سلام
اونایی که تاپیک مشکل من و خوندن میدونن مادر من مشکل وسواس داره
البته مشکلات روانی زیادی داره که من هنوز کشفشون نکردم
مشکلاتی مثل حسادت کینه ورزی یه شخصیت عجیب و غریب
از این لحاظ که مثل ساعته
وقتی یه تصمیم میگیره زود ازش منصرف میشه و دوباره میترسه و تصمیم میگیره و باز ازش منصرف میشه
متاسفانه تو رفتار و عادت های بدش انعطاف ناپذیر
من و خواهرم داریم قربانی میشیم این وسط
و من هیچ جوره تو کتم نمیره زندگیم شروع نشده تموم بشه
تو کتم نمیره آخر عمر اینجوری نگهش دارم
من همش کم میارم و از اول شروع میکنم
همیشه اذیتم میکنه
اذیت و آزار روحی هی به پدرم فحش میده
به خودم فحش های ناموسی میده در حالی که ناموس من خودشه
دیگه نمیتونم اسمش و بزارم مادر
باز با همه این رفتاراش ساختم
فقط نمیتونم با 1 رفتارش کنار بیام
اونم ترس نسبت به مردنه
متاسفانه یه سال پیش دم محرم یه اتفاق بدی واسش افتاد بیرون
وقتی تو خیابون بود یه سوسک نسبتن بزرگ رفت تو پاش و اونم جیغ و داد و ابروی ریزی کرد و آخرش قضیه خطم به خیر شد
اما بعداز اون به شدت از تنهایی بیرون رفتن میترسه و من و خونه نشین کرده و حتما باید با خودش بیرون برم
من امسال مدرسه ام و گذاشتم زمین یا بهتره بگم مدرسه ام و زد زمین که تنها نمونه
اما میترسم این قضیه همیشگی باشه
چون هیچ تلاشی نمیکنه واسه درست شدنش
حتی قبول نمیکنه بیماره
و یه موضوعی که هست اونم اینگکه نسبت به همه دکترا بدبینه یا بهتره بگم میترسه
نمیدونم چیکار کنم
پدرم میگفت ولشکن بزار بمیره
ولی نمیتونم ولش کنم
میخوام درستش ککنم
اما خیلی سخته
دکتر رفتم به خاطرش یه مشاور گفت باید زندگیش و عوض کنه اما اون به شدت به تهران وابتسه شده
و خانواده اشم تو تبریزن و نمیتونن بیان تهران
واقعا هیچ راهی نیست انگار