با سلام من امروز عضو شدم امیدورام بتونید به من کمک کنید
من 29 ساله وهمسرم30ساله هر دو کارمندیم و بچه های نداریم
من سال 82 با شوهرم دانشگاه همکلاس بودیم وبا هم رابطه داشتیم اما این رابطه در حد حرف زدن تلفنی یا در مسیر دانشگاه بود وتقریبا خانواده ها در جریان بودن سال 87عقد وسال88 ازدواج کردیم
عشق و زندگی منو شوهرم همجا ورد زبون بوده وهست چند سال اول زندگی مثل تمام زندگیها اختلاف نظرای جزیی داشتیم اما یه مسله رو از اول داشتیم کسی نباید هیچ مشکلی رو بیرون ببره وحتی با قهرم با هم حرف میزدیم و مشکل رو حل میکردیم یعنی همه فکر میکنن ما حتی یه بار تو این 6سال قهرم نکردیم تا اینکه سال سوم ازدواجم حس کردم با همکارش ارتباط داره وکلی حرف و دعوا تا اینکه قسم خورد فقط در حد حرف زدن عادی با هم سر کار و تلفن حرف میزدن وحتی از اون خانوم خواسته که با من دوست باشه من تو شهر شوهرم غریبم ودوستی ندارم و همین بوده قضیه دیگه تموم شد اما بعضی موقع ها حس میکردم کسی اومده داخل خونه که میگفت کلید دست دوستمه احتمالا با دوست دخترش اومده خونه وبازم قسم خورد دیگه کلید رو دست کسی نده وشوهرم محل کارش عوض شده اینجا هم یه خانوم مجرد همکارش بود که چند سالی از شوهرم بزرگتر ه وشوهرم تعریف کرد که بایکی از مردای متاهل اونجا رابطه داشته و حس کردم بعد مدتی که رابطه ای با شوهرم داره خیلی شک کرده بودم چند بار غیر مستقیم پرسیدم اما شوهرم هر بار گفت عاشق منو زندگیمونه و در حال اقدام واسه بچه بودیم تا اینکه یه روز بعد از اداره رفتم خونه مادر شوهرم وبه شوهرم گفتم و اونم گفت منم غروب میام همونجا بعدازظهر چون یه وسیله احتیاج داشتم برگشتم خونه ودیدم شوهرم با اون خانومه خونه ان شوهرم فقط میگفت یه فرصت میخوام واون خانومه همش میگفت ببخش و غلط کردم ابرومو نبر....خلاصه من بخشیدم حتی شوهرم گفت بریم محضر حق طلاق سند خونه وماشین رو هم به نامت بزنمالان بعد 50روز حس میکنم هنوز اون رابطه ادامه داره یک روز قبل اینکه من بفهمم دوست شوهرم که همکار منه وبا اینکه مجرده خیلی با هم رفت وامد داریم گفت حواست به زندگیت باشه شوهرت با فلانی رابطه داره حالا بعد اون شوهرم خیلی وقتها گریه یکنه ومیگه حلالم کن وببخشم ....اشتباه کردم محاله دیگه تکرار کنم و قسمم میده یه روز نخوای تلافی کنی و تو هم همین بلا رو سرم بیاری که من میمیرم و...بعد از دوست شوهرم هر وقت میپرسم میگه تموم نشده وهنوز در ارتباطن واقعا نمیدونم چکار کنم شوهرمم بعضی وقتها کارای مشکوک میکنه
نمیدونم به حرفش اطمینان کنم یا نه همین دوست شوهرم میگه قدیمم چند بار دیگه دختر اورده خونه و تو نفمیدی اما توبه کرده اما الان دوباره اینجوری شده واقعا نمیدونم چکار کنم
از یه طرف خانواده اش فوق العاده انسانهای خوبین و سرشناس و مقید دوست ندارم ابروشو ببرم وبه اونا چیزی بگم چون مطمئنن برخورد بدی باهاش میکنن ما هرد به خانواده های هم خیلی احترام میزاریم یعنی هیچ مشکلی تو سایر مسائل زندگی نداری