدید و خلاقانه برای ارتقای مهارت‌هایتان، رهبری بانفوذتر باشید.
    وقتی می‌خواهید برای هفته‌تان برنامه‌ریزی کنید، نسبت به مسئولیت‌هایتان هوشیارتر باشید و با کمک نکات ۴-۱ برای استفاده از هر فرصت تلاش کنید.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    تفاوت های آدم های موفق با شکست خورده

    شاید خودتان هم در زندگی با افراد باهوشی روبه رو شده باشید که درس و ادامه تحصیل را رها کرده اند و هیچ کسب و کار درستی هم برای خود ندارند. و درست برعکس، افرادی که تصور می کنیم خیلی باهوش نیستند مدارج بالای تحصیلی را طی می کنند و کار و کاسبی خوبی هم برای خود راه اندازی می کنند.







    آی‌کیو یا همان ضریب هوشی برای موفقیت در زندگی کافی نیست. مخصوصا در بحث آموزش نمی توان گفت که این آدم های باهوش هستند که همیشه موفق می شوند. به هیچ وجه این طور نیست.
    شاید خودتان هم در زندگی با افراد باهوشی روبه رو شده باشید که درس و ادامه تحصیل را رها کرده اند و هیچ کسب و کار درستی هم برای خود ندارند. و درست برعکس، افرادی که تصور می کنیم خیلی باهوش نیستند مدارج بالای تحصیلی را طی می کنند و کار و کاسبی خوبی هم برای خود راه اندازی می کنند.
    چه چیزی این تفاوت را به وجود می آورد؟
    • کنجکاوی
    • اشتیاق
    • رابطه با دیگران
    • اعتدال

    کنجکاوی
    کنجکاوی که کاملا معلوم است، یعنی اشتیاق فراوان برای دانستن و کشف مسایل جدید. این حس به دو روش به موفقیت افراد کمک می کند. اول اینکه به انسان ها کمک می کند تا درک بهتری از قدرت ها و انرژی درونی خود داشته باشند و همچنین بتوانند موقعیت ها را به خوبی تشخیص دهند و از همه استعدادهای درونی خود بهره بگیرند.
    دوم اینکه، کنجکاوی به انسان کمک می کند تا روشی متفاوت در زندگی پیش بگیرید و تغییرات عمده ای در آن ایجاد کند و مثلا از فقر به ثروت، یا از کسالت به هیجان برسد. این مساله را می توان با نگاهی به زندگی ارسطو اونانیس به خوبی اثبات کرد.

    هنگامی که او در سال 1992 از ازمیر کنونی به آرژانتین نقل مکان کرد، زندگی اش در مرحله نابودی بود. او تفاوت بین زندگی ثروتمندانه و فقیرانه را به خوبی می دانست. جنگ، همه خانه، زندگی، شغل خانوادگی و آزادی او را از بین برده بود.
    آرژانتین بهترین محل برای فرار از فقر و رسیدن دوباره به ثروت از دست رفته بود. البته مسیری که برای پیشرفت در نظر گرفته بود چندان هم صاف نبود. او با کنجکاوی خود از اپراتوری تلفن با یاد گرفتن زبان جدید به یکی از بزرگ ترین تاجران دنیا تبدیل شد.

    اشتیاق
    اشتیاق را در ابعاد وسیع تر، می توان «غریضه» یا «عشق» تفسیر کرد. حس هایی که به انسان کمک می کنند تا همه انرژی و توان درونی خود را در یکجا جمع کنیم و از آن برای رسیدن به خواسته های خود بهره بگیریم. هنری فورد، موسس کمپانی فورد موتور، علاقه و اشتیاق فراوانی به ماشین داشت.
    جورج ایستمن، موسس کمپانی ایستمن کداک نیز علاقه وافری به دوربین و عکاسی داشت. بیل گیتس، موسس مایکروسافت نیز عشق فراوانی به کامپیوتر داشته است. در آخر نیز باید به استیو جابز اشاره کرد که به سخت افزار، نرم افزار و دیگر مسایل کامپیوتری علاقه وافری داشت.
    علاقه داشتن به کاری که می خواهیم آن را دنبال کنیم، نیروی بیشتری برای رسیدن به هدف به انسان می دهد. با علاقه می توان روی امور و پیشرفت مسایل کنترل بهتری داشت و با دیگران نیز ارتباط بهتری برقرار کرد.
    همان طور که افلاطون در سمپوزیوم خود گفته است: «عشق»، وقتی آن را به طور کامل استفاده می کنید، قدرت بسیار زیادی دارد. این «عشق» است که ذات آن در فعالیت های خوب تفسیر می شود و می توان آن را منبع همه خوشحالی ها و خوشبختی های انسان دانست.
    عشق قدرت بسیاری دارد، باعث می شود تا با دیگران همکاری کنیم یا دوست باشیم.

    ایجاد رابطه
    ایجاد رابطه باعث توسعه دوستی و همکاری می شود و به ما کمک می کند تا اهداف خود را تعقیب کنیم. همچنین باعث افزایش دانش و کاردانی و حمایت عاطفی می شود. در مدرسه، دوستان می توانند با حمایت عاطفی، در انجام کنفرانس ها، به پایان رساندن پروژه ها، انجام تکالیف و امتحانات یکدیگر را کمک کنند. زوج ها می توانند با دادن اطلاعات و دانش لازم در مورد مسایل پیچیده و پروژه های سنگین یکدیگر را حمایت کنند.
    در محل کار، دوستان با ایجاد حمایت عاطفی و روانی باعث می شوند تا استرس، هیجان های منفی حاصل از شکایات مشتری ها از بین بروند یا در انجام پروژه های کاری به هم کمک می کنند. به طور کلی دوستی و رابطه داشتن با افراد به موفقیت بیشتر افراد کمک شایانی می کند.
    والدین می توانند مهارت و کاردانی لازم را به فرزندان خود آموزش دهند. معجزه دوستی و همکاری های مناسب را در بسیاری از مشاغل موفق دنیا می توان دید. به طور مثال، باید به موسسان شرکت HP – بیل هولت و دیو پاکارد -، موسسان گوگل – سرگئی برین و لری پیج - و موسسان مایکروسافت – بیل گیتس و پاول آلن اشاره کرد.

    تعادل
    کاملا معلوم است، تعادل یعنی افراط نکردن در انجام کارها. آزمندی و زیاده خواهی در زندگی باعث نابودی یک شغل می شود و می تواند منشا بسیاری از بدبختی ها و ناراحتی در زندگی باشد. تعادل در زندگی کلید موفقیت های زندگی است.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ارتبـاط سـایز آلت تنــاسلی با رضـایت جنسی همســر
    توسط *P s y C h e* در انجمن آموزش ها و مهارت ها
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 01-21-2014, 05:19 PM
  2. درخواست معرفی کتاب روانشناسی
    توسط a.m.m در انجمن روانشناسی عمومی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 10-08-2013, 10:32 PM
  3. علیت باوری در روان شناسی علمی
    توسط R e z a در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-13-2013, 02:10 AM
  4. مدیریت جنسی
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی جنسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-23-2013, 09:33 PM
  5. روانشنــاسی خشـم و عصــبـانیت
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 08-11-2013, 10:37 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد