نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: دوستی اینترنتی

3393
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    154
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    دوستی اینترنتی

    .پسری 24ساله هستم دارای مدرک کارشناسی تا حالا هم با دختری دوست نبودم تا اینکه حدود دوماه هست که به صورت اتفاقی با دختری 16ساله که همشهری هم بودیم تو فضای مجازی آشنا شدم.البته تو سایتی باهاش آشنا شدم که بیشتر جنبه سرگرمی داشت.بهش پیشنهاد ملاقات دادم .چندبار پیشنهادم رو رد کرد ولی بالاخره بعد از یک هفته راضی شد همو ببینیم .تو جایی که مادرش کار میکرد همو دیدیم و ازهم خوشمون اومد.واقعا همون دختری بود که تو رویاهام تصور میکردم! دختری زیبا و خجالتی و بااخلاق..تو ملاقاتی که داشتیم باهم حرف نزدیم و فقط همو دیدیم.بعد از اون هرروز باهم در ارتباط بودیم به صورت تلفنی و چندبار هم به صورت کوتاه ملاقات حضوری داشتیم.بعد چند روز بهش پیشنهاد ازدواج دادم و گفتم هدف من دوستی نیست و پسری نیستم که بخوام دختری رو بازی بدم.ایشون هم گفت که من هم وقتی تو رو دیدم ازت خوشم اومد و میخوام باهات باشم.با توجه به اینکه من الان سرباز هستم و هنوز شغل ثابت ندارم بهم گفت که فعلا به خانواده خودم چیزی نگم.ضمن اینکه ایشون اصرار دارن چون محصل هستن تا سه سال قصد ازدواج ندارن میخوان اول دیپلم بگیرن بعد من خانوادم رو برای خواستگاری بفرستم..تو این دوماه که ارتباطمون ایجاد شد گاهی اوقات دختره بهم میگه چون هنوز زوده ازدواج کنیم با اینکه عاشقانه دوستم داره ارتباطمون موقتا قطع بشه تا هردو به زندگی خودمون برسیم ولی من قبول نمیکردم تا اینکه بهم یک روز گفت مادرش از ارتباطمون باخبر شده و دعواش کرده ولی به مادرش گفته پسری که باهاش آشنا شدم پسر خوبیه و قصدش خیره.به همین خاطر گفت خط گوشی رو مادرش گرفته و دیگه نمیتونه ارتباط داشته باشیم و قرار هم نمیشه بیاد ولی چون دلش برام تنگ میشه هفته ای یک بار از خونشون بهم زنگ میزنه و خبر میگیره.منم با اینکه واقعا میخوامش پیشنهادش رو قبول کردم.. تو این مدت خیلی به هم عادت کردیم تاجایی که آخرین بار زنگ که زد بهم گفت از اینکه نمیتونم هرروز باهات درارتباط باشم متاسفم و منو ببخش.بعد دیدم داره گریه میکنه و بهش گفتم خودتو کنترل کن من صبر میکنم تا درست دوسال بعد تموم بشه.اگه بشه هم گاهی همو از دور میبینیم.
    واقعا دوری از دختری که دوسش داری سخته ولی چاره ای ندارم..منم گاهی خیلی ناراحتم و اشک از چشام جاری میشه!
    به نظر شما مشاور محترم و دوستان عزیز من الان چکار کنم؟اگه جای من بودین چه تصمیمی میگرفتین؟اگه به خانوادم بگم ممکنه بیان خواستگاریش و دختره با توجه به اینکه محصله ازم قول گرفت این کار رو فعلا انجام ندم تا دیپلم بگیره..
    ویرایش توسط tati68 : 07-19-2014 در ساعت 01:04 PM

  2. 3 کاربران زیر از tati68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    153
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    فقط برات دعا میکنم بهش برسی خوشبخت بشی

  4. کاربران زیر از lovelygirl_raz بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    154
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    جناب مشاور لطفا مشاوره بدین ...... خیلی وقته منتظرم

  6. کاربران زیر از tati68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    شماره عضویت
    46
    نوشته ها
    144
    تشکـر
    391
    تشکر شده 145 بار در 81 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    نقل قول نوشته اصلی توسط tati68 نمایش پست ها
    سلام

    ..پسری 24ساله هستم دارای مدرک کارشناسی تا حالا هم با دختری دوست نبودم تا اینکه حدود دوماه هست که به صورت اتفاقی با دختری 16ساله که همشهری هم بودیم تو فضای مجازی آشنا شدم.البته تو سایتی باهاش آشنا شدم که بیشتر جنبه سرگرمی داشت.بهش پیشنهاد ملاقات دادم .چندبار پیشنهادم رو رد کرد ولی بالاخره بعد از یک هفته راضی شد همو ببینیم .تو جایی که مادرش کار میکرد همو دیدیم و ازهم خوشمون اومد.واقعا همون دختری بود که تو رویاهام تصور میکردم! دختری زیبا و خجالتی و بااخلاق..تو ملاقاتی که داشتیم باهم حرف نزدیم و فقط همو دیدیم.بعد از اون هرروز باهم در ارتباط بودیم به صورت تلفنی و چندبار هم به صورت کوتاه ملاقات حضوری داشتیم.بعد چند روز بهش پیشنهاد ازدواج دادم و گفتم هدف من دوستی نیست و پسری نیستم که بخوام دختری رو بازی بدم.ایشون هم گفت که من هم وقتی تو رو دیدم ازت خوشم اومد و میخوام باهات باشم.با توجه به اینکه من الان سرباز هستم و هنوز شغل ثابت ندارم بهم گفت که فعلا به خانواده خودم چیزی نگم.ضمن اینکه ایشون اصرار دارن چون محصل هستن تا سه سال قصد ازدواج ندارن میخوان اول دیپلم بگیرن بعد من خانوادم رو برای خواستگاری بفرستم..تو این دوماه که ارتباطمون ایجاد شد گاهی اوقات دختره بهم میگه چون هنوز زوده ازدواج کنیم با اینکه عاشقانه دوستم داره ارتباطمون موقتا قطع بشه تا هردو به زندگی خودمون برسیم ولی من قبول نمیکردم تا اینکه بهم یک روز گفت مادرش از ارتباطمون باخبر شده و دعواش کرده ولی به مادرش گفته پسری که باهاش آشنا شدم پسر خوبیه و قصدش خیره.به همین خاطر گفت خط گوشی رو مادرش گرفته و دیگه نمیتونه ارتباط داشته باشیم و قرار هم نمیشه بیاد ولی چون دلش برام تنگ میشه هفته ای یک بار از خونشون بهم زنگ میزنه و خبر میگیره.منم با اینکه واقعا میخوامش پیشنهادش رو قبول کردم.. تو این مدت خیلی به هم عادت کردیم تاجایی که آخرین بار زنگ که زد بهم گفت از اینکه نمیتونم هرروز باهات درارتباط باشم متاسفم و منو ببخش.بعد دیدم داره گریه میکنه و بهش گفتم خودتو کنترل کن من صبر میکنم تا درست دوسال بعد تموم بشه.اگه بشه هم گاهی همو از دور میبینیم.
    واقعا دوری از دختری که دوسش داری سخته ولی چاره ای ندارم..منم گاهی خیلی ناراحتم و اشک از چشام جاری میشه!
    به نظر شما مشاور محترم و دوستان عزیز من الان چکار کنم؟اگه جای من بودین چه تصمیمی میگرفتین؟اگه به خانوادم بگم ممکنه بیان خواستگاریش و دختره با توجه به اینکه محصله ازم قول گرفت این کار رو فعلا انجام ندم تا دیپلم بگیره..
    سلام
    به مشاور خوش آمديد
    درباره مطالبى كه مطرح كردين بايد بگم كه اولا از اينكه اينقدر خوب و عاقلانه روابطتون رو مديريت كردين و براى ارتباطتون چارچوب قائل شدين و هدف زودگذر و ناپسندى رو در نظر نگرفتيد بسيار خرسنديم و به شما تبريك عرض ميكنيم
    و اما در رابطه با شخص مورد نظرتون لازم ميدونم يادآور بشم كه ايشون در سن نوجوانى هستن و به قول ما روانشناسان در دوران بحرانى به سر ميبرند و در اين سن از حساسيت خاصى برخوردارند
    چرا كه دوره نوجواني دوره تبلور احساساته. از سويي تغييرات هورموني كه در دو جنس ايجاد ميشه نوعي كشش و جاذبه جنسي در دختر و پسر ايجاد مي كند كه اغلب از آن به عنوان عشق ياد ميشه كه البته روانشناسان به آن عشقهاى هورموني ميگن. در اين دوران چون فرد به لحاظ روحي و زيستي نياز به جنس مخالف داره، لذا هرگونه ابراز محبتي را حاكي از يك عشق پاك ميدونه، اما به واقع بايد در نظر داشت كه طبق نظريات روانشناسي، عشق مانند مثلثي است كه سه جنبه مهم دارد : صميميت ، تعهد و رابطه جنسي.
    ولى متأسفانه چيزيكه امروزه در ميان نوجوانان وجوانان ما به عنوان عشق متداول شده معمولا دو ضلع صميميت و رابطه را داره اما در آن از تعهد خبري نيست؛ از اين روست كه ما ميبينيم كه پيامدهاي منفی چنين ارتباطاتي دامنگير دختران و پسران ميشه
    درضمن شما خوب ميدونيد كه نوجوانى دوره احساسات آنى و زودگذره پس ما نبايد زندگي خودمون رو بر پايه هيجانات ناپايدار نوجواني بنا كنيم كه بعدها باعث پشيمانى از كرده خودمون بشه
    علاوه بر اينها سن ايشون زير ١٨ سال هست و همچنان محصل هستند و در جامعه امروزى ازدواج با يك دختر خانم محصل ١٦ ساله بسيار دور از عرف و منطق ميباشد

  8. 3 کاربران زیر از Moshaver بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    154
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    با سلام

    از نظر شما اینجور استنباط کردم که چون دختره سنش کمه و تو دوره نوجوونیه ارتباطم رو باهاش قطع کنم و فراموشش کنم !!! ( دنیا هم بگه این کار رو نمیکنم )

    ما همدیگه رو خیلی دوس داریم مثلا خود من تا حالا دختری به دلم ننشسته بود که با دیدن این دختر به زندگیم امیدوار شدم... واقعا هم میخوامش فقط دختره میگه چون هنوز داره درس میخونه صبر کنم تا دیپلم بگیره بعد اقدام به خواستگاری کنم ...تو این مدت هم ارتباطمون کمتر بشه

  10. 2 کاربران زیر از tati68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    22
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    26
    تشکر شده 10 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    داداش چون با دختری ارتباط نداشتی سریع ازش خوشت امد و میگی این همون دختر ارزوهامه ولی قافل از اینکه مثل ایشون زیاده !!
    شما یکمی منطقی فکر کن !
    خودت میگی با کسی اصلا حرف نزدی !! خب معلومه نیاز عاطفیت رو در ایشون دیدی !! و الانم میگی اگر این رو از دست بدم دیگه پرید و کسی نیست بتونم باهاش بحرفم و راحت باشم و اینجور چیزا.
    اونم تو سنی هست که کنکورو این مشکلات داره ، و این رابطه باعث میشه کلا از هدفش دور شه !

    این همه اختلاف سنی یکمی زیاد نیست ؟
    ویرایش توسط s-a-l-i-m : 09-21-2013 در ساعت 11:51 AM

  12. 2 کاربران زیر از s-a-l-i-m بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    154
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    نقل قول نوشته اصلی توسط s-a-l-i-m نمایش پست ها
    داداش چون با دختری ارتباط نداشتی سریع ازش خوشت امد و میگی این همون دختر ارزوهامه ولی قافل از اینکه مثل ایشون زیاده !!
    شما یکمی منطقی فکر کن !
    خودت میگی با کسی اصلا حرف نزدی !! خب معلومه نیاز عاطفیت رو در ایشون دیدی !! و الانم میگی اگر این رو از دست بدم دیگه پرید و کسی نیست بتونم باهاش بحرفم و راحت باشم و اینجور چیزا.
    اونم تو سنی هست که کنکورو این مشکلات داره ، و این رابطه باعث میشه کلا از هدفش دور شه !

    این همه اختلاف سنی یکمی زیاد نیست ؟

    سلام

    با دختره زیاد حرف زدم واقعا الگویی هست برای همه دخترا انگار نه انگار 16 سالشه !.... خانواده فرهنگی و خوبی داره مثل خودم... تحقیق نمودم /
    البته الان که نمیخوام ازدواج کنم حداقل 2 سال دگه ... تا اون موقع 18ساله میشه...

    8سال ازم کوچیکه به نظرم اختلاف سنی زیادی نداریم و میتونیم حرف همو درک کنیم.

  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    172
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    به نظرم اگه واقعن دوسش داری البته با منطق بهتر هست با خانواده ات مطرح کنی و حداقل یه جلسه خاستگاریش بری
    و به قول قدیمااا یه نشون ببری براش چون توی این دوسال ممکن هم تو دختراااای زیادی رو ببینی و شاید از انتخابت پشیمون بشی هم ان دختر اینکه همدیگرو دوسال تو خماری بذارید به نظرم کار درستی نیستش
    البته نظر مشاورم اوکی هست سن این دختر خانم پایین هست و تو یه بحران هست
    اما به نظرم و اگه شما و مشاور محترم قبول داشته باشین سن فقط یک ملاک است
    ممکن یه دختر سی سال با همین دختر خانم 16 ساله درکشون از زندگی به یک اندازه باشه بعضی از دختر خانم ها بااین که سن کمی دارن ولی براخودشون مادربزرگ 50 سال اند
    امیدوارم موفق باشی

  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    15
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    4
    تشکر شده 26 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    خوب ، دیدم همه نظر میدن گفتم منم نظرم رو بگم

    از نظر من اگر واقعا این مسئله برات جدی هست ، این موضوع رو در اینجا جدی بگیر و با صبر و حوصله ادامه بده اما بهترین کار هم میتونه این باشه که دیداری بری پیش مشاور های انجمن ...

    به نظر من حرف Moshaver عزیز کاملا درسته ! عشق و علاقه به جنس مخالف و ازدواج برای تکمیل شدن آرامش ، لذت و اهداف خاص خودش میتونه مفید باشه . پس با توجه به این که هر شخص بهترین شرایط رو میتونه برای ازدواح اول داشته باشه بهتره کاملا درست پیش بره .

    شما خودت گفتی ازدواج با دختری که 8 سال کوچیک تره مسئله ای نیست و میتونید هم رو درک کنید . گفتید دختره هم نسبت به سنش از شعور و فهم بالائی برخوردار هست . خوب این ها همه در شرایط ایده ال هست ، از طرفی شما در مرحله دوستی هستید !

    ازدواج و زیر یک سقف رفتن خیلی فرق داره !

    به نظر من اگر شخص مقابل خوب باشه و شرایط لازم و مناسب رو داشته باشه باید به حرف خودش گوش کنی . گفت باید 3 سال صبر کنی و فکر کنم این بهترین شرایطه . هم برای شناخت شخص مقابل هم این که ببینی بعد از اینکه از سن بلوغ و ... خارج میشه رفتار و شخصیتش چطور میشه .

    الان دقیقا درکت میکنم حسیه که قبلا خودم داشتم ! این عشق و علاقه شدید آدم رو شدیدا بی تحمل میکنه و تحمل حرف منطقی براش سخته . انگار که تو دنیا فقط خود شما این موضوع رو درک میکنی و هیچکش دیگه اون رو تجربه نکرده !

    البته این ها رو از خودم در نیاوردم ها ، خود شما گفتی :

    از نظر شما اینجور استنباط کردم که چون دختره سنش کمه و تو دوره نوجوونیه ارتباطم رو باهاش قطع کنم و فراموشش کنم !!! ( دنیا هم بگه این کار رو نمیکنم )
    این حسیه که میتونه باعث بشه خیلی از تصمیم های مهم زندگیت رو به اشتباه بگیری .

    من که علم کافی برای نظر قطعی دادن در این مورد ندارم و پیشنهاد میکنم جملات بالا رو که گفتم فقط به عنوان یه دوست بخونی و روش اصلا فکر هم نکنی فقط پیشنهاد من اینه که صبور باش ، فکر و مشاوره کن بعد عمل کن .

    چون خودم قبلا از همین اشتباهات صدمه دیدم این ها رو میگم ...

  16. 3 کاربران زیر از M@hammad بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    22
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    26
    تشکر شده 10 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    نقل قول نوشته اصلی توسط tati68 نمایش پست ها
    سلام

    با دختره زیاد حرف زدم واقعا الگویی هست برای همه دخترا انگار نه انگار 16 سالشه !.... خانواده فرهنگی و خوبی داره مثل خودم... تحقیق نمودم /
    البته الان که نمیخوام ازدواج کنم حداقل 2 سال دگه ... تا اون موقع 18ساله میشه...

    8سال ازم کوچیکه به نظرم اختلاف سنی زیادی نداریم و میتونیم حرف همو درک کنیم.
    داداش یه نصیحت برادرانه بهت میکنم !!
    حرفی که به پسر عمه ام غیر مستقیم گفتم و نفهمید اخرش جدا شدن !!

    تو دو مرحله از سن نباید با دختر ازدواج کرد !
    1- وقتی داره وارد بلوغ میشه از 14 تا 16 !
    2- وقتی که میخواد وارد دانشگاه بشه !


    چون توی این دو مرحله طرز فکرر دختر 180 درجه عوض میشه !
    بخصوص مرحله 2 که الان حتما دختر میخواد بره دانشگاه و بخصوص بعضی رشته ها که پسر زیاده و با هم باید فعالیت مشترک درسی کنند !!

    داداش از ما گفتن بود ! ما که شناختی نداریم ! حالا شما دو نفر با هم حضوری پیش یه مشاور برین بعد تصمیمت رو بگیر !!
    امیدوارم خوشبخت بشی در هر صورت

    به نظر من اگر شخص مقابل خوب باشه و شرایط لازم و مناسب رو داشته باشه باید به حرف خودش گوش کنی . گفت باید 3 سال صبر کنی و فکر کنم این بهترین شرایطه . هم برای شناخت شخص مقابل هم این که ببینی بعد از اینکه از سن بلوغ و ... خارج میشه رفتار و شخصیتش چطور میشه .
    ببین این داداشمون هم گفت همین رو !!
    ویرایش توسط s-a-l-i-m : 09-22-2013 در ساعت 09:55 AM

  18. کاربران زیر از s-a-l-i-m بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    154
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    نقل قول نوشته اصلی توسط hebe نمایش پست ها
    به نظرم اگه واقعن دوسش داری البته با منطق بهتر هست با خانواده ات مطرح کنی و حداقل یه جلسه خاستگاریش بری
    و به قول قدیمااا یه نشون ببری براش چون توی این دوسال ممکن هم تو دختراااای زیادی رو ببینی و شاید از انتخابت پشیمون بشی هم ان دختر اینکه همدیگرو دوسال تو خماری بذارید به نظرم کار درستی نیستش
    البته نظر مشاورم اوکی هست سن این دختر خانم پایین هست و تو یه بحران هست
    اما به نظرم و اگه شما و مشاور محترم قبول داشته باشین سن فقط یک ملاک است
    ممکن یه دختر سی سال با همین دختر خانم 16 ساله درکشون از زندگی به یک اندازه باشه بعضی از دختر خانم ها بااین که سن کمی دارن ولی براخودشون مادربزرگ 50 سال اند
    امیدوارم موفق باشی

    سلام

    واقعا که از ته دلم دوسش دارم ولی فعلا نمیخوام به خانواده بگم البته دختره هم اصرار داره فعلا بهشون نگم ... البته خانواده دختره میدونن من با دخترشون ارتباط دارم

    ...اینم بگم که تعریف از خود نباشه همه اونایی که منو میشناسن بنده رو به عنوان پسرپاک و خوب قبول دارن .

    درمورد دخترای دگه هم بگم که من راحت تا حالا میتونستم با دخترها دوست بشم ولی چون دختری به دلم ننشست این کار رو نکردم ... از وقتی با این دختره آشنا شدم

    اصلا دختر دگه به چشمم نمیاد و حسی به دخترای دگه ندارم ... به دختره البته قول دادم وفادار باشم ...

    در مورد مشاوره و اینکه گفته شده دختره سنش کم هستش و تو دوران بلوغه قبول دارم ولی به قول دختره قسمت بود باهم آشنا بشیم و خواست خدا بود که باهم باشیم

    اینم بدونین که به دختری که دوسش دارم گفتم که تو سایت مشاوره درمورد خودمون نوشتم اونم نظرات رو میاد میخونه و بهم گفت که نظر مشاور رو قبول داره ولی نظرش

    نسبت به من عوض نمیشه چون واقعا منو میخواد.....

  20. کاربران زیر از tati68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    154
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.yMJJ نمایش پست ها
    خوب ، دیدم همه نظر میدن گفتم منم نظرم رو بگم

    از نظر من اگر واقعا این مسئله برات جدی هست ، این موضوع رو در اینجا جدی بگیر و با صبر و حوصله ادامه بده اما بهترین کار هم میتونه این باشه که دیداری بری پیش مشاور های انجمن ...

    به نظر من حرف Moshaver عزیز کاملا درسته ! عشق و علاقه به جنس مخالف و ازدواج برای تکمیل شدن آرامش ، لذت و اهداف خاص خودش میتونه مفید باشه . پس با توجه به این که هر شخص بهترین شرایط رو میتونه برای ازدواح اول داشته باشه بهتره کاملا درست پیش بره .

    شما خودت گفتی ازدواج با دختری که 8 سال کوچیک تره مسئله ای نیست و میتونید هم رو درک کنید . گفتید دختره هم نسبت به سنش از شعور و فهم بالائی برخوردار هست . خوب این ها همه در شرایط ایده ال هست ، از طرفی شما در مرحله دوستی هستید !

    ازدواج و زیر یک سقف رفتن خیلی فرق داره !

    به نظر من اگر شخص مقابل خوب باشه و شرایط لازم و مناسب رو داشته باشه باید به حرف خودش گوش کنی . گفت باید 3 سال صبر کنی و فکر کنم این بهترین شرایطه . هم برای شناخت شخص مقابل هم این که ببینی بعد از اینکه از سن بلوغ و ... خارج میشه رفتار و شخصیتش چطور میشه .

    الان دقیقا درکت میکنم حسیه که قبلا خودم داشتم ! این عشق و علاقه شدید آدم رو شدیدا بی تحمل میکنه و تحمل حرف منطقی براش سخته . انگار که تو دنیا فقط خود شما این موضوع رو درک میکنی و هیچکش دیگه اون رو تجربه نکرده !

    البته این ها رو از خودم در نیاوردم ها ، خود شما گفتی :



    این حسیه که میتونه باعث بشه خیلی از تصمیم های مهم زندگیت رو به اشتباه بگیری .

    من که علم کافی برای نظر قطعی دادن در این مورد ندارم و پیشنهاد میکنم جملات بالا رو که گفتم فقط به عنوان یه دوست بخونی و روش اصلا فکر هم نکنی فقط پیشنهاد من اینه که صبور باش ، فکر و مشاوره کن بعد عمل کن .

    چون خودم قبلا از همین اشتباهات صدمه دیدم این ها رو میگم ...
    سلام .... از نظر شما ممنونم

    به نظرم چون خودت قبلا تجربه تلخی داشتی فکر میکنی منم مثل خودت اشتباه میکنم ! و بدبینانه نظر دادی ...

    من پسری هستم که تا حالا به دختر رو ندادم تو دانشگاه هم سنگین بودم و سعی کردم طرف دختر نرم چون هیچ دختری اونی که من میخوام نبودش ... ولی این دختر

    با اینکه سنش کمه ولی فوق العاده باهوشه و تو مدرسه شاگرد ممتاز بوده و اونجور که بررسی کردم احتمال اینکه پزشکی قبول بشه خیلی زیاده ...

    به نظرم باید به زندگی امیدوارانه نگاه کرد نمیشه که چون دختره 16سالشه و تو دوران بلوغه ازش جدا شد ...

    یه روز هم نمیتونیم ازهم بیخبر باشیم حتی روزی که مادرش فهمید با من آشنا شده و در اصطلاح دوست شده دعواش کرده ولی باز به هر ترتیبی بود از خونه نصف شب

    بهم زنگ زد تا ازم خبر بگیره! به نظرم عشق ما کوتاه مدت نیست ......

  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    154
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    نقل قول نوشته اصلی توسط s-a-l-i-m نمایش پست ها
    داداش یه نصیحت برادرانه بهت میکنم !!
    حرفی که به پسر عمه ام غیر مستقیم گفتم و نفهمید اخرش جدا شدن !!

    تو دو مرحله از سن نباید با دختر ازدواج کرد !
    1- وقتی داره وارد بلوغ میشه از 14 تا 16 !
    2- وقتی که میخواد وارد دانشگاه بشه !


    چون توی این دو مرحله طرز فکرر دختر 180 درجه عوض میشه !
    بخصوص مرحله 2 که الان حتما دختر میخواد بره دانشگاه و بخصوص بعضی رشته ها که پسر زیاده و با هم باید فعالیت مشترک درسی کنند !!

    داداش از ما گفتن بود ! ما که شناختی نداریم ! حالا شما دو نفر با هم حضوری پیش یه مشاور برین بعد تصمیمت رو بگیر !!
    امیدوارم خوشبخت بشی در هر صورت


    ببین این داداشمون هم گفت همین رو !!




    سلام ( جناب دین وینچستر )

    حرف شما درست قبول دارم دختره سنش کمه ولی من نگفتم الان میخوام ازدواج کنم! فوقش 3سال دگه ..... تا اون موقع هم رابطمون کم و بیش ادامه داره ...

    در مورد دانشگاه هم بهم گفت جایی درس میخونه که دور نباشه و اگه هم پزشکی قبول بشه تو شهر نزدیک بخونه تا ازم دور نباشه/

    ضمنا دختریه که رفتارش سنگینه و اهل رو دادن به پسرها نیست و با اینکه همه دخترا تو این سن گوشی دارن ولی اون به پیشنهاد خودش گوشی نداره و وقتی میخواد ازم خبر بگیره از گوشی خونه استفاده میکنه !

    با خود من که قرار گذاشت از خجالت بهم نگاه نمیکرد و سرش رو به پایین بود!





  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    612
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    12
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    salam man balad nistam gholombe solombe beharfam.ama bande 2nafaro mishnasam k 16 va 20saleshoon bood alan ham 2sale k doostan (18 va 22) kheyli hamo doost dashtan va eynan harfaye shomaro mizadan asan engar khode oon2tayin! :d alan baham hastan va toonestan ta alan bedoone rabete jensi baham doost bemoonan ama intor k peydas hichkoodoom alan oon zoghe avaliaro nadaran va eshgheshoon kam shode!ama say mikonan b rooye khodeshooon nadaran.ghasdeshoon ezdevaj boode vali harchi migzare b tafavot haye aghidatiye mazhabi va farhangie ham bishtar pey mibaran va in baese dava va jaro bahseshoon mishe ama b dalile ghole ezdi k hardo beham dadan eteraf nemikonan k beham nemian chon beham vabaste shodan shadiiiiid va hala ham k mikhan nemitoonan joda shan
    lotfan tasmime dorosto ghat ei begir
    age mesle ina bade 2sal yekam pashimoon shi dg nemittonin hamo vel konin kheyli vabastegii bade
    tashkhise vabastegio havaso eshgh kheyli sakhte
    harfat mano yade oona andakht
    sharmande ziad harf zadam
    movafagh bashi

  24. کاربران زیر از فریده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    326
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    1
    تشکر شده 14 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    سلام دوست عزیز منم با دختری ۱۷ساله که در واقع فامیلمون میشد رفیق شدم و من یه سال ازش بزرگترم ما هم ۲ماهه با هم در ارتباط بودیم و فامیل بودیم اونم دختری پاک و....
    ولی شما شرایط ازدواج رو ندارید
    ما با هم تا همین ۲هفته پیش ارتباط داشتیم و خیلی همو دوس داریم به طوریکه مادرش حتی فهمید ولی گفت چون پسر پاکیم مشکلی نداره..
    ولی ما رابطمونو قطع کردیم تا درس بخونیم با اینکه بهم گفت یک هفته ی کامل گریه کرده! ومن با اینکه۲هفته از قطع رابطمون گذشته ولی من نمیتونم بهش فک نکنم و فکرم همیشه درگیره ولی چاره ای نیست؟؟خودمم نمیدونم چیکار کنم

  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2013
    شماره عضویت
    154
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    سلام

    واقعا الان من به نظرات مشاور و دوستانی که نظر دادن پی بردم که واقعیت داشته!!!
    این دخترخانم الان بعد گذشت7 ماه بهم میگه دگه نمیخوامت! قبلا دوستت داشتم ولی دگه دوستت ندارم! میگه با روحیاتم سازگار نیستی!!!
    خلاصه گفت قطع رابطه کنیم ...این وسط کار من شده غصه و ناراحتی که چرا ولم کرد!
    آخه باهم اختلاف هم نداشتیم که بخواد اینجوری کنه


  27. کاربران زیر از tati68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2067
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    51
    تشکر شده 23 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا راه حل بدین...

    نقل قول نوشته اصلی توسط tati68 نمایش پست ها
    سلام

    واقعا الان من به نظرات مشاور و دوستانی که نظر دادن پی بردم که واقعیت داشته!!!
    این دخترخانم الان بعد گذشت7 ماه بهم میگه دگه نمیخوامت! قبلا دوستت داشتم ولی دگه دوستت ندارم! میگه با روحیاتم سازگار نیستی!!!
    خلاصه گفت قطع رابطه کنیم ...این وسط کار من شده غصه و ناراحتی که چرا ولم کرد!
    آخه باهم اختلاف هم نداشتیم که بخواد اینجوری کنه

    شدید درکت میکنم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ازدواج از طریق یه دوستی تلفنی و اینترنتی
    توسط aydan7 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 06-20-2015, 12:46 PM
  2. دوستی اینترنتی
    توسط lovely_girl در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 10-29-2014, 12:27 PM
  3. پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 04-06-2014, 04:41 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد