حل شد
حل شد
ویرایش توسط arash3232 : 09-16-2019 در ساعت 03:08 AM
همچنان منتظر پاسخ شما هستم.
درصورتى كه حرفاى اون خانم متاهل صحيح باشه خدا رو شكر كن كه قبل از ازدواج حقيقت رو فهميدى طبيعيه تا يه مدت به خاطر احساسات واعتمادى كه بهش داشتى حالت خوب نباشه ولى به جاى غصه خوردن از اين تجربه ها واسه بعدا استفاده كن به نظرم اون دختر هم بايد بدونه كارش اصلا درست نيست اون خانم متاهل هم بايد قبلا اين حرفارو بهت ميزد
سلام مشکل امثال من و شما اینه که زود عاشق می شیم زود دل می بندیم بعد تازه می فهمیم که اشتباه کردیم من 3 ساله که ازدواج کردم تو زندگیم با همسرم حتی یک وجه مشترک ندارم ولی نمی تونم چیزی بگم چون خودم خواستم الان جایی مشغول کار هستم به یک نفر دل بستم حالا دارم دیونه می شم به هر کسی هم که میگی درکت نمی کنه الان فقط می تونم بهت بگم درکت می کنم خیلی حس بدیه ولی همیشه قوی باش واست ارزوی موفقیت و بهترین هارو دارم
کاشکی به جای اینکه بگیم چرااینجوری شدفکرکنیم وبگیم حتما یه حکمت توش بوده که نشدشایداگه میشدبعدبایه بچه ازهم جدامیشدین که بدتربود،درهرحال بایدخداروشکرکرد،زندگی رومابازی میگیریم وزودعاشق میشیم واین اصلا درست نیست عاشق شدن یعنی تمام جوانب روبسنجی،دوسال کم نیست برای شناخت،کوتاهی ازخودتون بود وگرنه میتونستید این خانم روبشناسید،مثل تحقیق کردن ،توجه به کارهاش حرکاتشو...به نظرمن بایدخداروخیلی شکرباشیدوافسرده نباشید.
اونم گفت حالا که جدا شدی میخوام چن تا چیز رو بهت بگم که قسمم داد به کسی نگم ؟؟ منم قبول کردم و گفت کسی رو که دوسال عاشقش بودی با یه نفر دیگه هم دوست بود. چندین بار رفیقاش و دوس پسر رفیقاش رفتن بیرون و حتی زمانشم دقیق بهم گفت و بهم گفت این دختره هم زمان که میخواسته با تو ازدواج کنه با پسر دوس مامانشم قصد ازدواج داشته و باهاش دوست بود و خیلی خونشون میرفته پیشش و مامانش هم برا پول همه کار میکنه و اجازه میده دوس پسرای دخترش بیان خونه.
چه آدم واقعا بد ذات و بدجنسی بوده همکلاسی ات
حتی اگر درست هم می گفته نباید آبروی کسی را می برده
این در تعالیم دینی مان هم هست و از اصلا از اصول اولیه انسانیت به حساب می رود
حالا بگذریم از این که در یک کار خیر دخالت نا بجا کرده ( چه بسا انسانی با ازدواج اصلاح بشود ( باز هم می گویم اگر اگر اگر حقیقت داشته باشد گفته هایش ))
به نظر من که در حسن نیت این خانم همکلاسی ات تردید اساسی وجود دارد از کجا معلوم با شخص مورد علاقه ات دشمنی یا خرده حساب شخصی نداشته
خیلی خوب و حسابی اول در مورد صحت گفته هایش تحقیق کن ( این که کاری ندارد )
بعد تصمیم می گیری چه کنی
به چیز های مثبت فکر کن به این فکر کن که حتی اگر حقیقت داشته باشد حاضری گذشته اش را ببخشی ( در صورتی که خودش هم بخواهد و اصلاح شود ) و باز به ازدواج باهاش فکر کنی یا نه
به هر حال غصه نخور چیزی را حل نمی کند
ویرایش توسط سوزان : 10-02-2014 در ساعت 11:59 AM
مقصر خودتی
بجایه اینکه خودتو با عشق حلالی که خدا نصیبت کرده بود سرگرم کنی و سعی کنی همه وجودتو در اختیار نامزدت بزاری که شیفته ی همدیگه بشین
دنبال راه فرار از تعهدی که داده بودی گشتی در حالی که نامزد داشتی همسر قانونی داشتی همه عشقتو نصار یه حوس یه عشق حرام کردی
عشقی که اگه نصفشو نصار نامزدت کرده بودی الان شاید داشتی از داشتنش لذت میبردی
خدارو شکر کن ک زودتر متوجه شدی و کار ب ازدواج نکشید الانم درستو ادامه بده روحیتم از دست نده ورزش کن و تفریح سالم انجام بده سعی کن فراموش کنی گذشته رو .
با اينكه به حرفاي اون خانوم تو دانشگاه اطمينان ندارم اما فكر ميكنم اين اتفاق انعكاس اتفاق قبلي(نامزدتون) بوده و فكر مي كنم كه شما براي فاصله گرفتن از ايشون به صورت خود آگاه يا ناخودآگاه برنامه ريزي كردين.
خدایا چون نوشتی سرنوشتم
که بخت از من رمید ازبس که زشتم
زبانم لال اگر خط تو بد بود
تو میگفتی خود من مینوشتم
کارو (نامه'های سرگردان)
به یک مشاور مراجعه کنید و ایمانتون رو به خدا زیاد کنید و ناامید نباشید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)