سلام
من یک دوست دارم که خیلی بهش علاقه داشتم
بعد از مدتی فهمیدم که به نماز و خیلی از دستورات اسلام و شفا گرفتن و دعا کردن اعتقاد نداره و میگه چون هیچ دلیل علمی براش وجود نداره این کار هارو میکنه و میگه اگه دلیل علمی قانع کننده ای برای نماز یا براورده شدن دعا و شفا داشتم نماز میخونم و ...
این دوستم خیلی منطقی و باهوش هستش و همه چیز رو از نظر علمی دوست داره ثابت کنه ولی برای نماز هیچی فواید علمی و .... پیدا نکرده و به خاطر همین نماز نمیخونه و شفا گرفتن هم هم چنین
و میگه کاری که براش دلیل نداری رو انجام نده و خلاصه منم منحرف کرده و منم دیگه به نماز و دعا و شفا خیلی اعتقاد ندارم ولی بعد از یکروز که نماز خوندم دوباره نماز توی دلم غوغا کرد و دلمو زنده کرد و دوباره اعتقادم زیاد شد
اما دوستم اصلا اینارو قبول نداره که مثلا بهش بگی که اگه نماز بخونی دلت روشن میشه و ..... میگه اینا دلیلی برای نماز نمیشه و همش یجور طلقین به خودته منم که هیچ جوابی ندارم بهش بگم
به نظرتون دوستیمو باهاش قطع کنم یا ادامه بدم ؟؟ بارها شده نظرمو عوض کرده و انقدر منطقی و زیرکانه صحبت میکنه که انگار نعوض بالله از سوی خدا اومده ولی خیلی حرفاش ضد اسلامه و به نظرم به هرکسی بگه از دین منحرف میشه حتی میگم که خود منم منحرف کرد ولی من خیلی دوستش دارم ولی دوست دارم که یجوری اونم به نماز و .... عادت بدم ولی خودمم هیچ دلیلی برای این کار پیدا نمیکنم
گفتم که خیلی منطقیه و روزه و ... رو به راحتی قبول میکنه و میگه روزه خیلی فایده داره چون کلی دلایل علمی اثبات شده داره ولی نماز نه.
منم موندم چی بهش بگم
چیکارش کنم ؟ ایا بهش بگم دوستش ندارم و دیگه کنارش نباشم ؟؟
ما خیلی با هم هستیم و شاید روزی 10 ساعت باهم در دانشگاه هستیم .. واقعا دارم دیوونه میشم . تمام عقاید منو زیر سوال برده و خیلی هم منطقی حرف میزنه خودمم داره باورم میشه که اشتباه میکردم