نمایش نتایج: از 1 به 38 از 38

موضوع: ناامیدی از خانواده و آینده

11581
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    ناامیدی از خانواده و آینده

    موضوع:حرص و طمع و خودخواهی
    سلام من رضام والا همه اینجا درداشون و گفتن مام میگیم شاید کسی تونست اسباب خدا باشه واسه کمک کردن

    داستان من یکم تلخه وعجیب
    پسری هستم 18 ساله که تو خانواده ای به دنیا آمدم که تواوج خوشبختی و رفاه بود (نکته : بووود ) یعنی دیگه نیست
    پدرم یه فرش فروش موفق بود ومادرم از یه خانواده اصیل و همچین ریشه دار
    تو شهر تبریز باهم آشنا شدن و علارقم (شرمنده اگه غلطه ) همه اختلاف های فرهنگی و طبقاتی باهم ازدواج میکنن ( به اصرارابابای مامانم )و خلاهصه اش کنم تا 4 سال مشکلی نبود تا من به دنیا آمدم بعدش کم کم مشکلات شروع شد
    حرص و طمع بیش از حد مادرم و خسیس بودن پدرم دست به دست هم داد تا اختلافات شروع بشه البته جای قضاوتم نیست چون پدرم نوجوانی سختی داشت و برعکسش مادرم تو یه خانواده مرفح بود ..

    تااینکه این زندگی به آتش حرص و طمع سوخت ودونهه دونه مال و اموال پدرم رفت و ورشکست شد تااینکه یه روز مجبور شد فرارکنه
    بعداز اون من مندم و مادرم و خواهر کوچیکترازخودم
    با اینهمه بازم مادرم دست از غروروخودخواهی نکشید و تصمیم گرفت خودش کار کنه (درحالی که پدرش بهش گفته بود بیا پیش خودم )
    5 سال اول چون جوون بود مشکلی نبود کم و بیش کار میکرد و میخوریدیم بعدش زندگی افتاد تو دست انداز وبالا پایین شد تاایکنه من مریض شدم
    افسردگی گرفتم و 2 سال مدرسه نرفتم (سال سوم راهنمایی)بعداز 2 سال باکمک های خالم برگشتم به مدرسه قوی تر از سابق و تونستم این بیماری و درمان کنم تنهایی بدون هیچ مشاور یا روانشناسی
    بعدش زندگیم عوض شد نماز خون شدم بچه مسجدی شدم زندگیم رو غلتک بود تا اینکه مادرم مریض شد (از قبل دوران جوونی بیماری وسواس داشت ولی بعدش تنهایی مثل بنزین این آتیش و شعله ور کرد )و من مجبور شدم صبح تا شب پیشش بمونم چون تنهایی میترسید روزی متوسط 6 تا 9 ساعت دست هاشو میشست و من مجبور شدم در شرایط بدی سال اول دبیرستان و رد کنم که کردم
    انصافا با اینه بدترین سال زندگیم بود بازم بهترین نتجیه رو گرفتم و با معدل 18 قبول شدم و رویای دکتر شدن و استارت زدم
    اما مادرم نزاشت ادامه بدم گفت باید از من مراقبت کنی تا درست بشم
    و رسیدیم به ماه آبان یعنی امروز
    توزندگیم انقدری که مادرم اذیتم کرد هیچ کس اذیتم نکرد ولی یه برنامه تووووپ واسه عذاب دادنشون دارم
    یعنی مرد نیستم اگه داغ رو دلشون نزارم هم مادرم (بهخاطر غروروخودخواهیش هم پدرم بخاطر ترسو بودنش)
    فقط منتظرم چندسال نوجونیم بگذره و اونا پیر بشن تا منم برنامه عذاب دادنشون و شروع کنم
    اصلا برام مهم نیست که خدا و پیغمبر چی گفتن و میگن ؟؟؟؟احترام به پدرومادر 2 طرفه است
    چون اونا به حرف خدا گوش نکردن پس منم گوش نمیکنم
    مشکل اصلی من این امید لعتیه که هرلحظه داره دود میشه تو قلبم و آتش نفرت و خشمم و شعله ور تر میکنه
    خشمی که یه زمانی با کیسه بکس میشد کنترلش کرد ولی آلان که خونه نشین شدم داره تووجودم تلمبار میشه و شخصیت م عوض میکنه
    کسی پیشنهادی نداره ؟؟؟؟

  2. 4 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6486
    نوشته ها
    126
    تشکـر
    42
    تشکر شده 125 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    10

    حرص و طمع و خودخواهی

    سلام آقارضا. ممنون که ما رو قابل دونستی و درددل کردی.
    آدمیزاد توی دنیا خودش رو بیشتر از بقیه دوست داره، بهتره به فکر خودت باشی، تحصیل و ورزش رو ادامه بده،
    کمک به پدرومادر کار خوبیه، اما نه به قیمت از دست رفتن امید و آرزوی خودت، اگه پدرومادرت در زندگی شخصیشون اشتباهاتی داشته اند خودشان باید پاسخگو باشند نه شما.
    ضمنا ببخشین اگه جسارت میکنم، افکار انتقام جویانه و بچگانه رو از خودت دور کن، خدایی نکرده چند سال دیگه که پدرومادرت از دنیا رفتند و تنها شدی، اونوقت کسی بهت نمیگه چرا از تحصیلت جا موندی، اونوقت نمیدونی از کی باید انتقام بگیری، اونوقت میفهمی فقط به خودت ضربه زدی.
    حسادت و تنفر بیشتر از اینکه به دیگران صدمه بزنه، به خود فرد لطمه میزنه
    این نظرم بود، شاید دوستان راه حلهای بهتری داشته باشند.

  4. کاربران زیر از روح اله بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    خب ظاهرا شما تصمیم خودتونو گرفتید ... و دیگه نیازی به پیشنهاد دادن نیست

    ولی تا جای کسی نباشی و کفش اونو نپوشی نمیتونی به طرز راه رفتنش ایراد بگیری

    به قول معروف انتقام دسریه که باید سرد سررو بشه ...

    پس بهتره با کمک فامیل این زندگی رو روی چرخ بندازی و اجازه ندی خوردت کنه ...

    مسلما" اگه تو این راه رو در پیش بگیری مثل دایره ای دوباره به خودت میرسه

    پس بهتره توام ادامه دهنده این راه اشتباه نباشی و کسی باشی که میتونه راه رو به درستی ختم کنه نه به کینه و نفرت
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب ظاهرا شما تصمیم خودتونو گرفتید ... و دیگه نیازی به پیشنهاد دادن نیست

    ولی تا جای کسی نباشی و کفش اونو نپوشی نمیتونی به طرز راه رفتنش ایراد بگیری

    به قول معروف انتقام دسریه که باید سرد سررو بشه ...

    پس بهتره با کمک فامیل این زندگی رو روی چرخ بندازی و اجازه ندی خوردت کنه ...

    مسلما" اگه تو این راه رو در پیش بگیری مثل دایره ای دوباره به خودت میرسه

    پس بهتره توام ادامه دهنده این راه اشتباه نباشی و کسی باشی که میتونه راه رو به درستی ختم کنه نه به کینه و نفرت
    من همون اولش گفتم جای قضاوت نیست ( البته جای قضاوتم نیست چون پدرم نوجوانی سختی داشت و برعکسش مادرم تو یه خانواده مرفح بود ..)
    جالبه حرفتون
    چون کاریو که پدربزرگم با پدرم کرد پدرم با من کرد
    یعنی پدربزرگمم پدرم و تو نوجوونی ول کرد
    پدرمم من و ول کرد
    میبینی ؟؟؟به این میگن سرنوشت مثل یه باد آدم و میکشه دنبال خودش
    من مطمعنم ادامه دهنده این راه کثیف نیستم
    یعنی شده تا آخر عمر قید بچه دارشدنو بزنم این راه و ادامه نمیدم
    من تصمیم و گرفتم
    سکوت آدم خوباست که پروویی آدم بدارو به وجود میاره
    اگه سکوت کنی همه فکرمیکنن راضی هستی (سکوت علامت رضاست)
    سکوت کردم 10 سال ولی هرروز بدتر از دیروز شد
    تواین دنیا باید حق و گرفت باید انتقام گرفت تا اون 2 تا هم بفهمن از غرورخودخواهی عذاب کشیدن یعنی چی؟؟؟؟
    اونم از ظرف کسی که با تک تک سلول های بدنت دوسش داری
    شما میخواای از فکر انتقام بیام بیرون و بزارم این نفهمی ادامه داشته باشه ؟؟؟
    ولی این راهش نیست خودتون بهتر از من میدونید
    ویرایش توسط Reepaa : 11-04-2014 در ساعت 06:04 PM

  8. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط روح اله نمایش پست ها
    سلام آقارضا. ممنون که ما رو قابل دونستی و درددل کردی.
    آدمیزاد توی دنیا خودش رو بیشتر از بقیه دوست داره، بهتره به فکر خودت باشی، تحصیل و ورزش رو ادامه بده،
    کمک به پدرومادر کار خوبیه، اما نه به قیمت از دست رفتن امید و آرزوی خودت، اگه پدرومادرت در زندگی شخصیشون اشتباهاتی داشته اند خودشان باید پاسخگو باشند نه شما.
    ضمنا ببخشین اگه جسارت میکنم، افکار انتقام جویانه و بچگانه رو از خودت دور کن، خدایی نکرده چند سال دیگه که پدرومادرت از دنیا رفتند و تنها شدی، اونوقت کسی بهت نمیگه چرا از تحصیلت جا موندی، اونوقت نمیدونی از کی باید انتقام بگیری، اونوقت میفهمی فقط به خودت ضربه زدی.
    حسادت و تنفر بیشتر از اینکه به دیگران صدمه بزنه، به خود فرد لطمه میزنه
    این نظرم بود، شاید دوستان راه حلهای بهتری داشته باشند.

    سلام دادا
    آرززومه ادامه بدم
    ولی حس میکنم دیگه همه راها بسته شدن
    بچه باهوشیم هم تو درس هم تو زندگی و پیچ و خماش
    یعنی حاضرم خودم اذیت بشم تو باشگاه ولی خانواده ام و اذیت نکننم ولی نمیشه
    فعلا تنها راهم برای کنترل خشم موزیک و فیلمه که دارم ازشون استفاده میکنم
    نکته اش همینجاست که چندسال دیگه نمیخوام بهانه از زندگی عقب مندن و بندازم سر مشکلات زندگیم اما انگار داره همه چیز دست به دست هم میده که این اتفاق بیوفته
    شاید ظاهر مغرورو خودخواهی داشته باشم ولی باطنم تنهاچیزی که براش مهمه راحتی و آرامش دیگرانه
    اما انقدریم ضعیف نیستم که بزارم آرامش و ازم بگیرن و جلوی این کار سکوت کنم

  10. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب ظاهرا شما تصمیم خودتونو گرفتید ... و دیگه نیازی به پیشنهاد دادن نیست

    ولی تا جای کسی نباشی و کفش اونو نپوشی نمیتونی به طرز راه رفتنش ایراد بگیری

    به قول معروف انتقام دسریه که باید سرد سررو بشه ...

    پس بهتره با کمک فامیل این زندگی رو روی چرخ بندازی و اجازه ندی خوردت کنه ...

    مسلما" اگه تو این راه رو در پیش بگیری مثل دایره ای دوباره به خودت میرسه

    پس بهتره توام ادامه دهنده این راه اشتباه نباشی و کسی باشی که میتونه راه رو به درستی ختم کنه نه به کینه و نفرت
    شما خودت معلوم نیست چند چندی ؟؟؟
    آقا فرخ خودت بهم میگی تا جای کسی نباشی و کفش اونو نپوشی نمیتونی به طرز راه رفتنش ایراد بگیری
    بعد خودت از راه رفتن من ایراد میگیری ؟؟؟

    شما که پیشنهادی ندادی به ما ولی خوب من برات یه پیشنهاد دارم
    مطالب داشنگاه و کتابارو اول هضمش کن بعد حفظش کن
    چون مشاوری و کلی آدم و باید کمک کنی این و بهت گفتم
    درضمن مدرک بدون درک یه تیکه کاغذ آشغاله( به درد نمیخوره )
    تیکه آخرو کلی گفتم تا هیمشه یادت باشه
    شرمنده حرفام رک بود عادت به پیچوندن ندارم
    ویرایش توسط Reepaa : 11-06-2014 در ساعت 01:56 AM

  12. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    داش رضا.
    همه حرفا درست....
    ولی خدایش با چیزای که گفتی درست میشه؟؟؟؟
    من ی پیشنهاد دارم....
    همون قدر که تشنه انتقامی تشنه موفقیت شو.به رویات برس.دکترشو
    نگو دیره نمیشه....انقد موفق شو که محتاج کسی نباشی....
    ما آذریا یه مثال داریم البته فارسیشم هست...میگه با سطل اب ریختن باعث نمیشه چشمه بوجود بیاد.باید چشمه خودش بجوشه....
    توام الان وقته جوششته....
    به همه نشون بده که میتونی....
    (راستی دمت گرم. بابا من اول دبیرستانو با کمک ائمه اطهار قبول شدم.)

  14. 3 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    رضا جان اینجوری که تو گفتی نشون میده که (جسارت نباشه البته) هم پدرت و هم مادرت یه سری مشکلات شخصیتی و روانی داشتن..مادرت شخصیت وسواسی_جبری که گاهی با حرص نمود پیدا میکنه و پدرت هم اعتماد به نفس کافی نداشته که باید هردو درمان میشدن...پس تقصیری نداشتن..تو که عاقل و سالمی نباید همچین حرفی بزنی...اونا رو ببخش و انرزیت رو صرف کارهایی کن که بتونی آیندت رو بسازی نه اینکه تحلیل بری و نتونی به خودت برسی...باهوش باش و نادیده بگیر و به فکر خودت باش..نه اینکه حقیر باشی و دنبال انتقام گرفتن از کسایی باشی که دیگه کاری ازشون برنمیاد...به فکر خودت باش داداشی.

  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sr1494 نمایش پست ها
    داش رضا.
    همه حرفا درست....
    ولی خدایش با چیزای که گفتی درست میشه؟؟؟؟
    من ی پیشنهاد دارم....
    همون قدر که تشنه انتقامی تشنه موفقیت شو.به رویات برس.دکترشو
    نگو دیره نمیشه....انقد موفق شو که محتاج کسی نباشی....
    ما آذریا یه مثال داریم البته فارسیشم هست...میگه با سطل اب ریختن باعث نمیشه چشمه بوجود بیاد.باید چشمه خودش بجوشه....
    توام الان وقته جوششته....
    به همه نشون بده که میتونی....
    (راستی دمت گرم. بابا من اول دبیرستانو با کمک ائمه اطهار قبول شدم.)
    سعید دیگه خسته شدم از بس رفتم و نرسیدم
    درست اونایی که باید پشتم وایستن جلوم وایستن
    دیگه انگیزه ای ندارم راهم بسته شده سنگ نیست جلو پام
    کوههه
    نمیشه ت************ش داد
    با بعضی چیزا نمیشه جنگید
    باید ولشون کنی که من کردم
    دیگه بی خیال زندگی شدم
    همش فکر عشق و حال خودمم
    جوک میگگم میخندم تا حال خرابم و کسی نبینه
    دیگه حس میکنم رسیدم ته خط
    یا باید راه و باز کنم یا برگردم
    ولی وایستادم تا شاید خدا کمک کنه
    ولی اونم درگیر بازی کردن با اسباب بازی هاشه
    میدونم ناشکریه ولی از دست اونم خسته ام
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  17. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8324
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    0
    تشکر شده 36 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نمی دونم واقعا من هم گاهی بعضی وقتا از کارهای مامانو بابام خیلی ناراحت می شم ولی خوب ...... تا می فهمم که ناراحتن یا مریضن دلم دوام نمیاره همشونو می بخشم

  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8324
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    0
    تشکر شده 36 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    هیچ نظری ندارم هر کسی زندگی خودشو بهتر از همه می دونه من چون جای تو زندگی نکردم هر چی بگم نمی تونم تو رو خوب درک کنم ولی بعضی وقتا گذشتن بهترین راهه نه برای اونا برای اینکه خودت آروم تر بشی

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reepaa نمایش پست ها
    سعید دیگه خسته شدم از بس رفتم و نرسیدم
    درست اونایی که باید پشتم وایستن جلوم وایستن
    دیگه انگیزه ای ندارم راهم بسته شده سنگ نیست جلو پام
    کوههه
    نمیشه ت************ش داد
    با بعضی چیزا نمیشه جنگید
    باید ولشون کنی که من کردم
    دیگه بی خیال زندگی شدم
    همش فکر عشق و حال خودمم
    جوک میگگم میخندم تا حال خرابم و کسی نبینه
    دیگه حس میکنم رسیدم ته خط
    یا باید راه و باز کنم یا برگردم
    ولی وایستادم تا شاید خدا کمک کنه
    ولی اونم درگیر بازی کردن با اسباب بازی هاشه
    میدونم ناشکریه ولی از دست اونم خسته ام
    تازه اول راهی...

    به این زودی خسته نشو.واسه خسته شدن وفت زیاده...

    واسه زندگیت خودت تلاش کن...من شعار نمیدم....اما تا خودت واسه خودت کاری نکنی کسی برات دل نمیسوزنه...


    مخصوصا تو این روزگار...بیگاری

  21. 2 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط sr1494 نمایش پست ها
    تازه اول راهی...

    به این زودی خسته نشو.واسه خسته شدن وفت زیاده...

    واسه زندگیت خودت تلاش کن...من شعار نمیدم....اما تا خودت واسه خودت کاری نکنی کسی برات دل نمیسوزنه...


    مخصوصا تو این روزگار...بیگاری

    آره خوب با هر منطقی حساب میکنم بازم زوده واسه کم آوردن
    من میتونم تنهایی زندگی کنم یه شغل معمولی داشته باشم و زندگیم در حد ضعیف باشه ولی بازم نمیزارن
    اونا دارن تو آتیش حسادت های بچگانه میسوزن و منم زنجیر کردن به خودشون
    من انقدری مرد شدم که رو پای خودم وایستم (7 سالی هست وایستادم)
    ولی بازم نمیزارن بلند بشم و ادامه بدم
    فقط منتظرم تا یه اتفاقی بیوفته
    من کم نیاوردم فقط راهم بسته شده
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  23. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    منم شرایط تو رو دارم شایدم بدتر از تو رو تجربه کردم هیچوقت ایندتو فدای دیگران و محبت ب اونا نکن من این راه رو رفتم انقد ک مسئولیت زندگی پدرمو ب عهده گرفتم از هر چی مسئولیت پذیری حالم بهم میخوره اصلا دلم نمیخاد بچه بیارم از هرچی بچه حالم بهم میخوره دمت گرم باز مادر داری من ندارم قدرشو بدون مادر ی چیز دیگس نمیگم تمام وقتتو صرفش کن ولی حواست بهش باش ولش نکن چون برات زحمت کشیده هیچ چیزی از احترام گذاشتن ب پدرومادر تو این دنیا ارزشمند نیس درست بار زندگیشونو داری تمل میکنی ولی نباس اینجوری فکر کنی احترام گذاشتن بد .اول اونا باید راضی باشن تا تو موفق باشی منم انقد سگ دو زدم انقد حرف شنیدم واس پول در اوردن واس مستقل شدن پدرم هیچ اهمیتی به بچه هاش نمیده فقط پول غذامو نو میده همین هیچ تفریح هیچ پول جیبی هیچ ..... پدرم منم تموم زندگیشو رو طمع و مال دنیا گذاش هیچوقتم نمیخاد قبول کن ک باخته همه ی زندگی رو ب گند کشوند روزایی بود فقط ی اتاق 3.4 زندگی میکردیم همه ی زندگی تو ی اتاق فک کن بعضی اوقات از گذشته ام بیزار میشم ودلم میخاد همه چیرو پاکنم درس و دانشگام همه با هم بود 8 صبح میرفتم 8شب برمیگشتم اونم تو ی شهر غریب کار و درس با هم نمیدونی چقد سخت . بنظرم سعی کن مسقل باشی احترام فراموش نکن و هیچوق ب این فک نکن انتقام بگیری ازشون تو فقط ی کار باس بکنی ایندتو بساز همین اونا تاوان کارشونو دادن پس تو نیاز نداری ک بخای ب این چیزا فک کنی درس بخون و دکتر بشو ی فرد مفید باش واس جامعت این بش انتقام از خانوادت یعنی میخام اینو بگم انتقامت باش موفقیتت و سربلندیت من خیلیا رو میشناسم تو ناز و نعمتن ولی زندگی قشنگی ندارن و اصلا تلاش برا بهتر شدن نمیکنن پس تو اولین قدم بردار و زندگیتو رو ی مسیر استوارکن با منطقت جلو برو قلبو احساستو هیچوق قربانی ایندت نکن من کردم بد دیدم این دنیا محل گذر تو اماده شدی برا زندگی برا ساختن پس هیچوقت از هیچ تلاشی برا بهتر شدنت دست نکش من تجربه کردم حتی بهترین ادم ها حتی نزدیکترین ادمها بهتم نمیتونن تورو خوشبخت کنن هیچ چیزی بهتر از این نیس ک خودت ب خودت اهمیت بدی و برا بهتر شدن اقدام کنی موفق باشی

  25. کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    منم شرایط تو رو دارم شایدم بدتر از تو رو تجربه کردم هیچوقت ایندتو فدای دیگران و محبت ب اونا نکن من این راه رو رفتم انقد ک مسئولیت زندگی پدرمو ب عهده گرفتم از هر چی مسئولیت پذیری حالم بهم میخوره اصلا دلم نمیخاد بچه بیارم از هرچی بچه حالم بهم میخوره دمت گرم باز مادر داری من ندارم قدرشو بدون مادر ی چیز دیگس نمیگم تمام وقتتو صرفش کن ولی حواست بهش باش ولش نکن چون برات زحمت کشیده هیچ چیزی از احترام گذاشتن ب پدرومادر تو این دنیا ارزشمند نیس درست بار زندگیشونو داری تمل میکنی ولی نباس اینجوری فکر کنی احترام گذاشتن بد .اول اونا باید راضی باشن تا تو موفق باشی منم انقد سگ دو زدم انقد حرف شنیدم واس پول در اوردن واس مستقل شدن پدرم هیچ اهمیتی به بچه هاش نمیده فقط پول غذامو نو میده همین هیچ تفریح هیچ پول جیبی هیچ ..... پدرم منم تموم زندگیشو رو طمع و مال دنیا گذاش هیچوقتم نمیخاد قبول کن ک باخته همه ی زندگی رو ب گند کشوند روزایی بود فقط ی اتاق 3.4 زندگی میکردیم همه ی زندگی تو ی اتاق فک کن بعضی اوقات از گذشته ام بیزار میشم ودلم میخاد همه چیرو پاکنم درس و دانشگام همه با هم بود 8 صبح میرفتم 8شب برمیگشتم اونم تو ی شهر غریب کار و درس با هم نمیدونی چقد سخت . بنظرم سعی کن مسقل باشی احترام فراموش نکن و هیچوق ب این فک نکن انتقام بگیری ازشون تو فقط ی کار باس بکنی ایندتو بساز همین اونا تاوان کارشونو دادن پس تو نیاز نداری ک بخای ب این چیزا فک کنی درس بخون و دکتر بشو ی فرد مفید باش واس جامعت این بش انتقام از خانوادت یعنی میخام اینو بگم انتقامت باش موفقیتت و سربلندیت من خیلیا رو میشناسم تو ناز و نعمتن ولی زندگی قشنگی ندارن و اصلا تلاش برا بهتر شدن نمیکنن پس تو اولین قدم بردار و زندگیتو رو ی مسیر استوارکن با منطقت جلو برو قلبو احساستو هیچوق قربانی ایندت نکن من کردم بد دیدم این دنیا محل گذر تو اماده شدی برا زندگی برا ساختن پس هیچوقت از هیچ تلاشی برا بهتر شدنت دست نکش من تجربه کردم حتی بهترین ادم ها حتی نزدیکترین ادمها بهتم نمیتونن تورو خوشبخت کنن هیچ چیزی بهتر از این نیس ک خودت ب خودت اهمیت بدی و برا بهتر شدن اقدام کنی موفق باشی

    حرفات درسته
    اصن من بد اونا خوب
    باورکن بعضی چیزارو نداشته باشی بهتره
    بهم میگی قدر مادرم و بدونم چون بزرگم کرده ؟؟؟نه این ظاهر قضیه است
    پیش همه میگه بخاطر بچه هام تنها مندم و پیش پدرم نرفتم
    ولی فقط به خاطر اینکه سرمردم شیره بماله
    حقیقت و من میدونم چون مث پدرش کله شق و یه دنده است
    به خاطر غرور خودخواهیش مارو از هر تفریحی منع کرده و میکنه
    به خاطر لجبازی هاش از همه دور منده

    من باتو فرق دارم من یه پسرم و شما یه دختر
    تحمل شما بیشتر از منه صبر شما بیشتر از منه
    ولی منم زورم بیشتر ه من خشمم از شما بیشتره

    من زندگیم و فدای انتقام نمیکنم چون اصلا ارزش انتقام گرفتن ندارن
    من تصمیمم و گرفتم دیگه ولشون کردم
    فکرکنم این بدترین انتقامی که میشه ازشون گرفت
    من دیگه پدرومادری به اسم اونا ندارم
    هیچی دردناکتر از این نیست که پسرت دیگه آدم حسابت نکنه برن گم شن
    دیگه اصلا برام مهم نیست
    دیگه بود و نبودشون برام مهم نیست
    (گرچه نباشن بهتره )
    ههههههه گوربابای آدم پست فطرت
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  27. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    مادر ادم هر چیم بگه ادم تکه تکه ام بکنه باید احترامشو داشته باشی چون قلبش پاک تر از هرکسی میتون واست بتپه من مادرم مریض بود همش پیشش میموندم تفریح نمیکردم همه میرفتن عروسی من پیشش میموندم چون ی روزی اون پیش من مونده بود و ازم مواظبت کرده من کلاس پنجم بودم از دست دادمش حاضرم همه ی زندگیمو بدم فقط ی لحظه دیگه ببینمش اره درست بخاطر این نرفته سراغ پدرت چون نمیخاست رو بده بهش حقم داره اون اگه مرد بود باید وایمیستاد سر زندگیش تا حداقل بخاطر شما بچه ها دیگه نمیشد روش واس زندگی حساب وا کرد مادرت درست کرده اون با تموم این حرفا میتونست شماهارو ول کن بره خودت داری میگی مارو ب دندون گرفته بزرگمون کرده نمیتونست ولتون کنه هان ؟ احساس مسولیت کرد کار کرد ک دستش جلو هر کسی دراز نکنه میتونست بره ازدواج کنه و ی مرد دیگه بیاد خونتو اون وق شما ها را حت نبودین و نمیتونسین باهاش کنار بیاین باورشم برای ادم سخت من حتی حاضر نمیشم ی لحظه کسی رو ب جای مادر قبول کنم پس ی طرفه قضاوت نکن مادرت ب اندازه کافی زجر کشیده و تو هم نباید اینجوری ب قضیه نگا کنی اره منم دلم میخاد ادم موفق و مستقلی باشم ک بخاطر مال دنیا دستمو دراز نکنم منظورم اینکه زندگی رو سخت نگیر بزار قشنگ بگذره روزات تو اگه بخای متنفرم باشی چیزی ک بدست نمیاری فقط ازشون دور شدی درست ؟!

  29. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    مادر ادم هر چیم بگه ادم تکه تکه ام بکنه باید احترامشو داشته باشی چون قلبش پاک تر از هرکسی میتون واست بتپه من مادرم مریض بود همش پیشش میموندم تفریح نمیکردم همه میرفتن عروسی من پیشش میموندم چون ی روزی اون پیش من مونده بود و ازم مواظبت کرده من کلاس پنجم بودم از دست دادمش حاضرم همه ی زندگیمو بدم فقط ی لحظه دیگه ببینمش اره درست بخاطر این نرفته سراغ پدرت چون نمیخاست رو بده بهش حقم داره اون اگه مرد بود باید وایمیستاد سر زندگیش تا حداقل بخاطر شما بچه ها دیگه نمیشد روش واس زندگی حساب وا کرد مادرت درست کرده اون با تموم این حرفا میتونست شماهارو ول کن بره خودت داری میگی مارو ب دندون گرفته بزرگمون کرده نمیتونست ولتون کنه هان ؟ احساس مسولیت کرد کار کرد ک دستش جلو هر کسی دراز نکنه میتونست بره ازدواج کنه و ی مرد دیگه بیاد خونتو اون وق شما ها را حت نبودین و نمیتونسین باهاش کنار بیاین باورشم برای ادم سخت من حتی حاضر نمیشم ی لحظه کسی رو ب جای مادر قبول کنم پس ی طرفه قضاوت نکن مادرت ب اندازه کافی زجر کشیده و تو هم نباید اینجوری ب قضیه نگا کنی اره منم دلم میخاد ادم موفق و مستقلی باشم ک بخاطر مال دنیا دستمو دراز نکنم منظورم اینکه زندگی رو سخت نگیر بزار قشنگ بگذره روزات تو اگه بخای متنفرم باشی چیزی ک بدست نمیاری فقط ازشون دور شدی درست ؟!
    منظور من پدر بی غیرتم نبود
    منظور من پدرمادرم بووود (بابایزرگم)
    چون وضعیت مالی خوبی داشت

    دلت میخواد چجوری به قضیه نگاه کنم ؟؟؟
    اونی که تو این مسخره بازی باخت من بودم
    مادرم هر چقدرم خوب باشه بازم من قبولش ندارم
    چون تو زندگیش هیچ کاری نکرده که بشه بهش افتخار کرد
    بزارم روزام بگذره ؟؟نمیگذره روزام چون گیر کرده به این 2 تا بی غیرت
    اره دلم میخواد ازشون دور بشم دلم میخواد از شیطونی که شبا باهام میخواابه دور بشم
    شیطونی که وقتی پیشمه نمیتونم نماز بخونم چون هوای کثیف حرص و طمعش و حس میکنم
    شیطونی که ابروی هرچی مادر ه برده
    خیلی موضوع رو ساده میگیری چون نیستی تو این زندگی
    خیلی سخته برام به گناه بی گناهی 10 سال سوختم و هیچی نگفتم
    میدونی سخت از این چیه ؟؟؟اونم این فکرلعنتیه که دائم بهم میگه این داستان ادامه دارد .......یعنی معلوم نیست تاکی این 2 تا زنده ان
    روزای من نمیگذرن فقط تکرار میشن


    ز
    ویرایش توسط Reepaa : 11-15-2014 در ساعت 08:19 PM
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  30. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    چرا کاری نکرد تورو ب دنیا اورد و مسولیتتو ب عهده گرف نیمه ی خالی لیوان و نبین میتونست مث پدرت ولت کن تو اصلا هیچ چیزی رو نباختی تو تازه اول راهی الان مادرت زندگیشو باخت درست تو هم میخای مث مادرت بشی دنیاتو ببازی هان ؟؟؟؟؟؟ بخاطر غرور یا هرچیز دیگه ای از هر جور ب زندگی نگا کنی همون میش افکارت اعمالتو میسازن و اعمالت ایندتو و ایندت رویاهات هستن درست غیر این ک نیس تو پسری ی امتیاز از من بیشتر من هرجا میرم باس ی چشمم باش احتیاط کنم کسی بهم تعارض نکن ولی تو پسری تلاش کن اصلا ب زندگی پدر و مادرت فک نکن زندگی خودشون بوده ولش تو باید ایندتو بسازی و برای رسیدن بهش تلاش کنی از مادرو پدرت جدا هم بشی باز باید تلاش کنی دیگه غیر این نیس ک اره درست بودن یا نبودنشون هیچ فرقی نداره ب حال ادم ولی همین که هستن تا بی کس نباشی خودش ی نعمت

  32. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    واسم سخته یه روزی همه چیز داشتم و خدا همه اش و دونه دونه ازم گرفت
    واسم سخته زندگی کنم تو هوایی که نمیتونم بهش عادت
    اره نه میتونم به بدبختی هام عادت کنم نه قدرت این و دارم که خوشبخت بشم
    از هر راهی که فکرشو بکنی رفتم و خدا راهم و بسته
    از عشق رفتم ازم گرفت
    از عقل و منطق رفتم بازم راه م بست
    دیگه واقعا مندم از کدوم خراب شده ای برم

    دیگه انگیزه ندارم برای تلاش
    امیدی نیست
    خسته ام

    نمیشه دیگه
    این دفه خدا پا گذشته رو نقطه ضعفم
    همه میگن همه چیزا میندازی تقصیر خدا
    منم به همه میگم آخه من تو این زندگی گناهی نکردم که عذابم این باشه
    همه میگن بهونه میاری منم به همه میگم جای کم نیستی که بهفمید بن بست یعنی چی
    وقتی حس میکنی گذشته ات مثل آتیشه و جلوت یه بن بست یعنی چی
    دیگه انگیزه ای ندارم واسه جنگیدن

    آلان با خودم وقتی شبهای که میشنیم
    یادمه که میگفتم دیگه رنگ غم هام و نمیبینم
    ولی شکست
    شکست همونی که میگفت دنیارو تنهایی میگیرم


    محمد بی باک
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  33. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    منم مث تو شکست عشقی خوردم شکست کاری خوردم مادرمو از دست دادم از پدرم زیاد خوشم نمیاد چون عذاب داده مارو نفس نمتونم بکشم چرا چون خسته شدم از مستقل بودن ولی ی چیزی هس ک هنوز بهش ایمان دارم اونم خداست وقتی باهاش میحرفم و اسمونش نگا میکنم ب عظمتش قلبم میگیره میدونی چرا چون بندگی خالصانه نکردم پس انتظار ندارم نگاه خالصانه بهم بکنه من انقدر شبا گریه میکنم کچرا نمتونم سر جای اصلیم باشم اقا لامصب از این دنیا چی میخاییم هان؟؟؟ خودم هم بعضی اوقات ب بودنش ب اینکه انتقام منو از همه چیز میگیره ایمان دارم خیلی جاها احساسش کردم تو بدترین شرایط اگر چیزی رو بهت نمیده حتما حکمتی اگر هم میده رحمت انقد خسته نباش از همه چی دنیا خیلی کوچیک الان پادشاها رو در نظر داش باش همه چیزشونو گذاشتنو رفتن با خودشون چیزی رو بردن عایا ن دلتو ب همین چیزای کوچیک خوش کن ب اینکه شبا ستارهارو بشمر الان پاییز از را رفتن رو برگا لذت ببر ورزشم ک میکنی دیگه چی میخایی ؟؟؟ فک میکنی چی رو از دست دادی بگو ؟؟؟

  35. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    اینکه فقط فکر انتقام وعذاب دادن پدر ومادر ی که تو را متولد کردن در ذهنتونه حالا خوب یا بدی که بودن این افکار فقط باعث نابودی تو میشه الان بهترین سالای عمرته بهتره موفق شی و پولدار تا ازشون انتقام بگیری وب چیزایی برسی که اونا نرسیدن و وسواس و ترسو بودن اگه بخوای درسوتو نخونی و علایقوتو ادامه ندی زمان وفرصتاشو از دست میدی من هم مثل تو درگیر خودخواهی مادرم شدم واجازه ندان ادامه تحصیل بدم و چند سال تو خونه بودم افسردگی گرفته بودم بخاطر بیماری پدرم حتی خودکشی هم کردم ولی شانس اوردم ولی بعد از کذشت زمان با کمک خواهرم تونستم ب علایق و درسم برسم البته ضرر کردم بنظرم شما هم بری پیش یکی از اقوامتون که باهاش صمیمی هستی تا اونجا درستو ادامه بدی وجاییی ی کار نیمه وقت پیدا کنی تا بتونی کمک خرج خودتتو خواهرت باشی گذشته رو ول کنیو ومقابل همه عوامل و افکار منفی بایستی چون اگه الان بگی خوب بزار این دوره بگذره وقتش برسه برنامم پیش بره تا انتقام بگیرم فقط عمر خودتت میره وبازگشتی نیست بجای اینکه بگی مرد نیستم تا دلشون داغ نزارم ول کن نیستم بهتره بگی مرد نیستم اگه از این شرایط خیلی بد اینقد خودمو میکشم بالا و موفق وپولدار میشم که حسرت داشته های منو میخورن الان میگی دوستان همش دارن شعار میدن ولی وقتی یکم فکر کنی عاقلانه و تلاش وپشتکارداشته باشی میرسی ب چیز های خوب دنیا خدا همه چیز رو از اول خوبو زیبا داده ب ادما....
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  36. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط satare نمایش پست ها
    منم مث تو شکست عشقی خوردم شکست کاری خوردم مادرمو از دست دادم از پدرم زیاد خوشم نمیاد چون عذاب داده مارو نفس نمتونم بکشم چرا چون خسته شدم از مستقل بودن ولی ی چیزی هس ک هنوز بهش ایمان دارم اونم خداست وقتی باهاش میحرفم و اسمونش نگا میکنم ب عظمتش قلبم میگیره میدونی چرا چون بندگی خالصانه نکردم پس انتظار ندارم نگاه خالصانه بهم بکنه من انقدر شبا گریه میکنم کچرا نمتونم سر جای اصلیم باشم اقا لامصب از این دنیا چی میخاییم هان؟؟؟ خودم هم بعضی اوقات ب بودنش ب اینکه انتقام منو از همه چیز میگیره ایمان دارم خیلی جاها احساسش کردم تو بدترین شرایط اگر چیزی رو بهت نمیده حتما حکمتی اگر هم میده رحمت انقد خسته نباش از همه چی دنیا خیلی کوچیک الان پادشاها رو در نظر داش باش همه چیزشونو گذاشتنو رفتن با خودشون چیزی رو بردن عایا ن دلتو ب همین چیزای کوچیک خوش کن ب اینکه شبا ستارهارو بشمر الان پاییز از را رفتن رو برگا لذت ببر ورزشم ک میکنی دیگه چی میخایی ؟؟؟ فک میکنی چی رو از دست دادی بگو ؟؟؟

    چندماه پیش تصمیم گرفتم خدا رو از همه معادلاتم حذف کنم
    و کردم
    دیگه اصن بهش اعتقادی ندارم

    و اما راجب چیزایی که از دست دادم
    میشموریم
    بچگیم و
    نوجونیم و
    پدرم و
    مادرم و
    مادربزرگ و
    پدربزرگم و
    همه کسای که دوسشون داارم و
    عشقم و
    خودم و
    حتی خدارم از دست دادم
    دیگه نمیشه ایمان داشت به خدایی که عهد کرده هرچیزی که دوست داشته باشید ازتون میگیرم( با هرچیزی که به آن دل ببندید شماراانتحان خواهم کرد)
    حتی خودشم ازم گرفت
    دیگه نمیشه ایمان داشت به خدایی که نماز خوندن و از آدم میگیره
    دیگه نمیشه ایمان داشت به خدایی که جلوت وایستاده عوض اینکه پشتت وایسته
    انیارو میگم با اشکام و بغض تو گلوم که داره خفه ام میکنه
    حداقل من نمیتونم
    ویرایش توسط Reepaa : 11-15-2014 در ساعت 10:51 PM
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  37. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    تو مسلمون نیستی تو یکم مشکل روانی پیدا کردی که اینطور صحبت کردی همه مثل هم رک هستیم هیچ ب اون دنیا فکرکردی که چی جواب میدی که عمرتو وقتتو در چ راهی صرف کردی همین پاشایی بود که پریشب رفت زیر خاک والبته اینکه از همه دست شستید وخدا هر چند خدا همیشه هوامونو داره تو هر شرایطی فقط یکم داره امتحامون میکنه و هر چی که صلاحمون باش میده این حرفایی خودمه ن جمله بزرگان یا کپی حرفیای دیگه خودمم ب شخصه رسیدم بهش اگه میخای تنهای تنها شی باش ورو پایی خودت باشی و همه خرابکاری رو ب اسم خدا بنویسی که خالق ماهستش ومیگه همه فرشتگان بر اون سجده کنید چون اشرف مخلوقاته میخای بگی خدا همه چیزتو گرفت و بجای کمک بهت داغونت کرد که اشتباهه واصلا خدا ب عبادت تو نیازی نداره فقط میخاد تو از نورش سرفراز شی واینکه میتونی برسی ب اون چیزی که میخای همه خبر یا فاجعه بد رو میبینن ولی باهاش با خوبی برخورد میکنن ...!!!
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  39. کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahestey نمایش پست ها
    تو مسلمون نیستی تو یکم مشکل روانی پیدا کردی که اینطور صحبت کردی همه مثل هم رک هستیم هیچ ب اون دنیا فکرکردی که چی جواب میدی که عمرتو وقتتو در چ راهی صرف کردی همین پاشایی بود که پریشب رفت زیر خاک والبته اینکه از همه دست شستید وخدا هر چند خدا همیشه هوامونو داره تو هر شرایطی فقط یکم داره امتحامون میکنه و هر چی که صلاحمون باش میده این حرفایی خودمه ن جمله بزرگان یا کپی حرفیای دیگه خودمم ب شخصه رسیدم بهش اگه میخای تنهای تنها شی باش ورو پایی خودت باشی و همه خرابکاری رو ب اسم خدا بنویسی که خالق ماهستش ومیگه همه فرشتگان بر اون سجده کنید چون اشرف مخلوقاته میخای بگی خدا همه چیزتو گرفت و بجای کمک بهت داغونت کرد که اشتباهه واصلا خدا ب عبادت تو نیازی نداره فقط میخاد تو از نورش سرفراز شی واینکه میتونی برسی ب اون چیزی که میخای همه خبر یا فاجعه بد رو میبینن ولی باهاش با خوبی برخورد میکنن ...!!!

    اولا اعتقاد و دین من به شما ربطی نداره حدو حدود خودتون وحفظ کنید
    ثانیا مشکل من چه ربطی به مرتضی داره ؟؟؟
    راجب اون دنیام هیچ جوابی نندارم که بدم میدونی چرااا؟؟؟؟چون قبول دارم گناه کارم چون میدونم باید بدون کمک خدا زندگی کنم و پیشرفت کنم
    هههههه من عمرم تلف کردم واسه اینکه مادرم اذیت نشه مدرسه ام و گذاشتم زمین تا اون آروم باشه
    شما هنوز خیلی منده منو بشناسی

    شما برو باخدات حال کن
    هههههه
    حرفات خیلی خنده داره واسم
    همش شعار میدی
    همش
    خدا هوامونو داره اره
    هههههه
    ببین آقا یا خانم محترم که فکر میکنی من مریضی روانی دارم آدما واسه رفاقت با من دست و سر میش************ن
    بعدم درسته خدا خیلی چیزارو ازم گرفته
    ولی یه چیزایی بهم داده که عمرا کسی بتونه ببهش برسه
    معرفت ی بهم داده که رفیقام حسرتش و میخورن
    مرام داده
    داغی رو دلم گذاشت که بفهممم بچه ام تو زندگیش چیا میخواد ؟؟؟چیا نمیخواد ؟؟؟
    با داغ ش فهم و شعور بهم داد
    شنیدی میگن هرکه درد ش بیش درکش بیشتر ؟؟؟
    آره انقدری درد داشتم که با دردای همه آشنام
    هیچوقت خدای خودتو با خدای من مقایسه نکن
    خدای تو همیشه کمکت میکنه همیشه و همه جا هوات و داره
    ولی خدای من همیشه اذیتم میکنه همیشه دلم و میکشنه همیشه اذیتم میکنه
    چون میدونه از ته دلم دوسش دارم چون میدونه من هیچوقت از در خونش جدا نمیشم شاید برم یکم اینور اونور ولی جدا نه
    خدای شما همه چیزو بهتون داده ولی خدای من هرچی بهم داده بود و ازم گرفت چون میدونست این چیزا من و از پا در نمیاره
    خدای خودتو با من مقایسه نکن

    و سعی کن تو مسائل اعتقاددی کسی دخالت نکنی چون یه چیز شخصیه
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  41. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    بخشیدا لطفا با دقت بخون من ب اعتقاداتت شما کاری ندارم واصلا ب من ربطی نداره من ریشه مشکلتونو گفتم ببخشید دیگه پی ام نمیدم
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  43. کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  44. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    شما یکم تو نوشتن دقت کن (تو مسلمون نیستی) هستم یا نیستم به شما هیچ ربطی نداره
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  45. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    ببخشیدا من شعار نمیدم من هر چی میگم بهم ثابت شده من نمیخام کل کل کنم خاستم رفع شه اعتقاد و عبادتت شما ب من ربطی نداره من مقایسه نکردم من تازه اول راهم بی خیال
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  46. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    منظورمو بد برداشت کردی ینی اینکه اینطور که میگی خدا نیستشو وفلان خو کفر میگی ومسلمون نیستی در ضمن ببخشیدا اظهار نظر کردم زود هیجانی میشی وبهت بر میخوره اینجا سایت مشاوره است نه دعوا وکل کل
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  47. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahestey نمایش پست ها
    منظورمو بد برداشت کردی ینی اینکه اینطور که میگی خدا نیستشو وفلان خو کفر میگی ومسلمون نیستی در ضمن ببخشیدا اظهار نظر کردم زود هیجانی میشی وبهت بر میخوره اینجا سایت مشاوره است نه دعوا وکل کل
    بله خوب شما راس میگی من منظورتون و اشتباه برداشت کردم یا شما اشتباه گفتی ؟؟هان ؟؟؟ من گفتم مسلمون نیستم ؟؟؟یا شما اینجوری برداشت کردی ؟؟؟ اونیگکه کل کل و شروع ککردم شما بودی نه من پس فکرکنم شما زود هیجانی شدی
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  48. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6938
    نوشته ها
    257
    تشکـر
    236
    تشکر شده 282 بار در 156 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reepaa نمایش پست ها
    موضوع:حرص و طمع و خودخواهی
    سلام من رضام والا همه اینجا درداشون و گفتن مام میگیم شاید کسی تونست اسباب خدا باشه واسه کمک کردن

    داستان من یکم تلخه وعجیب
    پسری هستم 18 ساله که تو خانواده ای به دنیا آمدم که تواوج خوشبختی و رفاه بود (نکته : بووود ) یعنی دیگه نیست
    پدرم یه فرش فروش موفق بود ومادرم از یه خانواده اصیل و همچین ریشه دار
    تو شهر تبریز باهم آشنا شدن و علارقم (شرمنده اگه غلطه ) همه اختلاف های فرهنگی و طبقاتی باهم ازدواج میکنن ( به اصرارابابای مامانم )و خلاهصه اش کنم تا 4 سال مشکلی نبود تا من به دنیا آمدم بعدش کم کم مشکلات شروع شد
    حرص و طمع بیش از حد مادرم و خسیس بودن پدرم دست به دست هم داد تا اختلافات شروع بشه البته جای قضاوتم نیست چون پدرم نوجوانی سختی داشت و برعکسش مادرم تو یه خانواده مرفح بود ..

    تااینکه این زندگی به آتش حرص و طمع سوخت ودونهه دونه مال و اموال پدرم رفت و ورشکست شد تااینکه یه روز مجبور شد فرارکنه
    بعداز اون من مندم و مادرم و خواهر کوچیکترازخودم
    با اینهمه بازم مادرم دست از غروروخودخواهی نکشید و تصمیم گرفت خودش کار کنه (درحالی که پدرش بهش گفته بود بیا پیش خودم )
    5 سال اول چون جوون بود مشکلی نبود کم و بیش کار میکرد و میخوریدیم بعدش زندگی افتاد تو دست انداز وبالا پایین شد تاایکنه من مریض شدم
    افسردگی گرفتم و 2 سال مدرسه نرفتم (سال سوم راهنمایی)بعداز 2 سال باکمک های خالم برگشتم به مدرسه قوی تر از سابق و تونستم این بیماری و درمان کنم تنهایی بدون هیچ مشاور یا روانشناسی
    بعدش زندگیم عوض شد نماز خون شدم بچه مسجدی شدم زندگیم رو غلتک بود تا اینکه مادرم مریض شد (از قبل دوران جوونی بیماری وسواس داشت ولی بعدش تنهایی مثل بنزین این آتیش و شعله ور کرد )و من مجبور شدم صبح تا شب پیشش بمونم چون تنهایی میترسید روزی متوسط 6 تا 9 ساعت دست هاشو میشست و من مجبور شدم در شرایط بدی سال اول دبیرستان و رد کنم که کردم
    انصافا با اینه بدترین سال زندگیم بود بازم بهترین نتجیه رو گرفتم و با معدل 18 قبول شدم و رویای دکتر شدن و استارت زدم
    اما مادرم نزاشت ادامه بدم گفت باید از من مراقبت کنی تا درست بشم
    و رسیدیم به ماه آبان یعنی امروز
    توزندگیم انقدری که مادرم اذیتم کرد هیچ کس اذیتم نکرد ولی یه برنامه تووووپ واسه عذاب دادنشون دارم
    یعنی مرد نیستم اگه داغ رو دلشون نزارم هم مادرم (بهخاطر غروروخودخواهیش هم پدرم بخاطر ترسو بودنش)
    فقط منتظرم چندسال نوجونیم بگذره و اونا پیر بشن تا منم برنامه عذاب دادنشون و شروع کنم
    اصلا برام مهم نیست که خدا و پیغمبر چی گفتن و میگن ؟؟؟؟احترام به پدرومادر 2 طرفه است
    چون اونا به حرف خدا گوش نکردن پس منم گوش نمیکنم
    مشکل اصلی من این امید لعتیه که هرلحظه داره دود میشه تو قلبم و آتش نفرت و خشمم و شعله ور تر میکنه
    خشمی که یه زمانی با کیسه بکس میشد کنترلش کرد ولی آلان که خونه نشین شدم داره تووجودم تلمبار میشه و شخصیت م عوض میکنه
    کسی پیشنهادی نداره ؟؟؟؟
    سلام آقا رضا
    پدر و مادر شما اشتباهاتی رو مرتکب شدن .هر انسانی ممکنه اشتباه کنه و اگه یه تصمیمی رو گرفتم ولو اشتباه از شخصیتشون بوده
    اما شما که گرم و سرد روزگارو تو این سن کم چشیدی میدونی خودت تصمیمات اشتباه چه دردی داره چرا میخوای خودتم یکی از اون اشتباهاتو انجام بدی و بشی مثه اونا مه بدت نمیاد؟پس چرا سعی نمیکنی اونجور که دوس داری و درسته عمل کنیی و کینه رو تو خودت داری هر روز بیشتر میکنی/

  50. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahestey نمایش پست ها
    اینکه فقط فکر انتقام وعذاب دادن پدر ومادر ی که تو را متولد کردن در ذهنتونه حالا خوب یا بدی که بودن این افکار فقط باعث نابودی تو میشه الان بهترین سالای عمرته بهتره موفق شی و پولدار تا ازشون انتقام بگیری وب چیزایی برسی که اونا نرسیدن و وسواس و ترسو بودن اگه بخوای درسوتو نخونی و علایقوتو ادامه ندی زمان وفرصتاشو از دست میدی من هم مثل تو درگیر خودخواهی مادرم شدم واجازه ندان ادامه تحصیل بدم و چند سال تو خونه بودم افسردگی گرفته بودم بخاطر بیماری پدرم حتی خودکشی هم کردم ولی شانس اوردم ولی بعد از کذشت زمان با کمک خواهرم تونستم ب علایق و درسم برسم البته ضرر کردم بنظرم شما هم بری پیش یکی از اقوامتون که باهاش صمیمی هستی تا اونجا درستو ادامه بدی وجاییی ی کار نیمه وقت پیدا کنی تا بتونی کمک خرج خودتتو خواهرت باشی گذشته رو ول کنیو ومقابل همه عوامل و افکار منفی بایستی چون اگه الان بگی خوب بزار این دوره بگذره وقتش برسه برنامم پیش بره تا انتقام بگیرم فقط عمر خودتت میره وبازگشتی نیست بجای اینکه بگی مرد نیستم تا دلشون داغ نزارم ول کن نیستم بهتره بگی مرد نیستم اگه از این شرایط خیلی بد اینقد خودمو میکشم بالا و موفق وپولدار میشم که حسرت داشته های منو میخورن الان میگی دوستان همش دارن شعار میدن ولی وقتی یکم فکر کنی عاقلانه و تلاش وپشتکارداشته باشی میرسی ب چیز های خوب دنیا خدا همه چیز رو از اول خوبو زیبا داده ب ادما....

    من زندگیم و فدای انتقام نمیکنم چون اصلا ارزش انتقام گرفتن ندارن
    من تصمیمم و گرفتم دیگه ولشون کردم
    فکرکنم این بدترین انتقامی که میشه ازشون گرفت
    من دیگه پدرومادری به اسم اونا ندارم
    هیچی دردناکتر از این نیست که پسرت دیگه آدم حسابت نکنه برن گم شن
    دیگه اصلا برام مهم نیست
    دیگه بود و نبودشون برام مهم نیست
    (گرچه نباشن بهتره )
    ههههههه گوربابای آدم پست فطرت

    (لطفا موضوع هارو از اول بخونید )
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  51. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  52. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط tavoos نمایش پست ها
    سلام آقا رضا
    پدر و مادر شما اشتباهاتی رو مرتکب شدن .هر انسانی ممکنه اشتباه کنه و اگه یه تصمیمی رو گرفتم ولو اشتباه از شخصیتشون بوده
    اما شما که گرم و سرد روزگارو تو این سن کم چشیدی میدونی خودت تصمیمات اشتباه چه دردی داره چرا میخوای خودتم یکی از اون اشتباهاتو انجام بدی و بشی مثه اونا مه بدت نمیاد؟پس چرا سعی نمیکنی اونجور که دوس داری و درسته عمل کنیی و کینه رو تو خودت داری هر روز بیشتر میکنی/

    علیک سلام
    آخه کدوم بچه ای کینه پدرمادرشو نگه میداره تو دلش ؟؟؟
    ثانیا من آدم کینه ای نیستم تا بتونم میخبشم حتی اگه نتونمم میبخشم
    ولی از حقم نمیگذرم
    اره خوب اشتباه کردن کار آدمی زاده ولی آیا با اشتباهات دیگران آزار دادنم کار درستیه ؟؟؟
    نیست
    نیست
    نیست نیت

    نمیشه به راحتی ازش گذشت
    من سپردم دست خدا باشه هیچ انتقامی نمیگیرم
    بی یخال میشم نسبت به همه این نامردی ها بی خیال میشم
    ولشون میککنم
    دیگه بیشتر از این ازم برنمیاد (فقط کاش اوناهم بی خیال من بشن که نمیشن )
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  53. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  54. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    من زندگی خوبی دارم با این همه مشکل میگم میخندم درگیر بدبختی های این دنیا نیستم
    میفهمم مادرم واجبتر از باشگاه و عشق و حالمه
    من 10 سال مادرم و نگه داشتم چون فکرمیکردم وظیفه ام چون دوران نوزادیمم اون من و نگه داشته
    ولی من 3 سالم بیشتر بهش خدمت کردم اصلا منتی نیست وظیفه امه درسته اونا چیزی حالیشون نیست
    ولی من که حالیمه
    فقط
    فقط
    فقط
    فقط
    فقط
    دلم میخواست یه بار وقتی با پدرمادرم صحبت میکنم
    به جای اینکه تقصیر بندازن سر کل فامیل
    فقط 1 بار بهم بگن ببخشید
    من به همین معذرت خواهی خشک و خالی هم راضی مشدم
    ولی متاسفانه نصیبم نشد


    همیشه پای کاراتون وایستید
    مثل یه مرد
    اگر کار اشتباهی کردید جرات اعتراف و داشته باشید


    مدیرای عزیز تاپیک و ببندین لطفا
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  55. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  56. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6938
    نوشته ها
    257
    تشکـر
    236
    تشکر شده 282 بار در 156 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reepaa نمایش پست ها
    علیک سلام
    آخه کدوم بچه ای کینه پدرمادرشو نگه میداره تو دلش ؟؟؟
    ثانیا من آدم کینه ای نیستم تا بتونم میخبشم حتی اگه نتونمم میبخشم
    ولی از حقم نمیگذرم
    اره خوب اشتباه کردن کار آدمی زاده ولی آیا با اشتباهات دیگران آزار دادنم کار درستیه ؟؟؟
    نیست
    نیست
    نیست نیت

    نمیشه به راحتی ازش گذشت
    من سپردم دست خدا باشه هیچ انتقامی نمیگیرم
    بی یخال میشم نسبت به همه این نامردی ها بی خیال میشم
    ولشون میککنم
    دیگه بیشتر از این ازم برنمیاد (فقط کاش اوناهم بی خیال من بشن که نمیشن )

    تو باید راه پیشرفتتو پیدا کنی.آفرین داداشی.
    مادرت که به توجهت احتباج داره تو باید تا حد توانت اینکارو کنی که به زندگی خودت لطمه وارد نشه.اول اینکه امیدتو حفظ کنی برنامه ریزی کنی درس بخونی کار پیدا کنی وازدواج کنی.از یه طرفم حواست به مامانت باشه تحت درمان قرار بگیره.
    اما باهاش دعوا نکن که نمیتونم و اینا براش یه ساعتای مشخصیو برای صحبت ردن تعیین کن واگه کمک خواست ازت کارا رو براش بکن.الان تا این سن رسیدی از این به بعدشم میتونی
    انسان تو شرایط مختلف آسون یا سخت قرار میگیره.آدم توی این دنیاس تا زمانی که نفس میکشه باید تلاش کنه و بهترین باشه نه نسبت به بقیه نسبت به خودش.تو باید انگیزه پیدا کنی.
    اصلا از هیچی نترس.درجا نرن.تلاشتو بکن حتی اگه خیلی خسته شدی و تا الان صبور بودی پس ادامه بده

  57. 2 کاربران زیر از tavoos بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  58. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    بنظر من تو قبض بندگی تو خدا مهرش کرده میدونی چرا چون از خودت گذشتی و ب مادرت رسیدی این خودش یعنی ی دنیا زندگی مگه همه باس درس خون باشن تا بجایی برسن ن بابا درس خوناش فقط ی تکه کاغذ دارن مهم اینکه چقد بفهمی درست زندگی کنی .
    عشق عشق ..ایمان ..مرگ .. تنهایی عاشق میشی تنهایی ایمان میاری وتنهاییم میمیری . شیطان ی بار سجده نکرد از عرش ب فرش رسید 5 وعده سجده نکنیمش چی میشود باز با نگاهش شرمگینمان میکند . وقتی ب سمتش میرویم ی پوزی میدهد ب فرشتگانش ک ببینید ک چطور بر من سجده میکنند اری درست است ک برترین مخلوقاتش اینگونه سجده شکرش را بجا میاورند .

  59. 2 کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  60. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8023
    نوشته ها
    1,114
    تشکـر
    4,745
    تشکر شده 2,210 بار در 819 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    آفرین داداش بهترین تصمیمو گرفتی
    انشالا که خوشبخت شی وزندگی شیرینی داشته باشی
    مواظب خودتم باش

  61. کاربران زیر از pari@ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  62. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17180
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    سلام آقا رضا
    نمی دونم این پست رو الان که چند ماه از پستت گذشته می خونی یا نه، اما باید بگم:
    شرایط خیلی سختی رو پشت سر گذاشتی که اگه من جای تو بودم کم می آوردم! خودت گفتی یه خواهر کوچیکتر داری که با توجه به وضعیت فعلیت باید برای اون پدری و مادری هم بکنی
    پس اصلا ذهنتو با موضوع انتقام گرفتن از کسایی که زمین خوردن در************ نکن
    همتت رو بذار رو اینکه تو هم زمین نخوری! خواهرت که از پوست و گوشت توئه زمین نخوره
    بله سختی های زیادی کشیدی و این رسم دنیاست و هر کی که بخواد بهش تکیه کنه پشتشو خالی می کنه
    شدیدا بهت توصیه می کنم ارتباطت رو با خدا قطع نکن و از اهل بیتش کمک بگیر
    از صمیم قلب دعا می کنم خدا همه مشکلاتت رو حل کنه و به آرامش برسونتت.

  63. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42147
    نوشته ها
    228
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حرص و طمع و خودخواهی

    حرص و طمع و خودخواهی هیچکدومش خوب نیست

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد