سلام من 26 سالم هس لیسانس هستم و مشغول به فعالیت در یک شرکت . چیزی که خیلی اذیتم میکنه یک سال خورده ای هست که زندگی برام معنا نداره در رواقع می تونم بگم دنیا برام بی ارزش هست بود یا نبودم برام مهم نیس. تازگی ها هم رفتار آدمها برام مثل یه خنجر شده که هی اذیتتم مکینه. حوصله هیچ چیزی هم ندارم . نمیدونم چمه شده میخندم زیاد اما توی دلم داغون هست خنده شده برام یه نوع پوشاندن افکار ذهنم بهم بگید من چیکارکنم که حداقل بتونم این زندگی که نمیدونم اخرش کی هس رو ادامه بدم
سلام
شما به نوعی مسرتون و تو زندگی گم کردید
پیشنهاد میکنم به خودتون بیشتر برسید
مطالعه کنید کتاب های سبک زندگی یا روانشناسی موفقیت
و فراموش نکنید زندگی یه هدیه است از طرق خدا و شیوه زندگی کردن شماهم هدیه است از طرف شما به خدا
اگر میخواید بمیری حرفی ندارم چون عاقبت هممون مرگه
اما یه لحظه فکر کنید به این حرفم
بیرون از این دنیای مجازی یه دنیای واقعی هست که توش همه چیز هست
غم در کنار شادی
درد در کنار درمان
نفرت در کنار بخشش
خیانت در مقابل عشق
میبنید ؟؟؟این دنیا یه دنیای کامله که توش همه چیز هست
عشق مهمترین امتحان خداست ..
فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)
این دنیا از زمانی که یادم میاد فقط رنج برای من داشت از دوران کودکی تا الان من غم را دارم و شادی هم هس اما شادی من موقت هست هرچیزی که میخرم فقط 1 ثانیه برام شادی میاره اما بعد از آن دیگه بود یا نبود آن برام ارزش نداره
و تازگی ها چیزی که برای من سخت هس اینکه من با ثروت پدرم مقایسه می شم این برام دیگه غیر قابل تصور هس البته بماند پدر م از دار دنیا چیزی نداره . شماهم وقتی این چیزها روببند به مرگ می اندیشی
من تا 1 سال پیش بالای 1000 تا کتاب میخوندم اما الان میبینم این کتاب ها حرفهای هس در رویاها . من با رویا در ذهن زندگی میکنم اما در واقعیت زندگی نباید رویاها را وارد کرد چون اونجا هس که شکست واقعی در زندگی را میخوری
شادی با وسیله به دست نمیاد
شادی چیز خریدنی نیست
من شاید محدود ترین فرد تو این فروم باشم ولی همه میدونن شاد ترین فردم هستم
شما روحتون تو حصار زندگی زنجیرش کردید و از پرواز نکردن مینالید
باید روحتون و آزاد کنید و اوج بگیرید
http://forum.moshaver.co/f81/%D8%A8%...9%D9%86-14492/
عشق مهمترین امتحان خداست ..
فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)
سلام
شاید یک سال پیش اتفاقی افتاده که باعث این موضوع شده و روی زندگی شما تاثیر گذاشته.
شایدم هم شما نیاز دارید که در سبک زندگی خودتون تغییر ایجاد کنید، شاید این دوره برای شما یک دوره طلایی باشه که خوب بتونید فکر کنید و به دنبال معنای زندگی برای خودتون باشید
اندیشیدن به مرگ بیشتر از اونکه باعث ناامیدی بشه می تونه باعث شه که برنامه ریزی بهتری برای زندگی داشته باشید چون می دونید که فرصت چندانی ندارید و باید تلاش کرد تا لحظه مرگ پشیمون نبود.
اگر فکر می کنید که مشکل شما از اتفاقی در گذشته ریشه گرفته باید در درون خودتون با اون اتفاق کنار بیاید و برای خودتون حلش کنید. اگر ارتباطی با گذشته نداره به نظرم مسائلی رو که بیشتر از همه شما رو آزار می دن و ازشون خسته شدید فهرست کنید و ببنید با کدوماشون می تونید کنار بیاید و کدوماشون نیاز به تغییر دارن، مثل شغلتون، دوستانتون، روابط اجتماعی، اهداف و انتظاراتی که ممکنه قبلا از خودتون و از آینده داشتید و به اون ها نرسیدید.
یادم رفت بگم شما نیاز به یک مشاور یا روان شناس داری که بتونه کمکت کنه کم کم مسائلت رو حل کنی و تنهایی شاید از پسش بر نیای ولی اینو بدون که هیچ کس به اندازه خودت نمی تونه بهت کمک کنه، برای شروع بهت پیشنهاد می کنم فردا صبح که بلند می شی به این فکر کن که امروز چه کار متفاوتی میتونی برای خودت انجام بدی که امروزت با دیروز یه کم فرق داشته باشه و تنها به همین تغییر خیلی کوچیک فکر کن نه چیز دیگه ای. این تغییر می تونه خوردن غذا باشه و تمرکز روی غذا و ترکیباتش نه هیچ چیز دیگه ای.
در مورد افرادی که تقریبا علائمی مثل تو دارن یه مسئله مشترک وجود داره و اینکه مدام بعضی افکار آزارشون میده مثل تو که گفتی از مقایسه شدن با ثروت پدرم اذیت میشم.
اگر بتونی در طول روز افکار جدید یا مشغله فکری جدیدی رو برای خودت ایجاد کنی این افکار هم در ذهنت کم کم کمرنگ میشه.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟