نمایش نتایج: از 1 به 24 از 24

موضوع: مشکلات روانی مادرم

2922
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    مشکلات روانی مادرم

    سلام
    اونایی که تاپیک مشکل من و خوندن میدونن مادر من مشکل وسواس داره
    البته مشکلات روانی زیادی داره که من هنوز کشفشون نکردم
    مشکلاتی مثل حسادت کینه ورزی یه شخصیت عجیب و غریب
    از این لحاظ که مثل ساعته
    وقتی یه تصمیم میگیره زود ازش منصرف میشه و دوباره میترسه و تصمیم میگیره و باز ازش منصرف میشه
    متاسفانه تو رفتار و عادت های بدش انعطاف ناپذیر
    من و خواهرم داریم قربانی میشیم این وسط
    و من هیچ جوره تو کتم نمیره زندگیم شروع نشده تموم بشه
    تو کتم نمیره آخر عمر اینجوری نگهش دارم
    من همش کم میارم و از اول شروع میکنم
    همیشه اذیتم میکنه
    اذیت و آزار روحی هی به پدرم فحش میده
    به خودم فحش های ناموسی میده در حالی که ناموس من خودشه
    دیگه نمیتونم اسمش و بزارم مادر
    باز با همه این رفتاراش ساختم
    فقط نمیتونم با 1 رفتارش کنار بیام
    اونم ترس نسبت به مردنه
    متاسفانه یه سال پیش دم محرم یه اتفاق بدی واسش افتاد بیرون
    وقتی تو خیابون بود یه سوسک نسبتن بزرگ رفت تو پاش و اونم جیغ و داد و ابروی ریزی کرد و آخرش قضیه خطم به خیر شد
    اما بعداز اون به شدت از تنهایی بیرون رفتن میترسه و من و خونه نشین کرده و حتما باید با خودش بیرون برم
    من امسال مدرسه ام و گذاشتم زمین یا بهتره بگم مدرسه ام و زد زمین که تنها نمونه
    اما میترسم این قضیه همیشگی باشه
    چون هیچ تلاشی نمیکنه واسه درست شدنش
    حتی قبول نمیکنه بیماره
    و یه موضوعی که هست اونم اینگکه نسبت به همه دکترا بدبینه یا بهتره بگم میترسه
    نمیدونم چیکار کنم
    پدرم میگفت ولشکن بزار بمیره
    ولی نمیتونم ولش کنم
    میخوام درستش ککنم
    اما خیلی سخته
    دکتر رفتم به خاطرش یه مشاور گفت باید زندگیش و عوض کنه اما اون به شدت به تهران وابتسه شده
    و خانواده اشم تو تبریزن و نمیتونن بیان تهران
    واقعا هیچ راهی نیست انگار
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  2. 7 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط رنگو نمایش پست ها
    واکنش پدرتون به این رفتارهاشون چیه؟ از کی اینجوری شدن؟ اتفاقی افتاده یا مشکلی براشون پیش اومد که اینجوری شدن؟
    پدرم که از دستش در رفته 10 سال پیش
    واکنش خاصی هم نداره فقط تقصیر و میندازه گردن پدربزرگ و مادر بزرگم
    ظاهرا از وقتی پدرم برای همیشه ولش کرد این وسواس شروع به پیشرفت کرد نمیدونم از قبلم داشت یا نه چون یادم نمیاد اون موقها
    اتفاق های زیادی افتاده
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  4. 3 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    835
    نوشته ها
    54
    تشکـر
    148
    تشکر شده 58 بار در 25 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    سلام دوست عزیز خیلی ناراحت شدم از شنیدن قصه ی زندگی مادرت و صبری که شما در کنارش متحمل میشی

    مشکل مادرتونو جدی بگیرید و سعی کنید بری درمانش با مشاورین در ارتباط باشن

    امیدوارم بزودی سلامتی شونو بدست بیارن

  6. کاربران زیر از mandana بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    رضا من معمولا تو تاپیکی که توش دعوت نشدم پست نمیذارم اونم به خاطر اینه که احساس میکنم اونموقع میشم مهمون ناخونده.ضمنا فریماه رو هم دعوت کن اون خیلی میتونه کمکت کنه

    واقعا حل کردن قضیه ات ینی قضیه مادرت خیلی سخته و فک کنم تو به تنهایی کاری از دستت بر نمیاد

    قبول کن که یه دست صدا نداره.رنگو راست میگه بابات خیلی میتونه کمکتون کنه

    چون رابطه عاطفی تاثیرش بیشتر از رابطه مادر و فرزندیه

    باید به مادرت بفهمونی که همه برای این وضعیتی که براش پیش اومده نگرانید و دوست دارید کمکش کنید

    تو هم وقتی میبینی مادرت عصبانی میشه و شروع میکنه به دادن فحش ناموسی دیگه ادامه نده سعی کن احترامشو نگه داری

    اینی که گفتی مدرسه اتو گذاشتی زمین ینی چی؟امسال مدرسه نمیری؟

  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط رنگو نمایش پست ها
    خ ب مادرتون مشخصه که دچار یه کمبود عاطفی شدن. و بعد از اون هم افسردگی گرفتن. و پرخاشگر هم شدن. چرا میگین وسواس فکری دارن؟ فکر میکنم دچار اختلال شخصیت هستن نه وسواس فکری. اصلا غصه نخورید. اول باید تشخیص درست رو بزاریم بعد دنبال راهکارهای درمانیشون باشیم. نا امید نباشید. شما میتونید مادرتون رو درمان کنید. خودتون و خواهرتوانم به یه زندگی خوب و بدون این مشکلات برگردید. بنظرم پدرتون این وسط میتونه بهتون کمک کنه. اگه بتونید به کمک پدر یا فامیلای مادرتون مثل خواهرشون یا برادرشون ایشون رو پیش روانپزشک ببرید و درمانشو شروع کنید خیلی خوبه.
    بله من یادم رفت مشکل اساسی شو بگم
    مشکل وسواس فکری داره چون روزی 8 ساعت دست میشوره
    همش فکرمکینه یه چیزی تو دستش هست یه چیز سیاه و بد بوووو یه توهم
    متاسفانه یه دکتر از خدا بی خبرم بدون اینکه بدونه مشکله واسواسش و این موضوع رو شدت داده
    اون از این احمق تر گفته این موجودات تو دستش هستن و باشستن میرن
    این روزا همه درگیر مشکلات خودشونن مث خودم
    کسی نیست
    پدرم که خارج از کشوره
    مادربزرگمم 6 ماه یه بار میاد میبینتش اونم که پیره کاری از دست ش بر نمیاد
    پدربزرگمم مث بچه اش یه دنده و لجباز و کینه ای چون بچه اش 9 سال ندیدتش اونم میگه نمیبینمش
    دایی و خاله ها مم زندنگی های خوشدون و دارن و درگیر مشکلات خودشونن
    من مییمونم و این موجود ناقص به ظاهر مادر
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  9. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط Alisbi نمایش پست ها
    رضا من معمولا تو تاپیکی که توش دعوت نشدم پست نمیذارم اونم به خاطر اینه که احساس میکنم اونموقع میشم مهمون ناخونده.ضمنا فریماه رو هم دعوت کن اون خیلی میتونه کمکت کنه

    واقعا حل کردن قضیه ات ینی قضیه مادرت خیلی سخته و فک کنم تو به تنهایی کاری از دستت بر نمیاد

    قبول کن که یه دست صدا نداره.رنگو راست میگه بابات خیلی میتونه کمکتون کنه

    چون رابطه عاطفی تاثیرش بیشتر از رابطه مادر و فرزندیه

    باید به مادرت بفهمونی که همه برای این وضعیتی که براش پیش اومده نگرانید و دوست دارید کمکش کنید

    تو هم وقتی میبینی مادرت عصبانی میشه و شروع میکنه به دادن فحش ناموسی دیگه ادامه نده سعی کن احترامشو نگه داری

    اینی که گفتی مدرسه اتو گذاشتی زمین ینی چی؟امسال مدرسه نمیری؟
    نه نمیرم
    علی من این قضیه رو تمومش میکنم
    یعنی نمیتونم دست خودم نیست
    خودم و میشناسم
    طاقت یه عمر بدبختی و ندارم
    چندتا راه هست واسه خلاص شدن از دستش ولی میترسم چون زندگیم زیرو میشه
    و من نمیدونم جلو این طوفان کیا ضریه میخورن
    میتونم این زندگی رو عوض کنم ولی میترسم
    میتونم برم دادگاه و مشکلش و بگم و از طریقف قانون حضانت خواهرم و بگیرم
    ولی هم خواهرم ضربه میخوره هم خودش
    ولی یه روزی که از درمانش ناامید بشم این کارو میکنم
    مطمعنم
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  11. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط رنگو نمایش پست ها
    آقا رضا هیچ وقت به مادرت توهین نکن و نگو موجود ناقص. ایشون مادرتون هست ونه ماه شما رو توی شکمش نگه داشته و بدنیا آورده شما رو. کارایی که الان میکنه فقط بخاطر بیماریشه نه اینکه عمدی بخواد خودش و بچه هاشو زجر بده. کسی که بیماری وسواس داره یا اختلال شخصیت افسرده و پرخاشگری پیدا میکنه دست خودش میست که. پس به فکر درمان کردن ایشون باشید. برید پیش یه روانپزشک و از روانپزشک بخواین که کمکتون کنه. از باباتون بخواین که بخاطر شما و خواهرتون برگرده ایران و کمک کنه به درمان مادرتون. بهش بگید با طلاق گرفتن و فرار کردن شما و خوهرتون رو تنها گذاشتن و الان ازش بخواید که نجاتتون بده. شاید اومد ایران. اگرم نیومد نا امید نشید. شما واسه خودت یه پا مردی و میتونی مادرتو نجات بدی. تلاشتو بکن مادرتو راضی کنی و ببریش پیش روانپزشک.
    به هیچ وجه بیخیال درس و آیندت نشو. اجازه نده زندگیت و زندگی خواهرت بخاطر خودخواهی و اشتباهات پدر مادرتون خراب بشه. به خدا توکل کن. خدا هیچ وقت بندشو تنها نمیزاره. خدا رو داری پس هیچی کم نداری. مثل یه مرد برو به جنگ مشکلات.
    با آرزوی موفقیت و خوشبختی و سلامتی برای شما
    اون من و نه ماه به شکم داشت ولی من 2 سال قید همه تفریحاتم و زدم و پیشش مندم (پس حساب بی حساب شدیم )
    اون 8 سال من و نگه داشت اما من 10 سال کمک ش کردم و نگه اش داشتم ( پس حساب بی حساب )
    میفهمم دست خودش نیست اما این موضوع دردی رو حل نمیکنه
    پدرمم آدم عوضیه یه ترس و یه احمق که بدبخترین آدم دنیاست چون از بچگی جلو مشکلاتش در میرفت
    پس بود و نبودش فرقی ندار به حال هیچکس
    منم نمیزارم این مشکل تا ابد همینجوری بمونه
    حلش میکنم شده به زور
    ممنون از راهنمایت
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  13. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8589
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    20
    تشکر شده 49 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    reepaaعزیز اینکه از دست مادرت دلخوری و کاراش ناراحتت میکنه خیلی منطقیه ولی اینکه بخوای تنهاش بذاری و خواهرتم با خودت ببری اصلن منطقی نیس چون توهم مث پدرت داری از زیر مشکلات در میری به جای اینکه حلش کنی...
    با حرفایی ک زدین ب نظر من تنها کسی که میتونه ب مادرتون کمک کنه شما و خواهرتون هستین ...
    پس تنهاش نذارین و کمکش کنین ... مطمئن باشی هر مشکلی یه راه حلی داره فقط باید یکم سعی کنین وبیشتر هوای مادرتونو داشته باشین . بهش نشون بدین که دوسش دارین ، با محبت کردن ، کادو گرفتن ، بیرون بردن ...
    باید بهش ثابت کنین که براتون مهممه ،بهش بفهمونین که کاراش داره اذیتتون میکنه ، ب نظر من کار درست اینه ، نه اینکه تنهاش بذارین و بعد رفتنتون حالش بدتر بشه ...
    موفق باشین

  15. 2 کاربران زیر از منم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    انقدر عصبانیم که میخوام قید کل زندگیم و بزنم و برم بگیرم جفتشون و له و لورده کنم
    فقط حیف که ارزش ندارن بخاطرشون زندگیم و خراب کنم
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  17. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6271
    نوشته ها
    189
    تشکـر
    1,498
    تشکر شده 560 بار در 143 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reepaa نمایش پست ها
    اون من و نه ماه به شکم داشت ولی من 2 سال قید همه تفریحاتم و زدم و پیشش مندم (پس حساب بی حساب شدیم )
    اون 8 سال من و نگه داشت اما من 10 سال کمک ش کردم و نگه اش داشتم ( پس حساب بی حساب )
    میفهمم دست خودش نیست اما این موضوع دردی رو حل نمیکنه
    پدرمم آدم عوضیه یه ترس و یه احمق که بدبخترین آدم دنیاست چون از بچگی جلو مشکلاتش در میرفت
    پس بود و نبودش فرقی ندار به حال هیچکس
    منم نمیزارم این مشکل تا ابد همینجوری بمونه
    حلش میکنم شده به زور
    ممنون از راهنمایت
    دادا رضا نمیخام از مادرتون دفاع کنم
    اما هیچوقت هیچوقت بامادرت حساب بی حساب نمیشی! چون هرکاری کنی واسش اندازه ی تحمله یک دقیقه بودنت توی شکمشو نمیکنه
    هیچ وقت نمیتونی بفهمی یه مادر چه دردی میکشه طوری ک به مرگش راضی میشه
    پس هیچ وقت حساب بی حساب نمیشی باهاش حتی اگه پای پیاده ببریش خونه خدا
    مریضه درمان میخاد
    خدا کمکتون کنه

  19. 4 کاربران زیر از آفرودیت بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط آفرودیت نمایش پست ها
    دادا رضا نمیخام از مادرتون دفاع کنم
    اما هیچوقت هیچوقت بامادرت حساب بی حساب نمیشی! چون هرکاری کنی واسش اندازه ی تحمله یک دقیقه بودنت توی شکمشو نمیکنه
    هیچ وقت نمیتونی بفهمی یه مادر چه دردی میکشه طوری ک به مرگش راضی میشه
    پس هیچ وقت حساب بی حساب نمیشی باهاش حتی اگه پای پیاده ببریش خونه خدا
    مریضه درمان میخاد
    خدا کمکتون کنه
    صرفا جهت اطلاع

    من زندگی خوبی دارم با این همه مشکل میگم میخندم درگیر بدبختی های این دنیا نیستم
    میفهمم مادرم واجبتر از باشگاه و عشق و حالمه
    من 10 سال مادرم و نگه داشتم چون فکرمیکردم وظیفه ام چون دوران نوزادیمم اون من و نگه داشته
    ولی من 3 سالم بیشتر بهش خدمت کردم اصلا منتی نیست وظیفه امه درسته اونا چیزی حالیشون نیست
    ولی من که حالیمه
    فقط
    فقط
    فقط
    فقط
    فقط
    دلم میخواست یه بار وقتی با پدرمادرم صحبت میکنم
    به جای اینکه تقصیر بندازن سر کل فامیل
    فقط 1 بار بهم بگن ببخشید
    من به همین معذرت خواهی خشک و خالی هم راضی مشدم
    ولی متاسفانه نصیبم نشد


    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  21. 4 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8023
    نوشته ها
    1,114
    تشکـر
    4,745
    تشکر شده 2,210 بار در 819 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    رضای عزیز بهرراهی که میتونی ببرش دکتر اگ هم به هیچ طریقی راضی نشد و نیومد خودت کمکش کن به
    دکتر بگو بهت بگه که چ رفتار و کارایی کنی که بهتر شه
    ولی هیچوقت خدتو زندگیتو برا کسی خراب نکن ارزش نداره.
    همییییییییشه شاد و موفق باشی ایشالا
    یکی از شجاعانه ترین تصمیماتی که در زندگی خواهیم گرفت اینه که:
    در نهایت آنچه را که باعث آزار روح و قلبمون میشه رو رها کنیم
    امضای ایشان

    شازده کوچولو گُفت

    گُلِ مَن گاهی بَداَخلاق و کَم

    حوصِله و مَغرور بود

    اَما ماندَنی بود این بودَنَش بود که او را تَبدیل به گل مَن کَرده بود
    I

  23. 4 کاربران زیر از pari@ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    سلام . اقا رضا بزار ی چیز بگم شاید کمک کنه بفرستش ی کلاسی ک خودش دوست داره تو هم همراش برو تو کلاس باهم باشین مثل کلاس موسیقی یا ورزش ی چیزی ک بیشتر بهش علاقه داره ببرش تو جمی ک دوست داره باش اصلا دوستاتو دعوت کن خونه تا یکم روحیه اش با دیدن اونا عوض بش برای دستاش دستکش بخر ی دستکش طلایی رنگ و بهش بگو وقتی این دست کش ها دستت هست دیگه کثیف نمیشن انقدر این حرف تکرار کن تا بشه ملکه ی ذهنش ببرش شهر بازی با خواهرت و خودت انقدر باهاش خوب رفتار کنین تا افکار منفی از ذهنش بیان بیرون هرروز بهش روحیه بدین هر روز براش ی سورپرایز داش باشین مث ی غذای خوب ی نوشته زیبا رو کاغذ مث ی نامه بنویس براش شب بد از اینکه مطمئن شدی خوابیده ببر بزار کنار بالشتش وقتی ک بیدار شد بخونه ی جشن تولد بگیر براش نیاز نیس حتما روز تولدش باش فقط برای اینکه روحیه اشو بدست بیاره تموم خونه رو با شمع روشن کن بد روی ی میز کیک بزار تموم برقارو خاموش کن خودت و خاهرت و مادرت بشینین کنار هم و از اینکه کنار هم هستین لذت ببرین ازش تشکر کن ک تو رو ب این دنیا اورده انقدر ذوق میکنه ی بار خانوادم اینکارو برام کردن انقدر حال داد. میدونم سخت ولی تو میتونی تغییرش بدی فقط کافیه یکم بهش توجه کنی تا اون شکستو فراموش کن و زندگی جدیدی رو شروع کن دکتر نبرش از دکتر بخاه بیاد خونتون ن ب عنوان دکتر ب عنوان ی دوست تا مادرت از حرفاشو قبول کن

  25. 4 کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9227
    نوشته ها
    357
    تشکـر
    164
    تشکر شده 577 بار در 219 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    سلام آقارضا واقعا از شنیدن مشکل مادرتون ناراحت شدم ولی متاسفانه کاری از دستم برنمیاد شما که خودتون تو مشاوره دادن به بقیه ماشلا الله واردید و مطمئنم که میتونید مشکلات خودتونو به نحواحسن برطرف کنین فقط میخواستم بگم منم بانظرstare موافقم راه حل های خوبی روپیشنهاد کردن اگه استفاده کنین به طور حتم موفق خواهید شد
    امیدوارم مشکلتون به زودی حل بشه
    امضای ایشان
    لعنت به من ..چه ساده دل سپردم
    لعنت به من...اگر واسش میمردم
    دست منو گرفت و بعد ولم کرد
    لعنت به اون کسی که عاشقم کرد

    یکی بگه که ماه من کی بوده...مسبب گناه من کی بوده
    سهم من از نگاه تو همین بود ...عشق تو بد ترین قسمت بهترین بود
    تو دل باروون منو عاشقم کرد..بین زمین و آسمون ولم کرد
    یکی بگه چه جوری شد که این شد...سهم تو آسمنون و من زمین شد

  27. 4 کاربران زیر از elham70 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,325 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    سلام راستش نمیدونم چی بگم فقط برات دعا میکنم تا اخرش بری کم نیاری و مشکلتون حل بشه موفق باشی

  29. 3 کاربران زیر از رهگذر زندگی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    تو زندگی از پدر مادرت هیچ توقعی نداشته باش

    بهشون کمک کن و احترام بزار ، بدون دلیل بهشون عشق بورز ، مخصوصاً مادر

    اما سعی نکن شخصیتشون رو عوض کنی ، چون وقت زیادی رو ازدست میدی و خودتو فراموش میکنی

    سعی کن مثل یک آدم خود خواه بهترین ها رو برای خودت بدست بیاری ، برای عزیزات هم کم نذاری

    نظر شخصی منه

    انشالله تو زندگی شخصیت یه خانواده خوب تشکیل میدی و بیشتر از الانت از زندگیت لذت میبری

  31. 6 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10215
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    21
    تشکر شده 35 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    داداش اولا که دعوتم کردی واسه پستت ممنونم
    دومن همین که سایه مادرت بالا سرت خداروشکر کن
    یا همین که یه خواهری داری که باهاش بتونی دردودل کنی
    یا خیلی چیزا دیگه همین که سایه اش بالای سرت خداروشکر کن
    امضای ایشان
    ب پشت سر نگاه میکنم شاید هنوز کسی مرا دوست داشته باشد.
    اما افسوس!همه کاسه اب بدست منتظر رفتن من هستند.....


  33. 2 کاربران زیر از poria1215 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط poria1215 نمایش پست ها
    داداش اولا که دعوتم کردی واسه پستت ممنونم
    دومن همین که سایه مادرت بالا سرت خداروشکر کن
    یا همین که یه خواهری داری که باهاش بتونی دردودل کنی
    یا خیلی چیزا دیگه همین که سایه اش بالای سرت خداروشکر کن
    به نظرت سایه شیطان بالاسرم شکر داره ؟؟؟
    خواهری که از آینده اش میترسم شکر داره ؟؟؟
    خواهری که باید بهم تکیه کنه شکر داره؟؟؟
    منظور ت از اون خیلی چیزا چیه ؟؟؟پدری که ولم کرد ؟؟؟
    یا فامیل هایی که همشون در گیر مشکلات خودشونن ؟؟
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  35. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10215
    نوشته ها
    14
    تشکـر
    21
    تشکر شده 35 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reepaa نمایش پست ها
    به نظرت سایه شیطان بالاسرم شکر داره ؟؟؟
    خواهری که از آینده اش میترسم شکر داره ؟؟؟
    خواهری که باید بهم تکیه کنه شکر داره؟؟؟
    منظور ت از اون خیلی چیزا چیه ؟؟؟پدری که ولم کرد ؟؟؟
    یا فامیل هایی که همشون در گیر مشکلات خودشونن ؟؟

    ببین تنها کسی که واقعا دلسوز برای پسر اول مادرش بعد خواهرش
    کاش من یکی از این دوتا رو داشتم واسه چیزایی که داری حتی اگه
    برات بی ارزش هم هستند قدرشو بدون به قول خیلی کسا مادرت
    تورو بزرگ کرده جورتو کشیده از بچگی تا الانت الان توی زندگی تو
    نوبت تو که جورشو بکشی نوبت تو که خودتو بهش نشون بدی
    همین که یک خواهری داری که حدعقل حدعقلش میتونی باهاش
    صحبت کنی که حتی اصلا جوابتم نده و فقط گوش بده خودش یه
    نعمتی داداش من از من میشنوی قدر دوتاشونو بدون
    شرمنده اگه بی ادبی کردم
    امضای ایشان
    ب پشت سر نگاه میکنم شاید هنوز کسی مرا دوست داشته باشد.
    اما افسوس!همه کاسه اب بدست منتظر رفتن من هستند.....


  37. 3 کاربران زیر از poria1215 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reepaa نمایش پست ها
    سلام
    اونایی که تاپیک مشکل من و خوندن میدونن مادر من مشکل وسواس داره
    البته مشکلات روانی زیادی داره که من هنوز کشفشون نکردم
    مشکلاتی مثل حسادت کینه ورزی یه شخصیت عجیب و غریب
    از این لحاظ که مثل ساعته
    وقتی یه تصمیم میگیره زود ازش منصرف میشه و دوباره میترسه و تصمیم میگیره و باز ازش منصرف میشه
    متاسفانه تو رفتار و عادت های بدش انعطاف ناپذیر
    من و خواهرم داریم قربانی میشیم این وسط
    و من هیچ جوره تو کتم نمیره زندگیم شروع نشده تموم بشه
    تو کتم نمیره آخر عمر اینجوری نگهش دارم
    من همش کم میارم و از اول شروع میکنم
    همیشه اذیتم میکنه
    اذیت و آزار روحی هی به پدرم فحش میده
    به خودم فحش های ناموسی میده در حالی که ناموس من خودشه
    دیگه نمیتونم اسمش و بزارم مادر
    باز با همه این رفتاراش ساختم
    فقط نمیتونم با 1 رفتارش کنار بیام
    اونم ترس نسبت به مردنه
    متاسفانه یه سال پیش دم محرم یه اتفاق بدی واسش افتاد بیرون
    وقتی تو خیابون بود یه سوسک نسبتن بزرگ رفت تو پاش و اونم جیغ و داد و ابروی ریزی کرد و آخرش قضیه خطم به خیر شد
    اما بعداز اون به شدت از تنهایی بیرون رفتن میترسه و من و خونه نشین کرده و حتما باید با خودش بیرون برم
    من امسال مدرسه ام و گذاشتم زمین یا بهتره بگم مدرسه ام و زد زمین که تنها نمونه
    اما میترسم این قضیه همیشگی باشه
    چون هیچ تلاشی نمیکنه واسه درست شدنش
    حتی قبول نمیکنه بیماره
    و یه موضوعی که هست اونم اینگکه نسبت به همه دکترا بدبینه یا بهتره بگم میترسه
    نمیدونم چیکار کنم
    پدرم میگفت ولشکن بزار بمیره
    ولی نمیتونم ولش کنم
    میخوام درستش ککنم
    اما خیلی سخته
    دکتر رفتم به خاطرش یه مشاور گفت باید زندگیش و عوض کنه اما اون به شدت به تهران وابتسه شده
    و خانواده اشم تو تبریزن و نمیتونن بیان تهران
    واقعا هیچ راهی نیست انگار
    سلام

    متاسفم ولی خوب چه میشه کرد زندگی همینه, ببین پسر خوب شما فرض رو بر این گرفتی که مادر و پدر سالمند و حالا چرا چنین و چنان!؟

    در صورتی که با توجه به گفته شما , (من شخصا نه شما رو میشناسم نه پدر و مادر رو) مادر بیماری شدید و اختلالات روانی متعددی داشته اند که احتمالا زمینه ژنتیک و ارثی داشته و حالا هم در میان سالی

    دچار بحران میانسالی شدند و عوارض آن که یکیش همین ترس از مرگه. پدر رو هم که نمیدونم توضیح خاصی ندادید ولی متوجه شدم که بی مسئولیت و خنثی!

    مادر مثل یک بیماری که مشکلات کلیوی و دیالیز داره پس باید هم دارو بخوره و هم زیر نظر باشه و هم بیمارستان بره برای دیالیز. باید دکتر برن دارو بگیرن و مشاور و به احتمال زیاد چند مدت بستری شن

    چه خششون بیاد چه خوششون نیاد. چون این به نفع همه است از جمله خودشون.

    شما و خواهر هم , عزیز بهتره یک مشورت حضوری بگیرید و تست mmpi (البته 500 سوالی نه 70 تایی) تا متوجه شید که احتمالا آسیبی ندیده اید و اگر دیده اید. تحت کنترل و درمان قرار گیرید.

    خشم و عصبانیت هم بر مشکلات میفزاید و هیچ چیز رو حل نمیکند و گاهی فاجعه آفرین است. موفق باشید


    دکترا در روانشناسی

  39. 2 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  40. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    متاسفم ولی خوب چه میشه کرد زندگی همینه, ببین پسر خوب شما فرض رو بر این گرفتی که مادر و پدر سالمند و حالا چرا چنین و چنان!؟

    در صورتی که با توجه به گفته شما , (من شخصا نه شما رو میشناسم نه پدر و مادر رو) مادر بیماری شدید و اختلالات روانی متعددی داشته اند که احتمالا زمینه ژنتیک و ارثی داشته و حالا هم در میان سالی

    دچار بحران میانسالی شدند و عوارض آن که یکیش همین ترس از مرگه. پدر رو هم که نمیدونم توضیح خاصی ندادید ولی متوجه شدم که بی مسئولیت و خنثی!

    مادر مثل یک بیماری که مشکلات کلیوی و دیالیز داره پس باید هم دارو بخوره و هم زیر نظر باشه و هم بیمارستان بره برای دیالیز. باید دکتر برن دارو بگیرن و مشاور و به احتمال زیاد چند مدت بستری شن

    چه خششون بیاد چه خوششون نیاد. چون این به نفع همه است از جمله خودشون.

    شما و خواهر هم , عزیز بهتره یک مشورت حضوری بگیرید و تست mmpi (البته 500 سوالی نه 70 تایی) تا متوجه شید که احتمالا آسیبی ندیده اید و اگر دیده اید. تحت کنترل و درمان قرار گیرید.

    خشم و عصبانیت هم بر مشکلات میفزاید و هیچ چیز رو حل نمیکند و گاهی فاجعه آفرین است. موفق باشید


    دکترا در روانشناسی
    ممنون
    ولی مادر من از اون موقع که من به دنیا آمدم ندیدم قرص بخوره
    دیگه دارم کم کم ناامید میشم و میخوام بی خیالش درست شدنش بشم
    دیگه بود و نبودش برام فرقی نداره
    فقط اگه نبود خیلی بهتر بود
    ممنون که نظر دادید
    این زندگی خراب شده و نمیشه از نو ساخت
    تودلم یه خشم بزرگ شعله وره که زیر خنده هام پنهان شده
    خشمی که میتونه بهشت و به آتیش بکشه
    ولی دارم کنترلش میکنم
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  41. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reepaa نمایش پست ها
    ممنون
    ولی مادر من از اون موقع که من به دنیا آمدم ندیدم قرص بخوره
    دیگه دارم کم کم ناامید میشم و میخوام بی خیالش درست شدنش بشم
    دیگه بود و نبودش برام فرقی نداره
    فقط اگه نبود خیلی بهتر بود
    ممنون که نظر دادید
    این زندگی خراب شده و نمیشه از نو ساخت
    تودلم یه خشم بزرگ شعله وره که زیر خنده هام پنهان شده
    خشمی که میتونه بهشت و به آتیش بکشه
    ولی دارم کنترلش میکنم
    حتما همینطوره و قرص نمیخورن!!

    متاسفانه هر چی شدت بیماری بیشتر باشه بیمار از قرص و درمان و کنترل گریزونتر! بنابراین حتما در فیلمها دیده اید که در آسایشگاه ها هنگام دارو دادن کنترل میکنند که بیمار دارو رو بخوره و گاهی به زور....

    عزیز باز اول فرض محال میکنی بعد نتیجه میگیری حالا که هستن و زنده شما هم که در قید حیات و به قول خودت آتش زیر خاکستر!!؟

    نا امید شدنتم مثل اینه که شخصی ذات الریه بشه بجای دکتر و طب بره سراغ بقالی!!!! نتیجه نمیگیره

    اخه پسر خوب از دست تو تنها کاری بر نمیاد که فقط باید به زور بدیش دست متخصص یا ببخشید تیمارستان( البته ببخشید این رو میگم چون ممکنه شما و بقیه از این اسم ذهنیت خوبی نداشته باشن ولی عینه بیمارستانه و واقعا لازمه برای اجتماع).

    تا همین الانش خودت دچار افسردگی خشم و عصبانیت نفرت و اضطراب و استرس و شایدم فکر به خودکشی و دگر کشی شدی . آسیب بسه ,باید زندگی کرد.

    زندگی خودش سخته پس باید بار اضافه رو بی خودی حمل نکرد. از روش درست عمل کن. موفق باشی
    ویرایش توسط شهرام2014 : 12-29-2014 در ساعت 09:10 PM

  43. 3 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  44. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    حتما همینطوره و قرص نمیخورن!!

    متاسفانه هر چی شدت بیماری بیشتر باشه بیمار از قرص و درمان و کنترل گریزونتر! بنابراین حتما در فیلمها دیده اید که در آسایشگاه ها هنگام دارو دادن کنترل میکنند که بیمار دارو رو بخوره و گاهی به زور....

    عزیز باز اول فرض محال میکنی بعد نتیجه میگیری حالا که هستن و زنده شما هم که در قید حیات و به قول خودت آتش زیر خاکستر!!؟

    نا امید شدنتم مثل اینه که شخصی ذات الریه بشه بجای دکتر و طب بره سراغ بقالی!!!! نتیجه نمیگیره

    اخه پسر خوب از دست تو تنها کاری بر نمیاد که فقط باید به زور بدیش دست متخصص یا ببخشید تیمارستان( البته ببخشید این رو میگم چون ممکنه شما و بقیه از این اسم ذهنیت خوبی نداشته باشن ولی عینه بیمارستانه و واقعا لازمه برای اجتماع).

    تا همین الانش خودت دچار افسردگی خشم و عصبانیت نفرت و اضطراب و استرس و شایدم فکر به خودکشی و دگر کشی شدی . آسیب بسه ,باید زندگی کرد.

    زندگی خودش سخته پس باید بار اضافه رو بی خودی حمل نکرد. از روش درست عمل کن. موفق باشی
    کاش میشد این بار و گذاشت زمین
    تو فکر تیمارستانم هستم ولی بازم دست تنهام و هنوز نوجوونم
    پدرمم داره تو خارج عشق و حالش و میکنه
    بقیه هم درگیر زندگی خودشونن
    راه فراری نیست برام
    روش درست جلو آدمای نادرست جواب نمیده
    باید به روش نادرست عمل کنم
    که اونم میترسم
    فعلا دارم صبر میکنم تا ببینم درست میشه یا نه
    اگر نشه مجبورم کااری بکنم که دلم نمیخواد
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  45. 2 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  46. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : وسواس فکری و نیاز به کمک

    نقل قول نوشته اصلی توسط Reepaa نمایش پست ها
    کاش میشد این بار و گذاشت زمین
    تو فکر تیمارستانم هستم ولی بازم دست تنهام و هنوز نوجوونم
    پدرمم داره تو خارج عشق و حالش و میکنه
    بقیه هم درگیر زندگی خودشونن
    راه فراری نیست برام
    روش درست جلو آدمای نادرست جواب نمیده
    باید به روش نادرست عمل کنم
    که اونم میترسم
    فعلا دارم صبر میکنم تا ببینم درست میشه یا نه
    اگر نشه مجبورم کااری بکنم که دلم نمیخواد
    شد شد, نشد همیشه روش درست زاپاس هست نه روش غلط

    زاپاس اینه که درسته ایرانه و شما و خواهر نوجوانین ولی به علت شرایط باید زودتر مرد شی شروع به کار میکنی حالا هر کاری منتها قانونی کمی استقلال مالی که پیدا کردی دست خواهر رو میگیری

    جایی رو اجاره میکنی و.......

    البته میدونم که اگه بخوای میتونی مادر رو بخوابانی چون جوان باهوشی هستی. موفق باشی

  47. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد