سلام
3ساله ازدواج کردم فقط و فقط به اصرار خانواده کاملا سنتی بود. آخه اون زمان هنوز درسم تموم نشده بود و طرف مقابل هم دانشجو
من فوق لیسانس طرف مقابل فوق دیپلم. هزار تا برنامه داشتم که یکیش ازدواج با دختری تحصیل کرده هم سطح خودم بودم. طرف مقابل تو عقد زد زیر همه چی و درسو رها کرد و دست من موند تو حنا منم که داشتم خودمو واسه دکتری آماده میکردم کلا دیگه بیخیال شدم و الانم زدم به کار آزاد و کلا داشته هام همه از دستم رفت نتونستم با خودم کنار بیام که زنم دیپلمه باشه درضمن خانواده طرف مقابل هم هنوزم خیلی قیافه میگیرن با اینکه مثلا خیلی به تحصیلات اهمیت میدن اما طرف خودشون توزرد شد.
تو عقد هم کلی دخالت کردن و باعث ناراحتی شدن بارها خواستم جدا بشم اما خانواده ما که به شدت سنتی هستن مانع شدن. منم که به کلی از درس خوندم و پیشرفت و کار خسته شدم.حسابداری خوندم.اما خانممو دوست دارم و صرف داشتن مدرک حساس شدم
من چکار میتونم بکنم. قبلا روز به روز داشتم پیشرفت میکردم الانم باید هم تو کار هم تو درس جلوتر بودم اما از وقتی که درسو گذاشت کنار و سوابق تحصیلی رو دیدم شوکه شدم. نقاب به صورت داشتن الانم دل خوشی ندارم که برم خونه خانوادشون چون حقایق رو از من کتمان کردم. روزهای اول هم به دلیل اینکه پدرش جانباز اعصاب هست کلی به زن و بچه ها جلوی فامیل ناسزا گفت که دیگه دامادشون شدم بودم خیلی مناسفم بابت اینکه کلا کلاس میزاشتن و خانواده من ساده به اشتباه با زندگی من بازی کرد.خودم رو قربانی تصمیم خانواده کردم. دوست ندارم هیچ فرزندی هم بیارم چون هیچ احساس مثبتی نداره و سهم من از این ازدواج شده درجازدن.حرکت کردن در مسیر افقی و 24 ساعته هم درگیری ذهنی شدید دارم که باید این میشدم و... الان چکار میشه کرد.
با تشکر