پژوهش های دیگری در این زمینه به تأثیر ناکامی بر رفتار یک اردک ماهی می پردازد. یک اردک ماهی را در آکواریومی قرار دادند که تعداد زیادی ماهی کپور در اطراف آن شناور بودند. وقتی اردک ماهی به وفور ذخیره غذایی در اطراف خود عادت کرد، میان او و ماهی های دیگر یک دیوار شیشه ای قرار دادند. وقتی اردک ماهی گرسنه شد سعی کرد خود را به ماهی های کپور برساند ولی مدام سرش به دیوار شیشه ای برخورد می کرد.




دانش آموزی که برای پیشبرد اهداف خود زحمت می کشد و تلاش بسیار می کند، انتظار دارد که در پایان مورد بازخورد مناسب قرار گیرد و در ازای زحمتی که کشیده است، از نتایج زحمت خود بهره مند شود.

حال اگر به دلایلی این مورد صورت نپذیرد، دانش آموز منفعل شده و دیگر تلاشی از خود نشان نمی دهد و این بدترین حالتی است که ممکن است، به سراغ دانش آموز بیاید.

به طورکلی کودکی که شب تا دیروقت درس خوانده اســت، وقتی در ازای تلاش خود نمره مطلوب کسب نکند، ممکن است برای خود راهی جز گوشه گیری و انزوا نیابد.

درماندگی آموخته شده در حال حاضر به عنوان بیماری مزمن درآمده و دانش آموزان و دانشجویان را حیران و سرگردان کرده است. برای دستیابی به شناخت این گسست که یأس، بدبینی و بی اعتمادی عمومی را در پی داشته است، هر انسان فرهیخته و فرهنگ دوست را به فکر و چاره جویی وامی دارد.

این گزارش تلاش دارد که به بررسی مفهوم درماندگی آموخته شده در میان دانش آموزان بپردازد و این پدیده را از منظر و دیدگاه صاحبنظران و محققان کالبدشکافی کند.

● مفهوم درماندگی آموخته شده چیست؟

مفهوم درماندگی آموخته شده (Learned helplesseness) تا حدودی توسط پژوهشگران به تصویر کشیده شده است. این مفهوم معرف منفی ترین حالت درک از خود است.

درماندگی آموخته شده در حوزه تعلیم و تربیت به یادگیرندگانی اشاره می کند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمی دانند. آنها یادگیرندگانی هستند که فکر می کنند هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمی یابند. این موضوع که پیامدهای رفتار مستقل از رفتار فرد هستند، ابتدا توسط مارتین سلیگمن مورد پژوهش قرار گرفت.

سلیگمن مفهوم درماندگی آموخته شده را به عنوان حالت ویژه ای که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر اینکه رویدادها در کنترل او نیستند در او ایجاد می شود، تعریف کرد.

به سخن دیگر، بعد از یک رشته تجربه که در آن پاسخ های فرد در نتیجه رفتار او تغییر نمی کند، می آموزد که رفتار و نتیجه رفتار او از یکدیگر مستقل هستند. در آزمایش های اولیه مربوط به درماندگی آموخته شده سگ هایی که در معرض ضربه برقی (شوک الکتریکی) غیرقابل اجتناب قرار گرفته بودند، آموختند که هیچ یک از پاسخ های آنها، از جمله دم تکان دادن، پارس کردن، راه رفتن، پریدن و جز اینها سبب قطع شوک نمی شود.

بعد وقتی که این سگ ها در موقعیتی قرار داده شدند که در آن انداختن یک مانع باعث قطع شوک می شد، سگ ها ابتدا کمی به این طرف و آن طرف راه رفتند و بعد دراز کشیدند و به طور منفعل، خود را تسلیم شوک کردند. به بیان دیگر حیوانات پس از تجربه صدمه کنترل ناپذیر، انگیزه پاسخ دادن را از دست دادند و جای آن را افسردگی و اضطراب گرفت.

افزون بر این حتی اگر یکی از پاسخ ها در رفع مشکل موفقیت آمیز بود، حیوان در یادگیری اینکه آن پاسخ مؤثر است ناتوان بود. پژوهش های بعدی با انسان ها، یافته های آزمایش بالا را مورد تأیید قرار داد. سلیگمن ثابت نمود چنانچه حیوان و ارگانیک اگر دانش آموز به این باور برسد که هیچ کاری از دستش برنمی آید تا موقعیت ناگوارش را تغییر دهد، حالت او را درماندگی آموخته شده، می نامند.

پاسخ درماندگی را یادبگیرد هرگز نمی تواند حتی مهارتهای آسان را بیاموزد. البته سلیگمن این فرضیه خود را از راه برعکس ثابت نمود.

در آزمایش سلگمن در مقایسه با یک سگ بی تجربه ( درماندگی را تجربه نکرده ) سگی که ، پش از آموزش ، شوک برق غیر قابل گریز را تجربه کرده است به زودی از دویدن و زوزه کشیدن باز می ایستد و تازمان قطع شوک بی حرکت می ماند. این سگ از مانع عبور نمی کند تا از شوک بگریزد ، بلکه چنین به نظر می رسد که تسلیم شده و پذیرای شوک است ، با سعی و آموزش این سگها گاهی از روی مانع می پرند و از شوک می گریزند یا از آن اجتناب می کنند ، اما باز تسلیم شوک می شوند .


پژوهش های دیگری در این زمینه به تأثیر ناکامی بر رفتار یک اردک ماهی می پردازد. یک اردک ماهی را در آکواریومی قرار دادند که تعداد زیادی ماهی کپور در اطراف آن شناور بودند. وقتی اردک ماهی به وفور ذخیره غذایی در اطراف خود عادت کرد، میان او و ماهی های دیگر یک دیوار شیشه ای قرار دادند. وقتی اردک ماهی گرسنه شد سعی کرد خود را به ماهی های کپور برساند ولی مدام سرش به دیوار شیشه ای برخورد می کرد. در وهله نخست نیاز او به غذا شدت یافت و اردک ماهی سخت تر از پیش تلاش کرد به ماهی های کپور دست یابد ولی بالاخره، شکست مکرر در وصول به هدف به اندازه کافی موجب ناکامی او شد به طوری که دیگر برای خوردن ماهی ها کوشش نکرد. در واقع وقتی دیواره شیشه ای را برداشتند و ماهی های کپور دوباره در اطراف اردک ماهی شروع به شنا کردند، دیگر هیچ فعالیت هدف نگری از طرف اردک ماهی صورت نگرفت. بالاخره، اردک ماهی درحالی که در میان وفور خوراکی قرار داشت از شدت گرسنگی جان سپرد.


تحقیقات فوق بیانگر برخی رفتارهای آسیب زای آموزشی – پرورشی است که در محیط های آموزشی رخ می دهند. آگاهی یافتن از نتایج این تحقیقات امکان بازنگری رفتارهای آموزشی و اصلاح آنها را فراهم می آورد.

● نتیجه گیری
اگر دانش آموز به این باور برسد که هیچ کاری از دستش برنمی آید تا موقعیت ناگوارش را تغییر دهد، حالت او را درماندگی آموخته شده، می نامند. می توان وضع را این گونه توصیف کرد که شخص واقعاً ممکن است که در یک موقعیت ناراحت کننده قرار داشته و هیچ عملی از او نتوانسته است موقعیت او را تغییر دهد. در نتیجه از تلاش بازمانده و به این باور رسیده است که هیچ کاری از من ساخته نیست.

در چنین فرآیندی، دانش آموز اطمینان خود را از دست می دهد و به ناتوانی خود، اذعان می کند، و توان حرکت و خلاقیت از فرد سلب و او به موجودی بی تحرک، خنثی و فاقد معیار تبدیل می شود. اما اگر شرایط تغییر کند و شخص بتواند با انجام رفتاری موقعیت ناگوارش را تغییر دهد، این باور که کاری از او ساخته نیست باور غلطی خواهد بود. اگر شخص این باور غلط را تعمیم دهد و به این نتیجه برسد که مهارت های لازم برای حل کردن مسائل زندگی را ندارد، ممکن است به افسردگی (depression) مبتلا شود این باور که شخص درمانده است، در صورتی که واقعاً درمانده نیست نشان دهنده همان چیزی است که «نورمن» استاد روان شناسی آن را رابطه ظاهری نه واقعی و «بندورا» آن را خود ناکارآمد تصور می نامد.