نوشته اصلی توسط
نگار السادات
با سلام
دختری هستم 26 ساله که 26 دی پارسال عقد کردم و توی دوران عقد رابطه داشتیم بعد دو ماه مشکلاتمون شروع شد .
خانوادش خیلی تو زندگی دخالت میکردن و نظر میدادن اونم خیلی تحت تاثیر خانوادش بود تا حدی که دیگه خسته شده بودم . مشاوره که میرفتیم اصلا به نتیجه نمیرسیدیم . مشاوره میگفت اینجا ایرانه تو زنی هرچی شوهرت میگه بگو چشمسر کار نرو ... باشگاه نرو ... استخر نرو... با دوستات بیرون نرو میگفت همه رو گوش کن و انجام بده اما من انگیزه و دلگرمی نداشتم بخاطر همین تا حدی گوش میکردم .میخاست به من ثابت کنه که اون مرد هست و من باید به حرفش گوش بدم ...منم میخاستم ثابت کنم که زور روی من جواب نمیده و باید با مهربونی درخواستاشو بگهشروع کرد بهم کم توجهی بعدم بی محلی بعدم اومد گفت بگو مهرم حلال جونم آزاد تا طلاقت بدممن طلاق نمیخاستم میخاستم رابطه مون درست بشه ... بقیه بهش میگن این دختر به دردت نمیخوره و تحت تاثیر حرفاشونه بهم گفت دیگه زندگیه ما فایده نداره و ما به درد هم نمیخوریم الانم 5 ماهه اصن ندیدمش بهم زنگ نزده جوابمو نداد انگار من مرده ام یه روز رفته اتلیه گفته عکسامو پاک کنید ... یه روز رفته فیلمامونو گرفته ماهی 100 برام نفقه میریزه در صورتی که میدونه ماهی 100 فقط هزینه 1 ماه باشگاه منه تو فیسبوکش تمام عکسای منو پاک کرده .... عکسای ناجور دخترا و همکارای خانومشو لایک میکنه و کامنت میزاره با دوستاش باغ میره و مشروب میخوره خانوادش آمدن گفتن اینا به درد هم نمیخورن جدا بشن وقتی من گفتم مهریه امو نمیبخشم درخواست تمکین داده اما تو مردم نشستن گفتن این عروس به درد ما نمیخوره ... این دختر لوسه و اهل زندگی نیس تصمیمه به این مهمی را آدم به این سرعت میگیره ؟ به این سرعت پل های پشت سرش رو خراب میکنه ؟خواهش میکنم راهنماییم کنید .من زندگی بدون امنیت و اطمینان خاطر نمیخام .... تمومش کنم؟ یا خونمو روی یه زمین زلزله خیز بسازم ؟الان باید چیکار کرد ؟
دو هفته دیگه دادگاه داریم ... برام دادخواست تمکین داده ....کمکم کنید.