نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14

موضوع: تصمیم قطعی برای طلاق

2563
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9456
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    تصمیم قطعی برای طلاق

    با سلام
    سال 89 ازدواج کردیم، متاسفانه قبل از ازدواج و عقدکردن من صادقانه برای همسرم توضیحاتی از گذشته ام دادم، بهش گفتم قبلا با پسرانی دوست بوده ام و تمام اتفاقاتی که بوده را براش توضیح دادم، من همیشه از خودم مواظبت کردم و همیشه مخالف س..س قبل ازدواج بودم، و در یکی از دوستیهام طرف میخواست به زور کاری بکنه که اجازه ندادم و در موردی دیگه که میخواستیم با هم ازدواج کنیم منو توی بد شرایطی قرار داد و مسایلی پیش امد ولی باز من بهش اجازه ندادم بخواد رابطه جنسی باهام داشته باشه و بخاطر همین رفتارش که بزور میخواست اون کارو انجام بده گذاشتمش کنار..
    متاسفــــــــــــــــانه من تمام اینارو و تمام جزییات که طرفم چکار کرد و فلان و بهمان رو برای همسرم تعریف کرد؛ و با این حرفها اون 180 درجه عوض شد و به من لقب هرزگی و فاحشگی و...داد و منو شدیدا له کرد با حرفاش؛ من حرفاشو قبول نداشتم، چون نیتم هیجوقت اون مسایل نبوده، ولی چون از لحاظ روحی دیگه شدید ضعیف شده بودم و نمیخواستم در آینده دوباره دیگه توی اون وضعیت سخت قرار بگیرم با وجودیکه همسرم میگفت همدیگرو کنار بذاریم ولی من التماس وار بهش میگفتم نه و ادامه بدیم و ازدواج کنیم
    بهر صورت از خواستگاری تا عقد 40روز طول کشید و از عقدمون تا عروسی 2ماه ...ما عروسی کردیم ولی از اونموقع تاحالا یکروز خوش ندیدم، الان یکساله با پسر 32ماهه ام خونه پدرم هستم..... هیچوقت ازش محبتشو ندیدم، خیلی سرد باهام برخورد میکرد؛ بهر بهانه ای مثل بچه ها قهر میکرد و با بی محلی و حرفای نیشدارش شکنجم میکرد، همیشه تنهام میذاشت و هیچ شور و شوقی توی زندگی نداشت، درحالیکه من توی شهر غریب بودم و دور از خانوادم بودم و واقعا عذابم بیشتر میشد..
    توی هر بحثی که میشد فورا زنگ میزد به خانوادم که سند طلاقو بفرستین میخوام طلاقش بدم که با صحبتهای خانواده و راهنمایی پدرش آرام میشد، یه اخلاق ثابتش جدای از همه این حرفها عصبی بودنشه، خیلی زود عصبانی میشد..
    دلیلی که دیگه طاقت موندنمو گرفت این بود که بعد حتی بچه دار شدنم برمیگشت و بهم فحشهای ناموسی و بدی میداد! هنوزم ذهنیتش از من تغییر نکرده، ناگفته نماند که قبل از بچه دار شدنم چقدر تهمت بهم زد، درحالیکه خدا شاهده هیچوقت دست از پا خطا نکردم، و همیشه پوشش و برخوردم با حجب و حیا بود...فقط اطلاعش از اون گذشته لعنتی باعث شد... الانم خودمو برای هر مشکلی بعد طلاق آماده کردم، چون یک ثانیه هم تحمل شکنجه های رفتاری و برخوردشو ندارم
    خانواده ام هم تاکید دارن بچه را بدم به پدرش و بقیه عمرمو تباه نکنم بخاطر بچه کسی که برام هیچ ارزشی قایل نیست و طبق قانون در سن 7سالگی بچه را میاد و ازم میگیره..
    ویرایش توسط bahar-spring : 12-07-2014 در ساعت 02:33 PM

  2. کاربران زیر از bahar-spring بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    9163
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    54
    تشکر شده 32 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    سلام
    خستع نباشید خواهر گرامی
    واقعا ناراحت کنندس اما مبدونم که هم شما و هم بقیه عزیزان از من خرده میگیرنذ
    ناچارا مجبورم بگم که اشتباه اول رو خودت انجام دادی چرا که شاید قصد تو خیر بوده
    اما این خیر تبدیل به شر شد بعدشم اکر میخواستی بگی چرا خدا خیرت بده با جزییات
    اون یه مرده.نمیخوام نا امیدت کنم اما بخدا توکل کن.

  4. 3 کاربران زیر از همسر عزیزم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    افرین و افرین و بازم افرین

    احسنت به شما که این همه با صداقت رفتار کردید و همه چیزو براش ریختید رو دایره

    اکثر جوونای ما هم این مشکلو دارنو تو گذشتشون اشتباه هایی میکنن ولی مهم اینه که اشتباهشون خیلی بزرگ نباشه

    و از همه مهمتر از اشتباهشون درس بگیرنو توبه کننو دیگه تکرارش نکنن

    ولی با اون جمله اخرتون کاملا مخالم.این بچه بچه شماست.بچه شما و همسرتون.نه ایشون به تنهایی که دارید همچین حرفی میزنید

    الانم خودتون رو لازم نیست بد نشون بدید و طوری وانمود کنید که بچتون رو دوست ندارید چون همه میدونن حس یه مادر به بچش حسی

    نیست که از بین بره حالا چه ائن بچه پیش مادرش باشه چه نباشه

    در مورد طلاق هم ازتون میخوام عجله نکنید چون فرصت همیشه برای جدا شدن هست ولی اگه اشتباه کنید و عجولانه تصمیم بگیرید

    شاید بعدا پشیمون بشید و اونموقع دیگه کاری نمیشه کرد

    از طرفی تو طلاق باید همه جوانب و بسنجید.ایا استقلال مالی دارید؟میتونید نیازهای بچتون رو برطرف کنید؟میتونید براش هم پدر باشید

    و هم مادر؟و از همه مهمتر تضمین میکنید که بعد جداییتون خوشبختر خواهید بود؟

    فک میکنم بدونید که اگه زندگی یه خانم خراب بشه ساختنو شروع کردنش خیلی سخته و جوونا میرن سمت کسی که مجرد باشه

    و ازدواج نکرده باشه قبلا.حتی مردایی که قبلا ازدواج کردنو جدا شدن هم میرن سمت دخترای مجرد(اکثرشون البته)

    از طرفی همسرتون دچار بدبینی شدن.شما هم قبول کنید اگه این حرفارو به هر مرد دیگه ای هم میزدید ناراحت میشدو همچین حرفایی

    رو که میگید و تحویلتون میداد(البته اکثر مردا نه همشون)خب مردای ما زیادی غیرتی ان دیگه و فکر کردن به این مسائل واقعا اذیتشون

    میکنه

    از شما میخوام به ایشون کمک کنید و حتی اگه لازمه دروغ مصلحتی بگید و کمکش کنید که خوب بشه و از این طرز فکرا دست برداره

    بهش پیشنهاد کنید که با هم چند جلسه برید پیش مشاور خانواده

    سعی کنید باهاش حرف بزنید و طرز فکرشو عوض کنید.بهش بگید که خیلی دوسش دارید.بهش بگید که قبلا اشتباه کردید و الان ازش

    بخواید که ببخشتتون.بهش بگید که خیلی خوشحالید از این که شوهری مثل ایشون دارید.بهشون بگید که تو بهترین مرد رو زمینی

    بهش بگید از این که در کنارشید خیلی خوشحالید

    بهش بگید.باهاش حرف بزنید.فقط حرف

    سعی کنید احساساتشو تحریک کنید و ایشون رو به سمت خودتون جذب کنید

    مغز ایشون الان مورد شستشو قرار گرفته.شما باید دوباره این مغزو بشورید و اونطوری که خودتون میخواید پرش کنید

    بازم میگم برای طلاق همیشه وقت هست ولی برای شروع دوباره تقریبا هیچ وقتی نیست

    موفق باشید

  6. 2 کاربران زیر از Alisbi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    برخلاف نظر دوستان خیلی از این صداقت ها اسمشون " صداقت مسمومه "

    درسته صداقت در زندگی خوبه ولی نه صداقتی که تاریخ مصرفی برای زندگی حال شما نداره ...

    وگرنه مام مثل مسیحیا باید میرفتیم و اعتراف میکردیم ...

    ولی اسلام راهی بهتر و که رفتن به درگاه خداوند برای توبه است رو باز کرده ...

    شما در مورد کارهایکه ربطی به کسی نداره و خودتون و خدای خودتون میدونید نباید با کسی حرفی بزنید

    به هرحال این زندگی با این شک و تردید بلاخره روزی شکسته میشید ...

    چون اقایون نمیتونن این مسایل رو برای خودشون حل کنن ...

    شرایط سختیه ولی باید منطقی تصمیم گیری کنید و قاطع عمل کنید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. 6 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    به نظر من از راهی برید خار هاش اذیتتون میکنه پس چه تحمل بکنید چه فرار کنید فرقی نداره
    فقط ظاهر قضیه عوض میشه و (متاسفانه سرنوشت یهه بچه عوض میشه )
    شما متاسافنه از روز اول نه به خودتون فکر کردید و نه به آینده بچتون

    باز من نمیتونم راه قطعی بهتون بدم چون دلم به حال اون بچه میسوزه
    از طرفیهم اگر این زندگی ادامه داشته باشه اون بچه و شما هر 2 آسیب خواهید دید
    پیشنهاد میکنم اول از همه یه نقشه بکشید که باهاش نیت واقعیت ون و به همسرتون ثابت کنید
    این نقشه بسته به شخصیت همسرتون باید باشه (باتوجه به اخلاقای خوب و بدش )
    همیشه یادتون باشه درست ترین کار همیشه سخت ترین کاره
    میدونم دیگه به همسرتون علاقه ی خاصی ندارید اگرم داشته باشید دارید سرککوبش میکنید
    اما به نظرم چند روز از هم دور باشید و فکر کنید
    همسرتون به بچه برسه ( یکم بدبختی های بچه داری و حس کنه و تنهابمونه)
    شما هم برید پیش مشاور و ازش کمک بگیرید
    فراموش ننکنید طلاق راه حل نیست راه فراره
    (که فقط در مواقعی ازش استفاده میشه که راه دیگه ای نداشته باشید )
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  10. 4 کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9456
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    سپاس از شما دوستان عزیز
    والا خیلی سعی کردم نیتمو بهش ثابت کنم، خیلی عذاب بود برام، منم یه زنم و به حمایت عاطفی همسرم نیاز دارم اما همیشه من دنبالش میدویدم و اون ازم دورتر و دورتر میشد، من برای بدست آوردن دلش غرورمو زیرپا گذاشتم، همیشه سعی کردم طوری رفتار نکنم که ناراحت بشه، میخواستم بهش اطمینان بدم که بهم اعتماد داشته باشه، و مهم زمان حال هست که اگر موردی از من میدید حق داشت؛
    حتی گذشته خیلیها ممکنه بدتر از اینا باشه و چیزیم اصلا نگن، میدونم اشتباه خیلی بزرگی کردم، و بهش از گذشته ام گفتم، اما واقعا از نگفتنشم عذاب میکشیدم... الان توی وضعیت خیلی سختیم، فکر از دست دادن بچه ام دیوونه ام میکنه، چون تنها دلخوشیم این بچه است، اما اینم هست که ایشون تاحالا واقعا یه شبم بخاطر بچه سختی نکشیده؛ و صبح تا شب در خدمت کارش و پدرش هست، او هیچوقت احساس نمیکنه متاهل هست و در قبال همسر و فرزندش وظایفی داره، طول 2-3 ساعتی که شبها میامد و خونه بود با یه مجسمه فرقی نداشت، حقیقتا هرچقدر بهش محبت کردم فایده ای نداشت، حتی بعد بدنیا امدن بچه هم نسبت به من سردتر و ساکت تر شد، اگر قبلا دعوا میکردیم با اومدن بچه خوشبختانه دعواها تمام شد، اما محبتش به بچه یه جورایی موجب عذابم میشد، چون بچه رو از جون و دل دوست داشت ولی به من میرسید فقط سردی و بی محلی..

  12. کاربران زیر از bahar-spring بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9456
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    برخلاف نظر دوستان خیلی از این صداقت ها اسمشون " صداقت مسمومه "

    درسته صداقت در زندگی خوبه ولی نه صداقتی که تاریخ مصرفی برای زندگی حال شما نداره ...

    وگرنه مام مثل مسیحیا باید میرفتیم و اعتراف میکردیم ...

    ولی اسلام راهی بهتر و که رفتن به درگاه خداوند برای توبه است رو باز کرده ...

    شما در مورد کارهایکه ربطی به کسی نداره و خودتون و خدای خودتون میدونید نباید با کسی حرفی بزنید

    به هرحال این زندگی با این شک و تردید بلاخره روزی شکسته میشید ...

    چون اقایون نمیتونن این مسایل رو برای خودشون حل کنن ...

    شرایط سختیه ولی باید منطقی تصمیم گیری کنید و قاطع عمل کنید
    من که واقعا تغییر ذهنیت اونو محال میدونم، بنظر شما چه تصمیمی مثلا که منطقی باشه؟
    من خودم همیشه کسی بودم و هستم که از طلاق بدم میامد و معتقدم 2نفر که ازدواج میکنند متاهل و *متعهد* بهم بایستی باشند و وفاداری همیشه برام اهمیت داشته،
    اما واقعا میبینم طرز رفتار و ذهنیتش تغییر نخواهد کرد و موندن باهاش یعنی عذاب هر دوی ما تا آخر عمر.، واقعا چه راه حلی وجود داره؟!

  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    سلام

    خیلی سختی دیدین

    به نظر من نمیشه شخصیت و افکار آدمی رو تغییر داد ، مگر اینکه خودش بخواد

    نمیگم جدا بشین ، ولی باهم مشورت صحبت کنین و در مورد آیندتون یه تصمیم درست حسابی بگیرین

    و اگه دیگه تحمل ندارین و نمیتونین ادامه بدین ، ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازس

    در مورد بچه تون هم باهدیگه خوب صحبت کنین و بهترین رو براش بخواین

    اگه هم تونستین به زندگیتون ادامه بدین براش تلاش کنین و سیاست خرج کنید

    تصمیمتون رو که گرفتین قاطع باشین واحساس پشیمانی نکنید

    امیدوارم در آینده زندگی خوب و آرومی داشته باشین

  15. 4 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6350
    نوشته ها
    545
    تشکـر
    884
    تشکر شده 624 بار در 313 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    طلاق چیز خوبی نیست ولی ساختن و سوختن هم اصلا به صلاح نیست به نظر من از شوهرتون بخواهید اونم در مورد گذشتش صحبت کنه
    امامزاده که نیست مطمنا اونم قبلا یه خطاهایی کرده
    ولی قبول کن اشتباه از خودت بوده گذشته رو باید تو گذشته تموم کنی به فکر ایندت باش
    به فکر اون طفل معصوم باش که باید چوب صداقت مادرشو بخوره
    امضای ایشان
    Who looses today, won’t find tomorrow, There is nothing important as today

  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط bahar-spring نمایش پست ها
    با سلام
    سال 89 ازدواج کردیم، متاسفانه قبل از ازدواج و عقدکردن من صادقانه برای همسرم توضیحاتی از گذشته ام دادم، بهش گفتم قبلا با پسرانی دوست بوده ام و تمام اتفاقاتی که بوده را براش توضیح دادم، من همیشه از خودم مواظبت کردم و همیشه مخالف س..س قبل ازدواج بودم، و در یکی از دوستیهام طرف میخواست به زور کاری بکنه که اجازه ندادم و در موردی دیگه که میخواستیم با هم ازدواج کنیم منو توی بد شرایطی قرار داد و مسایلی پیش امد ولی باز من بهش اجازه ندادم بخواد رابطه جنسی باهام داشته باشه و بخاطر همین رفتارش که بزور میخواست اون کارو انجام بده گذاشتمش کنار..
    متاسفــــــــــــــــانه من تمام اینارو و تمام جزییات که طرفم چکار کرد و فلان و بهمان رو برای همسرم تعریف کرد؛ و با این حرفها اون 180 درجه عوض شد و به من لقب هرزگی و فاحشگی و...داد و منو شدیدا له کرد با حرفاش؛ من حرفاشو قبول نداشتم، چون نیتم هیجوقت اون مسایل نبوده، ولی چون از لحاظ روحی دیگه شدید ضعیف شده بودم و نمیخواستم در آینده دوباره دیگه توی اون وضعیت سخت قرار بگیرم با وجودیکه همسرم میگفت همدیگرو کنار بذاریم ولی من التماس وار بهش میگفتم نه و ادامه بدیم و ازدواج کنیم
    بهر صورت از خواستگاری تا عقد 40روز طول کشید و از عقدمون تا عروسی 2ماه ...ما عروسی کردیم ولی از اونموقع تاحالا یکروز خوش ندیدم، الان یکساله با پسر 32ماهه ام خونه پدرم هستم..... هیچوقت ازش محبتشو ندیدم، خیلی سرد باهام برخورد میکرد؛ بهر بهانه ای مثل بچه ها قهر میکرد و با بی محلی و حرفای نیشدارش شکنجم میکرد، همیشه تنهام میذاشت و هیچ شور و شوقی توی زندگی نداشت، درحالیکه من توی شهر غریب بودم و دور از خانوادم بودم و واقعا عذابم بیشتر میشد..
    توی هر بحثی که میشد فورا زنگ میزد به خانوادم که سند طلاقو بفرستین میخوام طلاقش بدم که با صحبتهای خانواده و راهنمایی پدرش آرام میشد، یه اخلاق ثابتش جدای از همه این حرفها عصبی بودنشه، خیلی زود عصبانی میشد..
    دلیلی که دیگه طاقت موندنمو گرفت این بود که بعد حتی بچه دار شدنم برمیگشت و بهم فحشهای ناموسی و بدی میداد! هنوزم ذهنیتش از من تغییر نکرده، ناگفته نماند که قبل از بچه دار شدنم چقدر تهمت بهم زد، درحالیکه خدا شاهده هیچوقت دست از پا خطا نکردم، و همیشه پوشش و برخوردم با حجب و حیا بود...فقط اطلاعش از اون گذشته لعنتی باعث شد... الانم خودمو برای هر مشکلی بعد طلاق آماده کردم، چون یک ثانیه هم تحمل شکنجه های رفتاری و برخوردشو ندارم
    خانواده ام هم تاکید دارن بچه را بدم به پدرش و بقیه عمرمو تباه نکنم بخاطر بچه کسی که برام هیچ ارزشی قایل نیست و طبق قانون در سن 7سالگی بچه را میاد و ازم میگیره..
    سلام

    متاسفم از آنچه که خواندم عزیز, شما صادق بودید ولی خوب دلیلی هم نداشت که تمام جزئیات رو برای ایشون تعریف کنید یک کلیاتی کافی بوده. اینکه به ************ قبل از از دواج نیست اعتقادی نداشتید

    از طرفی درست بوده بر اساس اصول روانشناختی و انسانی ولی در تعجبم از فشاری که برای ازدواج با ایشون و نوع ازدواجتون داشتید!

    که در آن مقصرید. دلیل پرخاشکری و بدهنی ایشون هم که خوب مشخصه ناشی از شخصیت شکاک و خشمناک و عصبی ایشونه که بهتره به یک مشاور رجوع کنند

    در ضمن برای طلاق گرفتن نیز بیشتر بیندیشید چون ازدواجتون که غلط بوده طلاق نابجا وغلط از اون خیلی خیلی میتونه بدتر و عذاب آورتر باشه

    در مورد فرزندتون نیز به مزخرفات اطرافیان گوش نسپرید اون فرزند هر دوی شماست و نباید بین شما دو نفر له بشه.

    موفق باشید

    دکترا در روانشناسی

  18. 2 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9456
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    متاسفم از آنچه که خواندم عزیز, شما صادق بودید ولی خوب دلیلی هم نداشت که تمام جزئیات رو برای ایشون تعریف کنید یک کلیاتی کافی بوده. اینکه به ************ قبل از از دواج نیست اعتقادی نداشتید

    از طرفی درست بوده بر اساس اصول روانشناختی و انسانی ولی در تعجبم از فشاری که برای ازدواج با ایشون و نوع ازدواجتون داشتید!

    که در آن مقصرید. دلیل پرخاشکری و بدهنی ایشون هم که خوب مشخصه ناشی از شخصیت شکاک و خشمناک و عصبی ایشونه که بهتره به یک مشاور رجوع کنند

    در ضمن برای طلاق گرفتن نیز بیشتر بیندیشید چون ازدواجتون که غلط بوده طلاق نابجا وغلط از اون خیلی خیلی میتونه بدتر و عذاب آورتر باشه

    در مورد فرزندتون نیز به مزخرفات اطرافیان گوش نسپرید اون فرزند هر دوی شماست و نباید بین شما دو نفر له بشه.

    موفق باشید

    دکترا در روانشناسی
    سلام ممنونم از نظرتون
    حقیقتا توی 3سال زندگی خیلی تحمل کردم خیلی کوتاه امدم باهاش زیاد حرف میزدم بارها میگفتم بجای سروصدا و دعوا بیا بشینیم آرام و عاقلانه و منطقی صحبت کنیم اما خب یا حرفای بی ربط میزد و یا مثل بچه ها قهر میکرد و میرفت میخوابید..واقعا این رفتارش شکنجم میکرد، حتی قبل بچه دار شدن بهش میگفتم اگر نمیخوای مثل یه مرد واقعی پاشو طلاق بده، ولی بعد چندساعت که عصبانیتش فروکش میکرد طوری وانمود میکرد که هیچ ناراحتی پیش نیامده و کاملا عادی برخورد میکرد، این درحالی بود که من از شدت ناراحتی از درون واقعا احساس میکردم دارم میسوزم، این رفتارش مدام تکرار میشد؛ از طرفیم وقتایی هم که دعوایی درکار نبود همش سعی میکرد زیاد باهام گرم و صمیمی نباشه، خودش که همیشه میگفت به زن جماعت نباید رو داد!! اینم بگم تفاوت فرهنگیمونم زیاده(اون آذری و من فارس هستم)
    بخدا میگم خیلی تحمل کردم، خیلی توهین ازش شنیدم؛ اصلا یک خاطره خوش ندارم ازش، اگر توان تحمل داشتم نمیامدم خونه پدرم وایمیسادم اما پارسال همین موقعها بود که دیگه اومدم، دیگه داشتم دیوونه میشدم..
    یکبار قبل بچه دار شدن بهم گفت تو بچه دار بشی من از کجا بفهمم این بچه مال منه؟! 2-3 ماه قبل اومدنم به خونه پدرم یه شب که بچه اذیت میکرد و نمیخوابید روبروی من به بچه فحش ناموسی داد.. 2-3 مورد دیگه هم بود که فحش ناموسی بهم داد.. همش توهین و تهمت؛ کلی هم به خانواده و پدر مادرم بی احترامی کرده............
    ویرایش توسط bahar-spring : 12-08-2014 در ساعت 08:18 PM

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9456
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    7
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    نظرتون درمورد بچه چیه؟ چون میگه هروقت که باشه چه الان و چه 7سالگیش میاد ومیبره بچه رو، و نمیذاره همیشه اینجا بمونه.........خواهشا کمـــــــــــــک خیلی داغونم......

  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    نقل قول نوشته اصلی توسط bahar-spring نمایش پست ها
    سلام ممنونم از نظرتون
    حقیقتا توی 3سال زندگی خیلی تحمل کردم خیلی کوتاه امدم باهاش زیاد حرف میزدم بارها میگفتم بجای سروصدا و دعوا بیا بشینیم آرام و عاقلانه و منطقی صحبت کنیم اما خب یا حرفای بی ربط میزد و یا مثل بچه ها قهر میکرد و میرفت میخوابید..واقعا این رفتارش شکنجم میکرد، حتی قبل بچه دار شدن بهش میگفتم اگر نمیخوای مثل یه مرد واقعی پاشو طلاق بده، ولی بعد چندساعت که عصبانیتش فروکش میکرد طوری وانمود میکرد که هیچ ناراحتی پیش نیامده و کاملا عادی برخورد میکرد، این درحالی بود که من از شدت ناراحتی از درون واقعا احساس میکردم دارم میسوزم، این رفتارش مدام تکرار میشد؛ از طرفیم وقتایی هم که دعوایی درکار نبود همش سعی میکرد زیاد باهام گرم و صمیمی نباشه، خودش که همیشه میگفت به زن جماعت نباید رو داد!! اینم بگم تفاوت فرهنگیمونم زیاده(اون آذری و من فارس هستم)
    بخدا میگم خیلی تحمل کردم، خیلی توهین ازش شنیدم؛ اصلا یک خاطره خوش ندارم ازش، اگر توان تحمل داشتم نمیامدم خونه پدرم وایمیسادم اما پارسال همین موقعها بود که دیگه اومدم، دیگه داشتم دیوونه میشدم..
    یکبار قبل بچه دار شدن بهم گفت تو بچه دار بشی من از کجا بفهمم این بچه مال منه؟! 2-3 ماه قبل اومدنم به خونه پدرم یه شب که بچه اذیت میکرد و نمیخوابید روبروی من به بچه فحش ناموسی داد.. 2-3 مورد دیگه هم بود که فحش ناموسی بهم داد.. همش توهین و تهمت؛ کلی هم به خانواده و پدر مادرم بی احترامی کرده............
    متوجه هستم عزیز جدا شدن و یا موندن در این ازدواج حق شماست ولی منظور من این بود که تصمیم عاقلانه و بر اساس عقل و منطق بگیرید. و به شرایط مالی و موقعیتی و فعالیت و.... بعد از آن دقیق بیاندیشید

  22. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12591
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تصمیم قطعی برای طلاق

    واقعا به کمکتون نیاز دارم.واقعا
    من دختری 21 ساله ام.3 سال پیش با یک پسری اشنا شدم.بعد از چند واه واقعا و قلبا عاشق هم شدیم نه بصورت تخیلی.بعد یک سال با خانوادش اومد خواستگاری.قبلش بگم که پدرش 20سال پیش فوت کرده و با مامانش زندگی میکنه.مامانش قبل خواستگاری راضی بود.تو مراسم خواستگاری مادرش گریه کرد و گفت راضی با وصلت با من نیست و 2 روز بعد زنگ زدن به خونمون و اب پاکی رو دستم ریخت.بابام هم بخاطر لجاجت گفت اگه بمیرم تو رو به اون پسره نمیدم.باهم رابطه داشتیم که یک خواستگار که قبلا چندیدن دفعه اومده بود بابام و مامان گفتن که باید باهاش ازدواج کنی و مجبورم کردند و من هم بخاطر که حرص مادر اون پسره در بیاد اون خواستگار رو قبول کردم و 2 روز بعد عقد کردیم و ارتباطم رو با اون پسره هنوز دارم و عاشق همیم.الان 2 سال تو عقدیم و وحشتناک من عاشق اونم و فقط به امید اون زندم.به شوهرم هرچی میگم که تورو دوست ندارم و نمیخامت و انتخاب کردنت فقط از سر لجبازی بوده اصلا متوجه حرفام نمیشه ومیگه اصلا طلاقت نمیدم.تو رو به هرچی که میپرستین کمکم کنید.یه راهی جلوم بزارید که بتونم ازش جداشم.در ضمن شوهرم تازه سربازیشو تمام کرده است.مسئله دیگر که اینکه خانوادم و مخصوصا مامانم شوهرمو دوست داره و ازش حمایت میکنه.هیپکس حتی حاضر نیست که حتی حرفامو بشنوه چه برسه که کمک کنه بهم.واسه همین به شما پناه آوردم.تو رو خدا بهم کمک کنید.
    در ضمن من باکره ام و هیچ تماسی با شوهرم نداشتم.همیشه سرد باهاش رفتار کردم و باهاش منطقی صحبت کردم که دوستت ندارم و هیچ حسی بهت ندارم و فقط بخاطر خوانوادم بهت جواب بله دادم.بهم میگه اشتباهی که تو کردی من تاوانشو نمیدم و دوست دارم و طلاقت نمیدم.تا حالا با هیچ کس درد و دل نکردم.ببخشد اگه نمیدونم چه جوری حسمو انتقال بددم.فقط شما میتونین کمکم کنید.حتی جرات ندارم حضوری برم پیش مشاور وهمکاراتون.منتظر پاسختون هستم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیم به مجرد ماندن
    توسط mahroooo در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 10-31-2014, 08:05 AM
  2. عدم تصمیم گیری در مورد نوع پوشش
    توسط للوش در انجمن سایر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-28-2014, 04:28 PM
  3. تصمیمات مقطعی
    توسط amir1370 در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 08-10-2014, 03:30 PM
  4. به جای تصمیم کبری، تصمیم صحیح بگیرید!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-14-2014, 07:49 PM
  5. بی خبری از دوست پسرم
    توسط ستاره درخشان در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-22-2013, 11:23 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد