جوانان چگونه از داشتههايشان استفاده كنند؟
این را ما نمیگوییم، آنها که چهار کلاس بیشتر از ما سواد دارند و از علوم مواد و اینجور چیزها سردر میآورند میگویند. میگویند که از هر یک تن گوشی موبایل میشود 200 گرم طلا و کلی نقره و سرب و جیوه به دست آورد.
معدنچیها با کلی زحمت، دل زمین را میشکافند و تازه میتوانند از هر تن سنگ معدن فقط سه گرم طلا به دست بیاورند، آن وقت توی جیب ملت یک معدن طلاست که خیلی وقتها یا آنتن نمیدهد و یا اینکه یک طرفه است!
ای جماعت چه خوابیدهاید که ما هر سال کلی طلا را روانه سطل زباله میکنیم و آنوقت بازهم میگوییم که طلا گران است و فلان است و بهمان...
البته ما از همان پارسال که دکتر محترمي این حرفها را زد، افتادیم دنبال آنکه این طلاها را زنده کنیم تا بلکه آب باریکهای باشد در کنار جوی خروشان حقوق زندگيمان!
افتاده بودیم دنبال اینکه ببینیم، این همه گوشی موبایلی که هر روز خرید و فروش میشود، سر از کجا در میآورد. پاشنه در تک تک مغازههای پاساژ موبايلفروشي را در آوردیم تا بلکه یک نفر را پیدا کنیم که حداقل به شکل قاچاقی هم که شده گوشی دست دوم و داغون جماعت را بخرد و فوت و فن کیمیاگری تبدیل دو شركت خارجي سازنده را به طلا بداند.
اما دریغ از یک نفر که حتی حرف ما را باور کند. بعضیها خندیدند و بعضیها کم مانده بود ما را به جرم تشویش اذهان عمومی پاساژ تحویل مقامات قضایی بدهند.
از آنهایی که موبایل خرید و فروش میکردند که چیزی دستگیرمان نشد، ناچار به سراغ آنهایی رفتیم که تعمیرکار بودند:
- آقا، ما یه موبایل داغون داریم، چی کار کنیم؟
چی هست؟
- نوکیا 3310.
- تو اصلا روت میشه بگی گوشی موبایل دارم؟!
سرخورده و خسته وارد مغازه کناری شدیم:
- آقا گوشی دسته دوم میخری؟
نه فقط تعمیر میکنیم.
مغازه بعدی:
- آقا ما یه گوشی دست دوم داریم، شما میخرید؟
عموجان روی شیشه مغازه رو بخون، اینجا فلافل فروشیه!
تا اینکه بالاخره آقای مهربانی جواب ما را داد: «ما موبایلهای دستدومی را که تو بورس باشند میخریم. اگر قابل تعمیر باشند، آنها را تعمیر میکنیم و با قیمت پایینتر میفروشیم. اما اگر قابل تعمیر نباشند، آنها را اوراق میکنیم و قطعاتشان را میفروشیم.»
از او پرسیدیم با بقیه قطعات موبایلهای اوراقی چه کار میکنید و آن آقای مهربان با چشم، جواب سؤال ما را به سطل زباله دهن گشاد بزرگی حواله کرد که از ته مانده اشکنه ناهار ظهر گرفته تا بورد اوراقی گوشی آیفون 800 هزار تومانی در آن حضور داشت.
حتما همه از طریق تلویزیون و رسانههای آموزنده دیگر میدانند که سطلهای زباله چه دهان گشاد باشند و چه مدلهای دیگری داشته باشند، باید ساعت 9 شب (به ساعت جدید!) جلوی در قرار بگیرند و ماموران شهرداری محتویات آنها را سوار بر ماشین میکنند تا در «سایت دفن زباله کهریزک» آرام بگیرند.
آن آقای مهربان از ما بیشتر میدانست. خودش به ما گفت که این وسایل اوراقی، طلا و نقره و مس و جیوه دارند و میتوان از آنها کلی پول درآورد. میگفت: «قبلا بنده خدایی بود که اینها را از ما میگرفت. ما هم دلمان برایش میسوخت و قطعههای درب و داغان را به او میدادیم. یک بار از او پرسیدیم با اینها چه کار میکنی و گفت که از اینها نقره بیرون میکشیم. الان یکی دو سالی است که دیگر پیدایش نمیشود. غلط نکنم آنقدر پولدار شده که حالا خودش گوشی موبایل وارد میکند!»
جالب بود. «زباله دزدها» و «زباله جمع کنها» زودتر از شهرداری و دولت دست به کار شدهاند. معلوم نیست آنها از کجا فهمیدهاند که چطور میتوانند از باتری ساعت و موبایل و زبالههای الکترونیک میتوان طلا و نقره به دست آورد. ما که سر در نیاوردیم!
اما اینترنت به دادمان رسید تا از یک چیز خیلی خوب سر در بیاوریم. آن هم آلودگیهایی بود که بهخاطر دفنشدن زبالههای الکترونیک در خاک به وجود میآمد.
آن گوشیهایی که خیلیها دوست دارند زود به زود عوضش کنند، بعد از اینکه فرسوده شدند سر از سایت دفن زباله در میآوردند. در باتری و بوردهای آنها جیوه، کادمیوم، سرب و کلی مواد شیمیایی وجود دارد که همگی برای سلامت آدمهای موبایل دوست ضرر دارد. بعد از اینکه لاشه وسایل الکترونیک در خاک دفن میشوند، این مواد وارد خاک میشوند و هم خاک را آلوده میکنند و هم آبهای زیر زمینی را. حتی گرمای نور خورشید آنها را بخار میکند و هوا نیز آلوده میشود.
جیوه، همان فلزی است که در خیلی از دماسنجها استفاده میشود. فلزی سنگین که در دمای عادی مایع است و با کمی گرما بخار میشود. دکترها میگویند که اولین عوارض قرار گرفتن در معرض جیوه و بخار آن، اضطراب، عصبانیت، کاهش حافظه، خواب آلودگی و افسردگی است. اما اگر آدمها مدت زیادی در معرض جیوه باشند و این فلز به بافتهای بدن آنها وارد شود، به بیماری دردناکی به نام «میناماتا» مبتلا میشوند. بیمار مبتلا به میناماتا توانایی حرکت را از دست میدهد و بعد از مدتی فلج میشود.
میناماتا اسم یکی از جزیرههای ژاپن است که اولین بار این بیماری در اهالی این جزیره دیده شد. مرحوم مغفور «یوجین اسمیت» که از عکاسهای مشهور در دهه 1950 بود از این جزیره و مردمی که به این بیماری مبتلا شده بودند عکسبرداری کرد و میناماتا و اهالی بیمارش شهرت جهانی پیدا کردند. در سال 1956 معلوم شد که اهالی میناماتا به خاطر فاضلاب یک کارخانه که در این جزیره قرار داشت بیمار شدهاند. فاضلاب کارخانه که آلوده به جیوه بود، به رودخانهای میریخت که مردم از آن ماهیگیری میکردند. جیوه فاضلاب کارخانه از طریق ماهیها به بدن میناماتاییها رسیده بود و آنها را بیمار کرده بود.
بعداز جیوه دومین فلز سنگین و سمی زبالههای الکترونیکی «کادمیوم» است. از کادمیوم بیشتر در باتری موبایل استفاده میشود. این فلز باعث میشود تا کلیهها خوب عمل نکنند و بیمار به همراه ادرار کلسیم و فسفر دفع کند. در نهایت هم بیمار به نرمی استخوان مبتلا میشود.
آقایانی هم که نرمی استخوان نمیگیرند، احتمالا سرطان پروستات میگیرند. بعید هم نیست که هردو بیماری را باهم بگیرند.
در همین باتریهای چند سانتیمتری، سرب هم به کار رفته که ریه تهرانیها خیلی خوب با این فلز آشناست. تا چند سال قبل در تهران دعوا سر سرب هوا بود، حالا جماعت سرب را از هوا گرفتهاند و توی جیبشان میگذارند! دکترها میگویند که سرب باعث نوعی مسمومیت به نام «پلمبیسم» میشود و در نهایت بیمار دچار اختلال در حافظه و فراموشی میشود.
آرسنیک هم که معرف حضور همه هست. مادهای فوقالعاده سمی که قبلا به عنوان آفت کش استفاده میشد، ولی بعضی وقتها خود آدمها را هم راهی دیار باقی میکرد. در قطعات الکترونیک آرسنیک هم وجود دارد. مقدار خیلی کم آن باعث بیماری قانقاریا و سیاه شدن دست و پا میشود. بیمار بخت برگشته هم باید عضو قانقاریا گرفته را قطع کند تا زنده بماند.
خلاصه اینکه اگر بازیافت گوشیهای فرسوده همهاش سود باشد، بی خیال شدن زبالههای الکترونیکی همهاش ضرر است.
اگر سری به آمارها بزنید، میبینید که آماری از مقدار زباله الکترونیکی در ایران وجود ندارد، اما اگر به سراغ سایتهای دفن زباله و خریداران وسایل مستعمل الکترونیکی بروید، میبینید که دورریز وسایل الکترونیکی در ایران خیلی زیاد است.
از يك دکتر متخصص شنیده بودیم که علت وجود این همه زباله الکترونیک در ایران، واردات زیاد وسایل دست دوم است.
او گفته بود: «کشورهای در حال توسعه تبدیل به زبالهدانی وسایل الکترونیکی کشورهای صنعتی شدهاند. ما وسایل دستدوم را وارد میکنیم و بعد از مدت کوتاهی آنها را دور میاندازیم. مثلا ما ایرانیها به طور متوسط کمتر از 15 ماه از گوشی موبایل استفاده میکنیم، اما اروپاییها حداقل 18 ماه از یک گوشی استفاده میکنند.»
ذوالفقاری و کلا همه متخصصان محیط زیست میگویند که باید هر چه زودتر صنایع بازیافت زبالههای الکترونیک وارد ایران شود.
آمارهای شرکتهای مخابراتی نشان میدهند که نزدیک به 50 میلیون گوشی تلفن همراه فعال در ایران وجود دارد و بعضیها هم میگویند که تقریبا دو برابر این تعداد هم گوشی موبایل غیر فعال در ایران داریم. همه این گوشیها دیر یا زود تبدیل به زباله میشوند و تا الان تعداد زیادی گوشی موبایل دیگر هم به زباله تبدیل شدهاند و معلوم نیست مواد خطرناک این گوشیها از بدن چه کسانی سر در آوردهاند.
آمریکاییها و اروپاییها خیلی قبل از ما برای این مشکل فکر کردهاند. در این کشورها شرکتهایی وجود دارند که تلفن همراه جماعت را میگیرند و بازیافت میکنند و دوباره میفروشند.
مثلا یک شرکت به نام recellular در آمریکاست که فقط در سال 2006 از بازیافت موبایلها حدود 40 میلیون دلار سود کرده. آنها گوشیهای بازیافتی تولید میکنند که فقط 20 دلار قیمت دارند.
اما مثل اینکه عقل چشم بادامیها بیشتر کار کرده. چون يك شرکت خارجي نوعی گوشی سازگار با محیط زیست تولید کرده که مواد داخل آن آلوده کننده نیست و به راحتی جذب طبیعت میشود. حتی این گوشی با نور آفتاب هم شارژ میشود. آنها کلا صورت مسئله زبالههای الکترونیک را پاک کردهاند!
از سال گذشته تا همین امروز، ما به هیچ نتیجهای نرسیدیم که بالاخره این گوشی درب و داغانمان را به کجا بدهیم تا بازیافت شود. فقط توانستیم یک راه حل پیدا کنیم. تا جایی که میتوانیم از گوشیمان درست استفاده کنیم تا به جای 15 ماه حداقل 20 ماه برایمان کار کند تا بلکه زبالههای الکترونیکی را کمتر کرده باشیم.