اضطراب شدید و وسواس

[poke1024]

سلام
پسری ۲۷ ساله هستم. از کودکی وسواس داشتم. پای خودم رو روی خطوط نمیذاشتم، بعضی چیزها رو می شمردم و...
الان این موارد کم تر شده ولی هنوز نمی تونم حتی یک لباس برای خودم انتخاب کنم. اگه هم انتخاب کنم مرتب اظطراب دارم که شاید انتخابم درست نبوده.
علاوه بر این با مطالعه هم مشکل دارم. بعد از مدت کوتاهی خواندن این رو میگذارم کنار. تا جایی که الآن حتی نمی تونم به مطالعه فکر کنم.
مرتب هر کاری رو عقب ميندازم. نمی تونم اساتید دانشگاه با دوستان رو ببینم. از همه دوری می کنم. حتی یک ایمیل ساده رو شده چند ماه طول کشید و آخرش نفرستادم
ترم قبل همه واحد ها رو افتادم.و چیزی نمونده اخراج بشم. برای همین بالاخره رفتم پیش مشاور روانشناس.

ایشان گفتند اختلال اضطراب دارم که شدیدا ارثیه(اینجا بود که فهمیدم چرا پدرم و برادرم اینطورین ! ). و چون خیلی دیر مراجعه کردم شدید شده. اول باید self management خودم رو قوی کنم و بعد آسیب هایی که در این سال ها به وجود آورده برطرف کنیم.
فعلا باید تا دو سه هفته برای هر روز ۷-۸ کار رو با ساعتش مشخص کنم و حتما در اون ساعت انجام بدم که self management من تقویت بشه و بعد مراجعه کنم برای اصلاح عادات غلط.

حالا چند سوال دارم:

۱ . یک هفته هست که قراره به این برنامه عمل کنم ولی هنوز نوشتن برنامه و هم اجرای اون رو درست انجام ندادم. ممکنه مشکل از کجا باشه؟ باید کارای آسون تر انتخاب کنم؟

۲.برای برادر کوچیک که رفته بودیم برای مشاوره، اون مشاور روانشناس دیگه ای به من معرفی کرد و گفت تخصص ایشون اضطراب و وسواس هست.
به نظر شما اگه به ایشون مراجعه کنم ممکنه بیشتر بهم کمک کنند یا دو مشاور داشتن درمان رو دچار مشکل می کنه؟

متشکرم

[Moshaver]

سلام
به مشاور خوش اومدين
در رابطه با سؤال اولتون بايد بگم كه اينكه يه هفته است قراره به تكليفتون عمل كنيد ولى هنوز موفق نشدين، همين برميگرده به مشكلتون و علتش ميتونه همون وسواستون باشه، ولى چون من دقيقا از تكاليفى كه به شما دادن و از روند جلسه درمانتون اطلاع ندارم دقيقا نميتونم اظهارنظر كنم
اما نكته قابل توجه و مهمى كه لازم ميدونم يادآورى كنم اينه كه تنها چيزى كه ميتونه به شما در درمانتون به شما كمك كنه همين تكاليفه كه از طرف درمانگر به شما داده ميشه، هرچند شايد اين تكاليف در نگاه اول بى ارزش به چشم بيان ولى درحقيقت روند بهبودى شما از مسير انجام اين تكاليف و همكارى متقابل شما ميگذره

و اما درباره سؤال دومتون بايد بگم كه بهترين كار اينه كه شما به همين روانشناسى كه در حال حاضر درمانتون رو باهاشون شروع كردين اعتماد كرده و درمان رو تا انتها پيگيرى كنيد و درصورتيكه درمان ايشون نتيجه اى براتون در پى نداشت به روانشناس ديگرى مراجعه كنيد
چرا كه مراجعه همزمان به دو نفر براى درمان نه تنها به درمان موفقيت آميزى منجر نميشود بلكه شما رو سردرگم نيز خواهد كرد و چه بسا مشكل شما رو تشديد كنه
بنابراين درصورتيكه اراده تون رو بر درمان مشكلتون قرار دادين(كه قطعا هم همينطوره) پس به درمانگرتون اعتماد كنيد و توى اين مسير همكاريهاى لازم رو براى پيشرفت سريعتر و موفقيت در درمان با ايشون بكنيد
موفق باشيد

[maryam]

سلام
...حالا که میدونی مشکلت چیه......نیاز به تغییر دکتر نیس!
و اینکه کاراتونون به تاخیر افتاده ...شاید چون در حد توانتوون وقت و انرژی نذاشتید....
هیچکی اندازه خودتون نمیتونه کمک کنه...
شاد باشید....

[poke1024]

سلام
الان چندماهه از اون ماجرا میگذره
اومدم سراغ مشاور های دانشگاه. ولی هر دفعه به دلیل عجیبی کارم عقب میفته
راستش خیلی خسته شدم
هفته دیگه امتحان دارم و اگه بیفتم اخراج میشم
پروپوزال رو هم ننوشتم. همه کارام عقب افتاده
مادرم اینقدر به خاطر کاری من جوش زده که مریض شده.
فکر می کنم هیچ وقت نمی تونم درست بشم. هر روز بیشتر بقیه رو ناراحت می کنم. همه از من توقع دارن ولی من نمی تونم انجامشان بدم
نمی تونم دانشگاه رو ترک کنم چون مادرم ممکنه از غصه دق کنه.
از طرفی هیچ وقت هم نمی تونم ازدواج کنم و بچه داشته باشم. چون فقط باعث بد بختی اونا میشم. همون بهتر که نباشم.

الآن بیشتر از هر چیزی دوست دارم یه بیماری لاعلاج بگیرم و زود تر بمیرم.
از دو روز قبل آب و غذا نخوردم. دوست دارم امشب بخوابم و بمیرم. خوندم آدم بدون آب ۴ تا ۷ روز بیشتر دووم نمياره.

این رو نوشتم چون نمی تونم به کسی بگم. کسی رو ندارم که منو بفهمه
من با همه فرق دارم...

Sent from my HTC One V using Tapatalk

[باران باران]

سلام دوست عزیز
شما اول باید سلامت داشته باشید تا بتونید به امتحان و درس فکر کنید خواهش میکنم اول تمرکزتونو روی سلامتیتون بگذارید اگر اتفاق ناراحت کننده ای براتون بیفته مادرتون بیشتر ناراحت میشن تا اینکه اخراج شین . فوقش یکبار دیگه کنکور شرکت میکنید ولی سلامتیتون چی ؟ درحال حاضر تحت نظر دکتر هستین ؟

Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk

[poke1024]

چهارشنبه رفتم مرکز مشاوره دانشگاه. کلی صحبت کردم. کسی اونجا بود که واقعا می خواست همه حرف های من رو بشنوه. کسی که می تونست چیزهایی رو بهم نشان بده که نمی تونستم ببینم. من خودم هم هفته برم پیشش.
با اینکه هنوز خیلی دوست دارم بمیرم... ناراحت هم نیستم. حتی با فکر کردن به این که ممکنه امشب بخوابم و دیگه بیدار نشم، خیلی ذوق می کنم. ولی تصمیم گرفتم یه کارایی بکنم و فعلا زندگی کنم و ببینم چی پیش میاد.
یکم سبک تر شدم

و هنوز فکر می کنم شبیه هیچ کس نیستم.

[باران باران]

چهارشنبه رفتم مرکز مشاوره دانشگاه. کلی صحبت کردم. کسی اونجا بود که واقعا می خواست همه حرف های من رو بشنوه. کسی که می تونست چیزهایی رو بهم نشان بده که نمی تونستم ببینم. من خودم هم هفته برم پیشش.
با اینکه هنوز خیلی دوست دارم بمیرم... ناراحت هم نیستم. حتی با فکر کردن به این که ممکنه امشب بخوابم و دیگه بیدار نشم، خیلی ذوق می کنم. ولی تصمیم گرفتم یه کارایی بکنم و فعلا زندگی کنم و ببینم چی پیش میاد.
یکم سبک تر شدم

و هنوز فکر می کنم شبیه هیچ کس نیستم.

عزیزم اگر همیشه پیگیر احوالات روحیت باشی هر روز بهتر از قبل میشی من درک میکنم به ما یاد دادن چطور نیاز جسمانی روبرطرف کنیم اما هرگز یاد نگرفتیم به روانمون هم توجه کنیم یادتون باشه فکر مسموم نکنین همونطورکه غذای مسموم جسم رو بیمار میکنه افکار مسموم و بدبینی هم روح رو بیمار میکنه. کتاب کنترل ذهن از خوزه سیلوا هم کتاب خوبیست پیشنهاد میکنم بخونی پی دی افش هم هست.
امیدوارم موفق شی.

Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk