بر تپههای شرقی اوکلاهاما جنگل انبوهی وجود دارد که لابهلای درختان در هم تنیده آن نزدیک به 100 کماندوی نیمه مسلح میانسال خود را برای پایان جهان آماده میکنند. آنها مریدان رابرت میلار 80 ساله هستند که معتقد است به زودی شیطان از جانب آمریکا به جهان حمله خواهد کرد و آنها باید به دفاع از مسیح منجی برخیزند. میلار بعداز ضایع شدن در پیشبینی دومش در سال 2001 گفت: «به هر حال مسیح در هزاره سوم ظهور میکند. یک روز از همین روزها جهان پایان مییابد و ما باید گوش به زنگ آخرالزمان باشیم.» کماندوهای تحت فرمان میلار هنوز هم در جنگلهای اوکلاهاما در انتظار روز پایان هستند. معمای پایان جهان، معمای دیرین بشر است. هرچند دیدگاه ادیان و به خصوص دین اسلام درباره پایان جهان دیدگاهی روشن و سرشار از حقیقت است، اما در کنار اینها فرقههایی هستند که با پیشگوییهای دروغین خود از میل ذاتی بشر به آگاهی از حقیقت پایان جهان سوءاستفاده میکنند.
***
کسی به درستی نمیداند در طول تاریخ بشریت چه تعداد به هوای حرفهای پیشگویان خانهها و اموالشان را بخشیدهاند و یا به دعوت رئیس یک فرقه اقدام به خودکشی کردهاند. شاید بد نباشد نگاهی به آمار خودکشی در میان هواداران فرقههای مختلف در جهان بیندازیم تا به عمق فاجعهای پی ببریم که از یکی از امیال کنجکاوانه بشر بهوجود آمده است.
کیم میلر که با پیشگوییهای خود توانسته بود روزگاری در آمریکا شهرتی دست و پا کند، برای خودش فرقهای درست کرده بود و خود را پیامبر روز واپسین معرفی کرد و گفت جهان در فوریه 2002 پایان خواهد یافت. تاثیر میلر روی هواداران فرقهاش به حدی بود که وحشت از یک خودکشی جمعی همه شهر را فرا گرفت. در همان زمانها بود که دختر یکی از اعضای فرقه میلر به خبرنگار یکی از شبکههای تلویزیونی آمریگا گفت: «از سال 1997 که پدرم به این فرقه پیوست دیگر او را ندیدم. حالا در خانه گاهی دلمان برای او تنگ میشود. من در طول این چند سال فقط یک بار یک ایمیل از پدرم دریافت کردم که ملتمسانه از من خواسته بود به فرقه کیم میلر بپیوندم، چون که سعادت تنها در آنجاست.»
***
شاید کمی خندهدار به نظر برسد، اما وقتی به این قضیه فکر میکنیم و میبینیم که در طول تاریخ چطور آدمهایی پیدا شدهاند که توانستهاند با حرفهای سراسر دروغ خود عدهای را دور هم جمع کنند و شهرتی به هم بزنند، آن وقت است که دیگر باید تنها تاسف بخوریم. اما شاید تاسف بیشتر هم بشود وقتی که ببینیم، پیشبینی رهبران فرقهها درست از آب در نمیآید، اما هواداران آنها همچنان در کنار آنها باقی ماندهاند و حاضر به جدایی از فرقه نیستند.
روزنامهها و کتابهای مربوط به پیشگویی همیشه جزو پرفروشترینها بودهاند. در سال 1988 کتاب «88 دلیل برای اثبات پایان جهان در سال 1988» با فروش میلیونی خود همه را وحشتزده کرد. طبق اطلاعات این کتاب، پیشبینی شده بود که جهان در روزهای 11 تا 13 سپتامبر به پایان میرسد. در مدت کمتر از 10 روز همه نسخههای کتاب به فروش رفت. همه اینها در حالی بود که زمان پیشگویی شده هم آمد و رفت و هیچ اتفاقی هم نیفتاد. یکی از کسانی که در آن روزها دانشجو بوده است، در توصیف آن روزها به شبکه سیبیاس اینگونه میگوید: «من دوستانی داشتم که خودشان را کاملا برای مرگ آماده کرده بودند. در خوابگاه زندگی کاملا تحتالشعاع این پیشبینی قرار گرفته بود. گناهکاران توبه میکردند. هیچ کس حوصله درس خواندن هم نداشت. روز دوازدهم سپتامبر همه دیگر قطع امید کرده بودند و افسرده در گوشهای کز کرده و در انتظار لحظه موعود بودند. من با آنها حرف میزدم تا شاید بتوانم کمی آرامشان کنم، اما آنها تمرکزشان را کاملا از دست داده بودند. روز سیزدهم هم تمام شد و پایانی از راه نرسید. دوستانم همچنان در حالت پیشین خود باقی مانده بودند. روزهای بعد دیگر اثری از آنها دیده نشد. همه میگفتند آنها جذب فرقه شدهاند و تحصیل را برای همیشه رها کردهاند.»
در همان سال کتاب دیگری هم تحت عنوان «وقتی پولها از ارزش میافتند» به بازار آمد. در این کتاب پیشبینی شده بود بدون هیچ شکی بشر در آخرین ثانیههای زندگی به سر میبرد. این کتاب کوچک که با قطع جیبی همه جا حتی در قطارها و متروها همراه مردم بود، به مردم هشدار میداد که به هیچ وجه دلار نخرند، چرا که در چند ماه آینده دیگر هیچ اسمی از دلار نخواهد ماند. در پایان کتاب هم به مردم گفته شده بود، اگر میخواهند از شر روز پایانی دنیا در امان بمانند، باید روی بدن خود خالکوبی کنند یا گردنبندهای خاصی را به گردنشان بیندازند. مردم هم به تبعیت از توصیههای کتاب به طلسمفروشیهای معرفی شده در کتاب هجوم بردند و با برچسب و خالکوبی بدنهایشان را پر کردند. بعداز این همه خرید هم مردمی که در انتظار بودند، وقتی روزها را مشاهده میکردند که خیلی عادی جای خودشان را به روزهای بعد میدهند، روزنامهها را میدیدند که خبر از کلاهی بزرگ میداد که بر سر آنها رفته بود. تحلیلها میگفتند این پیشگویی در واقع ترفند اقتصاددانهای آمریکایی برای کاهش نقدینگی در بین مردم و بالا بردن قیمت دلار بوده است.
***
دیوید برگ که بعد از تاسیس فرقهای به نام «پسران خدا» نام خودش را به دیوید موسی تغییر داده بود، پیشبینی کرده بود در دهه 70 میلادی شهاب سنگی با زمین برخورد میکند و به زندگی زمین پایان خواهد داد. مردم آن روزها به خیابانها ریختند و پلیس به زحمت توانست غارت مغازهها را کنترل کند. شبیه همین اتفاق هم در سال 1997 افتاد که طی آن یک فرقه یهودی پیشبینی کرده بود در بیستم اکتبر آن سال سنگ بزرگی از آسمان فرو خواهد افتاد و اورشلیم را نابود خواهد کرد. اما جالبترین قسمت پیشگویی دروغین این فرقه زمانی فاش شد که ماموران پلیس اعضای این فرقه را در حال بلندکردن یک سنگ چند تنی با هلیکوپتر دستگیر کردند.
در سال 1980 هم یک میلیونر آمریکایی به نام باب دابز فرقهای تشکیل داد که به سرعت توانست 10 هزار عضو به خود جلب کند. آقای دابز به مریدان خود میگفت پایان جهان بسیار نزدیک است و آنها باید تا آن زمان اتحاد خود را حفظ کنند. او برای تبلیغ پیشگوییهایش امکانات منحصر به فردی در اختیار داشت؛ یک ایستگاه رادیویی، مرکز تولید نوارهای ویدیویی، یک آژانس مسافرتی برای سازماندهی تورها و حتی یک گروه موسیقی برای خواندن اشعاری که طبق تعالیم و پیشگوییهای او ساخته شده بودند. دابز با این همه دبدبه و کبکبه پیشبینی کرده بود، جهان در ساعت هفت صبح پنجم جولای 1998 پایان خواهد یافت. این روزها دیگر کسی از این پیشگو خبری ندارد. شاید با ثروتی که داشته در گوشهای تنها مشغول زندگی کردن در دنیایی ديگر است.
***
در اوایل قرن بیستم، رئیس فرقهای به نام «شاهدان یهوه» بعد از کنکاش در فصل چهارم سفر دانیال نبی در کتاب مقدس و ضرب و تقسیمکردن اعداد نهفته در آن به این نتیجه رسید که در سال 1914 جهان به پایان میرسد. روز موعود همه پیروان این فرقه در میدان شهرها گرد هم آمدند، اما آن روز هیچ اتفاقی نیفتاد. رئیس فرقه اعلام کرد در محاسبات مقداری اشتباه کرده و پایان دنیا در سال 1918 اتفاق خواهد افتاد. در این سال هم اتفاق چهار سال پیش دوباره تکرار شد و پیشبینی درست از آب درنیامد. پیشگویی رهبر فرقه برای سال 1925 هم نقش بر آب شد. سالها بعد باز هم خبرهایی از رهبر این فرقه به دست آمد که سال 1975 را به طور قطعی پایان جهان معرفی میکرد. اینکه پیشبینی چهارم چه سرنوشتی داشت، دیگر نیازی به گفتن ندارد، نکته گفتنی آمار بامزهای است که مجله «Watch Tower» که زیر نظر این فرقه منتشر میشد، ارائه داد و در آن مدعی شده بود این فرقه در حدود 13 میلیون هوادار در سرتاسر جهان دارد. رهبر فرقه با تمام این ناکامیها اما از پا نایستاد و در بیانیهای رسمی از مریدان خود خواست توبه کنند و تا سال 1984 همه اموال خود را به دیگران ببخشند، چرا که آن سال دیگر بدون هیچ شک و شبههای روز پایانی دنیاست. شاید اگر اجل به سراغ او نمیآمد، مریدان او همچنان در انتظار روز پایان، این بار در قرن بیستویکم بودند.
ولادمیر سوبولیوف عضو روس آکادمی علمی زوریخ در اواسط دهه 90 با تحلیل پیشبینیهای نوستر آداموس به این نتیجه رسیده بود که در سال 1997 محور زمین ناگهان 20 درجه از مدار خود منحرف خواهد شد. انگلستان به زیر آب خواهد رفت و تنها منطقه سیبری است که در امان خواهد ماند. اوج پیشبینی سوبولیوف آمدن موجودات فضایی به زمین و هدایت انسانها به بعد چهارم برای ادامه زندگی بود. 14 سال از تاریخ پیشگویی این مرد روسی گذشته، اما زمین همچنان بر مدار خود میچرخد.
***
پیشبینیهای آخرالزمان تنها محدود به کلاهبردارها نمیشد. افراد سرشناسی در تاریخ بودهاند که با پیشگوییهای اشتباهشان، اعتبارشان را زیر سوال بردهاند. پاپ ژان پل سیزدهم که پیشگویی کرده بود در ژانویه 1999 ساکنان سیارههای دیگر سوار بر ارابههای فولادی خود به زمین خواهند آمد و دانش خود را با مردم زمین درمیان خواهند گذاشت. هفتهنامه «Weekly World News» هم در اواخر دوره اول ریاست جمهوری بیل کلینتون در آمریکا پیشبینی کرده بود به زودی با انفجار هستهای در کوبا، دنیا نابود خواهد شد. این پیشبینی چنان قسمتی از افکار عمومی در آمریکا را تحت تاثیر قرار داده بود که حتی کلینتون هم در یک نشست فوری محرمانه مشاوران خود را فراخواند و از چند محقق کتاب مقدس دعوت کرد تا در جلسه حاضر شوند و صحت این واقعه را ارزیابی کنند. هرچند آنها کارشناس مذهبی بودند و نه کارشناس هستهای، اما در نهایت کذب بودن این پیشگویی خیلی زود خیال همه را راحت کرد. در سال 1982 فرقهای به نام «تارا» آگهیهایی تمام صفحه در روزنامههای پرفروش آمریکا به چاپ رساند و در آنها با حروف بزرگ نوشت: «مسیح اینجا پیش ماست. او هفته آینده به میان مردم خواهد آمد.» مردم چند هفته انتظار کشیدند، اما اثری از مسیح موعود نشد. گروه تارا در آگهی دوم خود نوشت: «مسیح آمدن خود را به تاخیر انداخت، چون با دیدن مردم فهمید که وجدان بشری هنوز آماده پذیرش تعلیماتش نیست.» اما همه اینها که گفته شد، پایانی بر پیشگوییها نیست. هنوز کسانی هستند که معتقدند جهان در سالهای آینده به پایان خواهد رسید.