نوشته اصلی توسط
بهشت
نمی دونم کی و چرا اصرار داره من ازدواج کنم هرچند وقت یکی میاد خواستگاریم
بماند که من دید خوبی نسبت به ازدواج ندارم و بهش خیلی اهمیت نمیدم
ولی موضوعی که منو زجر میده رفتار مادرم هست(خدارو شکر هنوز خواستگاری هایی که دارم به مرحله دوم نرسیده که اقایون هم حضور داشته باشن تا ببینم رفتار پدرم چه طوریه ولی میتونم حدس بزنم داغون تر از مادرم پدرم هست)
همیشه مامانم یه چادری روسری چیزی میذاره سرش و یه گوشه میشینه و گل های قالی رو میشماره اون وسط فقط منم که دارم با مادر پسره یا همراهاش حرف میزنم
وقتی به مامانم میگم چرا حرف نمیزنی میگه هر وقت ازمن سوال پرسیدن من ج میدم
وضعیت دقیقا برعکسه انگار خواستگاری اون اومدن
دیگه از این خاله بازی ها خسته شدم
خواهش میکنم یکی راهنمایی کنه
خودم میدونم 30 سالمه و واسه این حرفا دیگه دیره و زشته ولی من هنوز در خم اول گیرم
هنوز نمیدونم باید چی بپوشم چی بگم چطوری رفتار کنم
یعنی این مشکلات خرده ریزه دیگه کمرم و ش************ده