نوشته اصلی توسط
cheshmak
در حدود 2 ماه است که به خواستگاری دختری با مادرم رفتم . سه جلسه با هم در مورد معیار های اصلی ازدواج صحبت کردیم و همدیگه رو پسند کردیم . از ان روز بعد با گرفتن شماره تلفن و مطلع بودن خانواده ها با هم صحبت کردیم . البته همش من این ارتباط رو برقرار می کردم تا این روزها سر یه مورد ساده ایشون گفتند که بین ما تا صیغه خوانده نشه دیگه حق حرف زدن نداریم و یک طرفه این ارتباط رو قطع کرد و من از این قظیه چون بدون مشورت این کار رو انجام داد خیلی ناراحت شدم ، در صورتی که تقریبا دو هفته دیگه می خواستیم به صورت رسمی خواستگاری و صیغه محرمیت خوانده بشه . الان نمی دونم ایشان نسبت به من وقعا علاقه داره یا یه طوری برای خودش توجیح کرده من رو . تازه میگه تو این چند روز ما حرفهای ضروری با هم نزدیم . من برای بیان احساساتم همش احوالشو هر روز می گرفتم و باهاش حرف میزدم که اینده مان چطوری باشه . ابراز علاقه ..... من با این شرایط تردید پیدا کردم که برم خواستگاری رسمی