نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: بی انگیزگی بعد از شکست عاطفی

1802
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8281
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    3
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    بی انگیزگی بعد از شکست عاطفی

    بی انگیزگی:
    سلام دوستان عزیز.پسری 21 ساله و دانشجو هستم. پارسال علاقه زیادی به یکی از دخترهای همکلاسی پیدا کردم. این علاقه روز به روز شدیدتر شد و به مرحله جنون باری رسید.نمیدونستم باید چکار کنم.دست اخر مادرم رو جلو فرستادم تا باهاش حرف بزنه.(خواستگاری)چون واقعا اهل دوستی نبودم تا حالا. اما دختر یه جورایی پیچوند.نمیدونم چرا...خودمم خواستم صحبت کنم اصلا تمایلی نداشت. از اون موقع به بعد زندگیم عوض شده. همه ش میگم کار اشتباه و بچه گانه ای کردم. من از مدتها قبل از اشنایی با این دختر تنها بودم. حالا نمیدونم چکار کنم...انگیزه های درسی هم واقعا دیگه ندارم.کلاسای مشترکم با این دختر هم خیلی واسم سخت شده... ایراد چیه؟ مشکل کجاست؟ من ادم سر به زیری هستم.سرم به کار خودمه.اما از این وضعیت کلافه شدم.همون موقع هم میدونستم شرایط ازدواج ندارم،اما چاره دیگه ای نداشتم. واقعا نیاز به همدم دارم... از طرفی نگرانی بابت اتمام تحصیلم و کار و شغل و... بیچارم کرده.
    ویرایش توسط amin.t : 11-06-2014 در ساعت 03:04 AM

  2. 2 کاربران زیر از amin.t بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : بی انگیزگی

    خب دوست عزیز در این موارد و در خواستگاری ممکنه این اتفاقات بیفته

    و نباید در این مواقع همیشه انتظار 100درصدی داشت که به نتیجه دلخواه شما برسه

    در مواردی که از بی انگیزگی خودتون در درس و زندگی گفتید هم باید بصورت حضوری با مشاوری مشورت کنید

    چون این حالت رکود میتونه در آینده به شما صدمات زیادی وارد کنه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : بی انگیزگی

    فکرکردن به این قضیه فقط شمارو ازلذت بردن از زندگی دور میکنه
    چاره ای جزاینکه فراموشش کنید ندارین
    برای اینکه انگیزه پیدا کنید باید هدف ی روتو زندگیتون مشخص کنید
    وبرای رسیدن به هدفتون دست ازتلاش برندارین
    موفق باشی

  6. 2 کاربران زیر از farimah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5829
    نوشته ها
    195
    تشکـر
    470
    تشکر شده 242 بار در 113 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بی انگیزگی

    عزیز خوب دیگرانم مثل شما حق انتخاب دارن شاید اونم هنوز قصد ازدواج نداره یا شاید شما با ایده آلای اون جور در نمیومدی!! هر پسری قبل از ازدواجش ممکنه چندین با بره خواستگار. دلیلی نداره که شما به خاطر 1 خواستگاریه ناموفق انقدر ناراحت بشی و زندگیتو مختل کنی!!!!! تازه خیلی خوب کاری کردی که باهاش دوست نشدی و چند سال وقت خودتو تلف نکردی خدا خیلی دوستت داشته که انقد زود جوابتو از اون دختر گرفتی!!

  8. کاربران زیر از Helish بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8281
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    3
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی انگیزگی

    1.ممنونم از دوستانی که در جهت مشکل من، راهنمایی های خودشون رو مطرح کردن. فکر میکنم هرچه زودتر باید حضورا مورد مشاوره قرار بگیرم.چون متاسفانه حالم روز به روز بدتر میشه. همه ش هم قضیه عشق وعاشقی نیست؛عاشق شدنم و دیدن دوباره اون دختر در ترم تحصیلی جاری، مشکلات و دغدغه ها و دلمشغولی هام رو دو چندان کرده. مثل نمک روی زخم 2.مدام فکر انصراف از دانشگاه اومده سراغم. اما... درست نیست.میدونم3.حرفهای دلم قدر یک کتاب چند صد صفحه ای هستش.نوشتنشون اینجا امکان پذیر نیست.از گفتن بعضی چیزها خجالت و از بیان کردن بعضی دلمشغولی هام هراس دارم. از بچه گی اعتماد به نفسم کم بوده،این روزها کمتر4. من عاشق سینما هستم و فیلم دیدن. تو دبیرستان هم این رشته رو خوندم.اما متاسفانه تو دانشگاه از عشق اولم دور افتادم و رفتم سراغ عشق دومم که ادبیات هستش.هرچند با تصور اولیه م خیلی فرق داشت و داره.من ادبیات داستانی دوست دارم که ما حتی دو واحد هم در این زمینه نداریم. . . .5. من تنهایی رو دوس دارم و از حضور در جمع همیشه فراری ام.این روزها بیشتر.اما مدتهاست دلم میخواد با کسی که عاشقانه دوسش دارم واز جنس من هست،تنهاییم رو قسمت کنم6.اطرافیانم بارها به من گفتندخیلی بزرگتر از سنت به نظر میرسی؛هم ظاهری هم باطنی.این شاید یکی از مشکلاتمه.چیزهایی رو میخوام که الان نمیشه به دستشون بیارم7. این روزها دوست دارم برم تو جزیره تنهاییم و فیلمهای محبوبم رو با خودم ببرم و از این دنیا جدا باشم.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ازدست دادن انگیزه وبی حوصلگی در مطالعه
    توسط mobin1998 در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 02-08-2017, 12:35 PM
  2. دلسردی و از دست دادن انگیزه
    توسط ////////// در انجمن افسردگی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 07-12-2015, 05:56 PM
  3. سردرگمی و بی انگیزگی
    توسط ستاره 3 در انجمن افسردگی
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 05-01-2015, 02:22 PM
  4. امید و انگیزه مو از دست دادم
    توسط شاکی در انجمن سرد شدن رابطه
    پاسخ: 25
    آخرين نوشته: 09-27-2014, 10:00 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد