نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: سقط جنین و افسردگی

971
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8405
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    5
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question سقط جنین و افسردگی

    با سلام و خسته نباشید
    من 31 سالمه و 3 ساله که ازدواج کردم بخاطر شغل همسرم اغلب در خانه تنها هستم. 7ماه پیش هم باردار بودم که متأسفانه فرزندم سقط شد. و بعد از اون بود که دچار افسردگی شدم مدام میخوام گریه کنم ولی اگه کسی علتشو بپرسه هیچ جوابی ندارم خیلی ناامیدم شوهرم رفتارش باهام خوبه ولی من هنوز بعداز اون ماجرا نتونستم خودمو پیدا کنم نمیدونم شایدم اصلاً این افسردگی ربطی به سقط جنین نداره؟؟؟!!!! چند بار مسافرت رفتم ولی تأثیری نداشت. تو کل مسافرت مدام به این فکر میکردم که ما الآن تصادف میکنیم و میمیریم. تا الآن میتونستم این شرایطو تحمل کنم ولی این اواخر افکاری میاد سراغم که زندگیمو مختل کرده و اون ترس از مرگه. فکر میکنم قراره بمیرم برای انجام هرکاری میترسم و فکر میکنم که میمیرم. حتی موقع خواب همش به این فکر میکنم که نکنه تو خواب بمیرم. کارهای روزمره که برای همه عادیه برای من سخت شده مثل رفتن روی بلندی حتی یک چارپایه کوچک، رفتن به حمام و.... از شما خواهش میکنم که بهم کمک کنید چون واقعاً این شرایط برای من غیر قابل تحمله. ممنون

  2. کاربران زیر از parvaz بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مرگ

    سلام ....
    پرواز عزيز تو اين شرايط روحي بدترين كار تنها موندن هست...
    بهتره هرچه زودتر مشغله و سرگرمي مناسب با علاقه و روحيتون پيدا كنيد چرا كه در اين مرحله از افسردگي تنهايي و افكار پريشان به بيماري دامن ميزنه...
    قطعا شوك اتفاق ناگوار اخير در به وجود اومدن اين حالات بي تاثير نيست....
    چند مورد از راههاي غلبه بر ترس از مرگ رو عنوان ميكنيم ...
    اما...
    حتما و حتما به يك روانشناس مجرب مراجعه كن....
    تحت نظر روانشناس اگر زمينه فرزند آوري مجدد براتون فراهم بود حتما اين كار رو انجام بدين....
    شاااااااااااد باشييييييييد....


    درمان ترس از مرگ:

    براي رهائي از ترس موهوم، به عوامل ترس زاي موجود در ذهنتان پاسخ دهيد.
    بسيارى از انديشوران، چه مسلمان و چه غير مسلمان کوشيده‏اند تا پاسخى معقول و موجه به اين پرسش اساسى دهند که موجبات ترس از مرگ چيست؟ چون فرصت طرح و بررسى آن در اين جا نيست، ما تنها به نظر ابن سينا در اين باب اشاره مي كنيم.
    در ديدگاه ابن سينا موجبات ترس از مرگ يکى از امور ذيل است:
    1 - با مرگ، حقيقت و زندگى ظاهرى و دنيوى برچيده مى‏شود.
    2 - اين که نمى‏دانيم چه وقت مى‏ميريم.
    3 - مرگ پديده‏اى ناشناخته است و از آن تجربه نداريم و برايمان امرى مبهم است‏
    4 - تجربه مرگ انفرادى و فردى است، نه جمعى.
    5 - مرگ موجب جدايى انسان از متعلقات دوستان و خويشاوندان مى‏شود
    6 - با رسيدن مرگ، همه آرزوها و آمال بشرى برباد مى‏رود[2]
    بنابراين مي توان باشناخت عوامل ترس زا درمورد مرگ، وبادادن پاسخ قانع کننده از ترس رهائي يافت.
    روش‏هاى مقابله با ترس از مرگ‏
    1- اصلاح نگرش نسبت به مرگ:
    از ديدگاه همه اديان الهى - از جمله دين مبين اسلام - مرگ نابودى نيست. قرآن اين تفّكر را كه انسان با مرگ نابود مى‏شود، به شدت رد مى‏كند و آن را ناشى از جهل مى‏داند! قرآن كلمه «توفّى» - كه به معناى «بازستاندن كامل» است - در مورد مرگ به كار مى‏برد، يعنى، كه انسان علاوه بر اين بعد جسمانى، واقعيت ديگرى دارد كه هنگام مرگ، خداوند اين واقعيت را پس مى‏گيرد. اعتقاد به اين حقيقت قرآنى، گرايش ذاتى انسان به بقا را در معرض خطر قرار نمى‏دهد.
    2- توجه به زيبايى‏ها و جلوه‏هاى زندگى پس از مرگ:
    انسان‏ها علاقه‏مند به زيبايى‏ها، راحتى‏ها و دلبستگى‏هاى ميان فردى هستند و فكر مى‏كنند مرگ بر همه اين امور خوشانيد خط بطلان مى‏كشد؛ اما آموزه‏هاى دينى افراد را به اين حقيقت متوجه مى‏سازد كه زيبايى‏ها و دلبستگى‏هاى اين دنيا، قابل مقايسه با جلوه‏هاى زيباى زندگى بعد از مرگ نيست و زندگى دنيا در برابر حيات اخروى، بسيار محدود و زود گذر است. قرآن در اين باره مى‏فرمايد: وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»[3]«زندگى دنيا چيزى جز بازى و سرگرمى نيست و زندگى واقعى در سراى ديگر است».
    نکته مهم
    بعد از شناخت و اصلاح فکر نسبت به مرگ و زندگي پس از مرگ، يکي از مهم ترين عاملي که مي تواند شوق به مرگ را درمومنين ايجاد کند همين نکته است، که ما به زيبائي هاي پس از مرگ توجه داشته باشيم، از جمله زيبائي هاي هنگام مرگ وحتي بعد از مرگ، ملاقات با اهل بيت(ع) است، بر اساس روايات، وقتي مرگ مومن فرا مي رسد، پيامبر(ص)،علي(ع) وديگر امامان معصوم (ع) بر بالين او حاضر مي شوند. فرد محتضر باآنان صحبت مي کند، ولي اطرافيان، ايشان را نمي بينند وصحبت ها نيز نمي شنوند؛ سپس جايگاه محتضر در بهشت به وي نشان مي دهند و به نحوي با وي ابراز محبت مي کنند. در اين حال او را از هر ترس ايمن ساخته و بشارت هايي مي دهند.[4]
    3- رضايت به مقدارات الهى:
    اين امر باعث مى‏شود كه فرد هنگام مرگ، كمتر دچار برخى تجارب ناخوشايند روانى و بيمار گونه گردد. در فرهنگ غرب، به انسان و آزادى او اصالت داده و در همه جنبه‏هاى زندگى به او اختيار تام مى‏دهند و در واقع او را مالك اصل خود مى‏دانند؛ ولى در ديدگاه اسلام، انسان كامل، بنده خدا و مملوك او است و كمال انسان در بندگى و اطاعت از خداوند است. اين بندگى با احساس محبت نسبت به خداوند همراه است. خداوند نيز هنگامى كه خطابى محبت‏آميز به انسان‏ها دارد، آنان را با عنوان «بندگان من» مى‏خواند و مى‏فرمايد: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً. فَادْخُلِي فِي عِبادِي. وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»[5] «اى نفس‏هاى مطمئن و آرام به سوى پروردگار خويش باز گرديد، در حالى كه خداوند از شما راضى و شما نيز از خداوند راضى هستيد، وارد بندگان من شويد، وارد بهشت من شويد» اگر اين اعتقاد براى انسان درونى شود، در مقابل مرگ حالت تسليم و رضا در پيش مى‏گيرد و نگرانى از وجودش رخت مى‏بندند. البته رضايت نسبت به مرگ، بدين معنا نيست كه انسان بدون جهت و با دست خود، خويشتن را به كام مرگ بيندازد! قرآن در اين زمينه مى‏فرمايد: «لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»[6]«خود را با دست خويش به وادى هلاكت نيفكنيد».
    تعاليم اسلامى سعى دارد حالت رضا را در انسان تقويت كند. بشارت خداوند به شكيبايانى است كه در هنگام بروز حوادث، ناگوار مى‏گويد: «ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏گرديم»[7]
    و روايات اسلامى مرگ را رحمتى از جانب خداوند براى بندگان مؤمن مى‏دانند و مى‏كوشند كه در افراد نگرش مثبت نسبت به مرگ ايجاد كنند.
    4- توجه به عموميّت مرگ:
    انسان بايد به اين واقعيت توجه كند كه مرگ يك سنت و قانون قطعى و خلل ناپذير حاكم بر نظام آفرينش است و همه موجودات - به جز خالق يكتا - با چنين پديده‏اى مواجه مى‏شوند؛ چنان كه قرآن در اين باره مى‏فرمايد: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»[8]«هر نفس طعم مرگ را مى‏چشد». خود اين فكر موجب تسكين مى‏شود.
    امضای ایشان

  4. 3 کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8405
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    5
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مرگ

    zbahane عزیز ممنون از جوابتون این مطالب خیلی بمن کمک کرد. خصوصاً این پاراگراف
    ***اى نفس‏هاى مطمئن و آرام به سوى پروردگار خويش باز گرديد، در حالى كه خداوند از شما راضى و شما نيز از خداوند راضى هستيد، وارد بندگان من شويد، وارد بهشت من شويد» اگر اين اعتقاد براى انسان درونى شود، در مقابل مرگ حالت تسليم و رضا در پيش مى‏گيرد و نگرانى از وجودش رخت مى‏بندند. البته رضايت نسبت به مرگ، بدين معنا نيست كه انسان بدون جهت و با دست خود، خويشتن را به كام مرگ بيندازد! قرآن در اين زمينه مى‏فرمايد: «لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»[6]«خود را با دست خويش به وادى هلاكت نيفكنيد».***


    حالا شما فکر میکنید واقعاً خدا از من راضیه؟؟؟؟
    من که ا
    ینطور فکر نمیکنم یعنی فکر نمیکنم جای من تو بهشت باشه فکر نمیکنم بعد از مرگ چیز خوشایندی در انتظار من باشه چون بنده ی خوبی برای خدا نیستم. اصلاً نسبت به خودم احساس رضایت ندارم. برای همین از مرگ وحشت دارم.

  6. کاربران زیر از parvaz بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مرگ

    عزيزم حتما اين جمله تا به حال به گوشت خورده كه خداوند هزاران بار از مادر مهربانتره...
    پس با اين ديد به خودت و روحت آرامش بده...
    اما...
    ما در نظر ميگيريم كه شما تا به حال از بدترين و گنهكار ترين بنده هاي خدا در اين دنيا بودين (كه قطعا چنين نبوده و نيست) اما شما هنوز فرصت استفاده از نعمت زندگي كردن رو دارين ....
    پس همه ما تا زماني كه هستيم فرصت براي بهترين بودن و با خيال آسوده رفتن رو داريم...
    و هرگز نبايد اين رو فراموش كرد كه خداوند ارحم الراحمين است.....
    امضای ایشان

  8. 2 کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8405
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    5
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مرگ

    ممنونم از جوابتون
    امیدوارم شما هم اگه مشکلی تو زندگیتون دارید حل بشه.

  10. کاربران زیر از parvaz بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : مرگ

    حساسیت بیش از حد

    ساده بگیر زندگی رو
    ما وقتی میریم بیرون از خونه هزار تا خطر دنبالمونه (تصادف ....)
    ولی هیچکدوم دلیل نمیشه که نریم
    چون مطمعن نیستیم قراره چی بشه باید این خطرو به جون بخریم تا زندگی بهتری داشته باشیم
    بعدم تهش قراره چی بشه ؟؟؟آخرش هرجای که باشیم قراره برگردیم پیش خدا
    پس تا اون موقع باید از زندگی لذت ببریم
    شما بچه ات سقط شده و یه تجربه مرگ و داشتی و حالا بازم میترسی
    باید به ترست غلبه کنی
    یه چیزیم یادت باشه هرچقدر بگذره بدتر میشه این حساسیتت پس به فکر کاهش باش
    راه بعدی کنترل افکارته
    با ورزش و نماز و قران خوندن
    تنها نمون به هیچ وجه حتما دووستایی داری برنامه ریزی بکن تا هر روز به بهانه های مختلف باهاشون بری بیرون
    یه برنامه واسه زندگیت بنویس و طیق همون پیش برو

    (مادرمنم عموش وقتی میمیره جلو چشمش یه همچین بیماری و میگیره و کم کم به دلیل بی توجهی خودش و اطرافیانش روز به روز بدتر میشه تا این که از خونه بیرون رفتنم میترسه و دائم خونه است این و نگفتم که ناامید بشی برعکس باید امیدوار بشی گفتم که بدونی فقط خودت اینجوری نیستی و آلان بهترین موقع برای رد شدن از این مشکله )
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  12. 3 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8405
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    5
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مرگ

    ممنونم Reepaa
    حرفاتون خیلی خوب بود شاید منتظر بودم یکی این حرفارو بهم بزنه نمیدونم... بازم ممنون
    برای مادرتون دعا میکنم که هرچه زودتر حالشون خوب بشه.

  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6938
    نوشته ها
    257
    تشکـر
    236
    تشکر شده 282 بار در 156 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مرگ

    سلاپ
    منم از مرگ خیلی میترسم.خیلی زیاد و به این فک میکنم که نکنه یه موقع اگه فلان کاروکنم بمیرم.اما واقعا که بهش نگاه کردم دیدم من یه انسانم و یروز مثل موجودات دیگه میمیرم مهم اینه که تو این مدت زندگیم حتی برای یک ساعت چطور زندگی میکنم و چه چیزایی بدست میارم با چه چیزایی خوشحال میشم چه کسایی رو میتونم خوشحال کنم میخوام لذت یه زندگیه سالمو داشته باشم بخاطر همین تو حال حاضر زندگی میکنم با یه نیم نگاهی تو آینده و تو کارام احتیاط لازمو و رعایت عقلو میکنم واگه سرنوشت آدم هر چی باشه به سرش میاد ما اینجا هستیم برای اینکه از داشته هامون لذت ببریم خدارو شکر یه همسر خوب داری و به وقتش بچه های خوبیم خوای داشت فقط سعی کن تا وقتی داریش ازشون استفاده کنی هیچ کس از آیندش خبر نداره مطمءن باش اگه بصلا حت باشه باز بچه دار میشی کافیه فقط درست فک کنی و افکار باطلتو بندازی دور
    موفق باشی
    نقل قول نوشته اصلی توسط parvaz نمایش پست ها
    با سلام و خسته نباشید
    من 31 سالمه و 3 ساله که ازدواج کردم بخاطر شغل همسرم اغلب در خانه تنها هستم. 7ماه پیش هم باردار بودم که متأسفانه فرزندم سقط شد. و بعد از اون بود که دچار افسردگی شدم مدام میخوام گریه کنم ولی اگه کسی علتشو بپرسه هیچ جوابی ندارم خیلی ناامیدم شوهرم رفتارش باهام خوبه ولی من هنوز بعداز اون ماجرا نتونستم خودمو پیدا کنم نمیدونم شایدم اصلاً این افسردگی ربطی به سقط جنین نداره؟؟؟!!!! چند بار مسافرت رفتم ولی تأثیری نداشت. تو کل مسافرت مدام به این فکر میکردم که ما الآن تصادف میکنیم و میمیریم. تا الآن میتونستم این شرایطو تحمل کنم ولی این اواخر افکاری میاد سراغم که زندگیمو مختل کرده و اون ترس از مرگه. فکر میکنم قراره بمیرم برای انجام هرکاری میترسم و فکر میکنم که میمیرم. حتی موقع خواب همش به این فکر میکنم که نکنه تو خواب بمیرم. کارهای روزمره که برای همه عادیه برای من سخت شده مثل رفتن روی بلندی حتی یک چارپایه کوچک، رفتن به حمام و.... از شما خواهش میکنم که بهم کمک کنید چون واقعاً این شرایط برای من غیر قابل تحمله. ممنون

  15. کاربران زیر از tavoos بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد