افرادی که ذاتا تنبل و بی اراده هستند و به راحت طلبی عادت دارند، به مرور زمان با سخت تر شدن مراحل تحصیل ، روز به روز بیشتر به سمت تقلب جذب می شوند و آن را بهترین ابزار برای فرار از زیر بار کوشش و تکاپو در امور تحصیلی می یابند.






از واژه ی تقلب برای توصیف رفتارهای اجتماعی متنوعی استفاده می شود، ولی در این مقاله هدف از به کار بردن این واژه، انتقال مفهوم تقلب کردن دانشجویان در امور آموزشی، بالاخص در جلسات امتحان است. در راستای کمک به دریافت فهمی کامل از پدیده ی تقلب آموزشی، با طرح سه پرسش اساسی و ارائه ی پاسخ جامع به هریک از آن ها، این پدیده را با دیدی جزئی نگرانه بررسی کرده و زوایای پنهان آن را نمایان می کنیم. به امید آن که خوانندگان محترم در پایان بتوانند به درک عمیقی از آن رسیده و در مورد موضع گیری مناسب علیه آن در محیط دانشگاه تصمیم درستی بگیرند. در بخش اول با طرح پرسش "چرا نباید تقلب کنیم؟"، به بررسی موشکافانه ی نتایج زیان بار تقلب بر ابعاد مختلف جامعه و شخصیت افراد می پردازیم که آگاهی از آن می تواند برای دانشجویان تبدیل به انگیزه ای شود برای ترک این عادت و بیدار شدن حس مسئولیت پذیری و تلاش برای ریشه کن کردن آن در محیط دانشگاه. در بخش دوم پرسش "چرا ما تقلب می کنیم؟" را مطرح کرده که به آسیب شناسی اجتماعی تقلب و عوامل اجتماعی و فرهنگی گرایش بسیاری از دانشجویان به بهره جستن از این ابزار برای کسب موفقیت های تحصیلی می پردازد.



مطالعه ی این بخش نیز از جهت تصحیح ذهنیت خوانندگان نسبت به ریشه های اجتماعی پدیده ی تقلب و افزایش آگاهی نسبت به عوامل به وجود آورنده ی آن، به افراد دغدغه مند کمک بزرگی در پیش گیری و مبارزه با تقلب در سطح جامعه و به خصوص در محیط آموزشی دانشگاه می کند. "چه کاری باید انجام دهیم؟" پرسش سوم و آخری است که در این مقاله مطرح می شود و با ارائه ی سرنخ هایی، انتظار می رود خوانندگان نسبت به این پرسش حساسیت بیشتری نشان داده و خود به دنبال پاسخی مناسب و کارآ برای آن باشند. در این بخش نیز چند وظیفه ی عمومی مطرح می شود که هر شخص با عمل کردن به آن ها ملزم است نقش خویش را در تضعیف و از میان برداشتن این بیماری اجتماعی بازی کند. به امید آنکه ذهنیت خوانندگان محترم با مطالعه ی دقیق این مقاله نسبت به پدیده ی تقلب آموزشی به سمت صحیحی هدایت شود و با افزایش آگاهی از وجوه گوناگون آن، از این پس عکس العمل و موضع گیری مناسبی را نسبت به آن در تمام مقاطع زندگی اجتماعی خویش اتخاذ نمایند.


نتایج زیان بار تقلب بر سرنوشت اشخاص و جوامع(چرا نباید تقلب کنیم؟)


شاید بهترین کار برای شروع بررسی امرتقلب، طرح این پرسش باشد که اصلا چرا تقلب امری نامطلوب و نهی شده است و بار مفهومی منفی دارد؟ چرا تقلب از دید اجتماع، دانشجویان و اساتید یک تابو تلقی می شود؟ به حدی که کسانی که تقلب می کنند، معمولا سعی دارند آن را از دید سایرین مخفی کنند و درباره ی آن حرف نزنند؟چه دلایل قانع کننده ای وجود دارد که یک دانشجو را که تا به حال به وسیله ی تقلب با کمترین تلاش، به موفقیت های بزرگ رسیده و از آن تنها نتایج مثبت دیده از ادامه دادن این رفتار باز دارد؟ تمام مزایای آن را رها کرده و دیدش به کلی نسبت به این پدیده تغییر کند؟ در این قسمت سعی داریم آثار مخرب تقلب بر توسعه ی جوامع را بررسی کنیم. برای این کار ابتدا لازم است مفهوم و عملکرد واقعی سیستم های آموزشی و همچنین سیستم های ارزیابی آموزشی را درک کنیم.


در عصر مدرن، صنعت و اقتصاد و تمام پایه های زندگی اجتماعی در هر کشور به شدت به علم و دانش آموختگان علوم مختلف وابسته است. به بیانی کشور به تعداد مشخصی نیروی تحصیل کرده و متخصص برای حرکت موثر به سمت اهداف و آرمان هایش نیازمند است. برای تامین این نیاز، لازم است که مراکز آموزشی متعددی در کشور فعالیت کنند، به دلیل اهمیت غیر قابل انکار این مراکز بر زندگی اجتماعی مدرن، دولت نیز از هر نظر و بالاخص از نظر مالی و به وسیله ی هزینه کردن از اموال و ثروت های عمومی، آن ها را حمایت می کند. با این وجود اما سطح کیفیت و میزان موفقیت این مراکز در برآورده کردن نیازهای جامعه با دو چالش جدی روبه رو است. اول اینکه با توجه به محدودیت امکانات و تسهیلات لازم برای آموزش موثر افراد متقاضی، تنها تعداد کمی از آن ها می توانند برای تحصیل وارد این مراکز شوند، درنتیجه باید به دنبال راهی بود تا متقاضیان فراوان و بیش از ظرفیت این مراکز (چه در مقطع کارشناسی و چه در مقطع کارشناسی ارشد) را بر مبنای توانایی ها و استعدادهایشان طبقه بندی کرد و بر اساس آن، هرکدام را وارد دانشگاهی کرد که در آن می تواند بیشترین بازده را در راستای رفع نیازهای جامعه داشته باشد. اما چالش دوم این است که تمام افرادی که وارد مراکز آموزشی می شوند و مراحل تحصیل را پشت سر می گذارند، لزوما به افراد لایق و متخصصی که مطلوب و موردنیاز جامعه بوده تبدیل نمی شوند. پس اساسا برای رسیدن به هدفی که در ابتدای این بخش ذکر شد، باید به دنبال راهی باشیم تا از میان تمام ورودی های دانشگاه ها، آن هایی که به سطح علمی و فنی لازم رسیده اند و می توانند کارآیی مورد نظر در بازارکار را داشته باشند مشخص کنیم.


به منظور مقابله با این دو چالش، مفهوم امتحان و سیستم ارزیابی مطرح می شود. اینجاست که امتحان از سدی که باید به هر نحو آن را با نمره ی قبولی پشت سر گذاشت، تبدیل می شود به ابزاری که افراد را بر اساس توانایی هایشان دسته بندی کرده و هریک را در ایده آل ترین جایگاهش در اجتماع قرار می دهد، از تنها یک اتفاق آزاردهنده و تلخ تبدیل می شود به ابزاری که عملکرد سیستم آموزشی بدون آن ناقص است. شاید یکی از زیان بارترین آفات برای هر جامعه ای این باشد که در آن اشخاص در جایگاهی که شایستگی اش را ندارند قرار گیرند. با این دید است که سیستم ارزیابی آموزشی در مدارس و دانشگاه ها و حتی در استخدام کارمندان در مراکز تجاری و اقتصادی آن چنان پررنگ است که می توان آن را یکی از ستون های جامعه دانست که در صورت سست بودن به هر علتی، لطمات جبران ناپذیری به پیکره ی آن وارد می کند.


تا این جا یکی از کارکردهای اصلی امتحان را بررسی کردیم، اما برگزاری امتحان در مدارس و دانشگاه ها کمک دیگری نیز به مراکز آموزشی در راستای تحقق اهداف اصلیشان که تربیت نیروهای متخصص باشد می کند، آن هم اینکه اساسا خودِ امتحان تبدیل می-شود به بزرگترین انگیزه و به بیانی موتور محرک دانش آموزها و دانشجوها برای ارتقای کیفی و کمی سطح اطلاعات و مهارت-هایشان. در دانشگاه، اساتید نمی توانند تمام بار سنگین آموزش و تربیت نیروهای متخصص را به تنهایی به دوش بکشند، بلکه خود دانشجوها نیز باید در این راه سهم زیادی داشته باشند. امتحان ابزاری است برای نوعی مجبور کردن دانشجو به ایفای نقش خودش در رسیدن به اهداف آموزشی دانشگاه.


حال مفهوم تقلب را با درک صحیحی که از هدف سیستم آموزشی کسب کردیم دوباره بررسی می کنیم. گستردگی و شیوع تقلب در بین دانشجویان، کارکرد حیاتی و تاثیرگذار امحتان را مختل می کند و به تبع آن سیستم آموزشی و سپس تمام ابعاد اقتصادی،صنعتی و فرهنگی جامعه را. امتحانی که در آن تقلب باشد، مفهوم خود را از دست می دهد و نمی تواند افراد را بر اساس خصلت ها و توانایی هایشان به درستی در مراکز آموزشی،صنعتی و تجاری مناسب وارد کند، نمی تواند خروجی های معتبر سیستم آموزشی را مشخص کند، و بدتر از همه اینکه هرگز نمی تواند نقش عاملی انگیزه بخش برای طی مراحل تحصیل و کسب اطلاعات و مهارت های مورد نیاز در دانشجویان را ایفا کند. در حالی که همانطور که در ابتدای این بخش ذکر کردیم، این هدف اصلی دانشگاه بود.


اگر برای مبارزه با تقلب و جلوگیری از شیوع آن فکری نشود، در نهایت به جایی خواهیم رسید که دانشگاه هرساله تعداد زیادی خروجی دارد که نمی توانند نقش موثر و مطلوب خود را ایفا کنند و در برطرف کردن توقعات و نیازهای جامعه که برآورده کردنشان به آن ها سپرده شده ناتوانند. خوشبختانه دانشگاه صنعتی امیرکبیر به دلیل آگاهی بیشتر دانشجویان و مسوولین هرگز به این مرحله نرسیده، ولی به هر دلیل شاهد مراکز آموزشی زیادی در کشور هستیم که به دلیل بی توجهی به عملکرد سیستم ارزیابی، کارآیی مطلوب خودشان را به کلی از دست داده اند. خلاصه ی سخن اینکه به هر اندازه که امر تقلب در امتحانات یا انجام پروژه ها و حتی حل تمارین بین دانشجویان دانشگاهی بیشتر باشد، به همان اندازه بازده آن دانشگاه در ایفای نقش موثر در اجتماع کاهش یافته و از دستیابی به اهداف آموزشی مورد نیاز دور می شود، درنتیجه منابعی هم که صرف آن شده تا حدی هدر می رود.


تمام صحبتی که تا اینجا شد محدود به تاثیر مخرب تقلب آموزشی بر جامعه از طریق بررسی تاثیرات آن بر عملکرد سیستم آموزشی بود، اما این امر از طرق دیگری نیز می تواند مانع پیشرفت و توسعه ی جامعه باشد. از ابتدای پیدایش تمدن بشر تا امروز، همواره خودِ انسان ها و رفتارهایشان، مهم ترین عامل در تعیین پیشرفت و ترقی و یا تباهی و نابودی جوامع بوده اند. تقلب بر شخصیت افراد در اجتماع تاثیر می گذارد. تقلب افراد را تربیت می کند، اما به نحوی نامناسب. تقلب، دانشجویی را که از مهم ترین و تاثیرگذارترین عناصر کشور است و در آینده ای نزدیک سرنوشت آن را در تمام ابعاد رقم می زند تبدیل می کند به فردی سست و تنبل. فردی که در طی سپری کردن حداقل شانزده سال تحصیلش عادت کرده به استفاده از دسترنج دیگران برای رسیدن به اهدافش. دانش آموز و یا دانشجویی که یک بار با استفاده از تقلب به موفقیت آموزشی نسبتا بزرگی دست پیدا کند، به نوعی به این رفتار نادرست اعتیاد و وابستگی روانی پیدا کرده و درگیر نمی تواند برای رسیدن به اهداف تحصیلی و کسب نمرات برتر در آینده تلاش کند، این امری است که متاسفانه در بسیاری از دانشجوهای دانشگاه ما تبدیل به عادت شده، پس از طی مراحل تحصیل روز به روز بیشتر در شخصیتشان نهادینه شده و تا آخر عمر با اکثر آن ها باقی می ماند و اثرات منفی اش را به صورت مداوم بر جامعه وارد می کند.


تقلب به ما یاد می دهد که در هنگام مواجه شدن با هر مشکل و معضلی، به جای اینکه به دنبال شناخت کامل ابعاد متفاوت آن، جست وجو برای یافتن بهترین راه حل و سپس به کار بردن تمام تلاش برای رفع مشکل باشیم، به دنبال راهی معجزه گونه باشیم که بدون نیاز به هیچ فکر و عملی و هیچ زحمت و تلاشی، در کوتاه ترین زمان مانع را از سر راهمان بردارد. فردی که به این موضوع عادت کرده، در آینده نیز برای حل تمام مشکلاتش به دنبال این چنین راهی است که در خیلی از مواقع همان تقلب و قانون شکنی است. تقلب ما را به افرادی سست و بی اراده تبدیل می کند، افرادی که باور کرده اند می توانند با تلاش کم و ناچیز به موفقیت های بزرگ و خیره کننده برسند، این افراد هستند که جامعه شان را تشکیل می دهند، جامعه ای که بدون شک نمی تواند مترقی و پیشرو باشد.


یکی دیگر از عواقب ویران گر تقلب تبدیل شدن تجاوز به حقوق دیگران به عادت و امری روزمره است. سیستم آموزشی به صورت مشخص بر پایه ی رقابت بنا شده، سیستم ارزیابی آموزشی و نتایج آن است که افراد را برای ورود به مراکز آموزش عالی معتبر، کسب امتیازهای خاص در دانشگاه، مانند امتیازات دانشجویان ممتاز و یا امتیاز ورود به دوره ی کارشناسی ارشد بدون کنکور انتخاب می کند. کسی که به هر وسیله ای در انجام تقلب همکاری می کند، به صورت خودآگاهانه می داند که با این کار به حقوق دیگران تجاوز می کند و امتیازات فوق را از افرادی که لایقش هستند به نفع خودش یا هر شخص دیگری که شایسته نیست سلب می کند. با وجود این آگاهی، باز هم به طور مداوم در هر امتحان و پروژه و تمرینی که بتواند به تقلب کردن ادامه می دهد. این طور است که تبدیل شدن پایمال کردن و محترم نشماردن حقوق دیگران به امری روتین و پسندیده، صفت اخلاقی نامناسب دیگری است که تقلب در اشخاص به وجود می آورد، این مورد نیز نقش مهلک خویش را در تمام ابعاد نظام اجتماعی نشان می دهد.


نکته ی آخر در تاثیر تقلب بر شخصیت انسان، با مفهوم احترام به قانون و در مقابل آن قانون شکنی گره خورده. تقلب چه در مدرسه و چه در دانشگاه، صریحا غیرقانونی است و تمام کسانی که تقلب می کنند، تقلب می رسانند و مراقبینی که این امر را نادیده می گیرند از این حقیقت آگاهند.


مطالعات متعدد روان شناسی ثابت کرده اند کسانی که قوانین کوچک و کم اهمیت را به راحتی نقض می کنند، به مرور تبدیل می شوند به کسانی که نسبت به هر نوعی از قانون بی تفاوت شده و در مواقعی قوانین حیاتی و پراهمیت را نادیده می گیرند. به عبارتی زیرپاگذاشتن قوانین کوچک که تقلب در امتحانات می تواند مصداقی از آن باشد، قبح قانون شکنی را نزد افراد جامعه می شکند و منتهی می شود به جامعه ای که در آن هیچ کس به قوانین و مقررات پایبند نیست و برای آن ها احترامی قائل نیست. کسی که در یک مناقصه ی بزرگ اقتصادی تقلب می کند، کسی که قوانین مالیاتی را دور می زند، کسی که با عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی جان دیگران را به خطر می اندازد، همان کسی است که دیروز در مدرسه و دانشگاه تقلب کرده، در سایت غذا خورده و یا قبل از ساعت قانونی با کامپیوتر های سایت بازی کرده. شاید در نگاه اول این نتیجه گیری افراطی به نظر برسد، ولی حقیقتی است که علوم انسانی آن را اثبات کرده و در جوامع مترقی به آن توجه زیادی می شود. نتیجه ی نهایی اینکه از بین رفتن قبح قانون شکنی و میل به قانون گریزی در افراد و تبدیل شدنشان به اموری روزمره ومرسوم، صورت دیگری از اثرگذاری نامطلوب و تغییر سرنوشت جامعه توسط تقلب آموزشی است.



آسیب شناسی تقلب (چرا ما تقلب می کنیم؟)


در این بخش بر روی آسیب شناسی اجتماعی تقلب و علل تمایل گسترده ی دانش آموزان و دانشجویان به آن متمرکز می شویم. ریشه-ی تقلب را نیز مانند بسیاری از رفتارهای اجتماعی پسندیده و یا ناپسند دیگر باید در کودکی افراد جست و جو کرد. بدون تردید مهم ترین عامل در تعیین رفتار شخص و نحوه ی برخورد وی با هنجارها و ارزش های اجتماعی، نوع تربیت خانوادگی اوست. نقشی که خانواده و به خصوص پدر و مادر در سال های اولیه ی زندگی در تشکیل شخصیت و به طور خاص دیدگاه وی نسبت به امر تقلب دارند، پررنگ تر از نقش تمام عوامل بعدی مانند دوستان همسن،دبیران و اساتید است. با توجه به اندک بودن مواردی که خلاف حکم مذکور را نشان می دهند، با تقریب خوبی می توان نتیجه گرفت تمام افرادی که در طول دوران تحصیل به دفعات دست به تقلب در امور آموزشی می زنند، در خانواده هایی با سطح فرهنگ پایین و ناتوان در امر تربیت مطلوب فرزندان به دنیا آمده و رشد کرده اند. با در نظرگرفتن الگوبرداری محض شخص از اعضای بزرگ تر خانواده، به خصوص در سنین کودکی و نوجوانی که موضوعی اثبات شده و مسلم است، می توان به این نکته پی برد که رفتار و واکنش آن ها در قبال امر تقلب، تا حد زیادی واکنش فرزندانشان در برابر این امر در آینده را مشخص می کند.


معمولا حاصل خانواده ای که در آن پدر و مادر وهن و زنندگی تقلب و تجاوز به حقوق سایرین را به صورت کلامی و عملی به فرزندان آموزش داده و این مورد را در رفتار خودشان در اجتماع نیز مراعات می کنند، فرزندانی است که در اجتماع در برابر تقلب جبهه گرفته و تحت هیچ شرایطی به آن تن نمی دهند. در مقابل حاصل خانواده ای که در آن اثرات و عواقب مهلک این عمل به درستی به فرزندان آموزش داده نمی شود و یا حتی در مواردی فرزندان توسط خانواده به آن تشویق شده و آن را مترادف زرنگی و زیرکی می یابند، مهم تر آنکه اعضای ارشد خانواده نیز در زندگی اجتماعی خویش در موارد مختلف به تقلب دست زده و از پیش برد امورشان به وسیله ی آن ابایی ندارند، فرزندانی است که در آینده ای نزدیک در مدرسه، دانشگاه، محل کار و تمام موقعیت های اجتماعی به راحتی اقدام به تقلب و قانون شکنی کرده و هیچ گاه فطرتا آن را قبیح نمی دانند.


مهم ترین عامل پس از نقش تربیتی خانواده در گرایش یا عدم گرایش دانشجویان به تقلب در امور آموزشی در دانشگاه، فضای نامساعد حاکم بر مدارس و سهم دانش آموزان و مسئولین مدارس در به وجود آمدن آن است. تقریبا تمام ما در هر مدرسه ای که تحصیل کرده باشیم به یاد داریم که از نخستین سال های تحصیل در دوره ی ابتدایی تا روز های پایانی دبیرستان، در اکثر فضاهای دوستی در مدارس، همواره دانش آموزانی که تقلب می کنند یا تقلب می رسانند به افرادی اصلاحا کول و محبوب تبدیل می شوند. کسانی که در آزمون ها در تقلب نقشی دارند از جانب سایر دانش آموزان و حتی گاهی اوقات دبیران به عنوان افرادی شجاع، زرنگ و شایسته شناخته می شوند. این افراد در مدرسه شان اجتماعی بالایی کسب کرده و در گروه های دوستی دانش آموزان به افرادی سطح بالا و بامنزلت تبدیل می شوند. در مقابل به کسانی که از پذیرش تقلب سرباز می زنند،به چشم افرادی لوس، ترسو و بی دست و پا نگاه می شود، آنان نزد دانش آموزان دیگر به چهره ای منفور و نماد شرارت و خودخواهی تبدیل شده، از اکثر گروه های دوستی طرد شده و فرصت برقراری ارتباط صمیمی با بسیاری از دانش آموزان مدرسه را از دست می دهند. تمام ما بارها شاهد بوده ایم که در محیط مدرسه با کسی که مثلا از رواج تقلب بین دانش آموزان نزد مسئولین ابراز نگرانی کرده و یا به صورت مستقیم به افراد متقلب تذکر داده است، مانند کسی که مرتکب جنایت علیه بشریت شده برخورد شده! حتی شاید فرد تا پایان دوران تحصیل در آن مدرسه به نماد انسان بزدل و خودشیرین تبدیل می شود. به این رفتار تند و افراطی دانش آموزان، اشتباهات و سهل انگاری های دبیران و مسئولین مدرسه را نیز اضافه کنید. دبیرانی که دانش آموزان را در مورد قبح اخلاقی تقلب و اثرات آن بر زندگی اجتماعی و فردی آگاه نمی کنند، نقش عظیمی در به وجودآمدن طرزفکر فوق در بین دانش آموزان دارند.


از دیگر اشتباهات بزرگی که دبیران در این مورد مرتکب می شوند، عدم اتخاذ برخورد قاطع و بازدارنده در قبال دانش آموزان خاطی است، برخی دبیران به جای آنکه از طرق مختلف دانش آموز را متوجه اشتباهش کنند و او را ترغیب به ترک این عادت کنند، به راحتی از خطایش گذشته و آن را نادیده می گیرند. این اشتباه را به مراقبین جلسات امتحان نیز تعمیم دهید، بسیاری از آن ها در صورت مشاهده ی پیش آمدن تقلب نه تنها برخورد مناسبی نداشته و آن را نادیده می گیرند، بلکه حتی در مواقعی مسبب و مشوق آن بوده و خود به راهی برای تسهیل آن بدل می شوند. نتیجه گیری نهایی اینکه بروز این رفتارها از جانب مسئولین مدارس، باعث شده بسیاری از دانش آموزان هیچ گاه متوجه رفتار نادرستشان نشده و در طول تمام مراحل تحصیل خود به آن ادامه دهند که منجر به تبدیل شدن تقلب به امری عادی و موجه در زندگی اجتماعی آینده ی آن ها می شود.


پس از بررسی نقش موثر و کلیدی خانواده و محیط مدارس در موضع گیری افراد نسبت به امر تقلب، به آخرین مورد موثر در این زمینه که خصلت های شخصیتی انسان ها است می پردازیم. مهم ترین فاکتور شخصیتی که افراد را به سمت تقلب می دهد، فقدان اعتماد به نفس است. دانشجویی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست، دانسته ها و تلاش های دیگران را از استعدادهای خودش برتر دانسته و به همین دلیل ترجیح می دهد از آن ها بهره مند شود تا اینکه بر توانایی های خودش تکیه کند. دلیل گرایش این شخص به سمت تقلب این است که او خود را در فراگیری کامل و صحیح دروس ناتوان یافته و زمانی که کاملا از خودش ناامید می شود، برای کسب نمرات مطلوب دست به دامان عوامل دیگر می شود که تقلب آسان ترین و نزدیک ترین آن ها است. کسی که از ابتدای شروع جلسه به فکر تقلب است، کسی که با یادداشت و هندزفری در گوش و هرنوع نیت قبلی برای تقلب وارد جلسه ی امتحان می شود، کسی که ورقه اش را با ورقه ی دوستش عوض می کند و یا سعی می کند اطلاعاتی را از روی ورقه ی دیگری ببیند، از پیش خودش را بازنده فرض کرده. دانش جویی که به فکر تقلب است، شکست خودش را پذیرفته، قبول کرده که به تنهایی و با اتکا به توانایی های خودش نمی تواند موفقیتی کسب کند، در نتیجه با قبول ناتوانی و ضعفش در امور تحصیلی، ناخودآگاه به دنبال عوامل جایگزین برای ایفای نقشی است که خودش در آن ناتوان است.


آخرین خصیصه ی اخلاقی نامناسبی که در این بخش بررسی می کنیم و معمولا مشاهده می شود افراد دارای آن بیشتر از دیگران به تقلب تمایل پیدا می کنند، تنبلی است. افرادی که ذاتا تنبل و بی اراده هستند و به راحت طلبی عادت دارند، به مرور زمان با سخت تر شدن مراحل تحصیل ، روز به روز بیشتر به سمت تقلب جذب می شوند و آن را بهترین ابزار برای فرار از زیر بار کوشش و تکاپو در امور تحصیلی می یابند. این افراد نه ظرفیت تحمل شکست و نمرات پایین را دارند و نه تحمل تلاش و سخت کوشی، اینطور است که تقلب را تنها راه پیش رو می بینند.


ارائه ی راهکار (چه کاری باید انجام دهیم؟)



پس از بررسی همه جانبه ی پدیده ی تقلب آموزشی و مشاهده ی ردپای آن در معضلات و مشکلات فعلی و آتی جامعه، تنها موردی که برای بررسی باقی می ماند این است که هریک از ما این پدیده را از نگاه خود موشکافی کرده و همانطور که در ابتدای مقاله نیز ذکر شد، با تامل بر روی این پرسش، در تلاش باشیم تا جایگاه و نقش خود را در به وجود آمدن شرایط فعلی در محیط دانشگاه درک کرده و به منظور جبران بی تفاوتی های گذشته، به دنبال یافتن پاسخ مناسب، شناخت وظایف و مسئولیت های خود در این زمینه و کوشش برای بهبود اوضاع نامطلوب کنونی باشیم.


اولین قدم در این راه برای هرکس، با ایجاد تعهد نسبت به جامعه و اعضای آن در وی همراه است. تا زمانی که افراد نسبت به این پدیده دید صحیحی نداشته و از نتایج و تبعات گسترده ی آن باخبر نیستند، عکس العمل تمامیشان نسبت به آن بی تفاوتی و بی خیالی بوده و ابدا بار مسئولیتی را بر دوش خویش احساس نمی کنند، اما پس از آگاهی از موارد مذکور، افراد باتوجه به ارائه ی بازخوردشان در این زمینه به دو دسته تقسیم می شوند. دسته ی اول که هیچ گاه احساس تعهدی در قبال جامعه نداشته و همچنان به تکرار روال گذشته ی خویش مشغولند، با نگاهی اجمالی به اطراف خود حتما به سرعت متوجه می شوید که این دسته اکثریت قابل توجهی را در جامعه ی ما تشکیل می دهند. اما دسته ی دوم که روی صحبت و تمام امیدمان در آگاهی بخشی به آن هاست، افرادی که خود را در به وجود آمدن مشکلات جامعه مقصر دانسته و همچنین خود را در اصلاح آن موظف می دانند، وظیفه ی آن ها در خروج از این وضعیت چیست؟ اولین قدمی که انتظار می رود در این راه بردارند این است که اگر تاکنون در تقلب در جلسات امتحان نقش داشته و چه به تعداد دفعات کم و چه زیاد دست به این عمل زده اند، از این پس خود را مکلف دانسته که هیچ گاه به فکر اقدام به تقلب در هیچ آزمونی نبوده و در تمام مراحل زندگی اجتماعی خویش از ارتکاب به این عمل پرهیز کنند، این حداقل مسئولیتی است که در جامعه بر دوش هر شخصی است و انتظار می رود در پایبندی به آن سرسخت باشد. قدم دوم این است که در حد توان، اطرافیان خود را از هر راهی نسبت به این موضوع آگاه کرده و آن ها از تقلب کردن در هر موقعیتی منع کنند، به خصوص دوستان صمیمی و اعضای خانواده.


چرا که شاید برخورد با تمام دانشجویان در دانشگاه و تذکر دادن به هر شخص ناآشنایی در اجتماع تقریبا بی فایده باشد، ولی قطعا هرکس می تواند تا حدی بر نزدیکان خویش تاثیرگذار باشد. در این مورد برای اساتید محترم دانشگاه نیز وظایفی قابل تصور است، آنطور که در دانشکده دیده می شود، اساتید مختلف در این زمینه موضع گیری های مختلف و گاه بسیار متفاوتی دارند. عده ای نسبت به تقلب کردن دانشجویانشان بسیار حساس بوده و در صورت آگاهی، به شدت با دانشجوی خاطی برخورد کرده و حتی به طور جدی در پی اصلاح این اخلاق در وی هستند. در مقابل برخی از اساتید نیز هیچ گاه در پی یافتن وجود یا عدم وجود این عادت و میزان رونق آن دربین دانشجویانشان نبوده و در هیچ تمرین و آزمونی نسبت به این موضوع دقیق و متمرکز نیستند، همچنین در صورت آگاهی از وجود این رفتار در دانشجویی، از آن بدون هیچ تاملی گذشته و حتی گاهی خود دانشجو را نیز در جریان قرار نمی دهند. بروز این رفتارهای متنوع از اساتید در قبال تقلب کردن دانشجویان، بدون شک بر تفکر و اندیشه ی دانشجوها و تغییر یا عدم تغییر شرایط کنونی در محیط دانشگاه بسیار موثر است.