نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: دوری از خانواده

1088
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8479
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    دوری از خانواده

    با سلام و خسته نباشید خدمت شما عزیزان
    بنده یک سال هست که ازدواج کردم.شوهرم دانشجوی دکترا هست تو تهران.و ما توخوابگاه زندگی می کنیم.احساس می کنم افسرده شدم از تهران خوشم نمیاد.اونجا خیلی تنهام از خوانوادم دورم.با وجود اینکه تک فرزندم اصلا دوست ندارم خوانوادم رو تنها بذارم وقتی قراره برگردم تهران عزا می گیرم.من عروس رفتم خوابگاه نذاشتن جهیزیه خودم رو ببرم اونجا همه وسایلام کهنه هستن.دلم می گیره تو خونه مثل تازه عروسا نیستم به خودم نمی رسم.علاقه و انگیزه برای رابطه جنسی با همسرم ندارم.وقتی تهرانم همش بی حوصلم مریضم.لطفا کمکم کنید.خیلی داغونم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,325 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دوری از خانواده

    سلام دوست عزیز بنظرمن شما باید الان به همسرت روحیه بدی تا بتونه خوب درساشو بخونه تا زودتر بتونه مدرک شو بگیره شما دوتا الان باید پشت هم باشید تو شهرغریب و هوای همدیگرو داشته باشید الان شرایط دانشجویی پس باید دانشجویی هم زندگی کرد نباید با بی انگیزگی روز های خوب اول ازدواج تونو تلخ کنید سعی کن ازکمترین امکانات بتونی بهترین استفاده رو بکنی که فردا وقتی یاد این دوران افتادید خاطرات خوب بیاد سراغت نه بد به اتاق تون برس تمیزش کن یه گلدون و 4 تا گل قشنگ بزار توش یه رومیزی قشنگ و ارزون قیمت بخر بنداز رو میز یه چایی خوشمزه دم کن بشینید کنارهم بخورید و کیف کنید حالا تو سرویس چدن نتونستی غذا درست کنی تو یه ماهیتابه یه غذا خوشمزه بامحبت بپز واز اونی که داری لذت ببرمطمئن باش روز های خوبتون هم میرسه تا سختی نکشی که نمیتونی لذت اون چیزی که بدست اوردی و ببری وقدرشو بدونی تازشم نمیگی شوهرت مدرکشو میگیره میتونه یه کارخوب پیدا کنه میشه جناب دکترببینم وقتی بهت بگن خانم دکتر ذوق مرگ نمیشی جون منموفق باشی

  3. 3 کاربران زیر از رهگذر زندگی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : دوری از خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهاره دوست نمایش پست ها
    با سلام و خسته نباشید خدمت شما عزیزان
    بنده یک سال هست که ازدواج کردم.شوهرم دانشجوی دکترا هست تو تهران.و ما توخوابگاه زندگی می کنیم.احساس می کنم افسرده شدم از تهران خوشم نمیاد.اونجا خیلی تنهام از خوانوادم دورم.با وجود اینکه تک فرزندم اصلا دوست ندارم خوانوادم رو تنها بذارم وقتی قراره برگردم تهران عزا می گیرم.من عروس رفتم خوابگاه نذاشتن جهیزیه خودم رو ببرم اونجا همه وسایلام کهنه هستن.دلم می گیره تو خونه مثل تازه عروسا نیستم به خودم نمی رسم.علاقه و انگیزه برای رابطه جنسی با همسرم ندارم.وقتی تهرانم همش بی حوصلم مریضم.لطفا کمکم کنید.خیلی داغونم

    خب در هر مرتبه ای که باشی غربت باشی خیلی سخت میگذره

    ولی خب هر اتفاقی در زندگی یک نشونه است و شما بجای این همه ناراحتی بهتره ازش استفاده کنی

    مگه چند سال قراره تو این خوابگاه بمونید که احساس شادی رو از خودتون گرفتید ؟

    شما میتونید همین موقعیت رو برای خودتون تبدیل به موقعیت ممتازی بکنید

    و از امکانات و آموزش های موجود در تهران نهایت استفاده رو ببرید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8479
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوری از خانواده

    ممنون از راهنمایی هاتون.می دونید همش می ترسم تهران موندگار بشیم.من اونجا رو دوست ندارم.همش ناامیدی، ناراحتی، افسردگی، دوری از خونواده

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7956
    نوشته ها
    49
    تشکـر
    36
    تشکر شده 81 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوری از خانواده

    سلام
    دوست عزیز چرا ناراحتی؟؟؟؟؟
    میدونستی که این روزا شاید بهترین خاطرات آیندت باشه، وقتی که نشستی کنار شوهر و بچه هات و این داستانا رو براشون تعریف کنی.
    بد به دلت راه نده. پشت شوهرت محکم بایست و سعی کن زندگیتو زیبا زندگی کنی. مطمن باش وسایل نو خوشبختی و وسایل کهنه بدبختی نمیارن.
    خوش باشید.

  8. کاربران زیر از Koorosh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8479
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوری از خانواده

    همش تو این فکرم اگر برای پدر و مادرم خای نکرده اتفاقی بیفته.من خیلی تنها میشم.اونوقت چی کار کنم؟

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    5039
    نوشته ها
    24
    تشکـر
    0
    تشکر شده 19 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوری از خانواده

    اگه اینجوری پیش بری میتلا یه افسردگی میشی من اگه جای شما بودم شروع میکردم پا به پای شوهرم درس میخوتدم. یعنی الانم دارم همین کارو میکنم چون تو یه شهر غریب دور از همه ام خودمو با درس سرگرم کردم خیلی هم خوشحالم.

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8470
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوری از خانواده

    اگر خوابگاه متاهلی هستید برای خودتون دوست پیدا کنید و با هم رفت و آمد کنید. یه جایی خوندم که بهترین هدیه و کار برای یک خانم داشتن یک دوست خانم است که با هم از نطر سلیقه و اخلاق همسان باشند.با هم خرید بروند. به درد و دل هم گوش بدهندو....
    دوست پیدا کن و زندگی جدید و شاد داشته باش.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد